لات روانی اجتماعی دانش آموزان است.برنامه های مشاوره وراهنمایی مدارس،یکی ازپیشرفت های آموزش وپرورش قرن حاضر است که ازشاخص های مدنیت واداره ی علمی جامعه به شمارمی رود.مشاوره یک رابطه ی یاورانه ی دونفری است که برنیاز فرد به رشد، سازگاری، تصمیم گیری و حل مشکل تکیه دارد(گیبسون[1]،ترجمه ی فارسی،1373).به نظربلکهام[2](نقل ازگیبسون،ترجمهی فارسی،1373)مشاوره رابطه ای است منحصربه فردکه درآن به مراجع فرصت یادگرفتن،احساس کردن،فکرکردن،تجربه کردن وتغییردادن به شیوه ای متناسب باخود،داده می شود(گیبسون،ترجمه ی فارسی،1373).مشاورنسبت به حرفه ی مشاوره،به عنوان یک فعالیت تخصصی با هدف کمک به افراد دررشد و پرورش توانایی های بالقوه شان متعهداست(نوابی نژاد،1393)بااین تعاریف ازمفهوم مشاوره،یک مشاور به فرد دارای مشکل کمک می کندتاضمن شناخت مسایل ومشکلات خود،راه حل های احتمالی مشکل راارائه دهدوسرانجام به حل آن بپردازد.پیشرفت تحصیلی[3] یاعدم آن یعنی افت تحصیلی وهمچنین سلامت روانی[4] یا نقطه ی مقابل آن نه تنها دردوران تحصیل بلکه درطول زندگی دانش آموز تأثیربسزایی دارد.به طوری که می تواندتضمین کننده ی شغل وحرفه ی اودرآینده باشدکه مشاوردراین مقوله می تواند نقش برجسته وحیاتی درپیشرفت تحصیلی وسلامت روانی دانش آموزان ایفا کند.پیشرفت تحصیلی عبارت است از«مسئول نهایی فرآیندیادگیری فعال که با کمک آموزش فعالیت های تربیتی انجام می گیرد.» (گیج وبرلاینر[5]،1374؛ به نقل ازمهدیان،1385) همچنین«سرعتی که دانش آموز در تکمیل پایه ها و درجات گوناگون دارد و بر حسب مقدار پیش افتادگی و سرعت یا عقب ماندگی وی اندازه گیری می شود.» (بیابانگرد،1378). کارشناسان سازمان بهداشتجهانی[6](WHO) سلامت فکروروان را این گونه تعریف می کنند: «سلامت روان عبارت است ازقابلیت ارتباط موزون وهماهنگ بادیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی واجتماعی وحل تضادها وتمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب» (میلانی فر،1390) از آنجا که در هر نظام آموزشی، پیشرفت تحصیلی و سلامت روانی به عنوان مهم ترین شاخص توفیق فعالیت های علمی و آموزشی محسوب می شود، بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی و سلامت روانی دانش آموزان از اهمیت خاصی نزد پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی برخوردار است، بهداشت روانی و پیشرفت تحصیلى ارتباط تنگاتنگى با هم دارند.دانش آموزانى که از سطح بهداشت روانى مطلوبى برخوردار نیستند، قادر به پیشرفت تحصیلى نخواهند بود و نمی توانند از توانایی هاى خود به نحوم طلوب استفاده کنند (محمدخانى،1384) بنابراین مشاور نقطه مرکزی درپیشرفت تحصیلی وتأمین بهداشت روانی دانش آموزان در مدرسه به شمار می رود.مشاور با شناسایی عوامل مخل پیشرفت تحصیلی وسلامت روانی و عوامل ارتقا دهندهیآن ها سعی در ایجاد فضایی سالم در مدرسه می نماید.
محقق دراین پژوهش در پی آن است تا کارآمدی،نقش مشاوردرپیشرفت تحصیلی وسلامت روانی دانش آموزان را ازدیدگاه دبیران ودانش آموزان مورد بررسی قرار دهدودراین راه ازپژوهش های انجام شده توسط محققان ایرانی وخارجی نیز که با این موضوع ارتباط دارنداستفاده خواهدشد.بنابرای
سایت های دیگر :
ام آموزش پرورش با فراهم آوردن تجربه های متعدد برای دانش آموزان ، تلاش دارد آنها را به شهروندانی خوب تبدیل کند . به عبارتی می توان گفت هدف تعلیم و تربیت تعالی بخشیدن به انسانهاست ، رسیدن به این هدف ، رشد همه جانبه دانش آموزان را می طلبد . بدین منظور ، مجموعه ای از برنامه ها و فعالیت ها در قالب نظام آموزش و پرورش شکل گرفته اند که یکی از آنها برنامه های مشاوره و راهنمایی است . برنامه های مشاوره در مدرسه به منظور هدایت رشد متعادل و همه جانبه دانش آموزان طراحی شده اند . مشاور مدرسه با ایجاد هماهنگی در فعالیت های مختلف مدرسه زمینه رشد سالم دانش آموزان را فراهم میکند (سینک ، 86 ، ص 1) .
راهنمایی هر چند به صورت ساده و ابتدایی ، از آغاز تمدن آدمی وجود داشته و با پیچیده شدن زندگی و تحول تدریجی جامعه ، از حالتی سنتی به صنعتی پیشرفته است و ضرورت و اهمیت آن افزایش یافته است . ایجاد و گسترش مکتب خانه ها و مدرسه ها در واقع نوعی زمینه سازی و ایجاد فرصت برای راهنمایی بودند ، چرا که در این مکانها معلم با دلسوزی تمام شاگردان را در خواندن و نوشتن و یادگیری درسهای مختلف کمک و راهنمایی می کرد ( وکیلیان ، 81 ، ص4) .
با صنعتی شدن جامعه ها و پیشرفت روز افزون آنها و افزایش چشمگیر حرفه ها و شغلها و به دنبا ل آن دشواری مسئله انتخاب صحیح و مناسب ، توجه به امر هدایت و ارشاد و راهنمایی به معنای خاص آن زیاد شد و ضمن ظهور و گسترش مرکز های بسیار راهنمایی و مشاوره به منظور یاری و کمک به افراد ، صاحب نظران و متخصصان نیز به روشن کردن هدفها ، تعریف و راهنمایی اقدام کرده و انبوهی از ادبیات راهنمایی و ارشاد را در زمینه ها به ویژه تعلیم و تربیت بوجود آوردند . به علاوه ، تحولات و دگرگونیهای زیادی که هر روزه اتفاق می افتد ، ضرورت توجه به امر راهنمایی و مشاوره را بیشتر می کند ( همان منبع ، ص 5) .
بیان مسئله :
با توجه به اینکه ما کشوری در حال توسعه هستیم و جامعه ما در حال خارج شدن از حالت سنتی به جامعه صنعتی می باشد و در جامعه صنعتی با توجه به گستردگی و وسعت اطلاعات و تعدد و تنوع گزینه ها و پیشرفت تکنولوژی ، انتخاب صحیح و مناسب مشکل است و فرد برای تصمیم گیری مناسب به کمک دیگران نیاز دارد و بدون یاری آنان اتخاذ تصمیمات سنجید و درست محال است (شفیع آبادی ، 1385 ، ص14) .
یکی از راهکارهای مناسب برای مقابله با بحران و مشکلات اجتماعی آنست که اصلاح مشکلات و ارائه راهکارهای مناسب و تغییر رفتار از نسل جوان – یعنی دانش آموزان مدارس – آغاز گردد چرا که نظام آموزش پرورش تأثیری نافذ بر نهادهای اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی دارد ؛ امروزه در نظام آموزشی ، معلمان همانند یک ماشین عمل می کنند و دانش آموزان را با مشتی اصول و حقایق آشنا می سازنند و هم
سایت های دیگر :
و هیجانات خویش را ابراز دارد به همین منظور در هنگام کشمکشهای درونی از اصطلاحاتی چون دلهره، دلشوره و نگرانی استفاده کرده است که در زبان کنونی روانشناسی اضطراب نامیده میشود.
اضطراب به منزلهی بخشی از زندگی هر انسان، در همهی افراد در حدی اعتدالآمیز وجود دارد و در این حد به عنوان پاسخی سازشیافته تلقی می شود به گونهای که میتوان گفت، «اگر اضطراب نبود همهی ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم» (دادستان، 1384).
سطح معینی از اضطراب برای مسائل مختلف زندگی ضروری است با این حال، فراتر از این سطح معین، اضطراب نقش انطباقی خود را از دست میدهد و به صورت عامل تخریب موقعیتها در میآید و همراه با درد و رنجی میگردد که به زحمت میتوان آن را تحمل کرد و حالت بیمارگونه به خود میگیرد این نوع اضطراب است که استعدادها را تخریب میکند، مشکلات در تمرکز و حافظه به وجود میآورد و فرد مبتلا نمیتواند با شرایط موجود زندگی و محیطش روبرو شود و با آنها کنار بیاید.
نوجوانان و دانشآموزان دبیرستانی در معرض رویدادهای مختلفی در محیط خانه و مدرسه و در روابط با دوستان و همسالان خود قرار دارند. مسائلی چون نگرانیهایی درباره تحصیل، آینده شغلی، ازدواج، رضایت والدین، ایفای نقش خود در جامعه و از همه مهمتر تغییرات جسمی و جنسی ناشی از دوره بلوغ برای آنها اشتغال ذهنی به وجود میآورد و در نتیجه ناخواسته دچار اضطراب میشوند.
در مطالعهای همهگیر شناسانه که برنشتاین[1] و همکارانش (1995) انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که بین 8% الی 12% از نوجوانان از اختلالات اضطرابی رنج میبرند که در عملکرد روزانه آنها تداخل ایجاد میکند.
در همین راستا در مطالعهای که توسط کندال[2] و همکارانش (2010) بر روی نمونهای شامل 488 نفر از نوجوانان 7-17 سال انجام داده شد شیوع انواع اختلالات اضطرابی را بین 10تا 20 درصد گزارش کردند.
یافتههای تحقیق احمدی و همکارانش (1392) با عنوان بررسی شیوع اضطراب در دانشآموزان دبیرستانی شیراز نشان داد که درصد بالایی از دانشآموزان (54%) دچار اضطراب هستند که شیوع به طور معنیداری در دختران بیشتر بود ( ).
در همین راستا در پژوهشی دیگر که توسط مشکانی (1377) بر روی دانشآموزان دبیرستان قاسم آباد اسلامشهر انجام گرفت 15 درصد جمعیت مورد مطالعه دارای اضطراب آشکار و 20 درصد دارای اضطراب پنهان بودند.
همچنین بین اضطراب با میزان جنس، محل تحصیل، پایه تحصیلی و رشته تحصیلی ارتباط معنیداری یافت نشد. و میزان اضطراب دختران بالاتر از پسران بود.
از آنجا که یکی از اهداف اساسی روانشناسی ایجاد بهداشت روانی در سطح جامعه و پیشگیری از بیماریهای روانی است. اگر بتوان بیماریها را در مراحل نخستین و اولیه تشخیص داد و به درمان مؤثر و فوری آن پرداخت. به طور قطعی بسیار مؤثرتر از آن است که بخواهیم بیماری روانی که تمام علائم را داراست درمان نمود این مسأله در مورد قشر دانشآموز که پشتوانه و سرما
سایت های دیگر :
نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری. 75
منابع : 86
پیوستها 9
چکیده:
باورهای هوشی به رفتار فرد جهت داده و پیشبینی رفتار او را برای دیگران ممکن میسازد. جهتگیری هدفی نیز الگوی یکپارچهای از باورها، اسناد و عواطف است که به رفتار تحصیلی فرد جهت میدهد و روشهای مختلف نزدیک شدن، درگیر شدن و یا پاسخدهی به موقعیتهای پیشرفت را شامل میشود. بنابراین با هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسهای باورهای هوشی دو گروه از دانشجویان است. جامعهی پژوهشی حاضر را دو گروه از دانشجویان دانشگاه آزاد و رازی کرمانشاه تشکیل می دهند. در این پژوهش با بهره گرفتن از نمونه گیری تصادفی ساده 100 نفر از دانشجویان پسر و دختر شهر کرمانشاه از دو دانشگاه بهعنوان نمونه انتخاب شدند نتایج پژوهش نشان داد که: الف) اکثریت دانشجویان با جهتگیری هدفی تبحری دارای باور هوشی افزایشی هستند؛ ب) اکثریت دانشجویان با باور هوشی ذاتی دارای جهتگیری هدفی عملکردی هستند؛ ج) باورهای هوشی توانایی پیشبینی جهتگیری هدفی را دارد.
واژگان کلیدی:
بارهای هوشی ، دانشجو، دانشگاه آزاد، دانشگاه رازی، جهت گیری.
فصل اول
کلیات
مقدمه:
به نظر میرسد از هرکس بپرسیم هوش چیست می تواند پاسخ آن را به درستی به ما بدهد. مفاهیمی مانند: کم هوش- باهوش- زرنگ- تنبل و نظایر آنها به راحتی بر زبان مردم جاری میشوند و در ارتباطهای بین آنها به کار میروند. آیا به راستی این افراد میتوانند دقیقا بگویند که هوش چیست؟ ماهیت آن چگونه است؟ نحوه شکل گیری و عوامل تشکیل دهنده آن به چه صورت است؟
مسلماً افراد معمولی جامعه قادر به پاسخگویی به این پرسشها نیستند و حتی چنین انتظاری از آنان غیر معقول است. همچنان که افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند از نظر خصایص روانی مانند: هوش- استعداد- رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنان تفاوت آشکاری وجود دارد.
از انجا که شیوه برخورد افراد با موقعیتهای مختلف زندگی روزمره و توانایی آنان در حل مسائل زندگی نشانگر سطوح مختلف تواناییهای آنهاست لذا متفکران گونه ای از استعداد با توانایی کلی را که لازمه موفقیت در این موقعیتهاست مورد توجه قرار دادهاند.
عامه مردم هوش را توانایی یادگیری-درک موقعیتهای جدید و برخورد صحیح با موقعیت ها میدانند. در بیان روزمره شخص
سایت های دیگر :
با معنا می تواند به فرد توان تغییر و تحول بدهد، همچنین می تواند به فرد کمک کند تا هیجانات موجود در زندگی و اشتغال خود، احساس رضایت و شادکامی داشته باشد(ابراهیمی، 1386). از این رو پژوهش حاضر در پی بررسی رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی با رضایت از زندگی در زوج های جوان شاغل شهر کرمانشاه است.
بیان مسئله
خانواده نخستین و منحصر به فردترین نهاد اجتماعی است که سلامت و موفقیت یک جامعه را مرهون سلامتی و رضامندی اعضای ان دانسته اند، چراکه هیچ نهادی بر افراد جامعه تا این حد عمیق و بادوام نیست. زوج های جوان برای داشتن یک خانواده سالم تحت تاثیر عوامل بسیاری قرار دارند، از جمله شاغل بودن یک یا هر دوی آنهاست(امان الهی، 1384).
شاغل بودن تعریف کار، در بر گیرنده تمام افرادی است که حداقل یک ساعت در هفته کار کرده و یا بنا به دلایلی به طور موقت کار را ترک کرده باشند. یکی دیگر از عواملی که بر احساس موفقیت یا عدم موفقیت نظام زناشویی زوج های جوان تاثیر گذار است. احساس رضایت از زندگی است(حق شناس، 1388).
شواهد نشان میدهد انسانهایی که شادمان هستند بنظر خلاق تر و مطلوب تر بوده و حتی بنظر می رسد که عمر طولانی تری دارند اما اغلب نیل به شادکامی یا رضایت از زندگی ساده بنظر می رسد و هیچ انسان موفقی نیست که از هنر “رضایت از زندگی” برخوردار نباشد (خویشتن دار، 1385). در بررسی های انجام شده در دو دهه گذشته پیرامون سازه روانشناختی احساس خوشبختی ذهنی، مدل سه بعدی احساس خوشبختی ذهنی که عبارت است از احساس مثبت، منفی ورضایت از زندگی مورد توجه بوده است . تصور ذهنی دو بعد رضایت از زندگی بیشتر مقوله ای شناختی است در حالیکه احساس منفی و مثبت مقوله ای احساسی و عاطفی به شمار میروند و جزیی از هوش هیجانی می باشند . مفهومی پایدار و فراگیر است که احساس و نظرکلی مردم جامعه را نسبت به جهانی که در ان زندگی می کنند، منعکس میکند(دینر[5]، 2003 .
احساس بهزیستی و رضایت از زندگی ،از مولفه های نگرش مثبت اقراد نسبت به جهانی است که در آن زندگی می کنند . رضایت از زندگی با ارزش ها ارتباط نزدیک اما پیچیده ای دارد و با معیارهایی که افراد بر پایه آن درک ذهنی خود را از خوشبختی ارزیابی میکنند متفاوت است . رضایت از زندگی در کل بازتاب توازن میان آرزوهای و وضغیت فعلی او می باشد به بیان دیگر هرچه شکاف میان آرزوهای فرد و وضغیت عینی او بیشتر باشد رضایت مندی او کاهش می یابد (اینگهارت،1373)بر اساس برخی مطالعات مولفه های مفهوم رضایت از زندگی می تواند بر اساس مولفه هایی مانند هوش و به خصوص هوش هیجانی پیش بینی شود(اکسترمرا و فرنادز[6]، 2011). مسئله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی است که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می شود و از ابتدای تاریخ مکتوب زندگی انسان مورد توجه بوده است. اما از آغاز مطالعه هوش غالبا بر جنبه های شناختی هوش یعنی توانایی عاطفی، هیجانی، شخصی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. بلکه در پیش بینی توانایی فرد برای موفقیت و سازگاری در زندگی نیز مورد اهمیت واقع شده است (ونگ و لاو[7]، 2003). هوش معنوی به عنوان یکی مفاهیم جدید هوش، دربردارنده نوع سازگاری و رفتار حل مساله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دست یابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید. این هوش به فرد دیدی کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها می دهد و او را قادر می سازد به ارچوب بندی و تفسیر مجدد تجارب خود پر داخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد ( غباری بناب ، سلیمی، سلیمانی و مقدم، 1387). ولمن هوش معنوی را به عنوان طرفیت انسان برای پرسیدن سئوالات غایی درباره زندگی و تجارب همزمان و ارتباط هر یک از ما با دنیایی که در آن زندگی می کنیم، تعریف می کند (ولمن[8]، 2010). هوش معنوی یا SQ همان توانایی است که به ما قدرت میدهد تا برای بدست آوردن رویاها تلاش و کوشش کنیم . این هوش تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و در بر دارنده نق
سایت های دیگر :