منظور از این احساس بهزیستی نایل شدن به آهداف فردی است که به وسیله ی شیوه هایی که فی النفسه ارزشمند و توسط فرد برگزیده شده اند و موجب تسهیل در زندگی روزمره میگردند.(کنتروساندرسون1،1999؛به نقل ویلهایت2،کلر3،هودز4،کادول5،2003).
به عنوان مثال درد مزمن باعث ایجاد مشکلات جسمی شده و ممکن است فرد بر اثر خود بیماری یا اثرات جانبی آن ازفعالیت های فیزیکی برای همیشه بازداشته می شود و همچنین باعث اختلال درابعاد روان شناختی، کاهش فعالیتهای بیمار و کیفیت زندگی در رابطه دردهای حاد و مزمن پرداخته شود. بنابراین باید به دنبال شناسایی عواملی باشیم که دردها به خصوص دردهای مزمن و حاد به وسیله آنها برروی کیفیت زندگی افراد تاثیرمی گذارند، که بتوانیم به حداقل رساندن این عوامل، تاثیر مخرب آنها را بر کاهش کیفیت زندگی افراد کاهش دهیم. یکی از مفاهیم بسیار مهم در مجامع علمی امروز که نقش بسیارمهمی در به حداقل رساندن تاثیرات مخرب درد و سایر عوامل تاثیرگذار برکیفیت زندگی دارد مفهوم تاب آوری است. مفهومی که گرچه هنوز درمورد ماهیت آن توافق چندانی صورت نگرفته اما به دلیل اینکه یکی ازشاخصه های سلامت روانی است اهمیت خاصی دارد. مفهوم تاب آوری اشاره دارد به سازگاری موفق در مقابل مشکلات و فشارهای روانی زندگی با وجود گرفتاریها و اتفاق های ناگهانی و ناگوار و برگشتن به شرایط عادی(گرمزی ومستان،1991).در دو دهه ی گذشته تاب آوری در حوزه ی روانشناسی تحولی توجه روز افزون پیدا کرده است. مفهوم تاب آوری در برگیرنده ی دوعامل بسیارمهم است. عامل عملکردی و عامل پویشی، که به عملکرد موثر در وظایف زندگی به وسیله ی یک تعامل پیچیده بین ریسکهای گوناگون و عاملهای محافظتی است.(کارولی6،رولمن7،2006).
کانر1 دیویدسون2(2003(معتقد هستند که تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیبها یا شرایط تهدید کننده نیست بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط است، آنها تاب آوری را توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی – روانی درشرایط خطر ناک میدانند. افرون بر این محققان بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پی آمد های مبثت هیجانی، عاطفی و شناختی است (لوتار وهمکاران 2000). با این که تاب آوری بیشتر با مفهوم مقابله و کنارآمدن ارتباط و شباهت دارد. بیشتر باعث گسترش قابل ملاحظه ای در هدف های فردمی شود. تاب آوری نه تنهاعاملهای محافظتی بالقوه مثل سعی در خودآگاهی درمقابل بیماریها و مشکلات را مشخص می کند بلکه شامل ژنتیک، عصب شناسی، فاکتورهای رشدی، میان فردی، معنوی و ویژگیهای شناختی غیر وابسته فشارروانی را هم شامل میشود(مثل هوش).(فریتاس3،دونی4،1998؛کورتیس5 و سیچتی 6،2003).:
امروزه تاب آوری به عنوان یک عامل تعدیل کننده مهم در کاهش ناراحتی ها و فشارهای روانی ناشی از دردها
بخصوص درد مزمن مورد توجه است. در تحقیقی که (فرایبرگ7،همدا8،روزنوینگ9،مارتینسن10،2005)با هدف بررسی صحت پیش بینی مقیاس تاب آوری برای بزرگسالان RSA11 بر روی 42زن و 38 مبتلا به دردهای مزمن با میانگین سنی 25 انجام دادند. به نتای
سایت های دیگر :
[25]– Wearden
[26]– Lucy
[27]– Gresham & Gullone
[28]– Golman
[29]– Mayer,Caruso & Salovey
[30]– Schutte
[31]– Lazarus
[32]-Tooby & Cosmides
[33]-Fredrickson
[34]-Palfai &Saolovey
[35]– Isen,Rosenzweig & Young
[36]– Estrada
[37]– Cahill
[38]-Garnefski & Kraaij
[39]– self-blame
[40]– other-blame
[41]– rumination
[42]-costastrophizing
[43]– putting in to perspective
7-postive reoppraisal
[45]-postive refousing
[46]– acceptance
سایت های دیگر :
ی شود (دافعی، 1999). در واقع منابع مقابله شامل ویژگی های خود شخص می باشد که قبل از وقوع استرس وجود دارند؛ مانند برخورداری از عزت نفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبک-های شناختی، منبع کنترل و خود اثر بخشی، و توانایی حل مسأله (وفایی پور، 2000).
طبق نظر لازاروس و فولکمن دوشیوه اصلی مقابله با استرس وجود دارد که به عنوان رو ش های مقابله مسأله مدار و هیجان مدار شناخته می شوند. روش های مقابله مسأله مدار که در آن هدف اصلی، تسلط یافتن بر موقعیت و ایجاد تغییر در منبع فشارزاست و رو ش های مقابله هیجا ن مدار که در آن، هدف اصلی کاهش یا تبدیل سریع آشفتگی هیجانی است(براهانی، 2005).
برخی از نویسندگان، رویارویی استرس را فرایندی مستمر و پویا خوانده اند که مستلزم برنامه ریزی، تلاش و ارزیابی مستمر است، اما همیشه به پیامدهای مثبت و موفقیت آمیز منتهی نمی شود. به بیان دیگر تلاش های انسان برای حل تعارض بین مقتضیات یک موقعیت تنش زا و ظرفیت های فردی، ممکن است با شکست روبه رو گردد و تجارب مکرر شکست، شخص را به سوی کوشش هایی می کشاند که موجب تخریب خود اوست(کریزی[18]، 1999)در این نوع واکنش ها، که اجتناب از رویارویی خوانده شده است، شخص نگرش بدبینانه و مایوس کننده ای به موقعیت دارد و از تلاش شناختی و رفتاری در جهت حل مسأله یا سازگاری عاطفی با آن، کناره می جوید(حمایده[19]،2011).
طی دهه های اخیر شیوه های انطباق با استرس و آثار آن بر کارکردهای مختلف اجتماعی افراد، مانند فعالیت های تحصیلی و شغلی مورد توجه محققان قرار گرفته است. یافته های برخی تحقیق ها نشان داده اند که دانش آموزان برای مقابله با استرس از شیوه های مختلفی استفاده می کنند و یکی از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی در دوره ی دبیرستان، تدبیری است که فرد برای رویارویی با استرس اتخاذ می کند(مدی[20]، 1984).
با توجه به مطالب ذکر شده هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مدیریت و مقابله با استرس بر عملکرد تحصیلی دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه آزاد بندرعباس می باشد؛ لذا سؤال اصلی این پژوهش این است که آیا آموزش مهارت های مقابله و مدیریت استرس برعملکرد تحصیلی دانشجویان موثر است؟
[1] – PeraltaRamirez, Robles, Navarrete
[2] – Rocha-Sing, I.A
[3] – T. Ergene
[4] – J. Benson,
[5] – R. Hembree,
[6] -Soares AP, Guisande AM, Almeida LS, Paramo FM.
[7] -Davis
سایت های دیگر :
ویسی، عاطف وحید و رضایی(1379)، نشان دادند که در شرایط پراسترس کسانی که از سرسختی بالاتری برخوردارند، سلامت روان بیشتری دارند تا کسانی که از سرسختی پایین تری برخوردارند. کیم[25] و همکاران(2005)، معتقدند بین تاب آوری و معناداری زندگی رابطه وجود دارد و افزایش معناداری زندگی نه فقط به فرد در غلبه بر ناسازگاری ها کمک می کند، بلکه به بهبود رضایت شخص از زندگی نیز منجر می شود. در نتیجه به نظر می رسد این ویژگی از نقش مهمی در کمک به افراد در غلبه بر موقعیت های ناسازگار بازی می کند. یکی از عواملی که می تواند تبیین کننده توان تاب آوری فرد در هنگام مواجه با شرایط استرس زا باشد نوع مهارت مقابله ای مورد استفاده وی می باشد. روانشناسان منابع مقابله را از پاسخهای مقابله متمایز می دانند. منابع یا امکانات مقابله ابزارهایی هستندکه در دسترس افراد قرارمی گیرند تا در مقابله با مشکل از آنها استفاده کنند. سبک دلبستگی و حمایت اجتماعی یکی از منابع مقابله است که خواص روانشناختی معینی دارد، مثلا استقامت فرد را زیاد می کند و به وی حس سامان یافتگی می بخشد. اما پاسخهای مقابله رفتارهایی هستند که افراد در برابر استرس از خود نشان می دهند(راس وآلتایمر[26]، 1998).
مطالعات گسترده ای رابطه شیوه های مقابله ای مثبت، تاب آوری و سازگاری را مشخص کرده اند(کریگ[27]، 2001 ؛ چاتمن[28]، 2006). مقابله بنا به تعریف لازاروس و فولکمن[29](1984) به عنوان فرآیندی پیچیده، تابع ارزیابی های فرد و فشارهای موقعیتی و عبارت از تلاشهای رفتاری و شناختی است که دائماً درحال تغییر است، و به منظور کنترل موقعیت ها و شرایطی که به طور بالقوه فشارزا و یا زیانبار ارزیابی می شود، به کار می رود. طبق مطالعه ی چاتمن(2006) عدم استفاده از راهبردهای مقابله ای منفی، میزان تاب آوری را در نوجوانان ساکن در حاشیه شهر ها افزایش می دهد.
همچنین بنابر مطالعات انجام شده و اهمیت تاب آوری، سبک دلبستگی و مهارت های مقابله در سازماندهی ذهنی موقعیت های تنش زا و تاثیر این عوامل بر شادمانی و سلامت روانی، مساله اساسی در مطالعه ی حاضر بررسی نقش واسطه ای مهارت های مقابله ای در ارتباط بین سبک های دلبستگی و تاب آوری در دانش آموزان دبیرستانی می باشد. در مجموع، تحقیقاتی که در زمینه ارتباط مهارتهای مقابله ای و تاب آوری صورت گرفته است، رابطه این دو سازه را آشکار می سازد.
[1]– Positive Psychology
[2] – Friborg, Martinussen, Rosenvinge, barlaaug & Hemdal
[3] -Resilience
[4] -Adversity
[5] -Inzlicht, Aronson, Good & Mckay
[6] – Agaibi
[7] -Lazarus
[8] -Folkman
سایت های دیگر :
یی به این سوال است که آیا موسیقی درمانی بر افسردگی سالمندان ایلام تاثیر گذار است یا خیر؟
1-3-ضرورت تحقیق
افسردگی اصولا تفکر و اندیشه غلطی است که پایه و اساس منطقی ندارد و بتدریج تمام وجود ما را در بر میگیرد و زندگی را برای ما غیر قابل تحمل میکند. یکی از راههایی که نادانسته این موضوع را در ما تشدید میکند اعتیاد به تائید شدن از جانب دیگران میباشد ( حسینی مهر ، 1386 ).
از دست دادن کسی یا چیزی و تغییرات در زندگی فردی دو علت زیربنایی درافسردگی میباشد. این عوامل امنیت، رفاه و احساس ثبات و استواری ما را تهدید میکنند. ممکن است تصویر ذهنی ما از خویشتن تحت تاثیر قرار گرفته و ما احساس کنیم که دیگر بر خود کنترلی نداریم. اگر شخص به کسی که او را از دست داده است شدیدا وابسته بوده باشد ممکن است احساس کند که زندگی دیگر معنی و مقصودی ندارد. یک مرگ ناگهانی و غیر منتظره ممکن است توانایی های ما را در بکارگیری تکیه گاه های عاطفی مورد نیاز برای رویارویی با مشکل از بین ببرد ( هاشم زاده ، 1388)
گاهی روبرو شدن با یک موفقیت باعث شروع افسردگی میشود. اشخاصی که پس از مدت زمانی طولانی و پس از تلاش بسیار به اهداف خود دست می یابند، ممکن است دریابند که این تلاش و پیکار بوده است که به زندگی آنان معنی بخشیده است. غالبا رسیدن به اهدافی که فرد در پی آنها بوده است شخص را آنچنان که مورد انتظارش میباشد ارضا نمی کند. اگر موفقیتی بجای دادن احساس آرام بخش ارضا شدن، در ما حالت تنش و ناآرامی را بوجود آورد، می تواند باعث بوجود آمدن افسردگی بشود. مجموعه ای از تغییرات می تواند به معنی از دست رفتن کنترل بر مرحله ای از زندگیمان باشد. اگر کنترل شرایط برای ما امری بسیار مهم تلقی شود وقوع چنین حالتی می تواند باعث بوجود آمدن افسردگی در ما گردد. برای مثال افسردگی یک شخص میانسال میتواند بعلت فقدان موفقیت یا کاهش رضامندی از شغل، زندگی زناشویی، موقعیت اجتماعی و نیز عدم رضایت از نقش خود بعنوان والد بوجود آید ( سعیدی ، 1385).
سایت های دیگر :