( مستبد ) و سهل گیرانه می داند . کودکان والدینی که در تربیت فرزند خود از سبک مقتدرانه استفاده می کنند با همتایان خود ارتباط گرم و احترام آمیزی دارند ، این کودکان احساس خوشایندی نسبت به خود دارند ، ( فرنیک ، تاسکا[4] ، 1996 ؛ به نقل از کمیجانی ؛ ماهر ، 1386 ) .
فرزند پروری صمیمانه و مثبت به آنها امکان می دهد که بدانند که به عنوان فردی ارزشمند و شایسته مورد قبول هستند و انتظارات جدی ، اما مناسب که با توضیحات همراه باشد ، به کودکان کمک می کنند تا رفتارهای خویش را در برابر معیارهای معقول ، ارزیابی کند فرزند پروری مقتدرانه با مقاومت در برابر فشار نامطلوب همسالان ارتباط دارند ، ( فلچر[5] و همکاران ، 1996 به نقل از کمیجانی ؛ ماهر ، 1386) .
در مقابل نوجوانانی که با رفتارهای افراطی والدین روبرو هستند ، خواه خیلی محدود کنند یا خیلی کم محدود کنند به مقدار زیاد به همسالان گرایش دارند ، ( تنیت[6] و همکاران ، 1999 به نقل از کمیجانی ؛ ماهر ، 1386) . آنها اغلب در مورد زندگی شخصی و آینده خود به توصیه همسالانشان متکی هستند و بیشتر تمایل دارند ، مقرارت والدین خود را نقض کنند ، تکالیف مدرسه را نادیده بگیرند ، سیگار بکشند ، مشروب بنوشند و مواد مخدر مصرف کنند ، مرتکب اعمال بزهکارانه شوند و سایر رفتارهای مشکل آفرین را انجام دهند . کودکان والدین خودکامه بیشتر ممکن است غمگین باشند و به موفقیت های کمتری در مدرسه دست می یابند و ارتباط ضعیفی با همتایان دارند ، ( پاتالاز[7] ، 1987 ؛ هارت، لاد و برلسن[8]، 1990؛ به نقل از علیزاده، 1380 ) .
آموزش زندگی خانوادگی[9] که از نظر تاریخی از سال 1960 آغاز شده نیز به نوعی آموزش گروهی والدین اطلاق می شود که می تواند علاوه بر توجه به رشد توانایی های بالقوه خانواده معطوف به حل مشکل باشد و این نوع آموزش باید اساساً برمبنای ارتقای دانش پایه ریزی شود و یا این که به نگرش و مهارت ها توجه کند ، ( ایرلن[10] ، وایزنر[11] ، 2004 ) .
مشکبید حقیقی ( 1386 ) در پژوهشی با عنوان بررسی اثر آموزش زندگی خانوادگی در کاهش تنیدگی والدینی مادران دارای کودک ADHD نشان داده است که با آموزش زندگی خانوادگی مادران دارای کودکان ADHD می توان احساس های منفی صلاحیت نقش ، انزوای اجتماعی ، روابط با همسر ، دلبستگی و سلامت کاهش داد .
ایرلن و وایزنر (2004 ) در یک پژوهش گزارش کرده اند آموزش 9 هفته ای آموزش زندگی خانوادگی، با هدف تغییر رفتار، باعث بروز تغییرات مهم در والدین برای موفقیت در کنترل رفتار کودکانشان می شود که به نوعی دارای ناسازگاری رفتاری می شود ، ( شهرکی پور ؛ 1388 ) .
فارشتاین[12] (1986) ، بیان می کند هنگامی که به والدین آگاهی درستی از مشکلات کودک شان داده می شود، مادران ساز و کارهای مناسبی از خود نشان می دهند تا بدون دخالت احساساتشان با فرزندان خود برخورد منطقی نمایند ، (مختاری ، 1387) .
با توجه به اینکه پژوهش های گوناگون تلاش کرده اند تا اثر آموزش بر تغییر سبک رفتاری والدین را مورد بررسی قرار دهند پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا آموزش زندگی خانوادگی
سایت های دیگر :
یار بزرگتر به ماعرضه می کند. در واقع، به لطف دنیاهای مجازی مانند زندگی دوم، ما میتوانیم محدویتهای خود را فراموش کنیم و خود را در فرادنیایی امن و غنی غوطهور کنیم. به این ترتیب، به دوراهی میرسیدهایم و باید دنیای خود را انتخاب کنیم (همان منبع).
عدهای دربارهی اثرات زندگی در دنیای مجازی برای مدتی طولانی نگرانند. بعضی تأثیرات آن ممکن است روحی باشد، مثل اعتیاد و بعضی ممکن است جسمی (فیزیکی) مثل سرگیجه (برات زاده، 1382).
بنابراین محیط مجازی یا سایبراسپیس[1]محیطی است که نظامهای رایانهای شبکه جهان آن را ایجاد کرده است. امروزه اصطلاح محیط مجازی به صورت گستردهای درمورد اینترنت به کار می رود. ویلیام گیبسون که برای اولین بار این واژه را به کاربرد آن را چنین تصویر کرده است: غرق شدن کامل احساسات انسان به طور مصنوعی در محیطی زایا. در چنین محیطی ماشین تجربه حسی انسان یجاد می کند و این حس در مغز انسان پرورانده می شود (داورپناه، 1382).
دسترسی به اینترنت پدیدهای رو به گسترش است و هر روز تعداد بیشتری از افراد در زمره استفاده کنندگان قرار میگیرند در حال حاضر و با توجه به تعداد آمارهای موجود چند ساله اخیر، تعداد کاربران اینترنت در کشور ما 25 برابر شده و بیش از 64 /0 از کاربران ایرانی در منزل از اینترنت استفاده می کنند این مسئله نشان دهنده تمایل گسترده استفاده از این ابزار اطلاع رسانی است (ارشلو، 1385). ایوان گلدبرگ، روان پزشکی از دانشگاه کلمبیا اولین بار اختلال اعتیاد به اینترنت را در جولای 1995 مطرح کرد واژه اعتیاد به اینترنت را ابداع و معیارهای تشخیصی آن را ثبت کرد (شایق و همکاران، 1388). اگر چه اعتیاد به اینترنت اولین بار در سال 1995 مطرح شد ولی جامعه علمی قبلاً با مفاهیمی از قبیل اعتیاد به فناوری اعتیاد به رایانه و اعتیاد به بازیهای رایانهای آشنا بود در واقع این تفکر که استفاده از رایانه ممکن است به صورت عادت اجباری یا حتی رفتاری اعتیاد آمیز و غیر قابل ترک در آید ازدهه 1970 شکل گرفت (آتش پورو همکاران، 1384). در مورد آمارشیوع اعتیاد به اینترنت در جوامع مختلف آمار متعددی وجود دارد اما به طور میانگین نسبت معتادان حدود 2 تا 5 میلیون در ازاء هر 50 میلیون استفاده کننده معمولی برآورد شده است به عبارتی میتوان گفت که تقریباً 5 تا 10 درصد استفاده کنندگان از اینترنت دچار مشکل اعتیاد به اینترنت هستند(علوی و همکاران، 1388). اعتیاد به معنای بروز شرایطی است که در آن افراد به صورت جسمی و روانی یک نوع ماده خاص ویژه مواد مخدر وابستگی پیدا می کنند بسیاری از پژوهشگران مفهوم اعتیاد را برای توجیه انواع خاصی از رفتارهای مشکوک نیز به کار میبرند زیرا یافتهها و نشانه های اعتیاد به عنوان اعتیادهای رفتارمحور طبقه بندی میشوند. بنابراین اعتیاد به اینترنت نیز اعتیاد رفتار محور محسوب میشود (درگاهی و رضوی، 1386). کاربران ممکن است به قسمتهای مختلف اینترنت مانند چت یا سایر قسم ها اعتیاد پیدا کنند (ویزشفر، 1386). اعتیاد به اینترنت با فوبی اجتماعی و اعتیاد به اینترنت با فوبی اجتماعی و اختلال کمبود توجه همراه با بیش فعالی، اختلال دو قطبی، مشکلات در روابط بین فردی، اختلال اضطرابی و تکانه ای، خودکشی و پرخاشگری، افسردگی و انگیختگی بالا در ارتباط بوده است (خواجه موگهی، 1389).
منظور از جذب شدن، عطف توجه و درگیر شدن عمیق با موضوع توأم با نفوذناپذیری در مقابل رویدادهایی است که معمولاً توجه فرد را به خود جلب می کنند. در این حال اطلاعات به گونهای غیر معمول و منحصر به فرد ارزیابی می شوند. به هنگام جذب، رویدادهای زمینهای و مزاحم اطراف
سایت های دیگر :
می کند و برای زندگی سایر اشخاص که به نوعی با کودک در تماس هستند، عامل مزاحمی به حساب می آید.
کمرویی و کناره گیری کودک، کوششی برای خودداری از ارتباط با محیط اطراف است. کودک کمرو و گوشه گیر ممکن است از برقرارنمودن تماس با افراد و شرکت در فعالیت های اجتماعی، تقلیل یافتن علائق ذهنی و عاطفی به محیط خارج همراه باشد.
کودکان کمرو و گوشه گیر معمولاً از داشتن دوست محروم هستند و یا تک دوست بوده و بسیار به آن ها وابسته می باشند و به طور کلی از بودن در کنار هم سن های خود لذت نمی برند و به فعالیت های گروه علاقه نشان نمی دهند. متأسفانه کودکان کمرو و کناره گیر معمولاً موردتوجه قرار نمی گیرند، علت نیز آن است که نسبت به کودکان دیگر، کمتر توجه اطرافیان را به خود جذب می کنند. روابط اجتماعی این دسته از کودکان در مقایسه با همسالان در عملکردهایشان دچار کمبود و کاستی است و احتمالاً حالت هایی از افسردگی و ناشادی را تجربه خواهند کرد و با مشکلات آموزشی خود، مواجه خواهند گردید.(افروز،1385)
تعریف واقعیت درمانی که مبدع آن گلاسر ( 1986 ) است از بسیاری جهات به گشتالت درمانی و درمان مراجع – محوری شباهت دارد . در همه ی نظریه های یاد شده نحوه ی دریافت واقعیت از سوی مراجع و شیوه ی ارزشیابی درونی او از واقعیت مورد تاکید قرار می گیرد . به نظر گلاسر ، مراجع در دنیای بیرونی ( دنیای واقعی ) و درونی خود زندگی می کند و دنیای واقعی بر رفتار فرد تاثیر نمی گذارد ، بلکه دریافت و ادراک او از دنیای واقعی بر رفتار او تاثیر گذار است . انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و باید مسئولیت پیامد انتخاب های خود را به عهده بگیرد .
در این روش درمانی ، مواجه شدن با واقعیت ، مسئولیت پذیری و ارزشیابی در مورد رفتار های درست و نادرست مورد تاکید قرار می گیرد. فرد نه تنها در مقابل اعمال خود ، بلکه در برابر تفکرات و احساسات خود نیز مسئول است . فرد قربانی گذشته و حال خود نیست ، مگر این که خود بخواهد . این رویکرد درمانی هم در مورد رفتارهای بهنجار و هم در مورد رفتارهای نابهنجار وهم در مورد تدوین شیوه های مناسب تعلیم و تربیت به کار می رود. یکی از نظریه های مشاوره که در دهه های اخیر شهرت یافته ، نظریه واقعیت درمانی است که عمدتا توسط ویلیام گلسر تدوین شده است. رویکرد گلسر یک رویکرد نسبتا صریح است که به توان مراجع برای پرداختن به نیازهایش از طریق یک روند منطقی یا واقع بینانه اعتماد دارد . مشاوره از دید واقعیت درمانی صرفا یک نوع تعلیم یا کارآموزی ویژه است که می کوشد به فرد آنچه را که باید طی رشد طبیعی خود فرا گیرد، در یک مدت زمان نسبتا کوتاه بیاموزد . ( گلاسر، 1986 )
واقعیت درمانی به منظور مشاوره در زمینه ی فعالیت های اجتماعی ، آموزشی ، بازپروری ، مدیریت موسسات و رشد ارتباطات کاربرد دارد . این رویکرد در مدارس ، مراکز اصلاح و تربیت ، بیمارستان ها ، مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست و مراکز مشاوره مورد استفاده قرار می گیرد . گلاسر (1986 ) اظهار داشته است واقعیت درمانی به منظور حل بسیاری از مشکلات روان شناختی مورد استفاده قرار می کیرد . این روش در مورد مشکلات هیجانی خفیف تا عمیق و در مورد کودکان ، نوجوانان ، بزرگسالان و افراد پیر نیز کاربرد دارد . به نظر گلاسر ، مهارت تکنیکی درمانگر بر کاربرد این روش تاثیر بسیاری دارد . اگر درمانگر مهارت کافی داشته باشد می تواند افسردگی مراجعان را درمان کند ، افراد معتاد را در جهت یافتن زندگی نو یاری دهد ، حس خود ارزشمندی را در ن
سایت های دیگر :
اختلالات روانی درسالمندان غالبا از نظر تظاهرات بیمار زائی و فیزیولوژی از اختلالات بالغین جوانتر متفاوت هستند و همیشه با طبقات DSM-IV-TRمطابقات ندارند .تشخیص ودرمان افراد بالغ سالمند بامشکلا ت بیشتری در مقایسه با درمان افراد جوانتر همراه است .چون سالمندان ممکن است بیماریهای جسمی و ناتوانایی مزمن داشته باشند داروها متعددی مصرف نمایند و تخریب شناختی بیشتری نشان دهند. (کاپلان-سادوک.، 2003 ).
یکی از شایعترین اختلالات دوران سالمندان تنهای افسردگی .بی معنای است در سطح معمول بالینی افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق است و بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین اضطرابی ویا حالتهای بر انگیختگی نشان داده می شود( دادستان.،1382 ).
بررسیهای انجام شده نشان داد که 24 درصد سالمندان از افسردگی تحت بالینی و30 درصد از افسردگی رنج می برند .
باتوجه به متفاوت بودن این قشر از افراد دیگر جامعه و نیز متفاوت بودن نوع تشخیص ودرمان این افراد .درمانهای روانشناختی که تا کنون برای اختلالات روانی خاص افراد سالمند به کار گرفته شده اند نا کافی است و نتوانسته است پاسخگوی این قشر جدا مانده از جمعیت باشند. در پژوهش حاضر جهت ارتقای سطح سلامت روان و کاهش و بهبود علایم افسردگی و اضطراب سالمندان از یک تکنیک ساده .ارزان قا بل اجرا تحت عنوان معنا درمانی گروهی که یک درمان گروهی بلند مدت است . و مورد بی توجهی قرارگرفته است .استفاد می شود که می توان آن را به راحتی در کلیه مراکز نگهداری سالمندان و حتی در منزل به کار برد. معنا درمانی، سالمندانی که حس تنهای و بی معنایی دارند تمایل بیشتری برای گوشه گیری از خود نشان می دهند.(فرانک[8] 1977؛ ترجمه: تبریزی و علوی نیا ،1371
معنا درمانی از نظر فرانکل دارای دو معنای بهم پیوسته است معنا و روح. بنابر این معنا درمانی با ماهیت وجودی و معنوی انسان سروکار دارد. آنچه در انسان مهم و با ارزش بوده و وی را از حیوان متمایز می کند بعد روحی و معنوی اوست. دومین ویژگی مهم که انسا ن را از حیوان متمایز می کند بعد آزادی طلبی اوست. زمانی آزادی تحقق می یابد که انسان از قید سه چیز رها باشد که عبارتند از :1ـ غرایز 2-توارث 3- محیط. سومین ویژگی یا عامل مهم دروجود انسان مسئولیت پذیری اوست . دردیدگاه فرانکل انگیزه اصلی رفتار انسان اراده معطوف به خوشی نیست معطوف به قدرت هم نیست ، بلکه اراده وسائق نسبت به معناست. در معنا درمانی کوشش می شود که مراجع در زندگی خود هدف و منظوری راجستجو کند به مراجع کمک می شود تا به عالی ترین فعالیت حیاتی ممکن دستررسی پیدا کند. لازم است به مراجع کمک شود تا نه تنها به تجربه هستی بپردازد و کوشش پیگیرانه ای در به فعل رساندن ارزش ها ازخود نشان دهد بلکه لازم است او متعهد انجام کاری شود که مسئولیتی را بپذیرد و تکلیف معینی را عهده دارشود در این راه درمانگر از فنونی نظیر قصد متناقض ، بازتاب زدایی ، اصلاح نگرش ها و فنون فراخوانی و ر وش گفتگوی سقراطی بهره می گیرد. (فرانکل[9] ،1975؛ ترجمه: صالحیان و میلانی.1371 ).
سل تالکسی (2011)کیفیت زندگی را ارزیابی ورضایت فرد از سطح عملکرد موجودش درمقایسه با آن چه ایده ال یا ممکن می پندارد تلقی کردند کیفیت زندگی درک افراد از موقیعت خود در زندگی از نظرفرهنگ سیستم ارزشی که در آن زندگی می کند اهداف .انتظارات .استانداردها و الویت هایشان می باشد پس کاملا فردی بوده وتوسط دیگران قابل مشاهده نیس
سایت های دیگر :
از تأثیری که بر خود او می گذارد، نیست (هکلر[2] و دیگران، 2008). بومن و ویجنبرگ عقیده دارند که والدین کودکان مبتلا به سرطان علاوه بر بیماری های جسمی، پریشانی روان شناختی شدیدی را متحمل می شوند، به طوری که این پریشانی در طی زمان افزایش می یابد. این پریشانی به شکل سطح بالایی از خشم و عصبانیت، خواب آلودگی، آزردگی، افسردگی، کناره گیری از جامعه و عدم کنترل بر خود پدیدار می شود (وان[3]، 1986). بنابراین مراقبت های حمایتی به روش های مختلف مشاوره و روان درمانی جزء لاینف درمان بیماران مبتلا به سرطان و خانواده های آن ها بوده و نباید مورد بی توجهی قرار گیرد (فکری و دیگران، 1389).
پژوهش ها نشان می دهند که تابآوری و سرسختی روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان موثر می باشد (دهقانی نیشابوری و مقصودی، 1390). همچنین گروه درمانی ها و مداخله معنوی در مادران دارای کودکان سرطانی باعث افزایش کیفیت زندگی و کاهش پریشانی آنها می گردد (موسوی و همکاران، 1391؛ لطفی کاشانی و همکاران، 1391). یکی از روش های درمانی موثر در درمان اختلالات جسمی و روانی، رواندرمانی و گروه درمانی حمایتی می باشد. پورافکاری (1376) رواندرمانی حمایتی را اینگونه تعریف می کند: ” نوعی رواندرمانی که به منظور کمک به بیماران در جریان بحرانهای ناشی از مسایل اجتماعی یا بیمـاری جسمی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین به منظور رفـع ناراحتیهای ناشی از بیماری روانی و جسمی طولانی یا نقصهای فیزیکی بکار برده می شود .” به نظر محققین، رواندرمانی گروهی حمایتی در عمل، ملاقات گروهی از افراد همدرد است، در جلسات منظم که طی آن شرکتکنندگان درباره شرایط خاص و دشواریهای که در آن قرار دارند، مشکلات و مسایلی که با آنها روبرو هستند و تجربههای شخصی خود در خصوص شیوه های روبرو شدن و حل این مسایل و مشکلات با یکدیگر گفتـگو و تبادل نظر میپردازند، اطلاق میشود.
رواندرمانی حمایتی منجر به افزایش میزان امیدواری و سازگاری روانشناختی فرد می گردد. اشنایدر، هریس، اندرسون و هولران[4] (1991)، امیدواری را «مجموعه شناختی می دانندکه مبتنی براحساس موفقیت ناشی ازمنابع گوناگون (تصمیم های هدف مدار) و مسیرها (شیوه های انتخاب شده برای نیل به اهداف) است. بنابراین، مسیرهای تفکر و منابع تفکر عناصر زیربنایی امیدواری یا تفکر هدف مدار تلقی می شوند. »مسیرهای تفکر انعکاس دهنده ظرفیت فرد برای تولید کانال های شناختی برای رسیدن به اهدافش است و منابع تفکر هم عبارتند از افکاری که افراد در باره توانایی ها و قابلیت های شان برای عبور از مسیرهای برگزیده تعریف کرده اند تا به اهداف شان برسند. از طریق ترکیب منابع و مسیرها، می توان به اهداف رسید. اگر هر کدام از این دو عنصر شناختی وجود نداشته باشند، رسیدن به اهداف غیر ممکن است. یافته های پژوهشی نشان داده اند که بین بالا بودن میزان امیدواری افراد و موفقیت آن ها درفعالیت های ورزشی، بالا بودن میزان پیشرفت تحصیلی، سلامت جسمی و روانی بهتر و بیشتر مؤثر بودن روش های روان درمانی مورد استفاده در درمان اختلالات، ارتباط وجود دارد (اشنایدر، 2002). همچنین نووتنی[5] (1989)، دریافت امید، کیفیت اندازه پذیری است که می تواند درمرحله بررسی و شناخت فرآیند پرستاری استفاده شود و در پی آن مداخلاتی در جهت ارتقای آن اعمال گردد و بدون ارتقای امید زمینه برای پذیرش آموزشهای درمانی و مراقبتی به وجود نخواهد آمد. دوفالت[6] (1985)، نیز نشان داد که عنصر امید نمادی از سلامت روحی مددجو است.
همچنین سازگاری با شرایط جدید یکی از مشخصه های سلامت روان می باشد. گوداشتاین و لانیون[7] (1995) سازگاری[8] را فرایند پیوسته ای تعریف کرده اند که در آن، تجارب یادگیری اجتماعی شخص، باعث ایجاد نیازهای روانی او می گردد و نیز امکان کسب توانایی و مهارت هایی را فراهم می سازد که از آن طریق می توان به ارضای نیازها پرداخت. هر گاه تعادل جسمی و روانی فرد به گونه ای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به وی دس
سایت های دیگر :