برخوردار بوده و از آسیب های روانی _اجتماعی نیز مصون خواهند ماند.(شیهان،1988؛ترجمه میرهاشمی و گنجی،1383). با یک نگرش دیگر، خودپنداره در کار، سطح خودآگاهی شخص را برای انجام وظایف خاص(در آینده)نشان میدهد.افراد برای وظایفی که غالبا انجام میدهند (مثلاوظایف خانوادگی) یا دیگر وظایفی که برای زندگی آنان دارای اهمیت است (مثلاً مسئولیتهای اصلی شغلشان یا وظایف زناشویی) سطوح مختلفی از خودپنداره را به دست میآورند. کارکنانی که دارای خودپنداره کاری بالایی هستند، در مقایسه با افرادی که خودپنداره کاری کمتری دارند معمولا بهتر کار می کنند و از شغلشان راضیترند. این تفاوت حائز اهمیت است زیرا افرادی که در انجام یک کار، مدام بازخورد منفی دریافت میکنند، هرگز این تصور را نخواهند داشت که برای انجام آن (کار)دارای کارایی هستند.افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، توانایی خود را بالا ارزیابی می کنند، لذا اطمینان دارند که وقتی تصمیم به انجام کاری بگیرند، احتمالا موفق خواهند شد.از سوی دیگر،کارکنان دارای خودپنداره پایین، توانایی خود را کم میدانند. بنابراین،برای خود موفقیت کمتری پیش بینی کرده و فعالیتهای خود را محدود میکنند. در نتیجه، سطح خودپنداره کاری فرد نیز نقش مهمی را در کار و در سازمانهایشان ایفا میکند(زندی پور،1385).از این رو با توجه به مطالب فوق در این پژوهش به بررسی رابطه نگرش مذهبی ،خود پنداره و حمایت اجتماعی با رضایت شغلی کارمندان دانشگاه های شهر کرمان پرداخته است تا مشخص شود شود ، آیا چنین رابطه ای وجود دارد ؟
[2] Fisher&Hanna
[3] Acker
[4] Yang
[5] Pollner
[6] Al-Arabi.S
[7] religious
[8] Yang & Mao
[9] Yinger
[10] Burger
[11] Hunler & GencOZ
[12] O’Dea
[13] Yinger
[14] Hamilton
سایت های دیگر :
مصون خواهند ماند.(شیهان،1988؛ترجمه میرهاشمی و گنجی،1383).
با یک نگرش دیگر، خودپنداره در کار، سطح خودآگاهی شخص را برای انجام وظایف خاص(در آینده)نشان میدهد.افراد برای وظایفی که غالبا انجام میدهند (مثلاوظایف خانوادگی) یا دیگر وظایفی که برای زندگی آنان دارای اهمیت است (مثلاً مسئولیتهای اصلی شغلشان یا وظایف زناشویی) سطوح مختلفی از خودپنداره را به دست میآورند. کارکنانی که دارای خودپنداره کاری بالایی هستند، در مقایسه با افرادی که خودپنداره کاری کمتری دارند معمولا بهتر کار می کنند و از شغلشان راضیترند. این تفاوت حائز اهمیت است زیرا افرادی که در انجام یک کار ، مدام بازخورد منفی دریافت میکنند ، هرگز این تصور را نخواهند داشت که برای انجام آن (کار)دارای کارایی هستند.افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، توانایی خود را بالا ارزیابی می کنند، لذا اطمینان دارند که وقتی تصمیم به انجام کاری بگیرند، احتمالا موفق خواهند شد.از سوی دیگر ، کارکنان دارای خودپنداره پایین، توانایی خود را کم میدانند. بنابراین،برای خود موفقیت کمتری پیش بینی کرده و فعالیتهای خود را محدود میکنند. در نتیجه، سطح خودپنداره کاری فرد نیز نقش مهمی را در کار و در سازمانهایشان ایفا میکند(زندی پور،1385).
از این رو با توجه به مطالب فوق در این پژوهش به بررسی رابطه نگرش مذهبی ،خود پنداره و حمایت اجتماعی با رضایت شغلی کارمندان دانشگاه های شهر کرمان پرداخته است تا مشخص شود ، آیا چنین رابطه ای وجود دارد ؟
[2] Fisher&Hanna
[4] Yang
[5] Pollner
[6] Al-Arabi.S
[7] Religious
[8] Yang & Mao
[9] Yinger
[10] Burger
[11] Hunler & GencOZ
[12] O’Dea
[13] Yinger
[14] Hamilton
سایت های دیگر :
اد به موادمخدر در بین جوانان و نوجوانان است؛ مسئلهای که پیامدهای منفی بسیاری دارد. با نیم نگاهی به پیامدها و عوارض اعتیاد به مواد مخدر نشان داده میشود که پیامدهای اعتیاد جامعه، فرد و خانواده را از نظر اقتصادی، اجتماعی، روانی و جسمی در برمیگیرد. از مهمترین عوارض جسمی اعتیاد به مواد مخدر میتوان به ناراحتیهای عصبی، بیاشتهایی، اضطراب، ریزش مکرّر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی و فشار شدید در ستون فقرات، لاغر شدن و مانند آن اشاره کرد. عوارض روانی و شخصیتی ناشی از اعتیاد به مواد مخدر میتوان به این موارد اشاره کرد: ضعف اراده، بی توجهی به مسئولیتهای فردی، ضعف شخصیت، ضعف عاطفه، عصبی بودن، به هم خوردن تعادل روانی، شخصیت نامتعادل و متزلزل، و ضعف اعتماد به نفس است(ستوده، 1380).
اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر به مثابه یک مساله اجتماعی پدیدهای است که همراه با آن توانایی جامعه در سازمانیابی و حفظ نظم موجود از بین میرود، عملکرد بهنجار حیات اجتماعی مختل میگردد و باعث دگرگونیهای ساختار نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک اجتماع میشود. استفاده از مواد مخدر توسط زنان و بخصوص دختران آنها را با داغ اجتماعی مواجه می سازد که خود زمینه را در جهت کج روی های بعدی فراهم می کند. زنان بعلت داشتن وظایف مادری و گاها سرپرستی خانوار اگر به اعتیاد نیز مبتلا شوند موجب بروز درگیری های خانوادگی و اجتماعی برای خودشان می شود اعتماد خانواده نسبت به آنها از بین برود و این زمینه فرار آنها را از خانواده را فراهم می آورد در نتیجه زمانی که زنان حمایت مالی و عاطفی خانواده خود را از دست بدهند به ناچار برای تامین مخارج زندگی و اعتیادشان به روسپی گری و یا دزدی روی خواهند اورد(آشتیانی، 1385).
مطابق با نظریه های مختلف روانشناسی گرایشها و تمایلات افراد، ممکن است از ناحیههای مختلف ارتباطات او ناشی شود؛ به طوری که خود نقشی اساسی در شکل گیری و بازسازی ارتباطات دارد و ارتباطات نیز نقش محوری در شکل گیری و حتی بازسازی خود دارند. بسیاری از روانشناسان علل رفتارهای انحرافی را بر حسب سبکهای تربیتی خانواده توجیه می کنند و بر این باورند که برخی از سبکهای تربیتی، بیشتر از گونههای دیگر، بر گرایش به رفتارهای انحرافی تأثیر دارند. با دانستن عواملی که فرد را در معرض خطر اعتیاد قرار می دهند، می توان افراد در معرض خطر را شناسایی کرد و برای پیشگیری از ابتلای آنان به اعتیاد، برنامه ریزی های دقیق و مؤثر انجام داد.(زنجانی،1386).
با وجود اینکه خانواده مامن و ماوای هر کودک و نوجوان است اما خود در بروز بسیاری از مشکلات رفتاری منجمله اعتیاد نقش بسزایی بازی می کند، اعتیاد، خود نتیجه تداخل پیچیده ای از عوامل روان شناختی، اجتماعی، فرهنگی، زیست شناختی و احتمالا تکوینی است، که خانواده تمامی آثار فوق را در یک جا اعمال می نماید و بنابراین از اهمیت ویژه ای برخوردار است. الگوهای نامتعادل خانوادگیف تاثیر زیادی بر رشد جرایم و انحرافات نوجوانان و جوانان که بخش عمده ای از آن را اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر تشکیل می دهد، دارد(همان منبع).
شکی نیست که سلامت خانواده و به کار گیری روش ها و مهارتهای موثر فرزندپروری در بزرگ کردن سالم فرزندان نقشی اساسی دارد. درست است که عوامل ژنتیک، ذاتی و محیطی در شکل گیری ویژگیها و تکامل کودک نقش دارند اما فرایند های خانوادگی نیز حائز اهمیتی کلیدی در این راستا هستند. پژوهش ها نشان داده است که فرزند پروری موثر یک عامل محافظ قدرتمند است . خانواده ها می توانند با تامین نیازهای اساسی ، ایجاد فضای امن خانوادگی، راهنمایی، قانون گزاری مناسب ونظارت بر زندگی فرزندانشان آنان
سایت های دیگر :
سبک دلبستگی ایمن دانشجویان با هویت پیشرفت آنان رابطه مثبت معنادار و با هویت آشفته رابطه منفی معنیدار دارد و سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا با هویت آشفته رابطه مثبت معنی دار و با هویت پیشرفت رابطه منفی معنادار دارد.
نتایج پژوهشهای فوق الذکر در مجموع موید تاثیر سبکهای دلبستگی و هویت بر سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. در پژوهش حاضر که به بررسی رابطه بین این دو متغیر با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پیش دانشگاهی اختصاص دارد سعی گردیده است که به دو سئوال زیر پاسخ داده شود: آیا سبکهای دلبستگی و هویت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پیش دانشگاهی رابطه دارند؟ آیا بین سبکهای دلبستگی و سبکهای هویت رابطه وجود دارد؟
[1]– Berk, L.
[2]– Marsia,J.
[3]– identity diffusion
[4]– fore closure
[5] -moratorium
[6]– identity achievement
[7] -Burk, A.
[8] -Kerpelman
[9] -Grotevant
[10] -Berzonsky, M.D.
[11]– informational
[12]– normative
[13] -avoident
[14]– commitment
[15] -attachment
[16] -Musen, H.
[17] -Liberman, M.
سایت های دیگر :
به جای ابراز هیجانات قوی هیجاناتی را بیان می کنند که برای آنها کمتر تهدیدکننده باشد(جانسون،2007) چرا که فرهنگ و آموزه های تربیتی ما خوددار بودن و کنترل کردن هیجانات را ترغیب و تشویق می نماید و این مسئله می تواند زمینه ای برای دشواری در بروز دادن احساسات گردد(ارژنگ و کاشانی، 1387 ) همچنین ابراز هیجانات می تواند از نگرش های فرهنگی غاالب یک جامعه تاثیر پذیرد(افشاری و مهرابی زاده هنرمند،1387 و هاشمی،1388 ).
تعریف رفتارهای ویژه یک جنس در فرهنگ های مختلف متفاوت است و در فرهنگ معینی نیز با گذشت زمان تغییر میکند، نظری که ما امروز در مورد رفتارهای مناسب برای زنان و مردان داریم به یقین تفاوت چشم گیری با نظرات 50 سال پیش در این زمینه دارد(بم، 1989) اکنون دیگر از مردان خرده نمیگیرند که چرادستخوش احساسات هنری و لطیف می شوند امروزه معیارهای پوشاک نیز در جهت تک جنسی پیش می رود (افشاری و مهرابی زاده هنرمند،1387). علاوه بر این بم بیان می کند که رفتار و ویژگی های شخصیتی انسان باید رها از قید و بند جنسیت باشد
با توجه به غلبه فرهنگ جمع گرایی در جامعه ما، افراد به بیان هیجانات و احساسات و ابراز آن به شکلی نوین کمتر اقدام می کنند و به نوعی سازگاری و انطباق را با هم رنگی با قواعد و هنجارهای مقبول جامعه مترادف می دانند(هاشمی، 1388). همچنین سبک های ابراز هیجان با اختلالات افسرده وار که از سبک اسناد ناسالم نشات می گیرد رابطه دارد(کینگ و آمونز،1990).
دوگاخت و همکاران معتقدند(2004) که سبک های هیجانی ناسالم به منزله عامل آسیب پذیری ست که فرد را برای تجربه عواطف منفی مانند درماندگی روانشناختی مستعد میسازد،زیرا وقتی اطلاعات هیجانی نتوانند در فرآیند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی شوند، فرد از نظر عاطفی و شناختی دچار درماندگی و آشفتگی می شود. این ناتوانی، سازمان عواطف و شناخت های فرد را مختل می سازد. کاهش شاخص های بهزیستی روانشناختی و افزایش شاخص های درماندگی روانشناختی، افسردگی و اضطراب محصول این اختلال محسوب می شود. تنظیم و مدیریت هیجان ها نیز به منزله عملی سازی هیجان ها(فرآیند گذار از پردازش به عمل) در دو سطح رفتارهای شخصی و تعامل های بین شخصی دچار اختلال می شود این اختلال با افزایش درماندگی روانشناختی، سلامت روانی را تهدید و تضعیف می کند( بشارت،1387).
به عبارتی جمع گرایی فرهنگ های آسیایی می تواند بر ابراز، عدم ابراز، و کنترل هیجانی افراد اثر بگذارد جایگزین کردن یک احساس به جای احساس دیگر را در فرهنگ های آسیایی می توان مشاهده کرد در واقع قانونی بدین شکل حاکم است که وقتی احساسات واقعی شما فرد را آزرده می کند سرپوشی بر آنها بگذارید و یک احساس دیگر را جایگزین آن کنید(مرادی و شاهقلیان، 1386).
در عین حال برخی از یافته های پژوهشی نشان داده اند که سبک های ناسالم هیجانی فرد را برای ابتلا به اختلالات افسرده وار(فیشر، 1989) مانند درماندگی آموخته شده که یک سبک اسناد ناسالم است آماده می سازد.
در نظریه شناختی به سبک های اسناد منفی و رابطه آن با درماندگی آموخته شده و افسردگی تاکید شده است این نظریه بر جامعه پذیری نقش های جنسیتی و تاثیر آن بر افسردگی زنان اهمیت می دهد بر حسب این نظریه زنان بین پاسخ و بازده پاسخ شان در حیطه های مختلف زندگی، ناهماهنگی بیشتری را تجربه می کنند و آموزش و تربیت آنها به گونه ایست که بیشتر با نقش های زنانه نافعالی و درماندگی همانند سازی می کنند ( فایرستون و همکاران، 2003)زنان سبک های شناختی منفی تری دارند و علت رویدادهای منفی زندگی را بیشتر به ع
سایت های دیگر :