://teh.altervista.org/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b2%d8%a7%d9%86-%d8%a2%da%af%d8%a7/">ادامه مطلب
سایت های دیگر :
فهرست شکلها |
|||||
شکل شماره 2-1: چرخهی شش سیگما . | 27 | ||||
شکل شماره 2-2: معیارهای نُهگانهی الگوی تعالی سازمانی و امتیاز آنها . | 42 | ||||
شکل شماره 4-1: امتیازهای کسب شدهی جامعهی مورد بررسی از معیارهای الگوی تعالی سازمانی . | 120 | ||||
شکل شماره 5-1: تأثیر پذیری مدیریت فناوری اطلاعات از مؤلفههای مشتریان و تغییرات . | 125 |
1-1- مقدمه
مدیریت، بهعنوان مرکز ثقل و بنیاد فعالیتهای سازمانها به حساب میآید و چالشهای فراروی مدیران و شیوه های مقابله با آنها از اساسیترین وظایف این حوزه تلقی میشود. همانطور که مدیریت مدبرانه، هوشمندانه و علمی می تواند تأثیر شگرفی بر ارتقاءِ وضعیت یک سازمان بگذارد، فقر ناشی از اقدامات شتابزده، خالی از اندیشه و غیر علمی، در این حیطه، قادر است هر سازمانی را به ورطهی نابودی نزدیک گرداند.
بدون شک، تصمیم گیری یکی از وظایف اصلی مدیریت است، لیکن با توجه به اینکه تصمیم گیری بدون وجود اطلاعات و برقراری ارتباطات لازم میسر نیست، پایهی اجرایی چنین وظیفه ای، فراهم آوردن اطلاعات لازم برای مدیریت است. مدیران سازمانهایی که اطلاعات اندکی در اختیار دارند، مجبورند که بهطور ناگهانی یا در تاریکی تصمیم گیری کنند که بالطبع خسارات ناشی از اینگونه تصمیم گیریها، جبران ناپذیر است.
در مقابل این وضعیت، میزان تأثیر مثبتِ تصمیمهای راهبردی صحیح و بهموقع، بر کسی پوشیده نیست. اما نکتهی درخور توجه این است که در دست داشتن اطلاعات بهموقع، صحیح، مناسب و برقراری ارتباطات در کلیهی سطوح مدیریت، خود نیازمند بهره گیری از فناوریهای اطلاعاتی[1] است تا با اتکاء به آن، تصمیم گیری، برنامه ریزی و کنترل وظایف اجرایی برای مدیر، تسهیل شود. بدون شک، “سازمانهایی که در آنها پیاده سازی و استفاده از فناوری اطلاعات با موفقیت همراه باشد، با دستاوردهای عملکردی قابل توجهی روبرو خواهند بود” (ناخدا و حری، 1384، ص. 57). با توجه به خصیصههای فناوری اطلاعات، مدیریت این فناوریها بهعنوان بخش جدیدی در دیدگاههای مدیریت مطرح شده است که میبایست به ملزومات بهکارگیری، عملکرد و محیط اجرایی آنها ضمن بررسی ابعاد، منابع اطلاعاتی و کاربردشان توجه داشت.
همانطور که فرج پهلو (1992، ص. 46) نیز بیان میدارد، بقای ملتهای امروزی، به کسب اطلاعات و بهره گیری از فناوریهای پیشرفتهای وابسته است که در جهان امروز نقش مسلطی را در چرخهی زندگی روزانه ممالک پیشرفته ایفا مینمایند. البته، پیادهسازی و بهره گیری از فناوریهای اطلاعاتی که همواره درحال تغییر و تحولاند، نیازمند مدیریتی است که علاوه بر داشتن دانش لازم و کافی از فناوریهای اطلاعاتی مورد نیاز سازمان، قادر به همگامی با رشد فزاینده و تغییرات دنیای فناوریهای اطلاعات باشد که البته اطمینان از حصولِ این امر، مستلزم سنجش عملکرد به منظور ایجاد زمینه مساعد برای رشد و پویایی سازمان است.
سنجش عملکرد[2] که بخش مهمی از مدیریت مطلوب است، در تعیین اهداف و اولویتها به مدیران کمک، و هدایت و نظارت بر فعالیتهای سازمان را تسهیل مینماید. البته بدیهی است که ارائه صرف آمار و ارقامی که حاصل مطالعات سنجش عملکرد میباشند، تصویرِ تمام نمایی از چگونگی عملکرد ارائه نمیکند و بهره گیری از شاخصهایی که بتوان کیفیت ارائه خدمات را بهواسطهی آنها مورد سنجش قرار داد، از اهمیت زیادی برخوردار است (ابوت
سایت های دیگر :
صفحه
شکل 2-1) مراحل توسعه مدیریت دانش (دالکر، 2005؛ به نقل از قلیچ لی، 1388).22
شکل 2-2) خلاصه فعالیتهای کلیدی چرخه مدیریت دانش (ویگ، 1993).29
شکل 2-3)چرخه مدیریت دانش یکپارچه دالکر (دالکر، 2005)35
شکل 2-4)مدل مدیریت دانش نوناکا و تاکچی (1995).47
شکل 2-5)عوامل مؤثر در استقرار مدیریت دانش (انصاری و شائمی، 1385)53
شکل 2-6) سطوح سرمایه اجتماعی (اقتباس از صالحی و کاوسی، 1387)91
شکل 2-7)مدل نظری پژوهش.98
چکیده:
بررسی رابطه ی مدیریت دانش و سرمایه اجتماعی در آموزش و پرورش از دیدگاه معلمان دوره متوسطه نظری استان هرمزگان
به منظور شناسایی ارتباط بین سرمایه اجتماعی با مدیریت دانش در آموزش و پرورش استان هرمزگان پژوهشی به روش کاربردی از نظر هدف، و از نظر گردآوری داده ها از نوع توصیفی-پیمایشی انجام شد. جامعه ی آماری پژوهش، مدیران و کارشناسان خبره آموزش و پرورش استان هرمزگان به تعداد 4239 نفر بود. که برای تعیین نمونه از فرمول کوکران و 251 نفر از آنها به طور تصادفی انتخاب شد. برای گرداوری داده ها از پرسشنامه مدیریت دانش و پرسشنامه سرمایه اجتماعی استفاده شده است. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 909/0 و 912/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف ،رگرسیون، ضریب پیرسون، استفاده شد. نتایج بدست آمده از داده های گردآوری شده نشان می دهد که ابعاد سرمایه اجتماعی به شرح زیر با مدیریت دانش در آموزش و پرورش در استان هرمزگان رابطه دارد.
در فرضیه اول ادعا شده بود که بین اعتماد و مدیریت دانش رابطه ی معناداری وجوددارد، تجزیه تحلیل آماری بین این دو نشان می دهد که این فرضیه مورد قبول قرار می گیرد ،در فرضیه دوم ادعا شده بود که بین شبکه ها و مدیریت دانش رابطه ی معناداری وجود دارد، تجزیه تحلیل آماری نشان می دهد که این فرضیه نیز تایید می شود، در فرضیه سوم ادعا شده بود که بین همکاری و مدیریت دانش رابطه ی معناداری وجود دارد که تجزیه تحلیل آماری نشان می دهد که این فرضیه نیز مورد تایید قرار گرفته است، در فرضیه چهارم ادعا شده بود که بین روابط و مدیریت دانش رابطه ی معناداری وجود دارد که تجزیه تحلیل آماری نشان می دهد که این فرضیه درست است در فرضیه پنجم ادعا شده بود که بین ارزش ها و مدیریت دانش رابطه ی معناداری وجود دارد که تجزیه تحلیل آماری نشان می دهد که این فرضیه درست است، در فرضیه ششم ادعا شده بود که بین فهم متقابل و مدیریت دانش رابطه ی معناداری دارد که تجزیه تحلیل آماری نشان می دهد که این فرضیه درست است، در فرضیه هفتم ادعا شده بود که بین تعهد و مدیریت دانش رابطه معناداری وجود دارد که این فرضیه درست است.
واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش،استان هرمزگان.
1-1)مقدمه
امروزه دانش به عنوان یک منبع ارزشمند و استراتژیک و یک دارایی مطرح است و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادی بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند، امری سخت و گاه غیر ممکن است. بنابراین مدیریت دانش فرایند ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و کاربرد دانش است و این پنج عامل در حوزه مدیریت دانش برای یک سازمان زمینه آموزش، بازخورد و آموزش مجدد را فراهم می آورد که معمولاً برای ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و احیاء قابلیت های سازمان مورد استفاده قرار می گیرد. برای دانستن هر چه بیشتر معیارهای توسعه پی بردن به فرایند دانش و چارچوبی که در حال حاضر
سایت های دیگر :
6]، چامورو- پریمیوزیک[7] و مک دوگال[8]، 2003؛ بوساتو[9] و همکاران، 2000 ).
در این پژوهش سعی بر این است تا رابطه سبک مدیریت کلاس و یادگیری خود تنظیمی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان مؤسسات آموزش عالی شهرستان کرمان سنجیده شود. امید است این پژوهش بتواند نقشی مؤثر در راستای بهبود وضعیت آموزشی و یادگیری دانشجویان و در نهایت پیشرفت تحصیلی آنان ایفا نماید.
1-2. بیان مسئله
یکی از عواملی که امروزه معلمان، مدیران و سیاست گذاران آموزش و پرورش به عنوان موضوعی مهم و اساسی به آن توجه دارند، عامل مدیریت کلاس است که به عنوان پیچیده ترین موضوع در بهبود کیفیت آموزش شناخته شده است. مدیریت عبارت از هدایت فعالیتهای افراد در جهت اهداف معین می باشد، به عبارت دیگر مدیریت به فعالیتی اطلاق می شود که توسط یک یا چند نفر برای اداره و هدایت فعالیتهای یک یا چند نفر در جهت برآوردن یک یا چند هدف معین و از پیش تعیین شده، انجام می پذیرد. عمل مدیریت مستلزم مهارت مدیر در سه جنبه انسانی، فنی و ادراکی می باشد. هیچکدام از این مهارتها نمی تواند از طریق تجارب فردی کسب شود و حتی اگر چنین شود مستلزم بصیرتی زیاد و مدت زمانی طولانی خواهد بود. مضاف بر آن هیچ کس هم نمی تواند مهارتهای فوق را به طور مادرزادی داشته باشد، در نتیجه علاوه بر خود مدیریت به عنوان یک رشته علمی، عمل مدیریت هم مستلزم مهارتهایی است که باید به روش علمی کسب شود. ولی در عین حال تجربه فردی می تواند به آن کمک نماید و به کارگیری مایه هنری نیز – مثل انجام هنرمندانه هر عمل دیگر، نه فقط مدیریت – می تواند بر ظرافت و دقت آن افزوده و تأثیر آن را افزایش دهد (سید عباس زاده، 1386 ).
به طور کلی مدیریت کلاس درس عبارت است از رهبری دانش آموزان از طریق طراحی و سازماندهی منابع، فعالیت ها و محیط کلاس، نظارت بر پیشرفت امور و پیش بینی مسائل بالقوه به منظور افزایش اثربخشی و کارایی عملکرد کلاس درس ( رنجبر، 1391 ).
در بسیاری از کلاس ها معلمان سعی می کنند دستورالعمل هایی را به عنوان روش مدیریت کلاس به شاگردان بدهند و انتظار دارند که شاگردان نیز از آن خواسته ها و انتظارات پیروی کنند. در برخی از کلاس ها نیز می بینیم که معلم به عنوان راهنما و تسهیل کننده یادگیری عمل می کند. همچنین در بعضی از کلاسها شاهد اشتراک مساعی و همکاری جمعی معلم و شاگردان هستیم. پژوهش ها نشان می دهد که در کلاس های نوع اول ( کلاس های معلم مدار )، شاگردان به یادگیری دانش های موجود در کتابها دست می یابند، اما در کلاس های نوع دوم ( یعنی کلاس هایی که مبتنی بر روابط متقابل و حرمت جمعی است )، شاگردان قادر می شوند که به ساختن دانش در ذهن خویش دست یابند ( ایورتسون[10] و راندولف[11] ، 1995 ).
نظریه پردازانی چون؛ وانگ[12] (1998)، بامریند[13] (1971)، ایمر و اوسیکر[14] (1990)، )، طبقه بندی هایی از سبک ها ارائه داده اند، در این میان ولفگانگ[15] و گلیکمن[16]، در کتاب خود به نام ” حل مسائل انضباطی کلاس” چارچوبی بسیار جامع بر اساس نظریه های مدیریت کلاس و روانشناسی یادگیری ارائه داده اند که در آن سه رویکرد اساسی به مدیریت کلاس مطرح شده است؛ این رویکرد در یک پیوستار کنترل به ترتیب: رویکرد مداخله گرایان[17]، رویکرد تعامل گرایان[18] ، و رویکرد غیر مداخله گرایان[19] هستند. در این پیوستار هرچه از مداخله گرایی به سمت غیر مداخله گرایی پیش رویم، میزان کنترل کم و در مقابل مشارکت و مسئولیت دانش آموز در کلاس افزایش می یابد ( به نقل از عالی و امین یزدی، 1387 ).
رویکرد غیر مداخله گر بر اساس این باور
سایت های دیگر :
آن قرار گیرد. بر اساس تئوری های روانشناختی، راهبردهای مقابله با استرس نقش اساسی در سلامت روان افراد داشته و مفهوم استرس به تنهایی در توضیح و پیش بینی وضعیت افراد، بدون در نظرگرفتن مهارت های مقابله ای آنها ارزش محدودی دارد و به بیان دیگر، هر چه منابع افراد برای مقابله بهتر باشد؛ کمتر احتمال دارد گرفتار موقعیت هایی شوند که در آنها آسیب پذیرند (جفن[8] و همکاران،2006؛ ولرات و ترگسن[9] ،2000؛ بهروزیان و نعمت پور،1386).
در هر موقعیت فشار زا، راه های مختلفی برای کنار آمدن وجود دارد. روش های مورد استفاده افراد برای مواجهه با این موقعیت ها هم می تواند از ثبات برخوردار باشد وهم می تواند تغییر پذیر باشد. اگرچه استفاده از بعضی روش های کنار آمدن ظاهرا تحت تاثیر عوامل شخصیتی قرار دارند، استفاده از بسیاری از روش های کنار آمدن تحت تاثیر زمینه و بافت آن موقعیت قرار دارد. هر چه فشار روانی و تلاش برای کنارآمدن با آن بیشتر باشد، احتمال بروز نشانگان جسمی و روانشناختی بیشتر است و هر چه احساس تسلط فرد بر موقعیت بیشتر باشد، بهداشت جسمی و روانی وی بالاتر است. گرچه ارزش هر یک از اشکال کنار آمدن، بستگی به بافتی دارد که در آن مورد استفاده قرار می گیرند، معمولا روش حل مساله شکل مناسب تری برای کنار آمدن است تا روش فرار-اجتناب ( پروین و جان[10]، ترجمه جوادی و کدیور، 1382).
انتخاب راه های مقابله مناسب در برابر فشارهای روانی، از تاثیر تنیدگی بر سلامت روان کاسته و به سازگاری روانی منجر می شود (پااول هان[11]،1994،به نقل از قریشی راد،1389). به طور کلی طبیعت چند بعدی و نقش دائما در حال تغییر مقابله، برداشت های متفاوت از آن را ایجاب می کند به نحوی که گاه به عنوان منبع شخصیتی و گاه به عنوان پاسخ در نظر گرفته می شود. به نظر برخی تنیدگی در تعامل فرد و محیط قراردارد و نه در رویداد یا در درون فرد و راه های مقابله ای در مواردی به کار برده می شود که پاسخ های عادی ناکافی باشند (وایت[12]، 1992؛ جکسن و بسما[13]،1990؛ لازاروس[14]، 1988؛ فلکمن[15] و لازاروس، 1988؛ به نقل از قریشی راد،1389).
پژوهش ها نشان داده است که تفسیر و برآورد هر فرد از رویدادهای زندگی اش اهمیتی بیش از خود آن رویدادها دارد (کاپلان و سادوک، 2000، به نقل از شاهمیری و قریشی زاده، 1385). کار شناختی به منظور تغییر پاسخ درونی فرد یکی از راهبردهای مقابله ای با رویدادهای تنیدگی زا است چراکه رویدادها به تنهایی میزان استرس را تعیین نمی کنند بلکه آنچه افراد در تکاپوی انجام آن هستند، آنچه به خود می گویند،گرایش ذهنی، انتظارات و نحوه ارزیابی آنها از موقعیت در میزان فشاری که تجربه می کنند تاثیرگذارند ( رایس، ترجمه فروغان،1387).
همانطور که قبلا اشاره شد یکی از آثار مواجهه مداوم با فشارها و تنیدگی ها، اضطراب و اختلالات اضطرابی هستند. اضطراب به عنوان بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد وجود دارد و در حد اعتدال آمیز، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می شود. حتی می توان گفت اضطراب به منزله بخشی از زندگی، یکی از مولفه های ساختار شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد. به این دلیل است که بعضی از اضطراب های دوران کودکی و نوجوانی را می توان بهنجار دانست و تاثیر مثبت آن را در فرایند تحول پذیرفت، چراکه فرصت را برای افراد فراهم می آورد تا مکانیزم های سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا[16] و اضطراب انگیز گسترش دهند (دادستان، 1384).
گر چه در برخی موارد اضطراب پاسخی منطقی و حیاتی است اما حالت نابهنجار آن می تواند بر گستره وسیعی از عملکردهای آدمی اثر بگذارد. اضطراب اگر جنبه مزمن و مداوم بیابد، نه تنها نمی توان آن را پاسخی سازش یافته تلقی کرد بلکه باید آن را به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و استیصال گسترده ای دانست که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم می کند (دادستان،1384). اختلالات اضطرابی یکی از تبعات استرس ها و از شایع ترین اختلالاتی هستند که انسان ها در زندگی تجربه می کنند. این اختلالات علاوه بر اینکه به تنهایی یک اختلال محسوب می شوند؛ همچنین می توانند زمینه ساز و هسته مرکزی بروز سایر بیماری های روانی و جسمی نیز باشند. یکی از انواع اختلالات اض
سایت های دیگر :