://teh.altervista.org/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d9%be%db%8c%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%a8%d8%b3%d8%aa/">ادامه مطلب
سایت های دیگر :
– جدول شماره 7-4 خلاصه مدل پیش بینی متغیر سازگاری اجتماعی کودکان توسط متغیرهای الگوهای
ارتباطی والدین.73
– جدول شماره 8-4 آزمون تحلیل واریانس.74
– جدول شماره 9-4 ضرایب مدل رگرسیون75
– نمودار شماره 1-477
– نمودار شماره 2-477
– جدول 10-4 آزمون کولمگروف – اسمیرنف.78
– جدول شماره 11-4 نتیجه آزمون همبستگی اسپیرمن فرضیه دوم79
– جدول شماره 12-4 نتیجه آزمون همبستگی اسپیرمن فرضیه سوم.79
– جدول شماره 13-4 نتیجه آزمون همبستگی اسپیرمن فرضیه چهارم.80
– جدول شماره 14-4 نتیجه آزمون همبستگی اسپیرمن فرضیه پنجم.80
– جدول شماره 15-4 نتیجه آزمون همبستگی اسپیرمن فرضیه ششم.81
مقدمه
یکی از عوامل موثر در رفتار فرد خانواده است. محیط خانواده اولین و بادوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تاثیر می گذارد. خانواده اولین زمینه های رشد و تکوین شخصیت فرد را فراهم می سازد. کودک لحن سخن گفتن را از خانواده می آموزد، ارزشهای اخلاقی را از آنان می گیرد و روابط اجتماعی آینده او متاثر از چگونگی روابطشان با اعضای خانواده است (مختاری، 1385).
با توجه به اینکه برای کودک در سالهای اولیه، تنها روابط موجود، رابطه با والدینش می باشد و کودک اولین و حساس ترین دوره سنی و بیشترین اوقات خود را در کنار خانواده می گذراند، بهترین و مؤثرترین نتایج را در سلامت و بهداشت روانی او خواهد داشت. بنابراین پدر و مادر اولین کسانی هستند که کودک از آنها تقلید می کند و با توجه به حرکات و رفتار اطرافیان شخصیت کودک تکوین می یابد (عریضی، 1381).
با توجه به اهمیتی که خانواده در رشد اجتماعی فرد دارد، بعضی از افراد نظیر الکایند[1]، 1987؛ سیگل[2]، 1987؛ کانینگ و لیون[3]، 1991؛ به نقل از لفرانسویس[4]، 1996 معتقدند که نباید کودکان را بی محابا به سمت آموزش های پیش دبستانی بکشانیم و جو حاکم بر بسیاری از برنامه های پیش دبستانی ممکن است کودکان را آن طور که باید و شاید به سوی پیشرفت
سایت های دیگر :
://teh.altervista.org/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%aa%d8%ad%d9%82%db%8c%d9%82%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%85/">ادامه مطلب
سایت های دیگر :
مفهوم ترس از صمیمیت، در حدود سه دهه قبل توسط هاتفیلد[14] (1984) برای اولین بار مطرح شد. وی از جمله دلایل اساسی ترس از صمیمیت را، ترس از خود افشایی[15]، ترس از رها شدن، ترس از برخوردهای خشن، ترس از دست دادن کنترل، ترس از دست دادن فردیت ذکر کرده است (ال لوید[16], 2011). دسکاتنر و ثلن[17] (1991) نیز، ترس از صمیمیت را ناتوانی فرد برای تبادل افکار و احساسات خود با فردی مهم و نزدیک، به دلیل وجود اضطراب در وی، تعریف کردهاند. افرادی که ترس از صمیمیت دارند خواهان ارتباط بین شخصی هستند ولی از طرد می ترسند، در نتیجه طی ارتباط کلامی و غیر کلامی با دیگران اضطراب را تجربه میکنند (بشارت، 1391).
باگاروزی (2001) بیان میکند که نیاز به صمیمیت از نیاز ابتداییتر دلبستگی[18] نشات میگیرد، بنابراین ضروری است، برای بررسی ارتباطات صمیمانه، تا جایی که امکان دارد در مورد روابط اولیه افراد با مراقبان اولیه آنها اطلاعات کافی کسب شود. در نتیجه از عوامل موثر بر صمیمیت شخص، رابطه و دلبستگی او نسبت به والدین میباشد. بالبی[19] (1969) دلبستگی را در قالب نظریهای بزرگ مفهومسازی کرد. نظریه دلبستگی فقط نظریه تحول کودک نیست، بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز هست (وایس[20]، 1994). طبق نظر بالبی (1969، 1973، 1980) روابط دلبستگی همیشه موجودند و در سراسر چرخه زندگی فعال هستند (گودوین[21]، 2003). کیفیت رابطه و نوع دلبستگی کودک- والد، منجر به شکلگیری بازنماییهای ذهنی میشود که طرحواره ها یا الگوهای عمل آنها را برای تعامل با خود و دنیای بیرون میسازند (بالبی، 1973؛ نافتل و شاور[22]، 2006). به دنبال پژوهشهای کسانی از قبیل بالبی و اینزورث[23]، سه سبک دلبستگی ایمن[24]، دلبستگی ناایمن اجتنابی[25]، و دلبستگی ناایمن دوسوگرا[26] تشخیص داده شدند (اینزورث، بولهر، واتر و وال[27]، 1978). این سبک ها بعدها در مورد بزرگسالان نیز تأیید شدند (هازن و شاور[28]، 1987).
نتایج پژوهشهای زیادی، استمرار و تداوم سبک دلبستگی را در چرخه زندگی تأیید میکنند (فریلی[29]، 2002؛ مین، کاپلان و کسیدی[30]، 1985؛ نافتل و شاور، 2006). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایینتری از تعارضات دارند، در حالی که افراد با دلبستگی اجتنابی، رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی دوسوگرا، با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر مشخص میشوند (کولینز، کوپر، آلبینو و آلارد [31]، 2002).
یکی دیگر از متغیرهایی که میتواند بر توانایی ارتباط صمیمانه فرد یا ترس از صمیمیت در وی تاثیر داشته باشد سبکهای هویت در افراد است. اریکسون[32] (1982) این استدلال را مطرح میکند که تنها پس از تثبیت حس معقولانه هویت میتوان صمیمیت بالیده و حقیقی را با شخص دیگری تجربه کرد (مونتگومری[33]، 2005 به نقل از دانشپور و همکاران، 1386).
در طول چهار دهه گذشته، پژوهشها پیرامون هویت نوجوانان، بر اساس پارادایم پایگاه هویت مارسیا[34] مفهوم سازی شده است (حجازی و فرتاش، 1385). از جمله نظریههای مهم دیگر در هویت، نظریه سبکهای هویت برزونسکی[35] است. به نظر برزونسکی (1990) سبکهای هویت، نشان دهنده جهتگیریهای پردازش اطلاعات هستند و نوجوان هنگام ساختن هویت خود و متعهد شدن نسبت به ارزشها و باورها از آنها استفاده میکند. نظریه برزونسکی بر مفروضه سازندگی مبتنی است، یعنی افراد نقش فعالی را در ساختن تفکر خود نسبت به واقعیتی که در آن زندگی میکنند، ایفا میکنند در این نظریه به تفاوتهای افراد در استفاده از فرآیندهای تصمیم گیری، حل مسئله، مواجهه با مشکلات، درگیری با تکالی
سایت های دیگر :
نمودار 4-13 میانگین نمره پاسخگویان در خرده مقیاسهای مدیریت زمان به تفکیک جنسیت 170
چکیده
این تحقیق با هدف« بررسی میزان مهارت مدیریت زمان در نوجوانان و جوانان تهرانی و ارائه راهکارهای رسانهای برای تقویت آن» به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، نوجوانان و جوانان مناطق 22 گانه شهر تهران می باشند، بدین منظور نمونه مورد مطالعه 856 نفر از نوجوانان و جوانان ( نوجوانان436 نفر و جوانان 420 نفر) و (427 نفر پسر و 429 نفر دختر)، به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب گردید. پرسشنامه محقق ساخته توسط پرسشگران آموزش دیده برروی پاسخگویان اجرا شد. پس از گردآوری داده ها از آزمونهای آماری T مستقل برای متغیر جنسیت و سن و آزمون تحلیل واریانس یک راهه برای تعیین تفاوت بین متغیرهای سن، تحصیلات و طبقه اقتصادی ـ اجتماعی با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
نتایج نشان داد بیشتر جوانان از مهارت مدیریت زمان و تعداد کمی از نوجوانان از این مهارت بهره میگیرند. بین مهارت مدیریت زمان در شاخص هدفگذاری از نظر جنسیت تفاوت معنیداری وجود ندارد ،ولی در شاخصهای اولویتبندی و برنامهریزی بین جنسیت تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین بین سن و تحصیلات با مهارت مدیریت زمان تفاوت معنیداری وجود دارد ، بین مهارت مدیریت زمان با پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی تفاوت معنیداری وجود ندارد.
مقدمه
مهمترین چیزدر زندگی انسان که از ارزش والایی برخوردار است،زمان (وقت)می باشد.در واقع وقت شیرازه حیات ما را تشکیل می دهد.ارزش وقت از آن جا دانسته می شود که خداوند در قرآن کریم سوره ای را به نام “والعصر”یعنی وقت یا زمان نازل کرده ودر جاهای دیگری از قرآن به برهه هایی از زمان اشاراتی داشته است ؛” والضحی والیل اذا سجی” (قسم به روز روشن وبه شب ان دم که آرام گیرد).”والفجر والیال عشر” (به سپیده دم و شب های دهگانه سوگند). در احادیث نیز مواردی در این زمینه آمده است ، اینها بیانگر ارزش و اهمیت زمان می باشد. در طول تاریخ، زمان و ابعاد مختلف آن، مورد توجه انواع تمدنها بوده و امروزه این توجه بیش از پیش اهمیت یافته است، به گونهای که فناوریهای نو، محیطی فراهم آوردهاند که تقریباً در کوتا مدت میتوان به اطلاعات بیشماری دسترسی پیدا کرده و کارها را بسیار سریعتر و آسانتر از پیش انجام داد. لذا تمایل به سرعت عمل در انجام کارها روز به روز بیشتر میشود. با چنین تمایلی این احساس در افراد بوجود میآیدکه از زمان عقب مانده و نمیتوانند از آن به طور موثر بهرهمند شوند. وقت (زمان)، سرمایه بشری است، زندگی تنها زمانی پربار میشود که براساس مفهوم صحیح زمان، بنا شده باشد.( این عقیده که افراد چگونه تصمیم میگیرند از وقتشان به نحو مطلوب استفاده کنند، هسته نظریه مدیریت زمان را تشکیل میدهد (سواری،1388)).
ضرورت به کارگیری مدیریت زمان وتنظیم منطقی اوقات در اختیار افراد چه در بعد سازمانی و یا خصوصی، به درستی نشانگر این است که زمان منتظر کسی نمی ماند. مدیریت بر وقت ،مدیریت بر کار و مدیریت بر خود سه امر تجزیه ناپذیر هستند و می توان به جرات گفت که مدیریت زمان در واقع همان مدیریت بر خود است. اصولاً مدیریت زمان یک امر همگانی و عمومی است. آگاهی از مفهوم مدیریت زمان هم در زندگی فردی و هم در زندگی
سایت های دیگر :