این حال آنها از کودکانی که با پدر یا مادر و یا مراقبین خود زندگی میکردند بیشتر در معرض اختلالات بدنی و روانی قرار میگرفتند. اسپتیز به این نتیجه رسیده بود که آنچه این کودکان نداشتند محرک بود. و اسپیتز آن را محرومیت عاطفی[3] نامید، انتخاب کلمه نوازش توسط برن به نیاز اولیه برای لمس شدن مربوط میشود. اینکه ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز در پی تماس جسمانی هستیم ولی یاد میگیریم که شکلهای دیگر درک حضور دیگری را جانشین لمس کنیم. یک تبسم، یک تعریف، و یک تمجید یا حتی اخم و ترشرویی نشان میدهد که حضور ما درک شده است. (جونز و استوارت، 1382)مقدمه
یک نوازش عبارتست از هر فعالیتی در جهت بازشناسی یا نمایش مرحلهای از انگیزهها میباشد. نوازشهای روانی «کلامی و غیرکلامی[4]» برای احساس ارزش مهم و ضروری است. نوازشها دارای حالات مختلفی از جمله: کلامی و غیرکلامی، شرطی و غیرشرطی، محبت، گرمی یا قدردانی کلامی با همراه با نگاه، لبخند، تماس و یا حتی حالتهای صورت هستند که همگی برای سلامت روان مفید میباشد. (کوری، 2013)
با توجه بر این موضوع که اساساً همه علوم از مفاهیم یا سازههایی نظری و ارتباط بین این مفاهیم تشکیل میشوند ولی تا هنگامیکه مفاهیم نظری قابل اندازه گیری و کمی شدن نباشند، یافتن قوانین و روابط علمی به منظور پیش بینی پدیده ها ممکن نیست. (آناستازی، 1386) چون موضوع مطالعه در علوم تربیتی و رفتاری انسان است، اندازه گیری و بدنبال آن تصمیم گیری در این حیطه فوقالعاده حساس است. و این امر نیز بدیهی است که چیزی تا مورد اندازه گیری قرار نگیرد نمیتواند بطور علمی مورد مطالعه قرار گیرد. (ثرنداک، 1369) روش اندازه گیری، پایه و اساس مطالعات علمی است و وسایل مورد نیاز را برای آزمون فرضیه های علمی میسازد و به همین دلیل است که توجه به کاربردهای پژوهشی روشهای اندازه گیری به ویژه در علوم رفتاری روزافزون است. (هومن، 1368)
بنابراین ما در این پژوهش بر آنیم تا مقیاس سنجش روابط متقابل هیر را جهت اندازه گیری روابط متقابل ترجمه نماییم و روایی، اعتبار و هنجاریابی آزمون مذکور را تهیه نماییم.
بیان مسئله
نظریه تحلیل رفتار متقابل توسط دکتر اریک برن[5] بنیان گردید او در دهه 1950 با بیان مقالات مختلف اساس نظریه خود را مشخص نمود و در سال 1958 مقاله مشهور و تاثیرگذار خود را با عنوان «تحلیل رفتار متقابل: روشی بدیع و کارا برای گروه درمانی» منتشر نمود و این مقاله سرآغازی برای شناساندن نظریهای جدید با عنوان «تحلیل رفتار متقابل» یا به انحصار TA[6]، شد. اساس اولیه نظریه تحلیل رفتار متقابل بر پایه روابط شخصیتی ارائه گردید. او برای سهولت و همه فهم شدن این روابط به ابتکار عمل جالبی دست زد و از نامهای ملموسی چون کودک، والد و بالغ استفاده نمود. (استوارت و جونز، 1382)
- «کودک[7]» هر شخصی روزگاری از امروزش جوانتر بوده است، پس در مغز خود آثار ثبت شدهای از سالهای اولیهی زندگیاش دارد که این آثار در شرایط و موقعیتهای معین فعال میشود «کارکرد روانی قدیمی[8]». به زبان ساده «هرکس در درون خود پسر بچه یا دختر بچه کوچکی دارد.» (برن، 1966) «کودک» درون همان بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. خلاقیت، شور و شوق، احساسات تند و تیز، قهر و آشتی، ترس، وحشت، عشق و تنفر همه و همه از کـودک درون ما نشـأت میگیرد. او برای توضیح بیشتر دو نوع کودک درون را تعریف می کند یکی کودکسازگار و کودک طبیعی.، کودک سازگار همان بخش از شخصیت ماست که قوانین و باید و نبایدهای جامعه را میپذیرد و مثل یک بچه خوب هرچه والدنیش میگویند گوش می کند اما برعکس این کودک ناسازگار است که مرتب بچگی می کند و البته در مواردی برای ما دردسر ایجاد می کند اما همین کودک ناسازگار است که منجر به شور زندگی و خـلاقیت و ابتـکار میشود. وگرنه از کودک سازگار کاری جز بله قربان گویی بر نمیآید. به همین دلیل اریک برن اغلب بیمارانش را تشویق میکرد به کودک ناسازگار خود بیشتر بها بدهند و نگران بچگیهای او نباشند. (استوارت و جونز، 1382) در وجود «کودک» درک و خلاقیت و سائقهای فیالبداهه و لذت نهفته است. (برن، 1982)
- «بالغ[9]» هر فرد «اعم از بچهها، بیماران عقبافتادهی ذهنی یا اشخاص که به اسکیزوفرنی مبتلا هستند» می تواند اطلاعات ذهنیاش را در مغزش مرتب کند، به شرط آنکه «حالت من[10]» مناسب او به کار بیفتد «کارکرد روانی جدید[11]». به زبان ساده «هرکس یک «بالغ» در درونش دارد.» (برن، 1966) «بالغ» بخش عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیمهای منطقی میگیرد، اطلاعات را پردازش میکند، با دیگران رابطه محترمانه برقرار میکند و کلاً واقع گراست.
- «والد[12]» هر فرد پدر و مادری «یا جانشین آنها را» داشته است و در درون خـود دارای مجموعه ای از «حالات من» آن پدر و مادر «همانطور که آنها را میدید»، و این «حالات من» پدری و یا مادری ممکن است در شرایط معینی فعال شود «کارکرد روانی برونی[13]». به زبان ساده «هر کسی پدر و مادرش را در درون خود دارد.» (برن، 1966) «والد» درون که منفورترین بخش شخصیت ما را از نظر اریک برن تشکیل میدهد همان باید و نبایدهای بدون منطق و دلیل ماست. همان دستورالعملهای بیچون و چرایی که سالهاست برای خود ساختهایم و حتی اطرافیانمان را هم با آن اسیر کردهایم. اما اریک برن والد را نیز دو نوع میداند اولی والدی سخت گیر و آزار دهنده و دومی والدی نوازشگر و تایید کننده و اعتقاد دارد والد بد و مایوس کننده والد نوع اول است و بهتر است به نوع دوم تغییر کند. (استوارت و جونز، 1382)
با توجه به توضیحات بالا نمودار شماره 1 را که نمودار ساخت نام دارد ارائه میگردد این طرح نمایانگر شخصیت کامل هر فرد، و شامل حالات من، «والد»، «بالغ» و «کودک» میباشد. این سه حالت کاملاً از یکدیگر مجزا نگه داشته شده اند، زیرا با یکدیگر بیاندازه متفاوت و در اکثر مواقع متناقض هستند.
تعداد صفحه :138
قیمت :37500 تومان
بلافاصله پس از پرداخت ، لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد
و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.