ند و مقاومت و سرسختی بیشتری برای رسیدن به هدف خود به خرج می دهند. از این رو هدف پژوهش حاضر پاسخ گویی به این سئوال است که ابعاد معنویت و کمال گرایی با کنترل خشم و کاهش تنیدگی در دانشجویان علوم قرآنی کرمانشاه رابطه دارد؟
ضرورت این پژوهش، به ویژه هنگامی روشن می شود که پی می بریم تاریخ بشر نشان داده است که معنویت همواره از آغاز خلقت انسان زندگی وی را تحت الشعاع قرار داده است. به هر حال، برخی نتایج به ظاهر متناقض که از پژوهش های متعدد به دست آمده اند ، موجب پدید آیی دو جریان موافق و مخالف شده اند ؛ با وجود این ، نتایج فرا تحلیل های پژوهشگران انواع گوناگونی از معنویت و ابعاد مختلفی از معنویت و دین داری را پیشنهاد می کند . انها یاد آور می شوند چه بسا ابعاد مورد اشاره ، توجیه کننده ی مناسبی برای نا همگونی ها باشد و بر اساس این تمایز ها ، می توان به برخی تناقض های موجود پایان بخشید . مؤلفان متعددی به این تمایز میان ابعاد دین داری و انواع برخورداری از معنویت در میان افراد ، توجه کرده انمد و این توجه همچنان رو به افزونی است (نجاتیان 1388) . باید گفت این است که یکی از مهم ترین چالش ها در این زمینه ، نا دیده انگاری حیات روحانی بشر و بی توجهی نسبت به بخشی از معارف است که از طریق وحی به دست انسان رسیده است . اگر در علم جدید برای جهان هستی غایت و هدفی منظور نشود و سازمان وجودی کلیه موجودات هستی فقط به صورت مکانیکی و تنها بر اساس عناصر و فعل و انفعالات بیو شیمیایی و فیزیکی تعبیر و تفسیر شود ، حضور اراده های ذی شعور، به هر نحوی نا دیده گرفته می شود (باقری یزدی ، 1389) . از طرفی دیگر همیشه اسین بحش وجود داشته است که آیا کمال گرایی یک اختلال است و اگر چه پژوهش هایس بسیاری بیان نمودند که کمال گرایی یک اختلال نیست ، اما عامل آسیب زایی است که مشکلاتی را برای بزرگ سالان ، نوجوانان و کودکان به وجود می آورد . اغلب مردم ، کمال گرایی را با موفقیت طلبی وظیفه شناسی اشتباه می گیرند . کمال گرایی با این نگرش ها تفاوت دارد . کمال گرایی یک الگوی نا بهنجار از رفتارهاست ، که می تواند منجر به اختلالات زیادی شود . کمال گرایی مستلزم سطوح نا مناسبی از انتظارات و اهداف ملموس و فقدان دائمی خشنودی ، پرخاشگری و خشم است ، از طرف دیگر بعد مثبت کمال گرایی بسیار سازنده است (رایس و دلو ، 2012) . بنابراین شناسایی کمال گرایی و معنویت از نظر تأثیری که در کنترل خشم و تنیدگی دارند بسیار سازنده است چرا که کاملاً آشکار است که تنیدگی و خشم دو مقوله نا خوشایند و اسیب رسان به سلامت افراد محسوب می شوند . از طرفی دانشجویان اینده سازان هر جامعه ای محسوب می شوند و راه های کمک کننده به تنیدگی و خشم در آینده جامعه هم بی شک بی تدثیر نخواهد بود . بنابراین با توجه به مطالب بیان شده ، ضرورت پژوهش حاضر احساس می شود
هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین رابطه ابعاد معنویت و کمال گرایی با کنترل خشم و کاهش تنیدگی در دانشجویان علوم قرآنی کرمانشاه در سال تحصیلی 1394-1393 است.
سایت های دیگر :
سایت های دیگر :
سایت های دیگر :
ز اینرو، در تحقیق حاضر به بررسی روایی تشخیصی فُرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا-2 (MMPI-2RF) در افراد با اختلالات خُلقی پرداخته شده است.
2-1 بیان مساله
از دیرباز به کاربرد آزمونهای روانشناختی تأکید شده و تلاشهای متعددی پیرامون شناسایی روایی ابزارهای روانشناختی انجام گرفته است. اولین تحقیق در زمینه روایی ابزارهای روانشناختی به اقدامات ترمن و اوتیس[8] در سال 1917 باز میگردد. ترمن و اوتیس به دنبال این بودند تا بتوانند روایی پیشبین آزمونهای هوشی را در زمینه موفقیت شغلی نیروهای پلیس و آتشنشانی تعیین نمایند. از آن زمان تا به حال پژوهشهای متعددی در زمینه ویژگیهای روانسنجی ابزارهای روانشناختی انجام گرفته است و این سنت دیرینه توسط پژوهشگران در حیطههای آسیبهای اجتماعی و آسیبهای روانی ادامه یافته است (کایلوت، بوکاکینی، واریلا، دیویس و روستو[9]، 2010).
استفاده از ابزارهای روانشناختی برای غربالگری روانشناختی در نیروهای پلیس و آتشنشانی که در سال 1967 در ایالات متحده آمریکا رسمیت پیدا نمود به کاربرد ابزارها و پرسشنامههای روانشناختی تأکید داشته و از آنها بهعنوان شیوه مناسب در غربالگری روانشناختی استفاده میشد. در استفاده از پرسشنامههای شخصیتی در راستای غربالگری روانشناختی نیروهای پلیس میتوان به پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا[10] اشاره نمود (بارتول[11]، 1996).
کاربرد پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا در زمینه رفتار و قضاوتهای جنایی بهعنوان اقدامی مؤثر شناخته میشود. این ابزار در سنجش گرایشهای پرخاشگری، اختلالات شخصیت و گرایش به سوء استفاده از مواد کاربردهای فراوانی را به نمایش گذاشته است و هر چند که برای اولین مرتبه در غربالگری نیروهای پلیس به کار برده میشد ولی امروزه بهعنوان ابزاری معتبر در توصیف و تبیین رفتارهای جنایی به کار برده میشود (وارلا، بوکاسینی، اسکوگین، استومپ و کاپاتو[12]، 2004) و حتی مقیاس دروغسنجی در ابزار فوق از مهمترین ملاکهای گزینش نیروهای پلیس محسوب میشود (ویس، داویس، روستو، کیسمن[13]، 2003).
اولین کاربرد رسمی ابزارهای سنجش شخصیت به استخدام نیروهای نظامی در ارتش ایالات متحده آمریکا معطوف است. رابرت ثراندیک در سال 1917 برای اولین مرتبه از پرسشنامههای شخصیتی در تشخیص آسیبشناسی روانی نیروهای نظامی استفاده نمود. سیاهه اطلاعات شخصی وودورث که با بیش از 120 سؤال به اندازه گیری 5 عامل شخصیت معطوف بود، بهعنوان اولین ابزار سنجش شخصیت در حیطههای آسیبشناسی روانی شناخته میشود. رواننژندی بهعنوان یکی از 5 عامل یا صفتهای شخصیتی محسوب میگردید که روایی پیشبین مطلوبی را با رواننژندی جنگ نشان میداد (پاشاشریفی، 1381).
سیاهه اطلاعات شخصی وودورث در بیمارستان مینهسوتا توسط مککینلی و هتهوی مورد بازنگری قرار گرفته و توانستند تا نسخه اصلی پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا را تدوین کنند. در سال 1989 نسخه دوم این ابزار با کاربردهای مشاورهای در زمینه گرایش به مواد منتشر شد و در سال 2003 مقیاسهای بالینی آن مورد بازسازی قرار گرفت. فُرم بازسازی شده مجدد پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا که در سال 2008 منتشر شده است، در زمینه تشخیص آسیبشناسی روانی و گرایش به مواد مخدر از روایی تشخیصی برخوردار است (کامکاری و شُکرزاده، 1392).
مارتین سلیگمن[14]، بهعنوان یکی از پیشروندگان نهضت روانشناسی مثبت نگر، اعتقاد دارد که سنجش روانشناختی در فرایند مشاوره و رواندرمانی، تنها با کاهش و خدمات عوارض روانشناختی[15] همراه نیست، بلکه در مواقع خاص، میتوان با شناسایی نقاط قوت و ضعف شخصیت انسان، رهنمودهای کاربردی را در مسیر رشد برای کاهش نقاط ضعف و افزایش نقاط قوت شخصیت ارائه کند. در این مواقع، هدف مشاوره[16] و رواندرمانی[17]، کاهش اختلالات روانشناختی نیست بلکه رشد شخصیت و کمال انسان مدنظر قرار دارد (شاکرمی، 1386).
ابهامات گوناگونی در زمینه سنجش روانشناسی و به خصوص شخصیت وجود دارد که بهراحتی نمیتوان به بررسی دقیق شخص
سایت های دیگر :
دکان ، کتکزدن و بدرفتاری والدین با کودکان پرخاشگری را تشدید می کند (فرجاد،1389؛201). اما غالباً کشمکشهای درونی و تضادهای وی در مقابل عوامل آزاردهنده یا احساس عجز و ناتوانی موجد پرخاشگری است (نساجی زاده ،1385؛21).
مددی (1387)، نشان داد که برنامه آموزش مدیریت استرس به والدین دارای نوجوانان با اختلال سلوک مفید است و باعث بهبود روابط والدین- فرزند میشود.سبحانی (1385)، در تحقیقات خود با عنوان اثربخشی برنامه آموزش خانواده در تغییر نگرش مادران نسبت به رفتار پرخاشگرانه فرزندانشان تفاوت معناداری در پیشآزمون و پسآزمون پیدا کرد و این نشانگر ارتقای بهداشت روانی خانوادهها بود (داستانی و همکاران،1389؛29).
از انواع پرخاشگری که در اوایل سالهای پیش دبستانی پدیدار می شود ” پرخاشگری خصمانه ” است که شامل دو حالت پرخاشگری آشکار و رابطهای میباشد. پرخاشگری آشکار فیزیکی و کلامی شامل رفتارهای خصمانه نظیر زدن ، هل دادن، لگد زدن و نیز تهدید به انجام این اعمال به صورت کلامی است. ” پرخاشگری رابطهای ” شکلی از پرخاشگری است که فرد پرخاشگر با هدف برهم زدن روابط دوستانه و بین فردی قربانی ، اقدام به پخش شایعات یا بدگویی یا وادار کردن افراد به قطع ارتباط با فرد مینماید و از این طریق باعث منزوی شدن او میگردد . پرخاشگری دلایل متعددی دارد که یکی از این دلایل اضطراب است بطور کلی اضطراب نتیجه استرسهای مداومی است که در طول زمان در فرد باقی میماند. پرخاشگری بدنی با اضطراب رابطه مثبت دارد، یا می توان گفت افرادی که پرخاشگری بدنی بالایی از خود نشان می دهند، میزان اضطراب بیشتری را هم تجربه می کنند. نکته اساسی این است که بین اضطراب و پرخاشگری بدنی، رابطهای مستقیم وجود دارد.کودکان مضطرب نمیتوانند کودکان آرامی باشند، آنها رفتارهایی پرخاشگرانه از خود بروز می دهند (رجب پور ،1390؛20).
“اضطراب” یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشا ناشناخته ، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان ، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرسزا بوده اند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد میشود. استرس و اضطراب در لغت جنبیدن ، لرزیدن، تپیدن، پریشان حال شدن ، یکدیگر را با چیزی زدن ، بهم واکوفتن، آشفتگی، بیتابی ، بیآرامی میباشد. اختلالات اضطرابی یکی از اختلالات روانی شایع دوران کودکی است. کودکان هم مانند بزرگسالان در طی زندگیشان به اضطراب مبتلا میشوند و به میزان بزرگسالان از این اضطرابها رنج میبرند. از جمله وقایع استرسزای زندگی مثل شروع مدرسه ، جابجایی از جایی به جایی دیگر یا از دست دادن والدین می تواند جرقهای برای شروع اضطراب در آنها شود (محمدخانی،1380؛25 ).مطالعات حاکی از آن است که در حدود 8-12% کودکان دچار انواع اختلالات اضطرابی هستند، که نشاندهنده میزان اهمیت این اختلال میباشد. از جمله اختلالات اضطرابی شایع در دوران کودکی میتوان به اضطراب جدایی، اضطراب فراگیر، اختلال وحشتزدگی یا بدون گذر هراس، اختلال وسواس فکری و عملی، وهراسهای خاص اشاره کرد (بیدل[12] ،2005؛263 ). یکی از عوامل موثر در اضطراب بروز رفتار پرخاشگرانه میباشد. عدم توانایی در کنترل رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب میگردد. بالا بردن میزان مقاومت و تحمل کودک در برابر ناکامی و سختیها، ارضاء صحیح نیازهای کودک ، ایجاد امنیت روانی و بوجود آوردن الگوهای رفتار مناسب می تواند در پیشگیری رفتار پرخاشگرانه موثر باشد (محمدخانی،1380؛25 ).
هرچند که پرخاشگری و اضطراب باهم مرتبط هستند ، ولی این که هریک چه سهمی در شیوه های فرزندپروری دارند و سهم هریک چه میزان است، نامشخص است. نقش این متغیرها در شیوه های فرزندپروری ، به جهعت بهبود روابط والدین با کودکان خود حائز اهمیت بسیاری می باشد. بنابراین پژوهش حاضر قصد دارد در نهایت به این سوال کلی پاسخ دهد که آیا بین شیوه های فرزندپروری والدین با پرخاشگری و اضطراب کودکان پیشدبستانی رابطه وجود دارد؟
1- 3 اهمیت و ضرورت پژوهش
اجتماعی شدن فرآیندی است که طی آن کود
سایت های دیگر :