اقعشدن و در مردان وقایع جنگی است(سیرتی نیر، عبادی، فلاحیخوشکناب و تولایی، 1391). آسیبهای روانی ناشی از جنگ بلندمدت است و باگذشت سه دهه از جنگ تحمیلی عراق بر ایران هنوز اطلاعات موجود درباره وسعت صدمات و عوارض ناشی از جنگ برای جانبازان ناکافی است و این در حالی است که جانبازان از گروههای آسیبپذیر و در معرض خطر است. با توجه به شیوع نگرانکننده اختلالات روانی در این گروه، سلامت روانشناختی شرکتکنندگان در جنگ یک خط پژوهشی و مداخلهای را در جهان به خود اختصاص داده است(احمدی، حبیبی، احمدی زاده، شاهی و همکاران، 1391). محدودیت در اجرای پژوهشهای کاربردی بر اساس درمانهای صرفاٌ اختصاصیافته به اختلال استرس پس از سانحه(مانند درمان پردازش شناختی[40](CPT) بهعنوان درمانی نسبتاٌ جدید و با حمایت تجربی بالا) و مقایسه آن با رویکردهای درمانی به کار گرفتهشده در طیف وسیعی از اختلالات روانی(مانند شناخت درمانی متمرکز بر طرحواره[41]) و عدم مقایسه اثربخشی آنها در ارتباط با جامعه آماری جانبازان جنگ از یکسو و از طرف دیگر، خلأ و ضعف ادبیات پژوهش خصوصاٌ در داخل جهت ارائه نتایجی از پیامدهای درمانگریهای روانشناختی هم بر متغیرهای روانشناختی و هم زیستنشانگرهای قلبی عروقی[42] بهطور همزمان، زمینه و انگیزه اجرای مطالعه حاضر را فراهم نمود. در بخش بیان مسأله، این رویکردهای درمانی، مبانی نظری و عملی آنها و متغیرهای روانشناختی و زیستنشانگرهای قلبی عروقی در ارتباط با اختلال استرس پس از سانحه بهتفصیل ترسیم خواهد شد.
1-2- تعریف و بیان مسأله
ویژگی اساسی همه موجودات زنده توانایی واکنش، مقابله، و سازگاری با منابع بیرونی و درونی ایجادکننده اختلال است. پاسخ به استرس بهعنوان واکنشی ارائهشده از طریق سلولها، بافتها، و ارگانیسم به هر عامل یا عوامل فیزیکی، شیمیایی یا زیستشناختی تعریف میشود که آغازگر مجموعهای از وقایع زیستشناختی تسهیلکننده و ارتقادهنده انطباق و بقا را در پی دارد. نتایج و آثار استرس بسته بهشدت، تداوم و فراوانی آن، مصرف انرژی و دیگر اختلالات سوختوساز میتواند مضر یا مفید باشد(دِمیروویچ و راتان[43]، 2013). علیرغم کاربرد روزافزون کلیدواژه استرس در علوم مختلف هنوز در مورد ماهیت و تعریف آن توافق چندانی وجود ندارد. موضعگیریهای مختلف در مورد استرس را میتوان در چهار سطح مفهومی خلاصه کرد: استرس بهعنوان یک محرک؛ استرس بهعنوان یک پاسخ؛ استرس بهعنوان یک کنش متقابل؛ و استرس بهعنوان الگویی از پردازش اطلاعات(پاشایی، 1388؛ نقل از رسولی، رزمی زاده و سدرپوشان،1392). استرسزاها[44] بهعنوان محرکهای برانگیزاننده، تنفرانگیز، و غیرقابلمهار یا غیرقابلپیشبینی تعریف میشوند(کیم و دایموند[45]،2002؛ نقل از هلمریچ، تای لی، کریستینسن و کوبالا[46]، 2012)که موجب واکنشهای هورمونی و رفتاری چندگانهای میشوند.
بهمنظور فراهم شدن درک مناسبی از سببشناسی اختلال استرس پس از سانحه بهعنوان یکی از پیامدهای اصلی حضور در جنگ، تبیینهای نظری مختلفی ارائهشده است که با تمرکز بیشتر بر تبیینهای شناختی در راستای رویکردهای درمانی موردمطالعه در این رساله به چندین مورد از آنها اشاره میشود: اهلرز وکلارک[47](2000؛ نقل از کایند، وان در هاوت، آرانتز و دراست[48]، 2008) دو نوع از پردازش که بهطور معکوس به حالات پردازش مربوطاند را معرفی میکنند: پردازش ادراکی[49]( پرداش مشتق از داده[50] یا پردازش از پایین به بالا[51])که بیشتر به تأثرات حسی از موقعیت و خصوصیات ادراکی موقعیت معطوف است و پردازش مفهومی[52](پردازش از بالا به پایین[53])که با بسط معنایی و توجه به بافت نسبت به ویژگیهای دریافتی رویداد پیوند دارد. بر اساس این تبیین، افرادی که عمدتاٌ به پردازش داده محور در طی آسیب مبادرت میورزند، در مقایسه با افرادی که بافت و معنای رویداد را بسط میدهند، انتظار بالاتری برای ابتلا به استرس پس از سانحه را میتوان برایشان متصور شد. بهبیاندیگر رمزگردانی شدیدتر اطلاعات ادراکی و رمزگشایی ضعیفتر اطلاعات مفهومی در حین آسیب نشانگان بعدی را پیشبینی میکند(ساندرمن، هاوشیلد و اهلرز[54]، 2013). درمجموع بر مبنای الگوی مذکور میتوان اظهار داشت که تعادل نسبی بین این
1-2- تعریف و بیان مسأله
ویژگی اساسی همه موجودات زنده توانایی واکنش، مقابله، و سازگاری با منابع بیرونی و درونی ایجادکننده اختلال است. پاسخ به استرس بهعنوان واکنشی ارائهشده از طریق سلولها، بافتها، و ارگانیسم به هر عامل یا عوامل فیزیکی، شیمیایی یا زیستشناختی تعریف میشود که آغازگر مجموعهای از وقایع زیستشناختی تسهیلکننده و ارتقادهنده انطباق و بقا را در پی دارد. نتایج و آثار استرس بسته بهشدت، تداوم و فراوانی آن، مصرف انرژی و دیگر اختلالات سوختوساز میتواند مضر یا مفید باشد(دِمیروویچ و راتان[43]، 2013). علیرغم کاربرد روزافزون کلیدواژه استرس در علوم مختلف هنوز در مورد ماهیت و تعریف آن توافق چندانی وجود ندارد. موضعگیریهای مختلف در مورد استرس را میتوان در چهار سطح مفهومی خلاصه کرد: استرس بهعنوان یک محرک؛ استرس بهعنوان یک پاسخ؛ استرس بهعنوان یک کنش متقابل؛ و استرس بهعنوان الگویی از پردازش اطلاعات(پاشایی، 1388؛ نقل از رسولی، رزمی زاده و سدرپوشان،1392). استرسزاها[44] بهعنوان محرکهای برانگیزاننده، تنفرانگیز، و غیرقابلمهار یا غیرقابلپیشبینی تعریف میشوند(کیم و دایموند[45]،2002؛ نقل از هلمریچ، تای لی، کریستینسن و کوبالا[46]، 2012)که موجب واکنشهای هورمونی و رفتاری چندگانهای میشوند.
بهمنظور فراهم شدن درک مناسبی از سببشناسی اختلال استرس پس از سانحه بهعنوان یکی از پیامدهای اصلی حضور در جنگ، تبیینهای نظری مختلفی ارائهشده است که با تمرکز بیشتر بر تبیینهای شناختی در راستای رویکردهای درمانی موردمطالعه در این رساله به چندین مورد از آنها اشاره میشود: اهلرز وکلارک[47](2000؛ نقل از کایند، وان در هاوت، آرانتز و دراست[48]، 2008) دو نوع از پردازش که بهطور معکوس به حالات پردازش مربوطاند را معرفی میکنند: پردازش ادراکی[49]( پرداش مشتق از داده[50] یا پردازش از پایین به بالا[51])که بیشتر به تأثرات حسی از موقعیت و خصوصیات ادراکی موقعیت معطوف است و پردازش مفهومی[52](پردازش از بالا به پایین[53])که با بسط معنایی و توجه به بافت نسبت به ویژگیهای دریافتی رویداد پیوند دارد. بر اساس این تبیین، افرادی که عمدتاٌ به پردازش داده محور در طی آسیب مبادرت میورزند، در مقایسه با افرادی که بافت و معنای رویداد را بسط میدهند، انتظار بالاتری برای ابتلا به استرس پس از سانحه را میتوان برایشان متصور شد. بهبیاندیگر رمزگردانی شدیدتر اطلاعات ادراکی و رمزگشایی ضعیفتر اطلاعات مفهومی در حین آسیب نشانگان بعدی را پیشبینی میکند(ساندرمن، هاوشیلد و اهلرز[54]، 2013). درمجموع بر مبنای الگوی مذکور میتوان اظهار داشت که تعادل نسبی بین این
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...