گر به احتمال زیاد از سبک مقابلهای جبران افراطی بهره میگیرند. با این حال در این انتخاب عوامل محیطی نیز نقش بسزایی دارند.
بطور مثال راهبردهایی که مراقبین مهم زندگی فرد به نمایش میگذارند بسیار مهم بوده. لذا راهبردهایی که اتخاذ میشود ماحصل تعامل بین طبع ذاتی و تعامل محیطی است .اما این راهبردها با همه تنوعی که دارند، آثار و پیامدهای متفاوتی به بار میآورند و هر یک از این شیوهها، متناسب با عوامل استرسزا میتوانند سازگارانه، یا ناسازگارانه باشند. با این حال شیوههای مسأله مدار، پیامدهای سازگارانه بیشتری دارند.
در این راستا فقدان شبکههای حمایتی در فضای زندگی زنان سرپرست خانواده و ادراک ایشان از مسئولیتهای خود در محیط خانواده بر انتخاب سبک مقابلهای مؤثر است (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، 1391).
از طرفی میزان برخورداری زنان سرپرست خانوار از حمایتهای اجتماعی (از سوی خانواده، دوستان و سایرین) نقش اساسی در انتخاب راهبرد مقابلهای سلامت روانی، شیوههای فرزند پروری ایشان دارد.
باید توجه داشت کیفیت حمایت اجتماعی از کمیت آن اثرگذارتر میباشد (سیدمیرزایی، عبدالهی، کمربیگی، 1390). چنانچه زنان سرپرست خانوار از حمایت اجتماعی کافی برخوردار باشند ، بهتر با شرایط زندگیشان سازگار میشوند و نقشهای گوناگون خود را در خانواده و جامعه میپذیرند. و این در حالی است که عدم برخورداری از حمایت اجتماعی کافی و راهبردهای مقابلهای مناسب و سازش یافته، نه تنها سلامت روانی و جسمانی زنان سرپرست خانوار را تهدید نموده، بلکه به سلامت اعضاء خانواده، کیفیت زندگی و نوع ارتباط با فرزندان ایشان نیز مؤثر است. کیفیت زندگی در واقع نگرش ذهنی فرد نسبت به جنبههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی محیطی است که در آن زندگی میکند و به سادگی قابل توصیف نمیباشد و خود دارای شش بعد جسمانی، روانشناختی، سطوح استقلال، روابط اجتماعی، محیطی و معنوی است (شعبانزاده، زارعبهرامآبادی، حاتمی، زهراکار، 1392). عوامل متعددی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد که در این بین میتوان به تأثیر حمایتهای اجتماعی و راهبردهای مقابلهای اشاره نمود.
با توجه به اینکه خانواده اولین و مهمترین بافت اجتماعی، برای رشد و تحول انسان را فراهم میسازد، در جریان این رشد طبیعی هر کودک، تغییرات شناختی، عاطفی و اجتماعی را سپری نموده و در این مسیر استرس و تعارضاتی را تجربه می کند، در نیازمند سازگاری بوده و به مشکلات عاطفی/ رفتاری و یا یادگیری، انجامیده که متأثر از شیوههای فرزند پروری میباشد.
فرزند پروری در واقع روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به کار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و در برگیرنده معیارها و قوانین وضع شده برای ایشان میباشد.
ولی باید پذیرفت که این شیوه و سبک به کار رفته در فرزند پروری خود متأثر از فرهنگ، شرایط اجتماعی، اقتصادی و الگوهای آموخته شده و خلق و خوی کودک و والد میباشد (برک[12]، 2007).
اکنون با توجه به آمار یاد شده زنان سرپرست خانوار و افزایش روزافزون ایشان و مشکلات پیش روی آنها به عنوان بخش عظیمی از جامعه که سرپرستی مجموعهای به نام خانواده را به عهده دارند، هدف این پژوهش بررسی اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابلهای و حمایتهای اجتماعی در کیفیت زندگی، سلامت روانی (نشانگان روانشناختی) و سبکهای فرزند پروری ایشان می باشد .
[1] Nejat
[2] . king & Hinds
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...