کلگرایانه دارد و تنها یک مهارت مثلا”« نه گفتن» مورد توجه قرار نمیگیرد. از طرف دیگر، تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد که ماهیت و تعریف مهارتهای زندگی، در کشورها و فرهنگهای مختلف، متفاوت است. با این حال، تحلیلهای بیشتر در زمینه مهارتهای زندگی نشان میدهد که برنامههای مختلفی براساس آموزش مهارتها در زمینه ارتقاء سلامت کودکان و نوجوانان اجرا شده است و مشتمل بر چندین مهارت اصلی و اساسی هستند.
سازمان جهانی بهداشت (who)در برنامه مهارتهای زندگی که در سال ۱۹۹۳ معرفی نمود، ده مهارت را بهعنوان مهارتهای زندگی اصلی معرفی کرد. این ده مهارت از سوی یونیسف و یونسکو نیز بهعنوان مهارتهای زندگی اصلی شناخته شدهاند. این مهارتها عبارتاند از: 1. مهارت تصمیمگیری : در این مهارت افراد میآموزند که تصمیمگیری چیست و چه اهمیتی دارد. آنها همچنین با انواع تصمیمگیری آشنا شده و مراحل یک تصمیمگیری را گامبهگام تمرین میکنند. کودکان همچنین با رابطه موجود میان تصمیمگیری و سایر مهارتهای زندگی از یکسو و رابطه تصمیمگیری با پیشگیری اولیه در بهداشت روانی از سوی دیگر آشنا میشوند.2. مهارت حلّ مسئله: این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبهرو است، شناسایی و بررسی راهحلهای موجود و برگزیدن و اجرای راهحل مناسب و ارزیابی فرآیند حلّ مسئله تا به این ترتیب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راههای غیرسالم برای حلّ مشکلات خویش استفاده نکند.3. مهارت تفکر خلاق: توانایی تفکر خلاق یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارتهای مرتبط با سبک اندیشیدن است. در این مهارت افراد فرا میگیرند که به شیوهای متفاوت بیاندیشند و از تجربههای متعارف و معمولی خویش فراتر روند و تبیینها یا راهحلهایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است.4. مهارت تفکر نقاد: این مهارت عبارت است ازتوانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزشهای اجتماعی، همسالان و رسانههای گروهی بر رفتار فردی.5. توانایی برقراری ارتباط مؤثر: این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطهنظرهای فردی بهصورت کلامی و غیرکلامی است. 6. مهارت ایجاد و حفظ روابط بینفردی: مهارتی است برای تعامل مثبت با افراد، بهویژه اعضای خانواده، در زندگی روزمره.7. خودآگاهی: خودآگاهی به معنی توانایی و ظرفیت فرد در شناخت خویشتن، و نیز شناسایی خواستهها، نیازها و احساسات خویش است. در این مهارت فرد همچنین میآموزد که چه شرایط یا موقعیتهایی برای وی فشارآور هستند.8. مهارت همدلی کردن: این مهارت عبارت است از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران. در این مهارت فرد می آموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بینفردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد.9. مهارت مقابله با هیجانها: شناخت هیجانها و تأثیر آنها بر رفتار. همچنین فراگیری نحوه اداره هیجانهای شدید و مشکلآفرین نظیر خشم، مهارت مقابله با هیجانها نامیده میشود.10. مهارت مقابله با استرس: در این مهارت افراد فرا میگیرند که چگونه با فشارها و تنشهای ناشی از زندگی امروزی و همچنین استرسهای دیگر کنار بیایند وچگونه در شرایط ناکام کننده بر خشم خود فائق آمده وبهترین عملکرد را داشته باشند (who 1998).
پژوهش های اندکی درخصوصی اثربخشی آموزش مهارت ها به ویژه مهارت های زندگی بر بهبود رفتارهای اجتماعی افراد آهسته گام انجام گرفته است. این پژوهش ها بیشتر بر آموزش مهارت های اجتماعی و یا کار بر روی سایر کودکان با نیازهای ویژه متمرکز بوده اند. برید[4] وهمکاران 1998و باتلر 2000 پژوهشی هایی به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر افراد آهسته گام ترتیب دادند که نتایج آن برتأثیر مثبت این مهارت ها بر بهبود مهارت های اجتماعی افراد آهسته گام تأکید داشت.چادسیروش[5] وهمکاران 1992و کالمنتیس[6] وسیگل[7]ز 1992نیزپژوهشی دربررسی اثربخشی آموزش مهار تهای اجتماعی بر موفقیت شغلی افراد شاغل آهسته گام انجام دادند. نتایج این پژوهش بر موفقیت شغلی این افراد پس از یادگیری مهارت های اجتماعی صحه گذاشت. همچنین گمپل[8]1994پژوهشی در خصوص تأثیر یادگیری مهارت های اجتماع
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...