1- سخنی است که در آن گوینده به توصیف، تحسین و تمجید کسی بپردازد.[1] 2- شعر یا نثری را گویند که در آن به ستایش و برشمردن خصلتهای نیک ممدوح پرداخته میشود و گاه شاعر یا نویسنده در بیان این نیکیها و سجایا بر سبیل اغراق گام مینهد.[2]
مدح، در شعر از رونق بیشتری نسبت به نثر برخوردار است. شاعران و نویسندگان از دیرباز، سرودهها و نوشتههای خود را پس از ستایش خداوند بزرگ، به نعت و مدح پیامبر@ اختصاص دادهاند، چنان که از همان ابتدای اسلام، در مقابل دعوت ناصحانهی آن حضرت و آیات کریمهی قرآن مجید که کلام آسمانی و معجزهی الهی است، فُصحای عرب چنان خاضع شدند، که دفتر از گفتههای پریشان بشستند و به جای اشعار ناروا که پیش از آن میساختند، مدایح و مناقب آن حضرت را زیب اشعار خود نمودند.[3]
هرچند که احادیث بسیاری در نهی از مدح به ما رسیده است نظیر؛ أُحثوا فی وُجوه المدّاحین التّراب[4] «برچهرهی مدّاحان خاک بپاشید»، یا؛ مَن مَدَحَکَ فَقَد ذَبَحَکَ[5] «کسی که مدح تو گوید همانا تو را نابود کرده است»، لیکن باید توجّه نمود که مدح رسول الله@ مدح یک شخصیّت نیست، بلکه مدحِ یک حقیقت است که به امّت و مکتب خاصی اشاره دارد. یعنی در واقع این منقبتها به یک شخص برنمیگردد بلکه به یک امّت میرسد، همان گونه که دربارهی حضرت ابراهیم$ در قرآن کریم آمده است: ﴿إِنَّ إِبْراهِیمَ كانَ أُمَّةً﴾[6] «ابراهیم به تنهایی امّتی بود».[7] تفاوت مدّاحانِ پیامبر@ با دیگر مدّاحان نیز از علل دیگری است، که قبح مدح و منقبت را از بین میبرد. غالباً مدّاحان به جهت دریافت صله و پاداش، شعر خویش را پیشکش میکنند، به خلاف مدّاحان رسول الله@ که نه تنها این گونه چشمداشتی ندارند، بلکه از موهبتی که خداوند به آنان عطا کرده شکرگزارند. این ادّعا را میتوان از آنجا ثابت کرد که مدح رسول الله@، پس از رحلت ایشان نسبت به زمان حیات حضرت، رواج بیشتری پیدا کرد و بعد از گذشت چهارده قرن شاعران و مدّاحان هنوز بر سرِ مسألهی منقبت پیامبر به رقابت میپردازند.
به هر حال در میان حامیان رسول الله@، شاید بتوان حضرت خدیجه% و حضرت ابوطالب$[i] را در شمار اوّلین کسانی دانست که در شعر خود به مدح و ستایش پیامبر پرداختهاند. ستایش شاعران از پیامبر، همواره شیوهی شاعران بوده و مشهورترین منظومهی صدر اسلام، در مدح پیامبر اکرم@ و هجو دشمنان وی، دیوان حسّان بن ثابت است. نقد و بررسی این مدایح نیز، موضوعی است که بعدها ذهن منتقدان بسیاری را به خود مشغول کرد، که در آن نویسندگان به بررسی مضامینی چون ولادت، معراج، ختم رسالت، برتری حضرت نسبت به سایر انبیاء و انعکاس آن در جهان ادیان الهی میپرداختند. به عنوان مثال “بررسی چهرهی پیامبر@ در شعر معاصر” موضوع مقالهای است که در آن نویسنده بازتاب شخصیّت پیامبر@ در شعر معاصر فارسی را به تصویر کشیده است.[8] همچنین مقالهی “مدح رسول از واقعیّت تا روایت” نقد دیگری است که در آن، نویسنده به مقایسهی مضامین و محتوای مدح در زمان پیامبر با مدایح دورههای بعد پرداخته است و با ذکر شواهدی از اشعار عربی در عهد پیامبر و اشعاری از فارسی و عربی در قرون بعد، نتیجه گرفته است که مدح رسول، در عهد پیامبر بر پایهی واقعیّاتِ موجود بنا شده بود. تقریباً همهی سرودههای این دوره که در وصف و مدح پیامبر و احیاناً یاران آن حضرت آمده است، از دروغ، غلوّ و اوصاف مبالغهآمیز تهی است. در مقابل، هرچه از عهد پیامبر دورتر میشویم، مدایحِ احساسی و خیالی، جای ستایشهای واقعی را میگیرد و جنبههای رؤیایی شعر، بر واقعیّتهای آن غالب میگردد.[9] از آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که؛ حتّی شخص پیامبر و اوصافِ صورت و سیرت ایشان خالی از غلوّ و مبالغهی اشعار نبوده، برخی از شاعران در این مورد نیز دخل و تصرّف نموده، طبق میل و سلیقهی شخصی، تغییراتی ایجاد کردهاند. مسلّماً اکنون تنها ملاک موجود جهت ارزیابی صحّت و سقم مدایح نبوی، قرآن و احادیثِ مربوط است. بنابراین برای پیبردن به حقیقت باید اشعار و مدایح را با آیات و احادیث در کنار هم چیده و تطبیق یا عدم تطبیق آنها (مدایح) با واقعیّت را مورد بررسی قرار داد. در این مجال دو نمونه از مدایح نبوی را باهم مقایسه مینماییم.
در روایتی آمده است که امام صادق$ نقل مىكنند: روزى پیامبر نشسته بود، ناگهان شترى آمده و در مقابل حضرت خوابید در حالی که ضجّه میزد و ناله میكرد. یکی از صحابه گفت: اى پیامبر خدا! آیا این شتر براى تو سجده مىكند؟ اگر او برایت سجده كند، سزاوارتر است كه ما این كار را انجام دهیم. حضرت فرمود: نه، شما براى خداوند سجده كنید. این شتر از صاحبانش شكایت دارد و مىگوید كه از كوچكى براى آنان بچه زاییده و كاركرده و حالا كه بزرگ شده و نصف عمرش گذشته و ضعیف است، آنان مىخواهند ذبحشكنند. در همین حین صاحب شتر رسید و پیامبر@، شتر را ضامن شد. شتر به احترام تعظیم نموده و سر بر قدم ایشان نهاده، ایشان را ستایش کرد. در رابطه با این اتّفاق حضرت خدیجه% شعری سروده و فضایل حضرت را با زبان شعر چنین بیان میکنند:
نَطَقَ البعیــرُ بفضلِـــ أحـمــــــدَ مُخبِـــراً هــــذا الّذی شَــــــرُفَت بِهِ اُمُّ القُـــــــری هــــذا محـمّـــــدٌ خیــرُ مبعـوثٍ أتـــی فَهُــــوَ الشّفیـــعُ وَ خیـــرُ
sabzfile.com |
مَن وَطِئَ الثّـــری یـــا حـــاسِــدیــه! تَمزَّقُــوا مِن غَیظِکُــم فَهُــــوَ الحـبیبُ وَ لا سَـــواهُ فِـــی الـــوَری[10]
شتر به سخن درآمده، به فضیلت احمد خبر داد؛ این شخصی است که مکّه از وجودش شرافت یافت.* این، محمّد بهترین پیامبر فرستاده شده است، پس او شفیع و بهترین کسی است که قدم بر زمین نهاده.* ای حسودان! از خشمتان پاره، پاره شوید که فقط او محبوب است و جز او محبوبی در میان مردم نیست.*
نکتهی قابل توجّه آن که؛ مصرع اول از بیت سوم این شعر با آیهای از قرآن نیز مطابقت دارد که اساساً ممکن است از همین آیه الهام گرفته شده باشد! البتّه این آیه ﴿قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِكُم﴾[11] از سورهی مبارکهی آلعمران است که در مدینه نازل شده، پس یا باید این ادّعا را با توجیه پذیرفت، یعنی این شعر منسوب به حضرت خدیجه و اصالتاً از شخص دیگری است، یا این آیه در مکّه نازل شده است! به هر حال، این نمونه مدح با احادیث و آیات قرآن هماهنگی دارد، یعنی هم احادیث و هم آیات قرآن تصدیق کنندهی چنین اوصافی از پیامبر اکرم هستند. در واقع این شعر مؤیّدِ معجزات و فیض وجود ایشان، برای عالم امکان –که در فصل آخر ذکر خواهد شد- میباشد. در مقابل، مدایحی نیز وجود دارد که غیر واقع یا توأم با غلوّ است. مثلاً در شعر زیر اگر منظور شاعر محبّت محض باشد و هیچ تلاشی برای بخشوده شدن گناهان خود نکند، نوعی مغالطه درون آن به چشم میخورد.
فیـــا خـــاتــم الرّســل الکـــرام و من به لنـــا مِن مهمـــولات الذُنـــوبــ تخلــــص أَغِثنـــا أَجــِـرنــــا مِن ذُنـوبـ تعـــاظمت فــــأنت شفیــــعُ الـــــوَری و مَخلــــص وَ مـــا لِـــــی مِن وَجـــهٍ و لا مِن وسیلة سَوی أن قلبـــی فِــی المحبّـــة مُخلـــص[12]
ای آخرین پیامبرِ گرامی! کیست که ما را، از انبوه گناهان رهایی بخشد؟*
به دادِمان رس، ما را پناه ده از گناهان سنگین، زیرا تو شفیع و رهاییبخش همهی مردم هستی.*
مرا نه راهی و نه وسیلهای مانده جز آن که دلم در محبّت تو خالص است.*
با مقایسهی دو شعر فوق میتوان به این برداشت دست یافت؛ شعری که بر اساس واقعیّت سروده شده علاوه بر آن که دلنشین است و خواننده از آن لذّت محسوسی میبرد، -سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند- سازندگی، درسآموزی و هدایتگری در دلش نهفته است. در مقابل، اشعاری که توأم با غلوّ و مغالطه سروده شدهاند، نه تنها شیوایی کلامشان کمرنگتر است، بلکه هیچ گونه پند و اندرزی درون خویش ندارند و حتّی گاهی مضرّ و زیانبارند، در واقع این امید واهی به خواننده نیز منتقل شده و ممکن است وی را گمراه کند. در شعر دوم آنجا که پیامبر را شفیع گناهان قرار داده است، اگر مراد شاعر این باشد که صرفاً به جهت محبّتی که در دل دارد خود را مستحقّ شفاعت میداند، سخت به بیراهه رفته است. ما به این مضمون (شفاعت) در شعر اول نیز برخورد میکنیم، لیکن شفاعت در آنجا به طور مطلق بیان شده است. همان گونه که در قرآن نیز به شفاعت پیامبر اشاراتی شده، ولی پیامبر@ را وکیل گناهان مردم قرار نداده است ﴿وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ وَكِیلًا﴾[13] ولی از شعر دوم این معنا (وکالت) برداشت میشود.[ii]
این که پیامبر گرامی اسلام وسیلهای برای تقرّبجویی به خداست و این که ایشان واسطهی فیض الهی است، بر کسی پوشیده نیست، امّا این امر، دلیل بر امید واهیِ عدّهای نمیشود که گناه کرده، بدون توبه و تلاشی در این رابطه انتظار شفاعت داشته باشند. ضمن آن که در شعر دوم بیشترِ مدح از دلسوزی شاعر نسبت به خویش است نه ستایش پیامبر@، در حالی که شعر اول اختصاص به مدح حضرت دارد. هنگامی که این دو قطعه شعر در کنار هم قرار گیرد، به وضوح این پیام دریافت میشود که؛ در شعر اول هدف شاعر پُررنگ نشان دادنِ ممدوح (پیامبر@) و در واقع نشان دادن چهرهی حقیقی از ممدوح است، امّا در شعر دوم مقصودِ شاعر نجات دادنِ خویش به واسطهی ممدوح و در حقیقت، چنگ زدن به دامان عصمت به جهت رهاییبخشیِ خویش است. با توجّه به مطالبی که تا کنون بیان شد این مسأله به ذهن خطور میکند که مدایح نبوی تا چه حدّ با قرآن و احادیث مطابقت میکند و آیا در توصیف پیامبر (چه از نظر ظاهر چه از نظر باطن) غلوّی صورت گرفته است یا نه؟ جهت دسترسی به تطبیق یا عدم تطبیق این مدایح با قرآن و روایات ما در این پژوهش تلاش میکنیم مدایحِ دو دورهی ابتدایی (صدر اسلام و اموی سال 609 – 750م) را در اشعار عربِ حجاز مورد نقد و بررسی قرار داده تا پاسخگوی این مسأله باشیم، إن شاء الله
اهداف
هدف اصلی این پژوهش رسیدن به واقعیّت دربارهی شخصیّت رسول الله@ (چه از نظر صورت، چه از نظر سیرت) است. که از طریق مقایسهی مدایح و مناقب آن حضرت با آیات قرآن و روایات و احادیث به دست میآید. البتّه اهداف دیگری نیز در همین زمینه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
بررسی آیاتی که رسول الله@ را مدح کرده و صفات برجستهی ایشان را الگو قرار داده است، مانند: ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلىَ خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾[14] «و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری».[15]
بحث دربارهی روایاتی که در مدح رسول خدا@ سخن گفته و چینش این احادیث در کنار آیاتِ مربوط.
پژوهش در اشعار عرب (دو دورهی ابتدایی صدراسلام و اموی) و نگرش به تغییر رویهی شعراء، بعد از اسلام نسبت به قبل از آن و نیز بعد از رحلت پیامبر اسلام@ نسبت به زمان حیات ایشان.
تحقیق در مدایح نبوی و بررسی تطبیق یا عدم تطبیق این مدایح با آیات قرآن و احادیث.
تمییز حقیقت از غیرِحقیقت در اشعار عرب، با ملاک قرار دادن قرآن و روایات.
شناساندن شخصیّت پیامبر اکرم@ تا حدّ امکان و توان.
نشان دادن کمال از دیدگاه قرآن با برشمردن کمالات پیامبر عظیم الشّأن اسلام@
پرسشها
در این تحقیق تلاش بر آن است که به پرسشهای ذیل پاسخ داده شود.
اصلی
آیا مدایح نبوی با آنچه در قرآن و احادیث آمده است مطابقت دارد؟
فرعی
ادبیات متعهّد از نظر شیعه چه تفاوتی با سایر فرق و مذاهب دارد؟
مدّاحان پیامبر به چند دسته تقسیم میشوند؟
شعر و شاعری از منظر قرآن به چند دسته تقسیم میشود؟
چرا پیروان شعراء در قرآن گمراهان معرفی شدهاند؟
قرآنکریم از کدام ویژگیهای پیامبر@ به عنوان شاخصه و الگو نام برده است؟
ویژگیهای خُلقی و خَلقی پیامبر از دیدگاه قرآن و روایات چیست؟
فرضیهها
آنچه در پاسخ پرسشهای فوق به ذهن میآید چنین است:
مدایح نبوی دو دستهاند، که بعضی مطابق با قرآن و احادیث و برخی مخالف با آن هستند یا حداقل با قرآن و احادیث در یکراستا نیستند.
ادبیات متعهّد از نظر شیعه همان است که اسلام و قرآن، آن را تأیید میکنند.
مدّاحان پیامبر به سه دسته تقسیم میشوند؛ متعهّد، غیرمتعهّد و متغیّرالسیره.
به نظر میرسد معیار قرآن محتوای اشعار و راه شعراء باشد، نه شعر محض. بنابراین شعر و شاعری نیز به دو دستهی مقبول و مردود تقسیم میشود.
قرآن با این که پیروان شعراء را گمراه معرفی کرده، لیکن این خطاب باید استثنائی نیز داشته باشد.
قرآنکریم بیشتر، مباحث اخلاقی پیامبر@ را برای مردم الگو قرار داده است.
ویژگیهای خُلقی و خَلقی پیامبر در قرآن و روایات بسیار ذکر شده است که البتّه این مدح به شخص رسول الله@ برنمیگردد بلکه به صفات نیک و درست اشاره دارد.
پیشینهی تحقیق
مدح در اشعار شاید به زمان ابتدایی پیدایش هنر شاعری برگردد. لیکن آنچه مورد بحث این تحقیق است (مدایح نبوی) از زمان خودِ رسول الله@ شروع شده و تا کنون ادامه دارد. از همان آغاز نبوّت به ویژه پس از هجرت، اشعار در مدح پیامبر نقش بسزایی داشت. مدایح نبوی یکی از انواع ادبیات مذهبی است، ولی هیچ یک از مورّخان به تاریخ شکلگیری این نوعِ ادبی در زبان عربی اشاره نکردهاند، زیرا این نوع شعر مانند سایر انواع شعری، ظاهر و آشکار نبوده است. مدایح مذهبی، فنّی است که در میان صوفیان و اشعار سروده شده، به وسیلهی آنان شکل گرفته است. عدّهی اندکی غیر از صوفیان نیز به این امر روی آوردهاند. از میان منقبتسرایان عرب میتوان به حسّان بن ثابت، عبدالله بن رواحه، نابغه جعدی و کعب بن زهیر که در زمان حیات حضرت مدایحی سرودهاند، اشاره نمود. مدایح نبوی بیشتر پیرامون شکوه و عظمت پیامبر، قرار گرفتن نام پیامبر در کنار نام خدا، معراج رسول الله@، برتری پیامبر نسبت به سایر پیامبران، مقام شفاعت و… سروده شدهاند.[16]
نکتهی قابل ذکر این که در زمان رسول الله@ غلوّ در اشعار بسیار کمرنگ بود و (چون صحابه مستقیماً با کرامات آن حضرت مواجه بودند) شاعران به راحتی از طبع شعر خود استفاده کرده و تصویری واقعی -تا حدّ امکان- از پیامبر اکرم در مدایح خود ترسیم مینمودند. پس از رحلت رسول خدا@ چند عامل باعث بروز غلوّ در مدح ایشان گشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فقدان رسول خدا@ و عدم آگاهی شاعران پس از ایشان، از معجزات پیامبر و… .
فرم در حال بارگذاری ...