کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند. بسیاری از این نظریه پردازان به شدت تحت تاثیر مطالعات اسکینر بوده اند. عقاید ناشی از کار اسکینر با تاکید بر تعامل اجتماعی، خصوصا روی لینکه چطور رفتار افراد دیگر می تواند بعنوان تقویت عمل کند، اصلاح شده اند. لوینسون[8] و همکارانش(1974) در زمره پیشگامان تحقیق روی افسردگی از نقطه نظر رفتاری بوده اند. بطور کلی، آنها تاکید دارند که میران پایین بازده رفتار و احساس غم و ناراحتی همراه با افسردگی ناشی از میزان پایین تقویت مثبت است. این پژوهش با تمرکز بر نظریات لوینسون و رهم به بررسی نقش شکست ها و موفقیت های محیطی در خودارزیابی آزمودنی ها می پردازد.
بیان مساله
در دو دهه اخیر افسردگی جای تشویش و اضطراب را که در دو دهه بعد از جنگ بین الملل دوم به عنوان مهمترین عارضه روانی تلقی می شد گرفته است و اینک رایج ترین ناراحتی روانی افراد بالغ را تشکیل میدهد( کلارک ، 2000[9]). این اختلال بخش عمده ای از پژوهشهای روانشناسان بالینی ، مشاوران ، روانپزشکان و عصب شناسان را به خود اختصاص داده است. در عرصه روانشناسی ، مکاتب مختلف مربوط به آسیب شناسی روانی و رفتار نابهنجار شامل روانکاوان ، طرفداران دیدگاه زیستی- پزشکی و رفتارگرایان هر کدام تبیینی از سبب شناسی افسردگی را بیان کرده اند. اگرچه رویکردهای رفتاری فعلی برای اختلالهای افسردگی در فرضهای نظری و روش های خاص درمانی متفاوت هستند ولی همه اینها در اصل بنیاد و منشا واحدی دارند. یکی از این منابع ، نظریه کنشگر اسکینر می باشد. اسکینر اصول شرطی سازی عاملی را شکل داد و برای تحلیلهای تجربی رفتار یک چهارچوب اساسی برای روش شناسی ، فرضهای نظری و کاربردهای بالینی آنها بوجود آورد.کاربردهای بالینی آنها بوجود آورد. کاربرد مدلهای رفتاری برای رفتارهای پیچیده بشر منجر به پیدایش بعضی نظریه ها گردید که این چهارچوب را وسیع تر کرد.برای مثال نظریه یادگیری اجتماعی به علت تاکید آن بر نقش انتظارات درونی شخص و ارزش ومعنایی که تقویت برای فرد دارد ، دارای پدیده های شناختی بود . علیرغم اینها وجه مشخصه تمام درمانگران رفتاری این است که بین رفتارهای قابل مشاهده و عملی و شرایط دقیقی که آنها را کنترل و معین می کند پیوند برقرار کرده و نیز بر نقش پاداشها یا تقویت به عنوان تعیین کننده های رفتار و تغییرات رفتاری تاکید دارند ( لیبرت و میشل به نقل از صبوری مقدم،1375). در اواخر دهه 1960 آثاری از علاقه رفتارگرایان به توجیه رفتاری افسردگی و ارائه راه حلهایی هرچند ساده و ابتدایی برای درمان آن به چشم می خورد ( همان منبع). نظریه پردازان رفتاری فرض می کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند. بسیاری از نظریه پردازان یادگیری بطور وسیعی تحت تاثیر مطالعات اسکینر بوده اند. بسیاری از دانشجویان مبتدی روانشناسی با تغییر رفتار حاصل از تشویق کبوتر با غذا وقتی که تکمه خاصی را در قفس یا جعبه اسکینر فشار می دهد آشنا هستند. آزمایشها نشان داده اند که رفتارهای آدمی می تواند به طریقی مشابه دستکاری شود. عقاید ناشی از کار اسکینر با با تاکید بر تعامل اجتماعی ، خصوصا روی اینکه چطور رفتار افراد دیگر میتواند بعنوان تقویت عمل کند اصلاح شده اند. پیتر لوینسون[10] و هم
بیان مساله
در دو دهه اخیر افسردگی جای تشویش و اضطراب را که در دو دهه بعد از جنگ بین الملل دوم به عنوان مهمترین عارضه روانی تلقی می شد گرفته است و اینک رایج ترین ناراحتی روانی افراد بالغ را تشکیل میدهد( کلارک ، 2000[9]). این اختلال بخش عمده ای از پژوهشهای روانشناسان بالینی ، مشاوران ، روانپزشکان و عصب شناسان را به خود اختصاص داده است. در عرصه روانشناسی ، مکاتب مختلف مربوط به آسیب شناسی روانی و رفتار نابهنجار شامل روانکاوان ، طرفداران دیدگاه زیستی- پزشکی و رفتارگرایان هر کدام تبیینی از سبب شناسی افسردگی را بیان کرده اند. اگرچه رویکردهای رفتاری فعلی برای اختلالهای افسردگی در فرضهای نظری و روش های خاص درمانی متفاوت هستند ولی همه اینها در اصل بنیاد و منشا واحدی دارند. یکی از این منابع ، نظریه کنشگر اسکینر می باشد. اسکینر اصول شرطی سازی عاملی را شکل داد و برای تحلیلهای تجربی رفتار یک چهارچوب اساسی برای روش شناسی ، فرضهای نظری و کاربردهای بالینی آنها بوجود آورد.کاربردهای بالینی آنها بوجود آورد. کاربرد مدلهای رفتاری برای رفتارهای پیچیده بشر منجر به پیدایش بعضی نظریه ها گردید که این چهارچوب را وسیع تر کرد.برای مثال نظریه یادگیری اجتماعی به علت تاکید آن بر نقش انتظارات درونی شخص و ارزش ومعنایی که تقویت برای فرد دارد ، دارای پدیده های شناختی بود . علیرغم اینها وجه مشخصه تمام درمانگران رفتاری این است که بین رفتارهای قابل مشاهده و عملی و شرایط دقیقی که آنها را کنترل و معین می کند پیوند برقرار کرده و نیز بر نقش پاداشها یا تقویت به عنوان تعیین کننده های رفتار و تغییرات رفتاری تاکید دارند ( لیبرت و میشل به نقل از صبوری مقدم،1375). در اواخر دهه 1960 آثاری از علاقه رفتارگرایان به توجیه رفتاری افسردگی و ارائه راه حلهایی هرچند ساده و ابتدایی برای درمان آن به چشم می خورد ( همان منبع). نظریه پردازان رفتاری فرض می کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند. بسیاری از نظریه پردازان یادگیری بطور وسیعی تحت تاثیر مطالعات اسکینر بوده اند. بسیاری از دانشجویان مبتدی روانشناسی با تغییر رفتار حاصل از تشویق کبوتر با غذا وقتی که تکمه خاصی را در قفس یا جعبه اسکینر فشار می دهد آشنا هستند. آزمایشها نشان داده اند که رفتارهای آدمی می تواند به طریقی مشابه دستکاری شود. عقاید ناشی از کار اسکینر با با تاکید بر تعامل اجتماعی ، خصوصا روی اینکه چطور رفتار افراد دیگر میتواند بعنوان تقویت عمل کند اصلاح شده اند. پیتر لوینسون[10] و هم
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...