نسب، احمدیان و روانبخش،1385)، رفتارهای پرخاشگرانه و قانونشکنی (سید موسوی و همکاران، 1387) تاثیرگذار است.
آکینبای[12] (2002) موقعیت خانوادگی را از عوامل اساسی در شکلگیری شخصیت فرزندان میداند. وی نتیجه گرفت که تعاملات صمیمانه و عدم کنترل گری والدین پیشبین سلامت روانی فرزندان و از سوی دیگر عدم پذیرش و کنترلگری والدین پیش بین همنوایی و نشانگان آسیبشناسی روانی در آنها می باشد (آکینبای، 2002). تاثیرات بازدارنده خانواده های کنترل گر بر مسئولیت پذیری و گشادهرویی به تجربه فرزندان در تحقیقات فورنهام [13]و همکاران (2011) و کنگ لنگ[14] (2008) نیز به اثبات رسیده است. باس، کارستن و نیستاد[15] (2011) نشان داده اند که رفتار و نگرش والدین و کمیت و کیفیت علاقه آنها و نحوه ارتباط با فرزندان در رشد تواناییهای شناختی فرزندان و سلامت روان شناختی آنها کاملا موثر است. کتانین و همکاران (2001) در تحقیقی که در مورد خلق و خوی کودکان و نگرشهای فرزندپروری مادران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که شیوههای انضباطی سختگیرانه مادران هیجانهای منفی و اجتماعی بودن پایین کودکان را توسعه میدهد و مانع بروز فعالیتهای خود انگیخته از سوی کودکان می شود. زی (2004) در مطالعهای تأثیر سبک های فرزندپروری را روی یادگیری اکتشافی کودکان در مدرسه مورد بررسی قرار داد. یافتهها حاکی از آن بود که بکارگیری سبک فرزندپروری مقتدرانه از سوی والدینیادگیری اکتشافی کودکان را افزایش داده و موجب سازگاری بهتر در رابطه با مشکلاتی همچون مشکلات رفتاری، مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی میگردد. از سوی دیگر فشارهای ناشی از حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در محیط خانواده، بر وضعیت روان شناختی والدین و دیگر اعضای خانواده تاثیرگذار است. انکار واقعیت، عدم پذیرش معلولیت فرد، خشم و پرخاشگری، افسردگی، احساس گناه و فدا شدن زندگی و آمال و آرزوها ، اختلال در روابط زناشویی و از جمله مهمترین تأثیرات عاطفی بر روی والدین میباشد. همچنین بواسطه حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری ارتباطات اجتماعی ، خانوادگی ، برقراری و یا حضور در مهمانی، تفریحات و فعالیت های اجتماعی خانوادهها دچار اختلال جدی میشود به ترتیبی که در بسیاری موارد منجر به جدایی والدین از یکدیگر شده است یکی از حوزههایی که تحت تاثیر فشارهای ناشی از حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده قرار میگیرد سلامت روانی والدین است. از نظر سازمان بهداشت جهانی (ساپینگتون،1385)، سلامت روانی عبارتست از «قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی بهطور منطقی، عادلانه و مناسب». سلامت روانی، یعنی سازش با خود و محیط اجتماعی و فشارهای مکرر زندگی. منظور از سازگاری، ایجاد تعادل و هماهنگی رفتار فرد با محیط است که باعث حفظ تعادل روانی او در ارتباط با تغییرات و دگرگونیهای محیط خود شود و نیز به تطابقی مؤثر و سازنده دست یابد. والدین کودکان مبتلا به اختلال رفتاری نسبت به دیگر افراد جامعه با فشارهایی مواجهند که از نظر شدت و حدت متفاوتند. همانطور که ذکر شد حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده مشکلات و فشارهای مکرر زیادی را به همراه دارد، بنابراین این والدین در سازگاری با فشارهای زندگی که تعیین کننده سلامت روانی آنها میباشد، نسبت به افراد دیگر جامعه مشکلات بیشتری را پیش رو دارند. ادبیات تحقیق نیز بیانگر این است که حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده بر روی میزان بهداشت روانی والدین تاثیر منفی دارد (پاکزاد،1380).
حال این سوال مطرح می شود که آیا وضعیت روان شناختی فرزندان به طور عام و بروز اختلالات رفتاری در آنها به طور خاص تحت تاثیر شیوههای فرزندپروری والدین میباشد ؟ و از سوی دیگر اختلالات رفتاری فرزندان بر سلامت روانی والدین تاثیر گذار است؟
[1] Ander
[2] kolay
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...