وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقایسه اثر بخشی مشاوره زوجی به شیوه عقلانی عاطفی و واقعیت درمانی در کاهش تعارضات زناشویی مراجعه کنندگان به مرکز مداخله در بحران بهزیستی لاهیجان- قسمت ۳

 
تاریخ: 17-12-99
نویسنده: مدیر سایت

 

  • مرحله ابتدایی: مشخصه این مرحله، نومیدی فزاینده، سرخوردگی، احساس ضربه و خشم است و افکار یک همسر یا هر دو بر ویژگی منفی شریک دیگر آن چیزی نبوده که قابل انتظار بوده است. همسران هنوز درباره آینده ازدواجشان و تلاش برای حل مشکل از طریق ابراز احساسات و یا تلاش برای خشنودسازی همسر دیگر خوش بین هستند ( میلر ، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

  • مرحله میانی: طی این مرحله خشم و آزار افزایش و شدت می باید، زوجین انتظار دارند شریکشان به شیوه های منفی مشخص رفتار کنند. در این مرحله شروع بی تفاوتی فزاینده گزارش می شود. بعضی از همسران شروع به سبک و سنگین کردن مزایا و معایب ازدواج خود می کنند و تصمیم می گیرند که آیا به ازدواج خود ادامه بدهند یا آنرا فسخ می کنند. تلاش برای خشنودسازی همسر کمتر دیده می شود اما تلاش برای حل مسئله افزایش می یابد ( میلر ، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).
  • مرحله پایانی: در این مرحله احساس و ابراز خشم زوجین به خود، دیده می شود. احساس اعتماد کاهش یافته و احساس بی تفاوتی و درماندگی افزایش می یابد. رایج ترین افکار طی این مرحله مربوط به خاتمه ازدواج و تعیین دقیق نحوه انحلال آن است. به هر حال هنوز ممکن است ابهاماتی وجود داشته باشد. قبل از این مرحله مشاوره به ندرت دنبال می شود. اما در این مرحله بسیاری از ازدواج ها به آخرین تلاش خود برای نجات ازدواج یا ترک آن، به زناشویی درمانی اقدام می کنند. ( میلر ، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

 

۲-۱-۸) فرایند حل تعارض:
میلر و همکاران معتقدند : قبل از رسیدن به هر نتیجه ای، زن ها و شوهرها فرایند تلاش برای برخورد کردن با مشکلات را طی می کنند. شیوه عمل آنها معمولا یکی از موارد زیر است:

  1. اجتناب کردن: در رویارویی با مسئله ای بالقوه تعارض انگیز، برخی زن و شوهرها سعی می کنند از طریق پرحرفی، از کنار آن گذشتن، یا تغییر موضوع، آن را تلطیف کنند. آنها برای اجتناب از تعارض، سعی می کنند اهمیت موضوع را نادیده بگیرند یا حتی انکار کنند .
  2. ترغیب کردن: گاهی مواقع زن و شوهرها می کوشند یکدیگر را به فکر کردن درباره روش برخورد با مسئله ترغیب کنند. یکی از همسران ممکن است با قدرت بیشتر و با زور و کلک، دیگری را راضی یا ترغیب و طرف مقابل نیز سرانجام اطاعت کنند. این روش برخورد می تواند مسئله را حل و فصل کند اما حاصل آن «غالبا» احساسات منفی دو طرف است.
  3. آشتی کردن: راه دیگر برای رفع تعارض، آشتی کردن است. یعنی رسیدن به راه حل از طریق مصالحه، در اینجا هر یک از زن و شوهرها خاصعانه به یکدیگر امتیازاتی می دهند که برای دیگری مهم است. این راه حل ممکن است موثر افتد اما ممکن است برای هر دو طرف کاملا رضایت آمیز باشد یا نباشد.
  4. بلاتکلیفی:با این فرایند همسران درباره راه حل ها بحث می کنند و بدان ها نزدیک می شوند، اما هرگز به جواب نمی رسند. آنها در حین جر و بحث های خود صورت مسئله را پاک می کنند. ساعتها حرف می زنند اما ذره ای عمل نمی کنند. این روش در دراز مدت رضایت بخش نیست .
  5. مشارکت جویی: این فرایند از مصالحه فراتر می رود. در این فرایند، هر یک از زوجین درصدد هستند که راه حلی برای مسئله پیدا یا ابداع کنند که به نفع هر دوی آنهاست. در این فرایند، زن و شوهر هر دو با هم هماهنگ می شوند و کل اطلاعات و آگاهی خود را برای درک و فهم تعارضاتشان به کار می گیرند و یک راه حل عملی ابداع می کنند. اساس توافق و وفاق است. تصمیم گیری به نفع هر دوست . (میلر و همکاران، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

۲-۲) نظریه عقلانی- عاطفی الیس[۵۶]
درمان عقلانی- عاطفی نوعی درمان شناختی است که براصول رفتار درمانی تاکید دارد. این رویکرد جامع و کامل بر نوع تفکر، شیوه های قضاوت اشخاص ، تصمیم گیری ها و فعالیت تمرکز دارد.ماهیت این رویکرد آموزشی و دستورالعملی است (روش مستقیم) و به میزان مساوی بر فعالیتهای شناختی، پاسخهای عاطفی و واکنشهای رفتاری توجه دارد.درمان با تمرکز به عواطف و رفتارهای آشفته و مختل زوجین مراجعه کننده شروع شده و با بحث و مجادله با افکار غیر منطقی تولید کننده این عواطف و رفتارها پایان می پذیرد.(کوری[۵۷]،۱۹۹۶).
۲-۲-۱) مروری بر نظریه درمان عقلانی- عاطفی آلبرت الیس
آلبرت الیس در سال ۱۹۱۳ در سن پترزبورگ متولد شد و در نیویورک پرورش یافت. در اوایل کودکی ۹ باربه بیماری نفریت مبتلا شد، در سن ۱۹ سالگی به بیماری قند مبتلا شد. و در سن ۴۰ سالگی دیابت گرفت. می توان گفت وی دارای یک زندگی استثنایی بود اما از نیرو و انرژی فراوانی بهره می برد. (کوری ، ۱۹۹۶).
در ۱۶ سالگی علاقه زیادی به فلسفه داشت. فلسفه مطالعه کرد تا به افراد کمک کند نقطه نظر فلسفی خود را تغییر دهند و روشهایی برای کاهش رفتارهای خود تخریبی ایجاد نمایند (شارف[۵۸]، ۱۹۹۶).
الیس دریافت که رایزن خوب و با مهارتی می تواند برای مردم باشد و از این کار لذت ببرد. بنابراین تصمیم گرفت در رشته روانشناسی به فعالیت بپردازد (کوری،۱۹۹۶).
وی به دیدگاه فلسفی رواقی، نظرات کانت و دیدگاه های اسپینوزا[۵۹]، برتراندراسل[۶۰]، شکسپیر[۶۱]، علاقمند شد و آنها را با علاقه دنبال کرد. (کریستی[۶۲]، ۱۹۸۹؛ شفیع آبادی، ۱۳۸۳؛ شارف، ۱۹۹۶).
او کار خود را در زمینه مشاوره ازدواج، خانواده و مسائل جنسی شروع کرد. در سال ۱۹۵۶ در همایش سالانه انجمن مشاوره آمریکا مقاله «درمان منطقی» مورد توجه قرار گرفت. بعد از کاربرد اصطلاح «درمان منطقی» پشیمان شد، زیرا برای برخی روانپزشکان سوء تفاهم ایجاد کرده بود که در این نظریه عواطف نادیده گرفته شده است به همین دلیل نام نظریه خود را به درمان «عقلانی- عاطفی» تغییر داد. (شارف، ۱۹۹۶ ).
اپیکتتوس[۶۳] یکی از پیروان مکتب رواقی در نظریه خود توصیه هایی را می نماید که به مقدار زیادی با مبانی نظری درمان عقلانی، عاطفی همخوانی دارد. او اعتقاد دارد :هیچ چیزی وجود ندارد که خوب یا بد باشد،بلکه تفکر ماست که آنرا خوب یا بد می کند. در حیطه مذاهب، چند تن از متفکران آیینهای باستانی تائو و بودا نیز بر دو نکته اصلی از فلسفه رواقیون تاکید کرده اند:اول آنکه بنظر آنها ، عواطف انسان اساسا زاده فکر[۶۴] است و دوم آنکه، درمانگر برای تغییر و کنترل احساسات مراجع باید عقاید فرد را دگرگون کند(کرسینی[۶۵]، ۱۹۷۳ ؛شفیع آبادی،۱۳۸۳ ).
۲-۲-۲) تعارض های زناشویی و حل آن از دیدگاه درمان عقلانی- عاطفی:
آلبرت الیس ابتدا کار خود را با مشاوره ازدواج و زناشویی آغاز کرد. او در سال ۱۹۴۰ به درمان مشکلات روابط زناشویی و مسایل جنسی پرداخت و در اثر کار کردن دریافت در اکثر موارد آشفتگی زناشویی حاصل وجود افکار غیر طبیعی در هر دو همسر است. او دریافت اگر مردم برای یک زندگی سعادتمندانه همکاری کنند، زندگی صلح آمیزی خواهند داشت (درایدن[۶۶]،۱۹۸۸؛ به نقل از الیس، ۲۰۰۰).
الیس اولین قدم برای کاربرد زوج درمانی عقلانی _ عاطفی[۶۷] در درمان مسایل و مشکلات زناشویی را ،از طریق انتشار کتاب «چگونه با یک فرد عصبی زندگی کنیم» برداشت . او این کتاب را در سال ۱۹۵۷ نوشت که به شدت مورد استقبال عموم مردم قرار گرفت. در سال ۱۹۶۱ به همراه هارپرکتاب راهنمای ازدواج موفق را نوشت. او در این کتاب این نظر را مطرح کرد که آشفتگی زناشویی[۶۸] و نارضایتی زناشویی[۶۹] با هم فرق دارند. به نظر آنها انتظارات غیر واقعی درباره روابط صمیمانه نقش مهمی در ایجاد و تداوم نارضایتی و آشفتگی زناشویی دارد. به نظر آنها وجود باورهای غیر منطقی در زوجین حالتی را ایجاد می کند که آنها را نوروتیک دو نفره[۷۰] می نامند. در نظریه عقلانی- عاطفی بین تعارض زناشویی و نارضایتی تمایز قائلند. به نظر آنان نارضایتی زناشویی زمانی رخ می دهد که یکی یا هر دوی زوجین چیزی را از طرف مقابل انتظار دارد که بدست نمی آورند، در نتیجه دچار احساس نارضایتی می گردد. آشفتگی زناشویی زمانی رخ می دهد که یکی یا هر دو زوج بخاطر این نارضایتی دچار آشفتگی عاطفی می شوند. بنابراین آنها ممکن است خود را مضطرب، عصبانی، کینه توز و افسرده سازند و یا احساس گناه، نفرت، کینه، حسادت در خود ایجاد نمایند. در نتیجه، این حالات در فرایند مذاکره، ارتباط سازنده و حل مسئله که موجب حل مشکل نارضایتی می گردد مداخله کرده و اوضاع را بدتر می سازد. به علاوه وقتی یکی یا هر دوی زوجین از نظر هیجانی آشفته گردند عموما به یک روش خود تخریبی و به دنبال آن تخریب روابط زناشویی روی خواهند آورد. مطابق دیدگاه عقلانی- عاطفی، روابط سازنده، مذاکره و حل مساله عامل اساسی حل تعارض زناشویی است. (الیس، ۱۹۶۱؛ هارپر[۷۱]، ۱۹۶۱به نقل از فریدی،۱۳۸۵).
وقتی زوجین دچار آشفتگی عاطفی شدید گردند دیگر نمی توانند به روش صحیح مذاکره کنند و از روش حل مسئله برای حل مشکل خود بهره مند گردند. مطابق نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی آشفتگی زناشویی حالتی از [۷۲]IC است که ناشی از باورها و عقاید غیر طبیعی الزام آور، اجباری و توام با قاطعیت درباره همسر و روابط زناشویی است. وقتی به طور طبیعی یک
همسر نتواند خواسته ها و آروزهای زوج دیگر را برآورده سازد حالتی از نارضایتی و ناخشنودی را ایجاد می کند. این نارضایتی می تواند به عنوان یک واقعه فعال کننده عمل کند و باورهای غیر طبیعی را طوری فعال سازد که پیامد آن آشفتگی زناشویی باشد. زمانی که یکی یا هر دو زوج اعتقاد پیدا کنند که نیازها و تمایلات و خواسته ها و انتظارات آنها از همسرانشان بدون کم و کاست اجبارا باید فراهم گردد تعارض و آشفتگی زناشویی بروز خواهد کرد. وقتی یکی یا هر دوی زوجین این باور غیر منطقی را دنبال کنند که تو باید همان باشی که من می خواهم همان گونه فکر کنی، رفتار کنی که من دوست دارم در غیر این صورت به درد نمی خوری آشفتگی زناشویی شعله ور خواهد شد(درایدن، ۱۹۸۸ ؛به نقل از ا لیس، ۲۰۰۰).
۲-۲-۳) مقایسه باورها و عقاید زوجهای سالم و غیرسالم:
از نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی بین زوج های سالم و آشفته در نوع باورها با همدیگر تفاوت وجود دارد تفاوت آنها به شرح زیر می باشد:

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

  1. آرزو داشتن، میل داشتن در مقابل اجبار گرایی[۷۳]:زوج های سالم از خواسته ها، آرزوها و تمایلات خود در روابط زناشویی مطلع اند، اما اصرار و الزامی در خواسته ها و نیازهای خود ندارند. وقتی این آرزوها و امیال برآورده نشود در آنها احساس نارضایتی و ناخشنودی ایجاد خواهد شد و به دنبال آن هر یک تلاش می کنند فعالیت سازنده ای برای کاهش ناخشنودی به عمل آورند. اما زوجین آشفته این آرزوها و خواسته ها را به قطعیت الزام و اجبار تبدیل می کنند. و وقتی خواسته های آنان ارضا نشود و نارضایتی ایجاد گردد ناخشنودی را غیر قابل تحمل دانسته و دچار آشفتگی شدید عاطفی و رفتاری خواهند شد.
  2. ارزیابی بد در مقابل وحشتناک سازی[۷۴]:زوجین عادی حوادث ناخوشایند و ناخشنود ساز را بد تلقی می کنند و عقیده دارند حوادث بد یا خیلی بدی اتفاق افتاده است. آنها می گویند خیلی بد شد و فعالانه در جستجوی راه حل بر می آیند. اما زوجین غیر عادی اگر یک حادثه غیر قابل انتظار و خلاف ارزشهای استبدادی خود بیابند آن را وحشتناک، خوفناک، مایع آبروریزی، و نابود شدن خودشان یا ازدواجشان می دانند.
  3. پذیرش و تحمل کردن در مقابل غیر قابل تحمل بودن: در زوجین سالم وقوع یک حادثه بد ، انجام یک رفتار خلاف انتظار از همسرانشان موجب احساس ناخشنودی می گردد. اما حادثه، رفتار، و گفتار همسرشان را قابل تحمل می دانند. گاهی آنرا طبیعی و بد تلقی می کنند اما زوجین آشفته رفتار خلاف انتظار از همسر یا حادثه بد را غیر قابل تحمل، غیر قابل قبول می دانند. آنها می گویند اصلا من تحمل این را ندارم که ببینم تو این رفتار را انجام می دهی.
  4. پذیرش در برابر الزام: زوجین سالم هر یک می دانند طرف مقابلشان یک انسان است و جایز الخطاست. و این خطاپذیری او ممکن است قابل قبول باشد بطور طبیعی امکان خطا و اشتبتاه برای هر انسانی وجود دارد. آنها این حالت همسر خود را بطور طبیعی و بدون قید و شرط می پذیرند اگر خطایی و رفتاری از همسر خود مشاهده کردند از آن ناخشنود خواهند شد و سعی می کنند به همسرشان کمک کنند. تا آن رفتار را انجام ندهد. یا اگر لازم باشد در برداشت های خود تجدید نظر کند. زیرا این احتمال را می دهند که ممکن است موضوع را اشتباه بفهمند یا اصلا این باور که این عمل همسر اشتباه است را در صورت لزوم برای خود زیر سوال می برند (الیس،۱۹۸۴).

۲-۲-۴) نارضایتی زناشویی:
از نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی نارضایتی زناشویی با آشفتگی فرق دارد نارضایتی زناشویی ناشی از دو عامل است:
۱- اسطوره های ارتباطی[۷۵] ۲- ناهمخوانی های مهم[۷۶]
به نظر الیس نارضایتی های زناشویی به خاطر وفاداری زوجین به یک یا چند اسطوره[۷۷] است که غیر واقعی و دارای حالت آرمانی است. اسطوره هایی وجود دارند که موجب می شود زوجین انتظارات خود را از یکدیگر بالا ببرند . این اسطوره ها معمولا مربوط به روابط زناشویی و عشق و عاشقی است. این اسطوره ها به طور ضمنی و نهفته در ذهن وجود دارد. اسطوره یک باور همگانی است اکثر افراد یک قوم به آن باور دارند مثلا ” در ازدواج همیشه رفتار عاشقانه وجود دارد ، یک زوج همیشه با هم خوشحال هستند، در یک زوج خوب همسرم آنچه را که من می خواهم خود به خود می داند ، رابطه جنسی همیشه هیجان انگیز است ، همسرم می تواند ناکامی های گذشته ی مرا جبران کند، همسرم مثل پدر و مادرم مهربان است و کمبود مهر مادری و پدری را برای من جبران خواهد کرد ، او همیشه در کنار من خواهد بود و وفادار خواهد ماند ” . اگر زوجین این اسطوره ها را دنبال کنند در روابط خود احساس ناخشنودی می کنند اگر اسطوره ها تبدیل به الزام و اجبار گردند آنگاه آشفتگی زناشویی به وجود می آید به علاوه ناخشنودی زناشویی زمانی به وجود می آید که آنها در یک یا چند زمینه تطابق نداشته باشند عدم تطابق ممکن است ناشی از انتخاب سطحی بدون دقت و شناخت ناکامی باشد (الیس،۱۹۸۴؛ به نقل از موسوی،۱۳۷۷).
۲-۲-۵) رشد ودائمی شدن آشفتگی زناشویی
مطابق نظریه زوج درمانی عقلانی- عاطفی آ شفتگی زناشویی به چند طریق ایجاد و دائمی می گردد این آشفتگی ممکن است خیلی زود وبعد از برقراری ارتباط به علت اینکه یکی یا هر دو زوج باورهای غیرمنطقی را دنبال می کنند بوجود آیدیا آنکه ممکن است در مراحل بعدی زندگی یعنی موقعی که تغییرات تازه ای بوجود می آید یا نقشهای تازه ای را باید ایفا کنند بوجود آید . این تغییرات و رفتارهای تازه به عنوان وقایع فعال کننده عمل می کنند وآشفتگی زناشویی را سبب می گردند در این زوجین نارضایتی وناخوشنودی خیلی سریع تبدیل به تعارض وآشفتگی زناشویی خواهد شد نارضایتی برای این زوجین غیر قابل تحمل است و زود تبدیل به آشفتگی در روابط آنها می شود این آشفتگی هیجانات منفی تولید خواهد کرد که آنها نیز به عنوان محرک وواقعه فعال کننده آشفتگی وتعارض زناشویی را دامن می زنند وآن را تقویت می کنند (الیس ،۱۹۸۴) .
مرد یا زن بخاطر اینکه همسرش انتظار غیر منطقی توام با اجبار والزام اورا اجابت نکرده است ناراضی شده واین نارضایتی را برای خود غیر قابل تحمل می داند ودر نتیجه شدیداّ عصبانی ،خشمناک وکینه توز خواهد شد .اما مشکل همینجا ختم نمی شود او متوجه می شود که خشمگین شده واین واکنش وحشتناک را انجام داده است .به همین دلیل شدیدا احساس گناه خواهد کرد دراین حالت امکان برقراری ارتباط سازنده ،استفاده از روش حل مسئله واستفاده از مذاکره نمی باشد (درایدن ،۱۹۹۲).
خشم غیر منطقی یک زوج به درگیری ناشی از این باور غیرمنطقی است که به خود می گوید همسر من نباید اینگونه عمل کند .زیرا این عمل زشت وغلط است .او بااین عمل خود ،ارزش مرا پایین آورد (الیس ،۱۹۸۴).
وقتی زوجین از روش محکوم سازی علیه یکدیگر استفاده می کنند ونمی توانند از روش مذاکره وحل مسئله برای کاهش تعارض خود استفاده کنند .آشفتگی زناشویی دائمی خواهد شد .زوجینی که دارای آشفتگی هیجانی هستند عملکرد آنها نیز نا مناسب خواهد بود این عملکرد بد به عنوان یک محرک یا واقعه فعال کننده موجب ایجاد استنباط خاص در زوج دیگر می گردد .این استنباط موجب رفتار غیر عادی دیگر می گردد واین چرخه شیطانی ادامه خواهد یافت .(درایدن ،۱۹۹۲).
۲-۲-۶) فرایند درمان تعارضهای زناشویی
براساس رویکرد عقلانی – عاطفی زمینه اساسی پیدایش مشکلات زناشویی در درون ذهن وفکر هر کدام از آنها جداگانه وجود دارد ومشکل آنها در درجه اول به افکار و عقاید هریک از آنها مربوط می شود .بنابراین تعامل زناشویی مشکل ساز حاصل غیرمنطقی یکی یا هردوی زوجین است به همین دلیل در رویکرد عقلانی – عاطفی عقیده بر آن است که هریک از زوجین جداگانه باید درمان ومشاوره شوند. بنابراین برای مشاوره زناشویی نیازی نیست که آنها را همزمان وبه طور مشترک ببینیم .به نظر درمانگران عقلانی – عاطفی زن وشوهر ممکن است از اینکه اطلاعاتی را که درون خود دارند فاش سازند واهمه داشته باشند وآنرا طرح نسازند .
اگر زن وشوهرها فقط در جلسات مشترک کار کنند این احتمال وجود دارد که بسیاری از حقایق زندگی زناشویی مخفی بماند .علاوه بر موارد فوق به دلایل زیر درمانگران عقلانی – عاطفی ترجیح می دهند هر یک از زوجین را به طور جداگانه مشاهده کنند :
۱ – تفاوت زن وشوهر در میزان منطقی وغیر منطقی بودن واینکه گاهی بر حسب نیاز یکی باید کار وتمرین بیشتری انجام دهد .
۲ – هر گاه یکی از زوجین اختلال بیشتری داشته باشد جلسات مشترک موجب مقاومت وحالت دفاعی در هردو می گردد.


فرم در حال بارگذاری ...

« تاثیر منابع و قابلیت های سازمانی بر عملکرد بازاریابی- قسمت ۴بررسی وظایف و اختیارات پلیس در حفظ حقوق شهروندی در حقوق ایران- قسمت ۸ »
 
مداحی های محرم