(رابرتون و دیگران،2012) پرخاشگری آشکار و حالتهای انفعالی آن با ویژگیهای خاص خود، موضوع هیجان را تشکیل می دهند(کیاروچی[9] و فورگاس[10]، 2001). در هر صورت پرخاشگری می تواند مشکلاتی را برای نوجوانان، خانواده آنها و دیگران ایجاد کند.
در مورد عوامل تاثیر گذار بر پرخاشگری دبو[11] و کلو[12] (2007) معتقدند رفتارهای پرخاشگرانه کودکان و نوجوانان اغلب دو خاستگاه دارد: یکی مزاج کودک و دیگری موقعیت خانواده. اما در یک تقسیم بندی کلی میتوان عوامل زیر را بر شمرد: عوامل زیست شناختی: از عوامل زیست شناختی موثر بر پرخاشگری میتوان به نقش هورمونها، مزاج (خلق و خو) (دبو و کلو، 2007) و نقص در کارکرد برنامه ریزی لوب پیشانی (مهری نژاد، شریفی و فرج زاده، 1390) اشاره کرد. عوامل خانوادگی: مانند روابط خانوادگی (وستا، 2000) و شیوه فرزند پروری والدین، به نحوی که سبک فرزندپروری دموکراتیک با پرخاشگری رابطه معکوس، سبک استبدادی با پرخاشگری رابطه مثبت داشته و بین سبک فرزند پرورس سهل گیرانه و پرخاشگری رابطه ای مشاهده نشده است (انزابی، شریفی و فرج زاده، 1390). مشکلات اجتماعی: از قبیل مشاهده خشونت در رسانهها (وستا، 2000)، طلاق و جدایی والدین (یعقوبی، سهرابی و مفیدی، 1390). عوامل فردی: مانند شناختها و باورهای فرد (وستا، 2000) خودکارامدی (سیارپور و دیگران، 1390).
عوامل و متغیرهای فردی مختلفی از جمله عزت نفس پایین (شفیعی و صفاری نیا،1390)، مشکلات میان فردی، احساس بهرهکشی، تکانشی بودن، نقص در مدیریت عواطف و آگاهی هیجانی (رابرتون، دافون و باک، 2012) هوش هیجانی (همان منبع) و خودشیفتگی[13] (وبستر،2006) به نحوی با پرخاشگری مرتبط هستند.
مایر و همکاران (2002) هوش هیجانی[14] را به عنوان مجموعه ای از تواناییها در نظر گرفته اند که ادراک، بیان، جذب، فهم و تنظیم هیجان را میسر می سازد. به علاوه رشد فکری و عاطفی را بر میانگیزد (مایر[15] و سالووی[16] ، 1997؛ مایر و همکاران، 2000). کافتسیوس[17]، (2004) دریافتند که هوش هیجانی شامل چهار توانایی است: 1- توانایی ادراک هیجان. 2- ادراک هیجان به منظور استفاده در دیگر فرایندهای ذهنی 3- فهم هیجان. 4- توانایی مدیریت هیجان. با توجه به این که پرخاشگری نوعی هیجان محسوب می شود (گلمن، 1995) و یکی از مؤلفه های هوش هیجانی مدیریت هیجانات است (کیاروچی و فورگاس، 2001)، به نظر می رسد بتوان با آموزش هوش هیجانی به افراد، پرخاشگری را در آنها کنترل نمود. هوش هیجانی با سازگاری اجتماعی[18](چان[19]، 2005؛ سوبرگ[20]، 2008) و مهارت های اجتماعی و ارتباطی (گوری[21]، 2001) رابطه مثبت و با رفتارهای ناسازگارانه[22] مردان، رابطه منفی دارد (بریکت[23]، مایر[24] و وارنر[25]، 2004). هوش هیجانی همچنین با شناسایی محتوای هیجانها و توان همدلی با دیگران (مایر و سالووی، 1997) ، سازش اجتماعی و هیجانی و رضایت از زندگی، رابطه مثبت دارد (بشارت و دیگران، 2002) برخی پژوهش ها نشان دادهاند که آموزش هوش هیجانی باعث رشد معنادار رابطه سازگاری و مدیریت تعارض می شود (سالا[26]، 2004). تفاوت های جنسیتی در
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...