نظیر افسردگی واختلال نقصتوجه باشد، دادههای تجربیپیوسته از این یافتهها حمایت کردهاند که اختلالهای اضطرابی در اوایل دوران کودکی و نوجوانی شروع میشوند و تا دوران بزرگسالی سیر مزمنی را طی میکنند. پژوهشها بیانگر این هستند که نشانههای اضطراب ممکن است در طی زمان بدتر شوند، توجه به آسیب شناسی روانی به افزایش شناخت ما از ماهیت و سیر این اختلالها کمک میکند. (ماش و بارکلی، ترجمه توزنده جانی، توکلی زاده، کمال پور، 1383).
دراواخر دههی 1990 باظهور پژوهشها، شیوههای درمانی مختلفتوصیف شدو کارایی درمانی آنها در خصوص اختلالهای اضطرابی دوران کودکی تائید گردید (اولندایک و همکاران 1994، به نقل از کندال، ترجمه نجاریان، داوودی، 1384). در میان درمانهای روانشناختی شواهدپژوهشی کافی مبتنی بر اثر بخشی مداخلههای رفتاری- شناختی برای اضطراب وجود دارد (بیدل و ترنر، 2005).
برای نمونه برنشتین، لیان، ایگان و تینسون (2005) نشان دادند که بکارگیری شیوه درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب کودکان موثر است. همچنین موثرترین درمان برای اضطراب کودکان را درمان شناختی رفتاری دانستهاند. با اینوجود یکی ازموضوعهای مهمدر درماناختلالهای اضطرابی کودکان (یاهر اختلال دیگر) این است که این کودکان به ندرت خودشان جویای درمان میباشند و اغلب، بزرگسالان وجود پریشانی را در کودک شناسایی کرده و درصدد درماناو بر میآیند. بدینترتیب کودکان انگیزه کمتری برای همکاری در فرایند درمان دارند و ایجاد یک رابطه درمانی با کودک کاری دشوار است (بیدل و ترنر، 2005).
از این نظر به کارگیری و آموزش والدین در برخورد با اضطراب کودکان ضروری به نظر میرسد.
یکی از اهداف CBT و درمان شناختی رفتاری این است که اضطراب کودکان را با تغییر دادن باورهایی که اضطراب را گسترش میدهند کاهش دهیم در CBT کودک میآموزد که «افکار» احساسات و خلق را که بر رفتار تاثیر میگذارند ایجاد کند. (هکن سک، 2008).
با این وجود یکی از موضوعهای مهم در درمان اختلالهای اضطرابی کودکان این است که به نقش والدین در ایجاد اضطراب در فرزندان توجه شود. ممکن است توجه بیش از اندازه پدر و مادر، واکنشی به اضطراب کودک باشد و علت آن محسوب نشود. بسیاری از عوامل پرورش فرزندان با اضطراب سرو کار دارد یعنی در حالی که میدانیم برخی از شیوههای مراقبت از فرزندان با اضطراب در بچهها همراه است نمیدانیم که آیا نتیجه اضطراب هستند یا مسبب آن. «گلد اگنیند برگ» و «مارگارت شولبرگ»، اساتید دانشکده پزشکی جان هاپکینز نقش والدین در ایجاد اضطراب در کودکان را بررسی کردهاند.
والدینی که مدام در کارهای کودکان مداخله میکردند، کارهایی را که کودکان میتوانستند، باید مستقل انجام میدادند زیر بنای ناقص را در کودکان خود ایجاد میکردند. چنین والدینی در ایجاد و توسعه اضطراب کودکانشان مشارکت دارند. (جفری، 2006).
از این نظر به کارگیری و آموزش والدین د
دراواخر دههی 1990 باظهور پژوهشها، شیوههای درمانی مختلفتوصیف شدو کارایی درمانی آنها در خصوص اختلالهای اضطرابی دوران کودکی تائید گردید (اولندایک و همکاران 1994، به نقل از کندال، ترجمه نجاریان، داوودی، 1384). در میان درمانهای روانشناختی شواهدپژوهشی کافی مبتنی بر اثر بخشی مداخلههای رفتاری- شناختی برای اضطراب وجود دارد (بیدل و ترنر، 2005).
برای نمونه برنشتین، لیان، ایگان و تینسون (2005) نشان دادند که بکارگیری شیوه درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب کودکان موثر است. همچنین موثرترین درمان برای اضطراب کودکان را درمان شناختی رفتاری دانستهاند. با اینوجود یکی ازموضوعهای مهمدر درماناختلالهای اضطرابی کودکان (یاهر اختلال دیگر) این است که این کودکان به ندرت خودشان جویای درمان میباشند و اغلب، بزرگسالان وجود پریشانی را در کودک شناسایی کرده و درصدد درماناو بر میآیند. بدینترتیب کودکان انگیزه کمتری برای همکاری در فرایند درمان دارند و ایجاد یک رابطه درمانی با کودک کاری دشوار است (بیدل و ترنر، 2005).
از این نظر به کارگیری و آموزش والدین در برخورد با اضطراب کودکان ضروری به نظر میرسد.
یکی از اهداف CBT و درمان شناختی رفتاری این است که اضطراب کودکان را با تغییر دادن باورهایی که اضطراب را گسترش میدهند کاهش دهیم در CBT کودک میآموزد که «افکار» احساسات و خلق را که بر رفتار تاثیر میگذارند ایجاد کند. (هکن سک، 2008).
با این وجود یکی از موضوعهای مهم در درمان اختلالهای اضطرابی کودکان این است که به نقش والدین در ایجاد اضطراب در فرزندان توجه شود. ممکن است توجه بیش از اندازه پدر و مادر، واکنشی به اضطراب کودک باشد و علت آن محسوب نشود. بسیاری از عوامل پرورش فرزندان با اضطراب سرو کار دارد یعنی در حالی که میدانیم برخی از شیوههای مراقبت از فرزندان با اضطراب در بچهها همراه است نمیدانیم که آیا نتیجه اضطراب هستند یا مسبب آن. «گلد اگنیند برگ» و «مارگارت شولبرگ»، اساتید دانشکده پزشکی جان هاپکینز نقش والدین در ایجاد اضطراب در کودکان را بررسی کردهاند.
والدینی که مدام در کارهای کودکان مداخله میکردند، کارهایی را که کودکان میتوانستند، باید مستقل انجام میدادند زیر بنای ناقص را در کودکان خود ایجاد میکردند. چنین والدینی در ایجاد و توسعه اضطراب کودکانشان مشارکت دارند. (جفری، 2006).
از این نظر به کارگیری و آموزش والدین د
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...