در سالهای اولیه زندگی یک نیازبیولوژیکی است. در مورد بزرگسالان اگرچه نیاز به پیوند اجتماعی دیگر برای بقاء ضروری نیست، ولی در نبود پیوند صمیمی، انسان در معرض طیف گسترده ای از بیماریهای روانی و جسمیقرار میگیرد، از قبیل ضعف دستگاه ایمنی، اقدام به خودکشی، سوء مصرف مواد و دیگر اشکال آسیبهای روانی (موسوی، 1388). یکی دیگر از عوامل شخصیتی که ارزیابی آن در تبیین آمادگی به اعتیاد منطقی به نظر میرسد، سبکهای مقابله با فشار روانی است. طبق نظر لازاروس[4] مقابله،کوشش های شناختی و رفتاری برای مهار خواستهای درونی و بیرونی مخصوص است. لازاروس و همکاران (1974)، مقابله را به عنوان کوشش هایی جهت حل مسأله تعریف کرده اند که توسط فرد زمانی صورت میگیرد که الزاماتی که او با آنها روبه رو شده است بالاتر از آن چه تا به حال بوده باشد وهمچنین موجبات کاهش منابع سازگاری وی را فراهم آورده باشند. اما آن چه که در کل استنباط میشود، این است که مهارتهای مقابله با استرس دارای مفهوم گسترده و مؤلفه های شناختی و رفتاری چندی است. به طور کلی مقابله به عنوان کوششی برای افزایش سازگاری فرد با محیط یا تلاش به منظور پیشگیری از بروز پیامدهای منفی شرایط فشارزا توصیف شده است (ابراهیمی و همکاران، 1381). مداخلات روانشناختی اخیر در اعتیاد، نظیر پیشگیری از عود (مارلات و گوردن[5]،1985)، یا مصاحبه انگیزشی(میلر[6]،1985)، ریشه در تئوری یادگیری اجتماعی دارند. این رویکرد ها به وسیله این تئوری که رفتارهای اعتیادی به وسیله سیستم باور های سوگیرانه حفظ شده و هدف نهایی آنها بازسازی شناختی است، حمایت میشوند. یانگ[7] درسال 1990یک مدل طرحوارهای متمرکز بر محتوای اختصاصی آسیبپذیری شخصیتی ارائه کرد. مدلهای بک[8] و همکارانش و یانگ، هر دو بر اساس توصیف آدلر[9](1926)، از وجه اشتراک افراد، در جبران احساس بی کفایتی و نیز در اجتناب از موقعیتهایی است که احتمال دارد این طرحوارهها را فعال کنند. از آنجا که طرحوارهها اغلب در عمق شخصیت فرد جای گرفتهاند و مثل الگوهای عادتی، سالها وجود داشتهاند، برخی افراد در کنار گذاشتن آنها مشکل دارند(لیهی[10]، 2005؛ ترجمه فتی و همکاران،1387).
تا کنون شیوههای درمانی متعددی مانند روانکاوی، رفتار درمانی، گروه درمانی، دارو درمانی و غیره بر روی بیماران مبتلا به اختلالهای اعتیادی صورت گرفته است، اما هر یک از این شیوهها تا حدودی اثرگذار بودهاند و عود و بازگشت سوء مصرف مواد را همراه داشتهاند و هزینههای متعددی را به فرد و جامعه تحمیل میکند. از همین رو اینکه به چه علت فرد معتاد پس از تلاش برای ترک دچار عود میشود همواره مورد سؤال بوده است و در خصوص سبب شناسی اعتیاد و ترک موفق و نا موفق اعتیاد عوامل مختلفی چون مسائل زیست شناختی، جامعهشناختی و روانشناختی مطرح است، اما به نظر میرسد پاسخ شخص به مواد اعتیادآور تلفیقی ناشی از عوامل مختلف فردی، خانوادگی واجتماعی باشد (خوش لهجه صدق و همکاران،1391).
مفهوم تابآوری نیز یک چارچوب جدید را در زمینه پیشگیری از اعتیاد مطرح میکند. این رویکرد از مبدأ کاهش عوامل خطرساز محیطی(که زمینه ساز بروز رفتارهای ناسازگار و اختلالات روانی هستند)، به سمت تابآوری و ارتقاء آن میباشد. در این چارچوب جدید، شناخت عوامل محافظت کننده محیطی، اصلی است که از آن میتوان مانند سپری در مقابل اثرات زیان آور عوامل خطرساز استفاده کرد. به علاوه آگاهی و شناخت آسیبپذیری های فردی که تهدیدی برای تابآوری به شمار میرود از اهمیت زیادی برخوردار است.تابآوری به عنوان محصول تعامل عوامل فردی و محیطی و آن چه که در طی سالهای رشد کودکی و نوجوانی در فرد شکل میگیرد و پرورش می یابد مطرح میگردد. تابآوری میتواند با تقویت عوامل محافظت کننده در محیط کودک همراه با ارتقاء مهارتهای زندگی و تواناییهای شخصی وی توسعه یابد. نا گفته نماند که هر فرد میتواند در موقعیتی تابآور و در موقعیتی دیگر غیر تابآور باشد، که به کیفیت ارتباط فرد با عوامل خطر و عوامل محافظت کننده بستگی دارد(زرین کلک،1
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...