(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده
با توجه به افزایش گرایش زنان به آموزش عالی طی دو دهۀ اخیر، که با حضور بیش از 60 درصدی آنان در این مراکز همراه بوده است، این تحقیق به بررسی رابطه نگرش دانشآموزان پیشدانشگاهی به آموزش عالی با سرمایه فرهنگی خانواده و هویت نقش جنسیتی پرداخته است. برای این تحقیق دانشآموزان پیشدانشگاهی شهر یزد به عنوان جامعۀ آماری انتخاب شدند. در این تحقیق از نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای استفاده شد، به گونهای که از بین ناحیههای شهر یزد، شش ناحیه و از بین این شش ناحیه شش دبیرستان انتخاب شدند. با توجه به فرمول کوکران از بین 6373 نفر جامعه آماری، 362 نفر به عنوان نمونه پژوهش (به تفکیک جنسیت هر جنس 181 نفر) انتخاب و پرسشنامه محققساختهای که بر اساس طیف پنج درجهای لیکرت تنظیم شده بود را تکمیل کردند. پایایی پرسشنامه از طریق پیشآزمونی که بر روی 45 دانشآموز پیشدانشگاهی انجام گرفت، محاسبه شد، به گونهای که ضریب آلفا برای متغیر نگرش به آموزش عالی 74/0، هویت 83/0 و سرمایه فرهنگی 80/0 محاسبه شد. نتایج نشان داد که بین دو متغیر سرمایه فرهنگی خانواده و نگرش به آموزش عالی رابطه مثبت و معنیداری بین دوجنس زن و مرد وجود دارد، به این صورت که هرچه خانوادهها از سرمایه فرهنگی بیشتری برخوردار باشند، فرزندان آنها نیز گرایش بیشتری برای ادامه تحصیل و حضور در دانشگاه دارند. همچنین نتایج نشان داد که یکی از ابعاد هویت نقش جنسیتی پیش بینی کننده نگرش زنان به آموزش عالی است، اما هیچکدام از ابعاد هویت نقش جنسیتی پیش بینی کننده نگرش مردان به آموزش عالی نیست.
کلیدواژهها: کلیدواژه: آموزش عالی، هویت نقش جنسیتی، سرمایه فرهنگی، جنسیت، عادتواره، انگیزه، نگرش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: کلیات تحقیق 1
1-1 مقدمه 2
1-2 مسئله تحقیق 3
1-3 اهمیت موضوع 11
فصل دوم: مطالعات نظری 13
2-1 ادبیات نظری پژوهش 14
2-1-1 آموزش عالی 14
2-1-2 اهمیت آموزش عالی 16
2-1-3 آموزش عالی و دانش 19
2-1-4 آموزش عالی و جوانان 20
2-1-5 آموزش عالی و هویت یابی 22
2-1-6 آموزش عالی و تحرک اجتماعی 24
2-2 تاریخچه آموزش عالی 27
2-2-1 تاریخچه آموزش عالی در جهان 27
2-2-2 تاریخچۀ شکل گیری آموزش عالی درایران 29
2-2-2-1 اولین دانشگاهها در ایران باستان 29
2-2-2-2 مدرسۀ دارالفنون در ایران 30
2-2-2-3 آموزش عالی نوین در ایران 32
2-2-2-4 آموزش عالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران 34
2-3 نظریه های مربوط به دانشگاه 35
2-3-1 نظریهپردازان مدرنیتۀ متقدم 35
2-3-1-1 کانت 35
2-3-1-2 هومبولت 37
2-3-1-3 کاردینال نیومن 38
2-3-2 نظریهپردازان مدرنیتۀ متأخر 40
2-3-2-1 پارسونز 40
2-3-2-2 هابرماس 42
2-3-2-3 دلانتی 44
2-3-2-4 لیوتار 46
2-3-2-5 بوردیو 47
2-4 تبیین جهانی شدن آموزش عالی 49
2-5 الگوهای آموزش عالی 51
2-5-1 الگوهای مبتنی بر کارکرد بیرونی 52
2-5-2 الگوی ناپلئونی 52
2-5-3 الگوی هومبولتی 53
2-5-4 الگوی دانشگاه مبتنی بر بازار 53
2-5-5 الگوی بریتانیا 54
2-5-1-1 الگوهای مبتنی بر کارکرد و فرایند درونی 55
2-5-1-2 دانشگاه مشارکتی 55
2-5-1-3 دانشگاه بروکراتیک 56
2-5-1-4 دانشگاه سیاسی 56
2-5-1-5 دانشگاه هرج و مرج طلب 57
2-5-1-6 دانشگاه سایبرنتیک 58
2-6 کارکردهای دانشگاه و نگرش به آموزش عالی 58
2-6-1 کارکردهای اقتصادی 59
2-6-2 کارکردهای اجتماعی 61
2-6-3 کارکردهای فرهنگی 62
2-6-4 کارکردهای سیاسی 64
2-7 نگرش به آموزش عالی 66
2-7-1 مفهوم نگرش و چگونگی شکلگیری آن 66
2-7-2 ابعاد نگرش به آموزش عالی 70
2-8 آموزش عالی و جنسیت 82
2-8-1 تحلیل کمی مشارکت زنان در آموزش عالی 83
2-8-2 نظریههای تبیینکننده افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی 84
2-8-2-1 نظریۀ سرمایه انسانی 84
2-8-2-2 نظریه تحلیل هزینه و فایده 86
2-8-2-3 نظریه انتخاب عمومی 87
2-8-2-4 نظریه تضاد 88
2-8-2-5 نظریه فمینیستها 89
2-8-3 رابطۀ هویت با آموزش 90
2-8-4 خودپنداره 92
2-8-4-1 تعریف خودپنداره 92
2-8-4-2 خودپنداره تحصیلی 93
2-8-4-3 هویت و پیشرفت تحصیلی 96
2-9 هویت نقش جنسیتی 99
2-9-1 تعریف هویت نقش جنسیتی 99
2-9-2 نظریه های شکل گیری هویت نقش جنسیتی 101
2-9-2-1 نظریه چودورو 101
2-9-2-2 نظریه گیلیگان 103
2-9-2-3 نظریه فمینیستها درباره کلیشههای جنسیتی 106
2-9-2-4 نظریه پارسونز درباره تقسیم جنسیتی نقشها 107
2-10 سرمایه فرهنگی 109
2-10-1 عادتواره و نقش آن در شکلدهی به زائقه 116
2-10-2 سرمایه فرهنگی و آموزش عالی 119
2-11 پیشینه تحقیق 125
2-11-1 تحقیقات داخلی 125
2-11-2 تحقیقات خارجی 135
2-12 چارچوب نظری 140
2-12-1 فرضیههای تحقیق 143
فصل سوم: روش شناسی تحقیق (متدولوژی) 145
3-1روش 145
3-1-1 جامعه آماری 146
3-1-2 حجم نمونه 146
3-1-3 نمونهگیری 146
3-2 تعاریف عملیاتی متغیرها و واژه های کلیدی 147
3-2-1 نگرش 147
3-2-2 آموزش عالی 147
3-2-3 سرمایه فرهنگی 148
3-2-4 هویت نقش جنستی 150
3-3 منابع پرسشنامه 151
3-3-1 ابزار اندازهگیری (روایی، اعتبار و نمرهگذاری) 152
3-3-2 هویت جنسیتی و عدالت جنسیتی 154
3-3-2-1 تساوی 155
3-3-2-2 تناسب 156
3-3-3 هویت جنسیتی، نقشها و انتظارات 157
3-3-3-1 نقشهای خانوادگی 157
3-3-3-2 نقشهای شغلی 158
3-3-3-3 نقشهای تحصیلی 159
3-3-3-4 نقشهای سیاسی- اجتماعی 160
3-3-4 روش تجزیه و تحلیل دادهها 162
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق 163
4-1 تجزیه و تحلیل دادهها 163
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات 197
5-1 نتیجهگیری 198
5-2 پیشنهادات 201
منابع 203
ضمیمه 220
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی و در پی آن انقلاب فرهنگی و پاک سازی دانشگاه ها از عناصر بیگانه، موجب گردیده، سطح اعتماد خانواده ها به دانشگاه ها افزایش یابد و شرایط برای دختران که تا به حال امکان کمی برای حضور در دانشگاه ها داشتند، بهبود یابد. به مرور پس از جنگ تحمیلی، با اشاعه هرچه بیشتر فرهنگ مدرنیته، فضای عمومی کشور دستخوش تغییراتی شد. رشد شهرنشینی بار دیگر فزونی گرفت و توسعه اقتصادی به عنوان برنامه اصلی نزد دولت مردان ارزش فوق العاده یافت. خانه های پایتخت به آپارتمان ها و برج های مجلل تبدیل شد و روند صعودی تورم و فشار طاقت فرسای اقتصادی برگرده خانواده ها تحمیل گردید. دیگر مردان به تنهایی قادر به تأمین معاش برای خانواده نبودند و زنان باید به کمک همسران خود می شتافتند. از طرفی رسالت رسانه ملی تبلیغات پیرامون اشتغال و تحصیل زنان را در قالب های مختلف به ویژه مجموعه های تلویزیونی، رونق بخشید. از طرفی دیگر، شهرهای بزرگی چون تهران به عنوان توزیع کننده الگو در تمام خرده فرهنگها، الگوهای رفتاری و زندگی را به طرق مختلف انتقال میداد و الگوبرداری جوانان شهرستانی را موجب شد و به این ترتیب در عرض چند سال از نوع پوشش گرفته تا حرف زدن، تهرانی شد و از آن جمله بود میل به خروج از خانه ها برای دختران. پس از آن مدرنیته به تدریج آثار فرهنگی خود را نیز نمایانگر ساخت و تبلیغ استقلال زنان از درآمد مردان، مقابله با تعاریف خانواده سنتی و …دختران را هر چه بیشتر به سمت دانشگاه ها کشاند و از طرفی با تأسیس دانشگاه های مختلف و فزونی دانشجو و فارغ التحصیل سطح کارشناسی، دیگر داشتن مدرک تحصیلی امتیاز ویژه ای برای به دست آوردن فرصت های شغلی نبود و به مرور باعث شد پسران انگیزه لازم را برای ادامه تحصیل در دانشگاه از دست بدهند و فرصت دوران جوانی را صرف به دست آوردن فرصت شغلی نمایند و این عرصه را برای دختران مهیا نمود تا در رقابتی به نام کنکور موفق تر عمل نمایند. البته نظام وظیفه سربازی هم به عنوان یک عامل دیگر در این روند موثر بوده است. پسران که بعد از پایان دوره تحصیلات عمومی برای اولین بار موفق به ورود در دانشگاه نمی شدند باید به خدمت سربازی می پرداختند. و فرصت کمتری برای سرمایه گذاری در این زمینه داشتند. در چند سال اخیر، ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها، از جمله مسائلی است که توجه تحلیل گران مسائل اجتماعی را به خود جلب کرده است. آنچه از تحلیل و توجه به آمارهای موجود در این باره به دست می آید، افزایش تعداد روز افزون دختران در دانشگاه ها و کاسته شدن تعداد پسران است. برخی، این پیامدها که موجب حضور فعال دختران در بدنه اشتغال مدیریت کشور در سال های آتی می شود، فرصت طلایی زنان ارزیابی می کنند و برخی دیگر این پیامدها را که می تواند توازن اجتماعی را دستخوش تغییر کند با نگرانی دنبال می کنند.
1-2 مسئله تحقیق
همواره نگرش به آموزش عالی دستخوش تغییرات بوده است به گونهای که در طول تاریخ روند ورود مردان و زنان به دانشگاهها در سراسر جهان متفاوت گزارش شده است. کینگز بری[1] (2007) گزارش میکند طی سالهای 1900 ﺗــﺎ 1930 ﻣــﺮدان و زﻧــﺎن ﺑــﻪ ﻧــﺴﺒﺖ ﯾﮑـﺴﺎن وارد دانشگاهها ﺷــﺪﻧﺪ. ﺑﻌـﺪ از ﺟﻨــﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ دوم ﺑـﻪ ﺧـﺎﻃﺮ ﺗـﺴﻬﯿﻼﺗﯽ ﮐـﻪ در اﺧﺘﯿـﺎر ﻣﺮدان از ﺟﻨﮓ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻗﺮار داده ﺷﺪ، دانشگاهها ﺑﺎ اﻓﺰاﯾﺶ ﺗﻌﺪاد ﻣﺮدان روﺑﺮو ﺷـﺪﻧﺪ و اﮐﻨـﻮن ﺑـﻪ ﺧﺎﻃﺮ آﻣﻮزشﻫﺎی ﻣﺨﺼﻮﺻﯽ ﮐﻪ زﻧﺎن در زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد ﻣﯽﺑﯿﻨﻨﺪ و ﺟﻬﺖ اﻓﺰاﯾﺶ آﮔﺎﻫﯽ و دﺳـﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﻮق واﻗﻌﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎ ﻧﺮخ 17 درﺻﺪ ﺑﯿﺶ از ﻣـــﺮدان وارد ﺳﯿـــﺴﺘﻢ آﻣـــﻮزش ﻋـــﺎﻟﯽ میشوند (لیاقتدار و همکاران، 1388: 73).
به مرور زمان و بر اساس فرهنگهای مختلفِ جوامع، روند گرایش به آموزش عالی بر حسب جنسیت متفاوت بوده است. ورود زنان در جهان به آموزش عالی رشد روزافزونی داشته است بطوری که در کشورهایی چون اﻣﺮﻳﻜﺎ، اﻳﺘﺎﻟﻴﺎ، اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن، ﻓﺮاﻧﺴﻪ، اﺳﺘﺮاﻟﻴﺎ و اﻳﺮان درﺻـﺪ داﻧـﺸﺠﻮﻳﺎن زن از ﻛﻞ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﺑﻴﺶ از 50 درﺻﺪ ﺑﻮده اﺳﺖ. در سال تحصیلی 83- 1382 در مجموع 261401 نفر برای نخستین بار در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور، (حضوری و نیمه حضوری) پذیرفته شده و ثبت نام کردهاند که از این تعداد 141002 نفر (94/53 درصد)را زنان و 120399 نفر (06/46 درصد) را مردان تشکیل میدادند در سال تحصیلی84 1383-این آمار به (65/57 درصد) زن و (35/43 درصد) مرد تغییر یافت. در سال تحصیلی 85- 1384 این آمار به (7/63 درصد) زن و (53/37 درصد) مرد تغییر یافت. (آمار سازمان سنجش کشور به نقل از طباطبایی یزدی، 1386: 4).
بنابراین افزایشِ گرایش زنان به آموزش عالی، پدیدهای نیست که فقط خاص کشور ایران باشد، بلکه آن، پدیدهای جهانی است. اینکه چه عواملی باعث افزایش گرایش زنان به آموزش عالی شده است میتوان به عوامل بسیاری اشاره کرد. عواملی چون اشتغال، مدرکگرایی، کسب منزلت اجتماعی، کسب دانش، کسب هویت جدید، خلاقیت، عزت نفس، خدمت به جامعه و …. در گرایش زنان به آموزش عالی تأثیرگذار است. البته نقش تمام عواملی که در این قضیه دخیل هستند به یک اندازه نیست. بعضی از عاملها، با شدت و قدرت بیشتری به این جریان میافزایند و بعضی دیگر از قدرت کمتر و ملایمتری در جذب زنان به آموزش عالی برخوردارند. در تحقیق حاضر در میان این عوامل بر کسب منزلت اجتماعی به عنوان عاملی که منجر به افزایش سرمایه فرهنگی خانواده و شخص میشود و همچنین هویت نقش جنسیتیِ مدرن، به عنوان عاملی که در گرایش زنان به آموزش عالی مؤثر است تأکید میشود. البته باید به خاطر داشت که این رابطه یکطرفه نیست و آموزش عالی نیز بر افزایش سرمایه فرهنگی و شکلگیری هویت نقش جنسیتی تأثیرگذار است. ضمناً باید توجه داشت که در مقابل افزایش حضور دختران در دانشگاهها با کاهش حضور پسران نیز در آن مواجه هستیم. باید اشاره کرد که کاهش حضور پسران نیز با عواملی چون عدم کارایی مدارک دانشگاهی در ایجاد کسب و کار، خدمت مقدس سربازی، فشار اجتماعی و … مرتبط است. اشتغال را میتوان به عنوان یکی از مهمترین عوامل تأثیر گذار بر کاهش حضور پسران در دانشگاهها بر شمرد، زیرا شغل برای پسرانی که در سن 18-19 سالگی قرار دارند، اگر نگوییم یک ضرورت تلقی میشود یکی از مهمترین مشغلههای ذهنی آنها به شمار میآید. لذا با توجه به عدم تناسب مدارک دانشگاهی با بازار کار یا به گونهای روشنتر، عدم تناسب خروجیهای دانشگاهها؛ با ورودیهایِ به بازار کار؛ باعث شده که بسیاری از فارغالتحصیلان و دانشآموختگان دانشگاهها با مدارک معتبر دانشگاهی با شغلی مناسب روبرو نشوند. باید توجه کرد که در کنار معزل اشتغال برای پسران، مشکل خدمت سربازی نیز برای آنان وجود دارد. سربازی پسران هم در ابتدای راهیابی به دانشگاه، و هم در انتهای این مسیر بر کاهش حضور آنان در آموزش عالی تأثیرگذار است. پسرانی که نتوانند در کنکور سراسری جذب دانشگاه شوند باید راهی خدمت سربازی شوند، و در شرایطی که بتوانند جواز کسب حضور در دانشگاه را کسب کنند، در پسِ اخذ مدرک دانشگاهی، ملزم به گذراندن آن (خدمت سربازی) هستند. پسری که مدرک دانشگاهی لیسانس را کسب میکند در سن 22-23 سالگی قرار دارد. با گذراندن خدمت سربازی سن وی به حدود 25 سالگی افزایش پیدا میکند. این فرد در سن 25 سالگی تازه باید در بازار کار به دنبال شغلی مناسب برای تشکیل زندگیای آبرومندانه بگردد. در چنین شرایطی فرزندان ذکور خانوادهها چشم امیدی به مدارک دانشگاهی نمیدوزند و اصولاً پس از اخذ مدرک متوسطه راهی بازار کار میشوند، و قبل از گذراندن خدمت سربازی، بسیاری از مشکلاتی که بعد از گذراندن آن، دانشآموختگان دانشگاه با آن مواجه هستند، حل و فصل میکنند و ادامه مسیر زندگی خود را هموار میسازند. علاوه بر عوامل مذکور، میتوان عامل اجتماعی دیگری را نیز در پیدایش این وضعیت، یعنی عدم توازن جنسیتی در دانشگاهها بر شمرد.
این عامل عبارت است از بالا رفتن سن ازدواج دختران. اگر چه طی چهار دهۀ اخیر، میانگین سن ازدواج در جامعه ما رشد چشمگیری داشته است، ولی این رشد برای دختران بیشتر بوده است. به گونهای که طی چهار دهۀ گذشته میانگین سن ازدواج مردان حدود ۳ سال افزایش داشته و میانگین سن ازدواج زنان حدود ۶ سال رشد کرده و به حدود ۲۴ سال رسیده است. این در حالی است که اگر دختران پس از فارغ التحصیل شدن در دبیرستان بلافاصله وارد دانشگاه شوند، میتوانند در سنین ۲۲ یا ۲۳ سالگی دوره کارشناسی خود را به اتمام برسانند. بنابراین میانگین سن ازدواج، بالاتر از میانگین سن فارغ التحصیلی از دانشگاه در دوره کارشناسی است. از اینرو تسهیلات جدیدی برای ادامه تحصیل دختران فراهم آمده و تعهدات خانوادگی مانع تحصیلات عالیه آنان نمیشود (هاشمی و جوادییگانه 1387: 125).
البته باید توجه داشت که افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی هم پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی زیادی را به همراه دارد. افزایش آگاهی اجتماعی زنان نسبت به حقوق خود، ارتقاء منزلت اجتماعی، جلب مشارکت اجتماعی آنان، تغییر نگرش جامعه نسبت به زنان و گسترش دامنه انتخابها مانند انتخاب همسر از جمله پیامدهای مثبت گرایش زنان به آموزش عالی هستند. و از پیامدهای منفی این پدیده که آن را به عنوان نوعی مسئلۀ اجتماعیِ حائز اهمیت برای پژوهش مطرح میکند می توان به موادرد ذیل اشاره کرد:
1) ناهمگنی بین تحصیلات زنان و مردان بویژه از لحاظ همسان همسری: طبیعی است بنابر شرایط موجود، به دلیل وجود الگوی ناهمسان همسری در سن ازدواج، و ترجیح پسران به ازدواج با دخترانی که فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند، بخشی از دختران به ویژه دختران با تحصیلات دانشگاهی فرصت ازدواج را از دست بدهند که این امر خود در بردارندۀ عواقب اجتماعی و اخلاقی چشمگیری خواهد بود. 2) بالا رفتن سن ازدواج: تأخیر در ازدواج تحول مهم و قابل بحثی برای زنان است و به همان اندازه برای مردان مشاهده نمیشود؛ اگر چه به دلیل تفاوت جنسیتی و فاصلۀ سنی زن و شوهر، نسبت زنان ازدواج کرده در هر گروه سنی بالاتر از مردان همان گروه سنی است، این میانگین بین زنانی که بیسواد بودهاند و زنانی که باسواد بودهاند، بیان کنندۀ تفاوت معنیداری بوده است و این میانگین را به ترتیب 1/17 و 8/18 سال نشان میدهد، همچنین ضریب همبستگی پیرسون، بین سن، در هنگام ازدواج و سالهای تحصیل در این دادهها، 354/0 به دست آمده که در سطح پایینتر از 01/0، از نظر آماری معنیدار است. بنابراین آموزش و سطح تحصیلات به طور مستقیم عامل محتمل به تأخیر افتادن ازدواج زنان است (کوششی، 1384: 59). 3).
تغییر نقش زنان در خانواده بویژه تعارض نقش: در یک بررسی، که از 325 زن در چهار منطقه تهران صورت گرفته، بیشتر زنان مورد پرسش (60 درصد) بر اهمیت نقش سنّتی و مسئولیتهای خانهداریِ خود تأکید کردند و در قبال این نقش، نسبت به کار بیرون از خانه؛ اولویت قایل شدند. آنها معتقد بودند بین کار، به عنوان یک فعالیت اقتصادی در جامعه و حفظ و نگهداری زندگی خانوادگی و مراقبت از کودکان تعارض وجود دارد و آنها غالبا حفظ زندگی خانوادگی را بر کار بیرون ترجیح میدهند، اما همچنان علاقهمند به کار و فعالیت اقتصادی بیرون از خانه هستند و در نتیجه ایفای همزمان هر دو نقش باعث میشود آنها دچار تعارض نقش بشوند (توسلی، 1382: 4). 4).
کاهش باروری: در مطالعه ای در همین زمینه که میان زنان فاقد تحصیلات عالی و دارای تحصیلات عالی انجام شد، زنان فاقد تحصیلات عالی 1/33 درصد تعداد فرزندانشان را 2 فرزند اعلام کردند در حالی که افراد دارای تحصیلات عالی 50 درصد تعداد فرزندانشان را 1 فرزند اعلام کردند (براری و محسنی تبریزی ، 1389: 89). 5) افزایش طلاق: بالا رفتن میزان تحصیلات و اشتغال زنان نیز یکی از دلایل جدایی است. زنان در صورت استقلال مالی ترسی از جدایی ندارند و آسان تر طلاق میگیرند در مطالعهای (1376) 6/16% از افراد پاسخگو تحصیلاتشان در مقطع راهنمایی یا ابتدایی بوده است و 20% از افراد مقطع دیپلم بودهاند و 3/63% از افراد پاسخگو در هنگام طلاق تحصیلات عالی داشتهاند(ستوده، 1376: 212-213).
با نگرشی در ادبیات تحقیق مربوط به حوزۀ آموزش عالی میتوان دو دسته عوامل ساختی و هویتی –فرهنگی؛ برای گرایش روزافزون زنان به مشارکت در آموزش عالی بر شمرد. در بین عوامل ساختی، نوسازی توسعۀ انسانی عامل مهمی است. توسعۀ آموزش عالی از منابع اصلی پیشرفت در سطوح اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورها به شمار میرود. تحصیلکردگان امروز دانشگاهها، بر عهدهگیرندگان مسئولیت هدایت دولت و جامعه، تقویت کنندۀ فرهنگ والا، بوجود آورندۀ نوآوری و خلاقیت و پیشرفت، مدیریت فناوریهای نوین مدرن و دفاع از امنیت ملی فردای کشور را بر عهده دارند. بنابراین، برای توسعۀ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک کشور توجه زیادی باید معطوف به توسعۀ نیروی انسانی کارآمد و پرصلابت گردد. از این رو آموزش عالی برای تربیت نیروی انسانی کارآمد، مسئولیت مهم و خطیری بر عهده دارد. البته لازم به ذکر است که در کشور ما، توسعۀ آموزش عالی هم برای دولت مهم تلقی شده، و مکرراً در دستور کار قرار گرفته، و هم برای مردم آموزش عالی همواره به عنوان مکانی برای دست یافتن به جایگاه اجتماعی و اقتصادیِ در خور شأن، پراهمیت بوده است.
عامل دیگر، نقش آموزش عالی در تحرک اجتماعی است. آموزش عالی بیش از هر زمان دیگری محرک رشد اقتصادی کشورهاست و به همان میزان در برآورده کردن آرمانهای اقشار کمدرآمد جامعه و سهیم کردن آنان در فرصتهای اقتصادی و اجتماعی اهمیت دارد چرا که تحقق این آرمانها برای پیشبرد اهداف سیاسی و تحکیم روابط اجتماعی برای دولتها از اهمیت زیادی برخوردار است. آموزشعالی به مثابه یک آسانسور اجتماعی، اصلیترین وسیله ارتقا و تحرک اجتماعی فرزندان متعلق به اقشار پایین جامعه یا گروه های محروم است (جوادی، 1373: 17).
مدرکگرایی از دیگر عوامل ساختی به شمار میآید. در نگرشی مثبت به مدرکگرایی، افزایش دارندگان مدرک تحصیلی، به خصوص مدارک آخذ از دانشگاه و مراکز آموزش عالی را میتوان به عنوان نوعی سرمایه اجتماعی، انسانی و فرهنگی آنها تلقی نمود.
به موازات و در نتیجه عوامل ساختی و نوسازی، تغییرات فرهنگی- هویتی نقش مهمی در رشد آموزش عالی زنان ایفا میکند. فردگرایی[2] و محور قرار دادن علایق، نیازها و خواستههای فرد به جای سلطه ساختارها و سنتها و ترغیب فرد برای شکوفایی استعدادها و تواناییهای فکری و خلاقه او ازکارکردهای آموزش عالی است (فاضلی، 1386: 106- 105) میزان یادگیری فرد در فرایند فردگرایی، مقیاس مناسبی برای بررسی کیفیت به شمار میآید.
بنابراین، از مهمترین مؤلفههای تحول پایدار، متحول کردن عقاید و باورهاست، عقاید و باورمندیها عبارتند از انگارهها و تصورات و اندیشههایی که جهتدهندۀ غایات و مواد و فرآیند آموزش هستند و به طور مستقیم وغیرمستقیم بر بازده و عملکرد آموزش عالی تأثیر میگذارند (هیل[3]، 1997: 38). امروزه به دلیل انفجار دانش، افزایش جمعیت و رشد فنآوری، سادگی تحرک، تغییر در سبک زندگی، حضور زنان در زمینههای گوناگون، افزایش رفاه و بوجود آمدن فرصتهای فراغت و تمایلات مربوط به عادات محلی و تغییر تنوع و تعداد مشاغل و عوض شدن چهرۀ زندگی حرفهای، گستردگیِ پیچیدگی جوامع و بههم فشرده شدن مرزها و امکان ارتباطات آسان بینالمللی (بنت[4]، 1970: 89)، در چگونگی فکر کردن زنان به آموزش عالی ونگرشهای آنان نسبت به آن، تغییرات عمدهای بوجود آورده است که در این بین تغییرات هویتی بخصوص هویت جنسیتی دارای اهمیت بسیار زیادی است.
فرایند شکل گیری هویت حرفه ای دانشجویان، متأثر از هویت جنسی آنان و نیز شبکههای اجتماعی و روابط آنان به ویژه با محیط دانشگاه و نیز رشته تحصیلی آنان است. شکلگیری هویت، فرایندی پیوسته در تمایز تعهدات فردی و اجتماعی است که بازتابی از ترکیب خلاقانهای از شخصیت فرد و محیط اجتماعی اوست. هرگاه شخصیت فرد یا محیط اجتماعی او تغییر کند امکان بازسازی و تغییر هویت او نیز وجود دارد (حیدری و رضایی، 1391: 23- 5). بدین اعتبار هویت نقش جنسیتی عبارت است از ادراک و تعریف فرد از خود به عنوان یک زن یا مرد بر پایه تفاوتهایی که نظام ارزشها و هنجارها، کلیشهها و تصورات قالبی فرهنگ جامعه درباره زن بودن یا مرد بودن در صفات روانی، ویژگیهای شخصیتی، خصایص رفتاری، نگرشها، نقشهای اجتماعی و الزامات و انتظارات ناشی از آن، پذیرفته و تصویب شده است (رستگار خالد، 1388: 43). که بر این اساس میتوان انتظار داشت تغییر در هویت جنسیتی زنان از سنتی به مدرن حضور آنان در عرصۀ عمومی را به همراه داشته که لازمۀ حضور، افزایش سطح تحصیلات عالی آنهاست. همچنین متغیر سرمایه فرهنگی خانواده به عنوان شکلدهندۀ هویت به این عوامل اشاره دارد: 1) اهمیت تحصیلات نزد والدین در افزایش تحصیلات فرزندان 2) تغییر الگوی تربیتی در خانواده، اهمیت فرزندان و برابری جنسیتی نسبی دختران و پسران از دیدگاه خانواده 3) رسانههای جهانی مانند اینترنت و ماهواره 4) مشارکت در کلاسهایی به مانند زبان و نظایر آن در کنار تحصیلات رسمی.
در نظریه بوردیو دانشآموزانی که با ذخایر بیشتر و بهتری از سرمایهفرهنگی وارد نظام آموزشی میشوند، یعنی دانشآموزان خانوادههایی که دارای مهارتها و ترجیهات فرهنگ مسلط هستند بهتر میتوانند قواعد پنهان بازی را کشف نموده و مهارتها و اولویتهایی را که از طرف مدرسه مهم تلقی میشود، را بپذیرند و راحتتر میتوانند مسیر خود را تا سطوح بالای تحصیلی ادامه دهند. بنابراین، نابرابریهای اجتماعی مثل تفاوتهایی که در ابتدا در افراد وجود دارد، در سرمایهفرهنگی به صورت مدارک تحصیلی استمرار مییابد (آشافنبورگ و ماس[5]، 1977: 587- 573). آشنا بودن با فرهنگ والا یا مشروع که تنها نهاد خانواده میتواند به افراد اعطا کند، امکانات، مهارتها، ذائقه و روشی فراهم مینماید که در دنیای تحصیل بسیار ارزشمند است. در نظریه بوردیو کارکرد واقعی مدرسه انتقال دانش نیست بلکه حفظ و بازتولید نظام موجودِ نابرابریهای اجتماعی است و این از طریق داراییهای فرهنگی یا سرمایه فرهنگی که منشاء مطمئن پیشینه اجتماعی ممتاز است، صورت میگیرد. بوردیو بر این باور است که این داراییها، بیشتر در دسترس کودکان طبقات بالا است. انگیزههای متنوعی پشت این فرض قرار دارد؛ نخست اینکه، اعضای این طبقات میزان قابل توجهی از داراییهای فرهنگی را به تصرف خود در میآورند و آشنایی فرزندان آنها با این ارزشها مسأله دشواری نیست. دوم اینکه، کسب سرمایهفرهنگی نیازمند میزان
فرم در حال بارگذاری ...