رات حمایت اجتماعی ادراک شده و خشنودی افراد وجود داشت. یعنی میزان حداقلی از حمایت اجتماعی ادراک شده که خشنودی هر کس را تضمین می کند وجود ندارد. به عبارتی، برای بعضی مردم تعداد کمی دوستان نزدیک و وابستگان خشنودکننده است درحالیکه دیگران نیازمند حمایت از سوی افراد متعددی هستند. ولی به هر حال کسانی که سطوح بالائی از حمایت اجتماعی را در اختیار دارند حتی درصورت تجربه حادثه ناگوار و یا فشار و استرس جدید در مقابل بیماری کمتر آسیب پذیرند و شیوه های غیرانطباقی تفکر و رفتار بیشتر میان اشخاصی شایع است که در درون خانواده حمایت اجتماعی کمی دارند (ادویا[12] و دیگران، 2005 ؛ رایان[13] و دیگران، 1999 و مالیکارجون[14] و دیگران، 2005).
خودپنداره به انتساب توصیف ها و برچسب های فرد به خود اشاره دارد و غالبا با خصیصه های جسمانی، ویژگی های رفتاری و کیفیت هیجانی مرتبط است(پاتریک و دیگران، 2008). خود پنداره، مجموعه ای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می گردد بدین معنی که می فهمد کیست و چیست . خود دنیای درونی فرد است و شامل تمام ادراکات – عواطف، ارزش ها و طرز فکر او می باشد. در واقع می توان بیان کرد که خود پنداره، خود ادراک شده است(پورآقا، 1392). خودپنداره تحت تاثیر یادگیری بوده و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند و سپس دامنه ی وسیعتری را شامل میشود و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزش های درونی و رشد فلسفهی فردی هر شخص از زندگی، گسترش می یابد. نقش مهم خودپنداره در کنترل رفتارها یا آماده سازی آنها میباشد. غالبا نقش اول خودپنداره ایجاد ثبات در رفتار است که به افراد کمک می کند تا بتوانند رفتار خود و دیگران را که با آنها در تعامل هستند به سادگی پیش بینی نمایند. در واقع خودپنداره به طور جدی جنبه های مهمی از زندگی افراد خصوصا جوانان و میزان مهارتهای و سازگاری اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد(بارانزهی، 1385). با وجود یک دهه تحقیق بر مهارتهای اجتماعی، تحقیقاتی را می توان نام برد که نتایج آنها بر بخش نظری رشد نیافتهای بنا شده اند. در ابتدا، همین طور که در بالا ذکر شد تحقیق در پیامدها و همبستههای مهارتهای اجتماعی، به شدت بر اثرات منفی کمبود مهارتهای اجتماعی تأکید داشته اند. مشکلات و آسیبهای درونی مثل افسردگی، اسکیزوفرنی[15]، الکلیسم[16] و دیگر اختلالات همه با کمبود در مهارتهای اجتماعی مرتبط میباشند، در حالی که نظریه مهارتهای اجتماعی باید فراتر از توضیح و تأکید بر فقدان مهارتهای اجتماعی در ابتلاء به پیامدهای روانشناختی زیانآور، باشد. تسلط بر مهارتهای اجتماعی مناسب مسلماً منجر به نتایج مفیدی برای افراد می شود(سیگرین و تایلر[17]، 2007).
آنچه که در برخی موارد به عنوان شایستگی ارتباطی یا مهارتهای اجتماعی به آن اشاره می شود، مستلزم توانایی برای ارتباط داشتن و تعامل نمودن با دیگران به روش مناسب و مؤثر میباشد، که از طریق رمزگذاری مناسب پیامها، حساس بودن در قبال دیگران و کنترل رفتارها و هیجانات، میباشد. افرادی که مهارتهای اجتماعی مناسب دارند به طور مؤثر تعاملاتشان را با دیگران اداره می نمایند و این کار اغلب با نتایج مثبت همراه است. به عبارت دیگر، افراد با مهارت های تعاملی و اجتماعی ضعیف از سلامت روانی[18] کمتری برخوردار هستند و تعاملات نادرست برقرار می نمایند، که اغلب به عنوان مشکلات روان شناختی[19] مانند افسردگی، احساس تنهایی[20]، اضطراب اجتماعی و اسکیزوفرنی، از آنها نام برده میشود(سیگرین و فلورا[21]، 2000). لوینسون[22] (به نقل از سیگرین و تایلر، 2007) مهارتهای اجتماعی را به عنوان توانایی نشان دادن رفتارهایی که به طور مثبت یا منفی تقویت شده اند و نشان ندادن رفتارهایی که توسط دیگران تنبیه شده اند، تعریف نمود. نشان دادن مهارتهای اجتماعی مناسب منجر به نتایج مثبت اجتماعی میگردد، در حالی که فقدان مهارتهای اجتماعی با نتایج منفی اجتماعی ارتباط دارد، که این نتایج ارتباط آشکاری با حالت مثبت و منفی خودپنداره افراد دارد.
در این راستا محقق ضرورت انجام پژوهش با چنین طرحی را احساس نمود و بر همین مبنا در این پژوهش این سوال را مطرح می کند که آیا بین حمایت اجتماعی و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران مدارس تیزهوشان متوسطه اول رابطه معنی داری وجود دارد؟
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...