وانپزشک و روانشناس است. این اختلال در بر گیرنده نشانه های تحولی نامناسب از جمله: بیشفعالی، بیتوجهی و زودانگیختگی میباشد (سادوک و سادوک، 2005). این احتمال وجود دارد که در صورت همبودی با سایر اختلالات همچون اختلال سلوک و اختلال یادگیری بر روابط والد – کودک تأثیر گذارد (بهپژوه، متوالیپور، فرزاد، رستمی، حبیبی عسکرآباد، 2010).
هنری ماسن، پاول، کیگان، جروم، هوستون، آلتاکارول، وی کانجر، جان جین (2003، به نقل از یاسایی، 1377) معتقدند والدین و کودکان با یکدیگر کنش متقابل دارند، به سخن دیگر بر یکدیگر تأثیر دوسویه میگذارند. بررسی تعاملهای کودکان دارای اختلال نارسایی توجه – بیشفعالی نشان دهنده آن است که رفتار کودک، به عنوان محرک تنشزا عمل می کند و به نوبه خود بر رفتا ر والد و تعامل میان والد به ویژه مادر و کودک مؤثر است (یوسفی، سلطانیفر و تیموری، 2009). کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه-بیشفعالی در مقایسه با کودکان عادی، رفتارهای نامناسب بیشتری نشان می دهند؛ کمتر تبعیت می کنند و والدین آنها بیشتر منفیگرا هستند و کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت می کنند (مک بارنت و پیفیفنر، 2008). این روابط نامناسب و تنیدگیزا بین والد و کودک بیش فعال، در یک چرخه معیوب قرار میگیرد (لیفور، هارلود و چاپار[2] ،2008). بنابراین، اشکال در روابط والد- کودک در خانوادههای دارای فرزند مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیشفعالی از ویژگیهای این قبیل خانوادهها به شمار میرود (متولیپور و رشیدی، 2009).
چنان که کیمیایی و بیگی(2010) بعد از سال ها کار با خانوادهها، موفق به شناسایی چرخه معیوب در روابط والد- کودک در خانوادههایی با کودک مشکلدار (همچون کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیشفعالی) شدند و آن را ” چرخه معیوب رفتار ناسازگار” نامیدند. بر اساس این چرخه، رفتار ناسازگارانه کودک، احساس نامناسبی در والدین به وجود می آورد و بر نحوه واکنش و رفتار آنها با کودکان تأثیر میگذارد. بدین ترتیب در بسیاری از موارد، میتوان برخورد نادرست والدین را به عنوان عامل اصلی در افزایش مشکلات رفتاری کودکان در نظر گرفت.
جانستون[3] ( 1996) نیز در تحقیقی تعامل بین والدین و کودکان با اختلال نارسایی توجه – بیشفعالی را مورد بررسی قرار داد و مشاهده کرد که والدین این گروه از کودکان، واکنشهای منفیتری در برخورد با کودکان نشان میدادند و کمتر از شیوه های مثبت استفاده می کردند. به طور کلی ، نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که تعاملات درون خانوادگی در خانواده های دارای فرزند مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیشفعالی، با سطوح بالایی از ناسازگاری و ناهماهنگی همراه است. زیرا این کودکا ن، از دستورات والدین و سایر اعضا خانواده پیروی نمی کنند، تکالیف را انجام نمی دهند و رفتارهای منفی بیشتری نسبت به همسالان خود دارند.
در مجموع، چنین شرایطی، موجب بی کفایتی در کارکردهای خانوادگی خواهد شد. در تعامل والد- کودک اختلال ایجاد می کند و اضطراب والدین را افزایش میدهد (بور، ساندرز، مارکی-دادز[4]، 2002)، اضطراب والدین، نیز به نوبه خود، بر روش های تنبیهی آنها تأثیر میگذارد، و مستقیماً موجب افزایش رفتارهای منفی در کودک میشود. با توجه به مطالبی که ذکر آن رفت، منطقی به نظر میرسد که مداخلات درمانی مؤثر برای کاهش آثار تعاملهای نامناسب والد- کودک مورد نیاز است در این میان نقش اصلی جلوگیری از چنین شرایطی و برقراری مجدد تعادل در خانواده بر عهده والدین به ویژه، مادران می باشد که به عنوان پایه های اصلی خانواده در نظر گرفته میشوند
یکی از مؤثرترین راهبردهای درمانی کودکان با اختلال نارسایی توجه – بیشفعالی مداخله رفتاری در خانواده و آموزش والدین
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...