رند” (هدیکی، تک و یوشیهیشا[25]، 2005). اینگونه به نظر می رسد که رضایت زناشویی به صورت مستقیم و غیر مستقیم با پایدار بودن واحد خانواده و کیفیت بهتر زندگی رابطه داشته باشد در حالیکه مشخص شده است نارضایتی از ازدواج منجر به استرس، اضطراب و حتی انحلال واحد خانواده می گردد (شاکلفرد، بسر و گوتز[26]، 2008). در صورتی که احساس زوج ها نسبت به زندگی مشترک مطلوب باشد، زوج ها از رفاه، امنیت و سلامت برخوردار هستند در غیر این صورت، این عدم رضایت زناشویی بر کیفیت زندگی و سایر روابط زوجین تاثیر مخرب می گذارد (برادبوری[27]، 2004).
مردم از راهبردهای مختلفی برای مدیریت و تنظیم هیجانهایشان استفاده می کنند. تنظیم شناختی– هیجانی به راهبردهایی که افراد در شرایط پریشانی به کار میبرند تا هیجانهای خود را کنترل کنند، تعریف شده است ( گروس[28]، 2003). تنظیم هیجان وجه ذاتی گرایشهای پاسخ هیجانی است (آمستادتر[29]، 2008). هنگامی که فرد با یک موقعیت روبرو میشود، احساس خوب و خوشبینی، به تنهایی برای کنترل هیجانهای وی کافی نیست، او نیاز دارد که در این لحظات بهترین کارکرد شناختی را نیز داشته باشد. فرد میکوشد تا هیجانهای خود را کنترل کند (گروس، ریچارد و جان[30]، 2006). تنظیم هیجان ما را قادر میسازد با انعطافپذیری بیشتری به وقایع محیطی متنوع پاسخ دهیم. توانایی تغییر دادن رفتار همراه با تغییر محرک در کنشوری سازگارانهی هیجان اهمیت خاصی دارد. نظریه های جدید در قلمرو هیجان، بر نقش مثبت و انطباقی هیجان تأکید دارد (فردریکسون[31]، 2001). طبق این نظریهها هیجان می تواند نقش سازنده ای در حل مسله و پردازش اطلاعات (مایر و سالووی[32]، 1995)، فرایند تصمیم گیری (ایزن و روزن زویگ[33]، 1994) داشته باشد. با این همه نباید فراموش کرد که هیجان همواره سودمند نیست و بیشتر اوقات باید آنها را تنظیم و مدیریت کرد. مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوهی شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواندهی هیجان دارد (تامپسون[34]،1994). به عبارت دیگر، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، به نحوهی تفکر افراد پس از بروز یک تجربهی منفی و واقعه آسیبزا برای آنها اطلاق میشود. تنظیم هیجان در مدیریت هیجانها نقش اساسی ایفا می کند (سارنی، مومه و کمپوس[35]، 1998) و شکل خاصی از خود نظمبخشی است (تیس و براتسلوسکس[36]، 2000). تحقیقات مختلف نشان دادهاند که توانمندی افراد در تنظیم شناختی – هیجانی می تواند نقش مهمی را در سازگاری فرد با وقایع استرسزای زندگی بازی کند (ایسنبرگ، فابس، گاسری و ریسر[37]، 2000؛ گروس، 2000).
در آخر با توجه به مشکلاتی که جانبازان اعصاب و روان با آن مواجه هستند و تأثیری که این مشکلات بر روی فرزندان این گروه میگذارد پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا بین تنظیم هیجان، رضایت زناشویی و کیفیت زندگی در فرزندان متأهل جانبازان اعصاب و روان و سایر متأهلین تفاوت وجود دارد یا نه؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
جنگ به عنوان یک عامل فشارزای روانی پیامدهای گستردهای را در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی بر جامعه تحمیل می کند. مشکلات روانی و جسمی فرد جانباز که معمولا در خانواده نقش اول را دارد و اثرات غیرمستقیم آن بر خانواده از جمله ناگوارترین تبعات این پدیده میباشد (عراقی، 1382). نیمی از معلولین به سبب معلولیت خویش باعث ایجاد تنش در محیط خانواده خود میشوند (قهاری، 1382). تحقیقات انجام شده بر روی همسران و فرزندان جانبازان نشان دادهاند که مشکلات سلامت روان، اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال در روابط بین فردی و علایم جسمانی در خانوادههای جانبازان به مراتب بیشتر از سایر افراد است که این مشکلات اثرات منفی شدید و ماندگاری را بر سازگاری زناشویی، کارکرد عمومی خانواده و سلامت روان همسر و فرزندان آنها دارد که منجر به پرخاشگری، خشونت در خانواده، مشکلات جنسی، طلاق، فرزندپروری نامناسب میگردد (بحرینی و برهانی، 2004). با توجه به جوی که فرزندان جانباز در آن بزرگ میشوند و مشکلاتی که با آن مواجه هستند از نظر روانی دچار مشکلاتی میشوند که در کیفیت زندگی و رضایت زناشویی آنها نی
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...