معنا که هرچه فرسودگی شغلی بیشتر باشد، رضایت شغلی کمتراست. در بررسی دیگری که توسط مهدی امجدیان (1392) انجام شده است به این نتیجه رسیده است که بین رشته تحصیلی مدیران مدارس با فرسودگی شغلی در آنان رابطه وجود دارد.
در پژوهش دیگری خانم مهناز عبدی (1391) در زمینه میزان فرسودگی شغلی مدارس استثنایی، به سختی کار، مسئولیت سنگین کار با تعداد زیادی دانشآموز و تفهیم مسائل به آنان، و در عین حال فقدان منزلت اجتماعی معلمان دوره استثنایی در مقایسه با معلمان دیگر اشاره کرده است (بیگیفر، 1387).
در سایر جوامع برای کاهش فرسودگی شغلی، علاوه بر توجه به همه عوامل مربوطه، تلاش میشود تا با برقراری یک نظام حقوقی و پاداش مکفی، بهادادن به حضور و فعالیت درگیرانه معلمان در تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای مربوط به حرفه معلمی، کاستن از تعارضات و ابهامات نقش، احترام به منزلت معلمی و. در اینباره عمل شود. اما در کشور ما از پرداختن به نتایج پژوهشهای داخلی و کاربرد آنها در این زمینه که با آینده کشور ارتباط مستقیم دارد پرهیز میشود.
بنابراین مساله اصلی تحقیق عبارت است از اینکه آیا بین باورهای غیرمنطقی و سبک زندگی اسلامی با فرسودگی شغلی معلمان استثنایی استان گلستان رابطه معناداری وجود دارد؟
1-3- اهمیّت و ضرورت تحقیق
در ابتدا صاحب نظران تصور می کردند که نشانه فرسودگی شغلی، منحصر به حرفه های امدادی و یاری رسانی مانند مددکاری اجتماعی، روانشناسی بالینی و مشاوره است اما امروزه مشخص شده است که این موضوع، یک مشکل بالقوه در تمام مشاغل به شمار می رود. امروزه مسئله فرسودگی شغلی یکی از رایج ترین مشکلات در محیط های کاری است، متاسفانه این وضعیت در دنیای شغلی و زندگی نوین بسیار رایج است و فرسودگی شغلی بعنوان یک سازه محصول عوامل متعددی است که شناخت این عوامل می تواند نقش کامل و موثری در کنترل آن ایفا کند. با آگاهی از میزان و چگونگی عوامل موثر و دخیل در فرسودگی شغلی کارمندان و داشتن بینش لازم در این زمینه افراد قادر خواهند بود، تدابیر لازم را برای کاهش عوامل فرسودگی بدست آورند. نتایج برخی از پژوهش ها نشان می دهد، بین فشار های روانی و فرسودگی شغلی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. از آنجا که فرسودگی شغلی نیز موجب کاهش کیفیت خدمات ارائه شده به مشتریان و ارباب رجوع و به دنبال آن نارضایتی از خدمات می شود، شناخت و پیشگیری از فرسودگی شغلی در ارتقاء بهداشت روانی افراد و افزایش سطح کیفیت خدمات ارائه شده؛ نقش بسزای خواهد داشت (امیری، اسدی و دلبری راغب، 1389: 38).
فرسودگی شغلی، عواقب و هزینههای بسیاری بر سازمانها و کارکنان تحمیل میکند مانند تعویض مکرر شغل و محل کار (افزایش نقل و انتقالات)، غیبتها و مرخصیهای فراوان، افت کمیت و کیفیت کار، تحت تاثیر قرار گرفتن سلامت روانی فرد، کاهش کیفیت خدمت ارائه شده به ارباب رجوع، رکورد و تاخیر در سلسله کارهای تخصصی و اداری و. با توجه به رسالت و نقش موثر معلمان در رشد ابعاد وجودی دانش آموزان و تربیت نیروی انسانی و مسوولان آتی جامعه به ویژه در دوره ابتدایی که زمینهساز و اساس رشد در دوره های بعدی محسوب می شود، اهمیت و سلامت بهداشت روانی معلمان آشکار است. حضور معلمان سالم، با نشاط و کارآمد می تواند چهره و محتوای سازمان آموزشی را متحول کند و محیطی سالم برای فراگیران فراهم آورد (خاکزادان، 1385).
در حالی که معلم خسته، کسل و بیانگیزه موجب اتلاف وقت و انرژی و عدم رشد و تکامل فراگیران را در پی دارد. پژوهشها نشان داده اند تجارب نامطلوب با ایجاد فشار روانی به مرور، قدرت تحمل فشار و توانایی مقابله با آن را کاهش داده و در نهایت منجربه اختلال فرسودگی شغلی شده و مشکلاتی در زمینه های شناختی، هیجانی و رفتاری ایجاد می کنند. همچنین فرسودگی شغلی ازجمله اختلالاتی است که طی سالهای اخیر مورد توجه روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری قرار گرفته است (احمدی، 1385).
یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبار
سایت های دیگر :
سایت های دیگر :
است(حدادی کوهسار،1383،ص7). بنابراین افرادی که توانایی، تشخیص، کنترل و استفاده از توان شان را دارند، از حمایت اجتماعی و احساس رضایتمندی بیشتری برخوردارند.
تاکنون درباره خودکارآمدی، سنجش هوش هیجانی و ابعاد آن و ارتباط آن با دیگر متغیرها تحقیق های زیادی انجام شده است، به عنوان مثال سیوناتان و فکن (2002)، به بررسی رابطه بین رهبری و هوش هیجانی، لنگهورن (2004)، به بررسی رابطه ی بین عملکرد مدیران و هوش هیجانی، اسکات و همکاران (2007)، بررسی هوش هیجانی با سلامت روانی، گاردنر و کوالتر (2009)، بررسی ارتباط بین هوش هیجانی با اختلال شخصیتی مرزی و غیره پرداخته اند. اما همه جنبه های موضوع مورد بررسی قرار نگرفته است. باتوجه به اهمیت موضوع این پژوهش به دنبال پاسخ این سوال است که آیا بین سطح خودکارآمدی مدیران با هوش هیجانی، هوش معنوی و هوش اجتماعی مدیران رابطه وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
انسان برخوردار از خودکارآمدی در انجام کارها امیدوارتر و موفق تر است و خودکارآمدی این توانایی را به فرد می دهد تا بر رفتارهایش کنترل و نظارت داشته باشد. جهان امروز نیازمند انسان هایی است که مجهز به نیروی ظرافت و تیزبینی در خلق راه حل های جدید با بهره گرفتن از امکانات نوین و نیروی حاصل از اعتماد به خود که ناشی از پندارها و قضاو تهای مثبت در مورد توانایی هایی است، می باشد توسعه ی ایده های نو و خلق چیزهای بکر که به ویژگیهای فطری انسان بر می گردد، یکی از شیو ه های بسیار کارآمد و با اهمیتی است که بشر برای رسیدن به اهداف و خواسته های خود و ادامه زندگی به کاربرده است و در طول تاریخ زندگی خویش هرگز از تفکر و اندیشه غافل نبوده، با نیروی قوی تعقل، ابتدا به اندیشیدن پرداخته، تصمیم گرفته است و با عمل کردن توانسته به حل مسائل و مشکلات بپردازد و به رشد و تعالی نائل گردد (فلاح، 1386).
امروزه شاهد دگرگونی های عمیقی در محتوای تفکر مدیریت و روش های به کار گیری از آن در فعالیت سازمان ها هستیم. در این شرایط، تلاش برای بهبود و توسعه مستمر ظرفیت ها و توانمندی های مدیران و کارکنانی که در خدمت ارتقاء مستمر و بهره وری سازمان ها هستند امری اجتناب ناپذیر است. در حقیقت، کشف استعدادها و نیروهای خارق العاده نهفته در منابع انسانی و همچنین استخراج، به کارگیری، تجدید مکرر، بهبود و توسعه نیروهای انسانی، هنر مدیریت و اصلی ترین مسئولیت هر مدیری است. پرورش توانایی ها و گسترش مهارت های یک مدیر، لازمه موفقیت های او و در نتیجه افزایش کارایی سازمان است. یکی از بهترین روش های افزایش مهارت های انسانی و ادراکی مدیر و تسهیل شیوه رهبری وی، توجه به هوش هیجانی[1] و تقویت آن است .براین اساس، هوش هیجانی یکی از ارکان اساسی بالابردن توانمندی های رهبران و مدیران است. از دیدگاه کلی، در صورت بالارفتن هوش هیجانی با بهره گرفتن از یک برنامه ریزی منسجم می توان به قله بالاتری از عملکرد و کسب جایگاهی ممتاز در بین سازمانها دست یافت (شاه طلبی، 1386).
موفقیت نهایی یک سازمان بزرگ به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن بستگی دارد هر چند که هوش عقلانی و هوش عاطفی نیز تا حدی این موفقیت را تضمین می کند. آنها معتقدند تشویق معنویت در محیط کار می تواند منجر به افزایش خلاقیت، صداقت و اعتماد، حس تکامل شخصی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی، مشارکت شغلی، اخلاق و وجدان کاری، انگیزش، عملکرد و بهره وری بالا شود. یک مدیر معنوی قادر می شود طوری سازمان خود را به موفقیت برساند که همه مشتریان، کارکنان و افراد جامعه از آن منتفع شوند. با توجه به اکتسابی بودن بخش قابل توجهی از انواع هوش، مسئولین می توانند در برنانه های آموزش و توسعه مدیران جایگاه ویژه ای برای تقویت انواع هوش (هیجانی، معنوی و اجتماعی) در نظر گیرند و با بهره گیری از آموزش های رسمی و غیر رسمی در جهت بهبود مهارتهای شناختی و رفتاری مدیرانشان گام بردارند که نهایتا در جهت ارتقاء کارایی و اثر بخشی سازمان موثر خواهد بود.
اهداف پژوهش
سایت های دیگر :
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
خانواده یک نظام اجتماعی و از ارکان جامعه را به نوعی کوچکترین سلول اجتماعی می باشد که از مناسبات قانونی و شرعی بین زن و شوهر تشکیل می گردد و وظیفه والدین مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباطات سالم اعضای خانواده با هم و کمک به استقلال کودکان می باشد. (فرهادی، 1384)خلق و خو اصطلاحی است که برای بیان تفاوت های فردی در مهار تها و عادات ادراکی به کار می رود و مراکز تنظیم آن، عمدتاً در آمیگدال، هیپوتالاموس، استریاتوم و بخش های، دیگر سیستم لیمبیک قرار دارد (کلونینگر، 1994). در تعریفی دیگر، خلق و خو به اولین تغییرات و ایجاد اولین تنوع در واکنش های هیجانی اشاره دارد. ابعاد اصلی خلق و خو و مناسب ترین وسیله برای سنجش آن همچنان مورد بحث است. با این وجود ثبات بسیاری از ویژگی های خلق و خویی و آثار نیرومند عوامل ژنتیکی و محیطی همواره در پژوهش های مربوط به اختلالات روانپزشکی دوران کودکی مورد تأکید قرار گرفته است (رتیو و مک کی، 2005). درحالیکه برخی پژوهشگران بر محیط (کیریوس و پرایر، 1990) استرس موجود در محیط زندگی(لوویس و اولسون، 2011) واکنش و رفتار مادران (ایزنبرگ و فیبس، 1994) جنسیت، طبقه اجتماعی، عوامل فرهنگی و عوامل، اخلاقی (پرایر، 1992) را در بروز خلق و خو مؤثر می دانند، برخی هم به نقش عواملی همچون وزن در هنگام تولد(شریدر و توبی، 1989) و عوامل ژنتیکی (پلایمن و رووه، 1977) تا 60 درصد (ورویج، زیش، مدلند، گوردون، بنیامین، نیهالت و همکاران، 2010) اشاره می کنند.
در هر حال خلق و خو، چه ارثی باشد و چه در اثر عوامل محیطی ایجاد شده باشد، می تواند بر سازگاری اجتماعی (مابلی و پالیس، 1991) ایجاد رفتار پرخاشگرانه (اشمک و پاستکا، 1991) و حتی مسائل شناختی(ساکیمورا، دانگ، بالارد و هنسن، 2008؛ بوستروم، بروبرگ و هوانگ 2010) تأثیر بگذارد. در پژوهش های مختلف به رابطه و اهمیت رابطه شخصیت والدین و والدگری اشاره شده است. رجبی دماوندی و همکاران (1388)، پژوهشی با عنوان رابطه ویژگی های شخصیتی و راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان با اختلال های گستره اوتیسم انجام دادند. نتایج پژوهش آنان نشان داد بین ویژگی های شخصیتی ثبات هیجانی، مسئولیت پذیری وخستگی ناپذیری با راهبردهای مسئله محور و نیز بین ویژگی شخصیتی جامعه پذیری با راهبردهای هیجان محور در مادران رابطه معنادار وجود دارد. بین راهبردهای رویارویی پدران و مادران کودکان با اختلال های گستره درخودماندگی تفاوت معنادار وجود ندارد. بین ویژگی های شخصیتی جامعه پذیری، تفکر ابتکاری و خستگی ناپذیری در پدران و مادران کودکان با اختلال های گستره درخودماندگی تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین این پژوهش ضرورت بررسی ویژگی های شخصیتی و راهبردهای رویارویی والدین کودکان با اختلال گستره اوتیسم و نیز اهمیت آنها را برای شناخت هرچه بیشتر والدین و تدوین برنامه های درمانی مناسب مطرح می کند.
روستا و سامانی(1389)، در مطالعه ای با عنوان رابطه ابعاد والدگری و خودگسستگی به این نتیجه رسیدند که سبک والدگری والدین عامل موثر در تعیین میزان احساس خودگسستگی نوجوانان از ایده آل ها و بایسته ها می باشد. این محققان در مطالعه خود نشان دادند که والدگری مثبت، مشارکت پدر و فهم مشترک میان اعضای خانواده موجب کاهش احساس خودگسستگی در نوجوانان می گردد و از طرف دیگر تنبیه بدنی، نظارت ضعیف و اعمال اقتدار باعث افزایش خودگسستگی نزد نوجوانان میشود. خصوصیات شخصیتی در حقیقت به عنوان محرکهای خلق وخو برای دستیابی به هدف تلقی میشوند. به این معنی که این خصوصیات انسان را مستعد رفتارهای مختلف در موقعیت های خاص مینماید (کالگوری، 2000). نتایج این پژوهش می تواند برای والدین،مربیان و. که مسئول تعلیم و تربیت کودکان هستند الهام بخش باشد و به احساسات و نیازهای کودکان توجه نمود ودرزمینه کمک به والدین برای اشنا شدن با سبکهای والدگری مناسب برای داشتن فرزندانی با خلق و خوی مناسب گام مفید بردارد،علاوه بر این نتایج این تحقیقات میتواند راه گشایی باشد برای پژوهشگران و دانشجویان روانشناسی که در این زمینه به تحقیق خواهند پرداخت.
1-4- اهداف پژوهش
سایت های دیگر :
ا به طور طبیعی به بی همتا بودن علایق و توانایی های کودک حساسیت نشان خواهند داد و کمتر تمایل دارندکه انتظارات و آرزوهای خود را به کودک تحمیل نمایند (کرین ویلیام، ترجمه، خوی نژاد و رجایی، 1386). شیوه های تربیتی والدین نقش مهمی در رشد و نمو روانی- اجتماعی نوجوانان،ارتباطات خانوادگی، موفقیت های تحصیلی، توانایی تصمیم گیری و اعتماد به نفس آنان ایفا می نماید (رحمانی ،1387). حمایت مناسب کودک توسط والدین وگرمی و اقتدار آنها با نتایج مثبت در نوجوانی رابطه مستقیم دارد (ویلینگ، 2005).برخی اولیاء نسبت به فرزندان خود بسیار توجه می کنند وکودک در سالهای متمادی به بلوغ کامل اجتماعی نخواهد رسید. اگر چه حمایت از کودک ضروری به نظر میرسد، اما برای رعایت اعتدال گاهی لازم می شود که او را در بن بست تنها بگذارند تا خود راه چاره ای پیدا کند. در مقابل کسانی که درکودکی مورد تحقیر و کم محبتی و بی احترامی واقع شده و یا در محیطی مملو از اختلاف پدر و مادر، محرومیت و ناکامی رشد می کنند در جوانی افرادی ستیزه جو و ناسازگار بوده و همواره در معرض ارتکاب جرم و جنایت، فرار از منزل، بیماری جسمی و روانی، یاس و نارضایتی (رحیم زاده، 1381)، اختلال عاطفی، خودکشی، مصرف سیگار و مشروبات الکلی و مشکلات جنسی قرار دارند (هاکنبنی، 2007). نظارت و کنترل بخشی از فرآیند تربیت فرزندان توسط والدین است که تعیین کننده شیوه فرزند پروری می باشد (احمدی، 1387).که طبق دسته بندی بامریند دریکی از سبک های فرزند پروری دیکتاتوری، مقتدر و سهل گیرانه قرار می گیرد. والدین دیکتاتور معمولاً دارای تعامل سرد همراه با کنترل زیاد با فرزندان هستند، در حالی که والدین مقتدر کنترل همراه با رابطه گرم و پاسخگویی به فرزندان را شیوه خود می دانند. در مقابل والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات اندکی داشته و هیچگونه کنترل و پاسخگویی هم نسبت به آنان ندارند(رحمانی، 1387).
با توجه به این که خانه و خانواده اولیه مرکز آموزش اخلاقی، تربیتی، اقتصادی، مذهبی، هنری و بهداشتی انسان است، عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی وعاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبودهای عاطفی و مشکلات روانی گوناگون روبرو میسازد و احتمال این که این کودک در آینده به اختلالات رفتاری و روانی، عصیان های جوانی، فحشا واعتیاد دچار شود افزایش مییابد. لذا هدف پژوهش پاسخ به این سؤال است که آیا آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و سبک های فرزند پروری والدین کودکان مبتلا به ADHD تاثیر دارد؟
در دهه گذشته، توجه والدین،معلمان و درمانگران بر اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی معطوف شده است.کودکان دارای این اختلال مشکلات رشدی قابل ملاحظهای مانند توجه، بیقراری و فزون جنبشی (انجمن روان پزشکی آمریکایی،1994) نشان میدهند.اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی نوعی نارسایی پیچیده و مشکلآفرین است که تعداد زیادی از بچهها را دچار مشکل میکند.اگرچه اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی بهعنوان نوعی اختلال عصبشناختی یا ژنتیکی در نظر گرفته میشود، اهمیت خانواده و محیطی که هم اختلال و هم بچه در آن رشد میکنند باید توجه گردد. بهویژه، هنگامیکه این اختلال به عنوان فرایندی تعاملی مطرح میشود نقشهای خانواده و والدین مهمتر میشوند. شیوههای فرزندپروری عاملی تعیینکننده و فراگیر است که در رشد و آسیبشناختی روانی کودکان نقش مهمی دارد.همچنین بحث کردن در مورد زمینههای مشکلات بچهها بدون در نظر گرفتن نگرشهای والدین،شیوههای رفتار و تربیت تقریبا ناممکن است.کودکان خردسال،بیشتر اوقات خود را با خانواده و والدینشان سپری میکنند و در اکثر موارد از آنها تأثیر میگیرند. سبک فرزندپروری والدین در دوران مختلف کودکی به منظور تعلیم و تربیت فرزندان برچگونگی تکامل شخصیت آنان تاثیرگذارمی باشد(میرزایی و همکاران، 1388).
بنابراین کمک به کودکان، در رشد و گسترش مهارت های مورد نیاز برای زندگی مطلوب و ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در
سایت های دیگر :