وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه بررسی رابطه هوش هیجانی و شیوه‌های فرزندپروری مادران با خلاقیت دختران دبستانی

مطالعات گسترده‌ای در زمینه متغیرهای مرتبط و مؤثر با آن انجام گرفته است. به عقیده برخی از صاحب‌نظران مجموعه‌ای از عوامل شناختی، متغیرهای محیطی، متغیرهای شخصیتی و متغیر جنسیت بر خلاقیت مؤثر است.(آیزیک[5]، 2005)
در رابطه با خلاقیت، روان‌شناسان اجتماعی به نقش ساختارهای اجتماعی در پرورش افراد خلاق تاکید دارند. در این گروه پژوهش‌ها، خلاقیت به صورت سیستمی متشکل از عناصر متعدد شناختی در بافت اجتماعی تعریف می‌گردد و این افراد بر این باورند که خانواده، مدرسه و به طور کلی محیط اجتماعی به عنوان عناصر تشکیل دهنده موقعیت خلاق مطرح هستند(جفری و کرافت[6]، 2001)
تردیدی نیست که خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی و قوی ترین سیستم‌، بر پایه ریزی رفتار و شکل گیری شخصیت و فرآیندهای درونی فرزند تاثیر به سزایی دارد و آنها را شکل می دهد. بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی کودک تحت تاثیر ویژگی شخصیتی و فرزند پروری والدین آنها است(لیل آبادی‌، 1375).
در خلال ده های گذشته‌، محققان سعی در شناخت عواملی داشته اند که بر پیوند مادر و کودک موثر بوده و آن را هدایت و راهنمایی می کند‌. در این میان آنچه خودنمایی می کند هیجانها و بازخورد های مادر به عنوان مراقبت کننده اصلی است(بالبی[7]،1976، ترجمه ثقفیان ، 1359).
“یگانگی” مادر در جهان کودک باعث می‌شود تا حالت‌ها و هیجانها و شیوه‌های تربیتی وی نقش به سزا در محیط درونی و برونی کودک ایفا نماید‌، لذا سهم قابل توجهی از سیر خلاقیت کودک به اشکال ارتباطی اعمال شده از سوی مادر اختصاص دارد (فروید[8]، 1940، ترجمه افشار ، 1371).
به نظر گلمن[9]، برای مادران‌، کیفیت هوش هیجانی به مثانه آگاهی از احساسات کودک‌، توانایی همدردی‌، آرامش بخشی و راهنمایی کودک است(گلمن ، 1998، ترجمه پارسا، 1384).
در طول دوره های تکامل فرزند‌، مادر در رویا رویی با رویداد های مختلف محیطی – از جمله تکالیف سخت و مداوم تعامل با فرزند‌، درگیر هیجانهای ناهشیاری است که می توانند از طریق حالتهای صورت‌، اندام وکلام به کودک منتقل شود. این هیجانها باید رهبری شوند تا مادر بتواند در تامین آرامش کودک با فرایند برون ریزی وی سهیم باشد. اشپیتز‌،  از انجا که مادر نسبت به این هیجانها ناهشیار است و به سختی می تواند به طور هوشیار انه آنها را مهار نماید. شناخت‌، تنظیم‌، و هدایت فرایند هیجان های مختلف وارده به مادر‌، در جهت ایجاد هیجان های مثبت در کودک ضروری به نظر می رسد(دادستان ، 1378).
رضوی(1385) در تحقیقی در ارتباط با هوش هیجانی والدین و خلاقیت کودکان ابراز می‌دارد که بین هوش‌هیجانی مادران و خلاقیت کودکان رابطه مثبت وجود دارد و مادران با هوش هیجانی بالا دارای کودکانی خلاق‌تر هستند.

گاتمن[10]، مادرانی با هوش هیجانی بالا را‌، پروش دهنده کودکانی می داند که از نظر فیزیکی سالمنتر و از نظر هیجانی رشد یافته تر و حتی در موقعیت های بحران‌، قادر به آرام سازی خود می باشند.انتظار می

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی رابطه سبک های دلبستگی و عزت نفس با کیفیت زندگی دانشجویان

. اما سبک دلبستگی اجتنابی پیش بینی کننده معنا داری برای کیفیت زندگی دانشجویان نبوده است.
کلید واژگان: سبک های دلبستگی، عزت نفس، کیفیت زندگی، دانشجویان
1-1- مقدمه
دلبستگی یک جزء مکمل رفتار انسانی “از گهواره تا گور است” (بالبی[1] ، 1969، شیوروهازان، 1993) و شامل هر نوع رفتاری است که پیامد آن حفظ یا بدست آوردن مجاورت فرد مورد توجه باشد . رفتار دلبستگی دارای ارزش تکاملی برای انسان ها بوده است و به همین دلیل جزء ذخایر ژنتیک رفتاری آن ها در آمده است . نظریه ی دلبستگی (بالبی، 1969، 1973، 1980) مبتنی براین امر است که پیوندهای عاطفی نخستینی که بین کودک و مادر (مراقب) در قالب مدل های ذهنی[2] درون سازی می شوند، به گستره ی وسیع روابط بین شخصی کودک در آینده تعمیم می یابند و الگوی این روابط، یعنی سبک های دلبستگی در طول زندگی نسبتاً پایدار می مانند (برترتون، 1991؛ مین، کاپلان وکسیدی، 1995؛ وست وشلدن؛ کلر، 1994؛ میکولینسر، 2007). بنابراین رفتار دلبستگی و پیامدهای عاطفی آن در سرتاسر زندگی همواره حاضر و فعال اند . به عقیده بالبی برای تأمین سلامت روانی کودک، برقراری روابط صمیمی، گرم و دائمی بین او و مادرش یا کسی که بتواند به طور شایسته جایگزین وی شود ضروری است. چنان روابطی که مورد رضایت هر دو طرف بوده و از آن لذت ببرند . بالبی، اینثورت[3] ، بلهار[4]، واترز و وال[5] (1978) سه سبک دلبستگی ایمن[6] ، اجتنابی[7]  و دوسوگرا[8]  را در کودکی توصیف کرده اند که در بزرگسالی نیز مورد تأیید قرار گرفته است (هازان و شیور، 1987). بالبی این مسئله را مطرح کرد که سبک های دلبستگی افراد براساس درون سازی شخصی در مورد قابل دسترس و پاسخگو بودن نگاره ی دلبستگی ( مادر ) و کارآمد و ارزشمند بودن خود شکل می گیرد (بالبی، 1973).
اکثر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی            – اجتماعی افراد می دانند . عزت نفس مجموعه بازخوردها و عقایدی است که افراد در روابط خویش با دنیای بیرون ابراز می کنند (کوپراسمیت، 1371). در نظریه های مربوط به عزت نفس، عزت نفس بر مبنای تعامل های نخستین و عقاید افراد مهم درباره‌ی فرد شکل می گیرد، این نظریه ها مشابه دیدگاه روان پویشی و نظریه های دلبستگی بر تعامل مادر – کودک تأکید دارند و فرآیند تحول را مورد توجه قرار می دهند. راجرز کسی است که اصطلاح پذیرش یا توجه مثبت غیرمشروط را به کار برد و در شکل گیری عزت نفس صحبت نموده است. او فرض می کرد عزت نفس بالا از محیط خانوادگی که محبت را به اطاعت و یا موفقیت خودمشروط نمی کند، ناشی می شود ( شاملو، 1368). والدینی که فرزندان خود را به صورت نامشروط می پذیرند و روش های آزادمنشانه دارند در مقایسه با والدینی که نتوانستند فرزندان خود را بپذیرند و رفتار مستبدانه ای داشتند، فرزندانی داشتند که عزت نفس بالاتر و امنیت هیجانی بیشتر برخوردار بودند ( شولتز و شولتز[9] ؛ به نقل از سید محمدی، 1386). به طور کلی از یافته های کوپراسمیت ( به نقل از جوادی وکدیور، 1373) چنین نتیج

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

پایان نامه ارشد: بررسی رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت با تاب آوری و سبک های مقابله ای دانشجویان

وظیفه شناسی، مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی پیش بینی کننده معناداری برای تاب آوری بوده است اما روان رنجورخویی پیش بینی کننده معناداری نبوده است.
کلید واژگان: پنج عامل بزرگ شخصیت، تاب آوری، سبک های مقابله ای دانشجویان
1-1- مقدمه
در سال های اخیر رویکرد روانشناسی مثبت گرا با توجه به استعدادها و توانمندیهای انسان در جای پرداختن به نابهنجاریها مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. این رویکرد هدف نهایی خود را شناسایی موضوع ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را بدنبال دارد. از این رو عواملی که موجب تصلابق بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی می شود، بنیادی ترین موضوع مورد پژوهش این رویکرد است. (کمپل وهمکاران (2006)).
مدل پنج عاملی (FFI)  شخصیت یک نتیجه گیری تجربی درباره متغیرهای صفات شخصیت می باشد. بر اساس این مدل، شخصیت از پنج بعد اصلی تشکیل شده است که عبارتند از روان رنجور خویی (N)، برون گرایی (E)، انعطاف پذیری (O)، سازگاری (A)، وظیفه شناسی (C )، این پنج عامل نه تنها در مقیاس های رتبه ای همسالان (تیوبس و کریستال ، 1961-1992 .) وجود دارند.
در ویژه گی های توفیقی (سوسیر، 1997). در پرسشنامه اندازه گیری نیازها و انگیزش ها (کاستاومک کری، 1998). در مقیاس های تخصصی Q-set کالیفرنیا (لینیک، 1994). در مجموعه علایم اختلالات شخصیت (کلارک و لیوسلی، 1994). بیشتر روان شناسان واژه ی شخصیت را آن چیزی معنی کردند که توسط مدل نیمه عاملی خلاصه شده است.
تا اوایل دهه 80 اعتقاد بسیاری از پژوهشگران علوم روانشناسی این بود که رویدادهای تنش زا در بروز اختلالات روان تنی نقش موثری دارند. به عنوان مثال هولمز واهه دریافتند که رویدادهای زندگی با شروع بیماری رابطه دارد. در عین حال بررسی های روان شناسان بعدی نشان داد که بین رویدادهای تنش زا و اختلالات روانشناختی، عوامل تعدیل کننده ای وجود داردکه موجب می شود این رویدادها تأثیر متفاوتی بر افراد داشته باشند. یکی از این ویژه گی ها تاب آوری است (شاکری نیا و محمد پور، 1389).
تاب آوری به قابلیت تطابق انسان در مواجهه با بلایا یا فشارهای استرس زا، غلبه یافتن وحتی تقویت شدن بوسیله آن تجارت اطلاق می شود. این خصیصه با توانایی درونی شخص و مهارت های اجتماعی و تعامل با محیط حمایت می شود، توسعه می یابد و به عنوان یک ویژه گی مثبت و مطلوب است و به عنوان خصیصه ای پویا و قابل تغییر در نظر گرفته می شود که می توان آن را به روش های مختلفی از جمله: ایجاد عوامل حمایت کننده موجود یا ایجاد عوامل حمایت کننده جدید افزایش داد (کردمیرزا، 1388).
تاب آوری می تواند سطوح استرس و ناتوانی را و شرایط استرس زا تعدیل کند و افزایش رضایت از زندگی را باعث می شود. این امر روانشناختی به فرآیند پویای انطباق و سازگاری مثبت با تجارب و تلنم و ناگوار در زندگی گفته می شود و به عنوان اطمینان فرد به توانایی هایش برای غلبه بر استرس، داشتن توانایی های مقابله ای، عزت نفس، ثبات عاطفی ویژه گی های فردی که حمایت اجتماعی از رطف دیگران را افزایش می دهد تعریف شده است(لپینکورارت، 2008).
فرآیند مقابله عمدتاً از فعالیت‌ها و اقدامات‌ها و رفتاری فرد برای مدیریت استرس است. (استون و همکاران، 1992) مقابله را معادل تلاش هشیار برای مواجهه با مطالبات استرس‌زا می‌دانند. از سوی دیگر کمپاس (1987) معتقد است مقابله صرفاً راهبرد است و الزاماً معادل مفقیت در کاهش استرس و درماندگی نیست. مقابله طبق نظر کمپاس به اقدامات سازش یافته و سازش نایافته در مواجه با عوامل استرس‌زا اطلاق می‌شود. طبق نظر لاروس و فلکمن (1986) مقابله؛ «تلاش‌های رفتاری و شناختی که به طور مدواوم در حال تغییرند تا از عهده خواسته‌های خاص بیرونی یا درونی شخصی که ورای ضابع و توان وی ارزیابی می‌شوند، برآیند». بر اساس این تعریف، مقابله فرآیندی است که دائماً در حال تغییر است؛ مقابله بطور خودکار انجام نمی‌شود، بلکه الگوی آموخته شده‌ای است برای پاسخگویی به موقعیت‌های کنش‌زا؛ مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است. در تعریفی که لازاروس (1982) از مقابله اارائه دهد، آن را تلاش‌هایی معرفی می‌کند که برای مهار (شامل تسلط، تحمل، کاهش دادن یا به حداقل رساندن تعارض‌ها و خواسته‌های درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص‌اند، صورت می‌پذیرد.
پژوهش‌های گوناگونی در رابطه با متغیرهای این تحقیق به صورت جداگانه و یا با متغیرهای دیگر انجام گرفته است اما تاکنون پژوهشی که همزمان رابطه 3 متغیر پنج عامل بزرگ شخصیت، تاب‌آوری و سبک‌های مقابله‌ای را مورد مطالعه قرار داده باشد مشاهده نشده، لذا سوال اصلی این پژوهش این است که آیا بین پنج عامل بزرگ شخصیت، با تاب‌آوری و سبک‌های مقابله‌ای رابطه وجود دارد؟
تعداد صفحه :106
قیمت : 14700 تومان

 

بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد

 

و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.

 

پشتیبانی سایت :               SERDEREHI@GMAIL.COM

 

در صورتی که مشکلی با پرداخت آنلاین دارید می توانید مبلغ مورد نظر برای هر فایل را کارت به کارت کرده و فایل درخواستی و اطلاعات واریز را به ایمیل ما ارسال کنید تا فایل را از طریق ایمیل دریافت کنید.

 

***  *** ***


 



This entry was posted in روانشناسی by

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

پایان نامه ارشد : بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش‫آموزان دبیرستان‫های دخترانه

 های بسیاری انجام گرفته است و در سالهای اخیر روان شناسان به نقش دین در تأمین سلامت روان و درمان بیماری های روانی توجه ویژه ای داشته اند. آنها معتقدند در ایمان به خدا و نگرش مذهبی نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی، او را کمک می‫کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما در معرض ابتلا به آن هستند دور می سازد. سازمان بهداشت جهانی در آخرین بیانیه های خود که در دهه گذشته منتشر کرده است و بخصوص در مقدمه پروژه ۲۰۰۰ که طی آن برنامه وسیع بهداشتی برای کشورهای درحال توسعه در نظر گرفته شده ، سلامتی ر ا از چهار بعد اساسی یعنی ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی 1 مورد بررسی قرار داده است.تأکید بر بعد چهارم یعنی معنویت نمایانگر آگاهی مسئولین و متخصصین سلامت روان و تأکید بر اهمیت مذهب و معنویت در زندگی افراد جامعه است (کجباف،1387). در میان کسانی که به اهمیت مطالعات مذهبی اشاره کرده اند، می توان از بنیامین راش[1] (۱۷۴۵-۱۸۱۳) پدر روان پزشکی آمریکا یاد کرد؛ وی اظهار کرد «مذهب آن قدر برای پر ورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس» (کجباف و رئیس پور، 1387). ویلیامز جیمز بنیانگذار روان‫شناسی در آمریکا و نویسنده مقاله انواع تجارب مذهبی در سال ۱۹۰۲ بیان می کند: ایمان بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است . ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد و فقدان ایمان زنگ خطری است که شکست انسان را در برابر سختی های زندگی هشدار می‫دهد. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در زندگی نوجوانان اهمیت دارد بحث سلامت روان است، موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون واعصار متمادی مطرح بوده است اما هر گاه از آن سخنی به میان آمده عموماً بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به سایر ابعاد به خصوص بعد روانی آن توجه شده است ( هاشمی و همکاران، 1387)سلامت روان به معنی اجرای موفقیت آمیز عملکرد درونی است که منجر به فعالیت های سازنده، برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه، توانایی تطبیق با تغییرات، یادگیری و اعتماد به نفس می‫شود (احمدی ، 1390).
با توجه به اهمیت توجه به دین و معنویت این پژوهش در همین راستا و با هدف بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش‫آموزان دبیرستان‫های دخترانه انجام شده است.
1-2-  بیان مسئله
یکی از هدف های بررسی‫های اسلامی در روان‫شناسی می‫تواند دست یافتن به الگوهای اسلامی در روان شناسی باشد که براساس آنها بتوان علت به وجود آمدن تداوم و پیشگیری از برخی اختلال های روانی را تبیین کرد و به راهکارها و معیارهای سودمندی در راستای پیشگیری و درمان اختلال های روانی و همچنین تأمین سلامت افراد جامعه دست یافت (کلانتری، ۱۳۷۸). یونگ ( 2000 ) دین را یکی از قدیمی ترین و عمومی‫ترین تظاهرات روح انسان دانست و از این رو، نمی‫توان دست کم اهمیت دین را به عنوان یک پدیده اجتماعی و تاریخی نادیده گرفت(نقل از احمدی، 1390). پارگامنت[2] ، نقش روان شناختی مذهبی را در کمک به مردم برای درک و کنا ر آمدن با رخدادهای زندگی توصیف نموده است : مذهب می تواند در ایجاد احساس امید، احساس نزدیک بودن به دیگران، آرامش هیجانی، فرصت خودشکوفایی، احساس راحتی، مهار تکانه، نزدیکی به خدا وکمک به حل مشکل مؤثر باشد (نیومن[3]  وپارگامنت،۱۹۹۰) معتقد بود که مذهب به سلامت روانی بیماران روانی کمک می کند و درنهایت اینکه او فساد اخلاقی را یکی از عوامل پیدایی مسئول بیماری های روانی می‫دانست (ریچاردسون[4]  ۱۹۷۸ ، به نقل از پهلوانی و دولتشاهی، ۱۳۷۵ ).  هیروث[5] اظهار کرد، فقدان باورهای مذهبی علت اصلی بیمار ی های روانی است وبیمار روانی از طریق آموزش اصول مذهبی بهتر درمان می شود به نقل از نیل من[6]  (2002).
پژوهشهای انجام شده در چند دهه گذشته نشان می‫دهد که ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد و روان شناسی مذهب حمایت های تجربی برای این عقیده فراهم کرده است . در یک مطالعه رابطه بین مذهبی بودن و معناداری زندگی وسلامت روانی توسط چامبر بنیاند[7] و همکاران ( ۱۹۷۸ ) و برگین و همکارانش با فراتحلیل ۲۴ مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب با بهداشت روانی پرداختند ؛ نتایج پژوهش ها نشان داد که در مجموع رابطه بین مذهب و بهداشت روانی مثبت است(خدارحیمی و جعفری،

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی رابطه بین سبک های فرزند پروری والدین با سبک های تفکر و سبک های حل مسئله


چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین سبک های فرزند پروری والدین با سبک های تفکر و سبک های حل مسئله در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر کرمانشاه بود. به این منظور از بین دانش آموزان تعداد 348 نفر و همچنین والدین آنها با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده و در دسترس انتخاب گردیدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسش نامه شیوه های فرزندپروری بامریند، پرسش نامه سبک های تفکر استرنبرگ و واگنر و نیز پرسش نامه سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج نشان داد که  بین شیوه‫های فرزند پروری والدین با سبک های تفکر دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد و بین سبک های تفکر با شیوه های حل مسئله دانش آموزان رابطه  معنادار وجود دارد. همچنین بین شیوه های  فرزند پروری والدین با سبک های حل مسئله دانش آموزان رابطه  معنادار وجود دارد.
واژگان کلیدی: شیوه های فرزند پروری، سبک های تفکر، سبک های حل مسئله، دانش آموزان.

1-1مقدمه
زندگی خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان و والدین دارد. خانواده اولین و مهم‌ترین بافت اجتماعی را برای رشد انسان فراهم می سازد. در جریان رشد طبیعی هر کودک یک رشته تغییرات شناختی، عاطفی و اجتماعی را شاهد هستیم. تقریبا همه افراد در طول رشد و در جریان سازگاری با این تغییرات دچار مشکلاتی می‌شوند و استرس و تعارضی را که به دنبال می‌آید، می‌تواند به مشکلات رفتاری-عاطفی و یادگیری در آن‌ها بینجامد. اکثر مشکلات رفتاری دانش آموزان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده به‌ویژه والدین می‌باشد. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روش‌های تربیتی و شیوه های فرزند پروری نادرست والدین و تعاملات معیوب آن‌ها با فرزندان  ارتباط دارد(هیبتی، 1381).
منظور از شیوه‌های فرزند پروری، روش‌هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به‌کار می‌گیرند و بیانگر نگرش‌هایی است که آن‌ها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروه‌های اقتصادی تغییر می‌کند(حسینیان، پورشهریاری و کلانتری، 1387). این پژوهش بر آن است که ارتباط شیو ه های فرزند پروری والدین را باسبک های تفکر و سبک های حل مسئله بررسی نماید.
پژوهش در مورد سبک های تفکر از مطالعات مربوط به ابعاد روانشناختی، اجتماعی و فیزیولوژیک فرآیند آموزش سرچشمه گرفته است. شناخت و درک مدل های مرتبط با سبک های تفکر یکی از پیشرفت های اساسی روانشناسی در قرن بیستم است. شناخت سبک های تفکر و متغیرهای مربوط به آن در آموزش و پرورش امری ضروری است زیرا بسیاری از تفاوت ها در عملکرد افراد را به جای نسبت دادن به توانایی ها می توان به سبک های تفکر نسبت داد. به گونه ای که اگر معلمان از سبک های تفکر دانش آموزان آگاهی داشته باشند، با طراحی و جهت دهی مناسب فعالیت های آموزشی می توانند به نتایج موثری برسند( ژانک[1]، 2003؛ به نقل از جهانشاهی و ابراهیمی قوام،1386).
متغیر دیگر مورد بحث در پژوهش حاضر سبک های حل مسئله است. به این معنی که افراد در موقعیت های تنش زا از مهارت های حل مسئله متفاوتی استفاده می کنند و کارآمد و ناکارآمد بودن این راهکارها نقش اساسی در بهزیستی جسمی و روانشناختی آن ها ایفا می کند (نوری،1377). از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های فرزند پروری والدین با سبک های تفکر و سبک های حل مسئله در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر کرمانشاه است.
1-2بیان مسئله
ارتباط والدین و فرزندان ازجمله موارد مهم

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
مداحی های محرم