وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد:مقایسه سلامت روان و سازگاری زناشویی مادران کودکان اتیسم و مادران کودکان عادی 5 تا 12 سال شهرستان بندرعباس

شود(نریمانی،آقامحمدیان،رجبی،1386). سازمان جهانی بهداشت[18] سلامت روانی[19] را اینگونه تعریف نموده است: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران،تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور عادلانه،منطقی و مناسب.

از سوی دیگرتأثیر رفتار ناسازگارانه کودک اتیسم به تنهایی برای بالا بردن سطح تعارض و ناسازگاری زناشویی بین والدینش  گزارش شده است(وسترمن و شانهولتز[20]،1993).یافته ها نشان می دهند که سازگاری زناشویی به طور مستقیم تحت تأثیرچگونگی رویارویی والدین با رشد غیر معمول فرزندشان است(میلگرام و آتزیل[21]،1988).از نظر کرینچر (1986)،سازگاری و تعامل سالم زناشویی،کلید فرایند خانواده ی مطلوب است،زیرا برای زوجین سخت است که زن و شوهر خوبی نباشند و بخواهند والدین با کفایتی باشند(به نقل از بارکر،ترجمه دهقانی،1375).روابط ضعیف والدین،یکی از دلایل معمول اصطکاک در خانواده است(هارلوک1975،به نقل از برجعلی،1378). سازگاری و ناسازگاری زناشویی تمام ابعاد زندگی زوج ها و فرزندان آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد.ناسازگاری موجب کاهش امید به زندگی، افزایش احتمال ابتلا به بیماری های جسمانی و روانی می گردد(پروچینو،ویلسون،کندرسون وکارت رایت[22]،2009).سازگاری زناشویی که جایگاه برجسته ای را در مطالعه ارتباطات خانوادگی و زناشویی به خود اختصاص داده است، را می توان به شکل فرایندی تعریف کرد که بوسیله موارد زیر تعیین می‌شود: 1) تفاوت‌های پردرد سر دو تایی، 2) تنش‌های بین فردی و اضطراب شخصی، 3) رضایت دوتایی، 4) همبستگی دو‌تایی، و 5) توافق کلی دو‌تایی روی شیوه‌های مهم عملکرد (اسپانیر[23] ، 1976).

با توجه به این که مادران کودکان اتیسم مشکلات عدیده­ای در زمینه نگهداری از کودکشان دارند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که آیا بین سلامت روان و سازگاری زناشویی مادران کودکان اتیسم و مادران کودکان عادی تفاوت وجود دارد؟

[1] Pervasive Developmental Disorder

[2] Autism disorder

[3] sadock

[4] Webster

[5] Ryde-Brant

[6] Pervasive developmental disorders)PDD)

[7] (DSM-IV-TR)

[8] Kanner

[9] Debbaudt

[10] Mirenda

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

پایان نامه ارشد:مقایسه سبک‌های دلبستگی، مهارت‌های مقابله‌ای، طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه و تاب‌آوری درافراد مبتلا به سوء مصرف مواد با افراد غیر مبتلا

 در سال‌های اولیه زندگی یک نیازبیولوژیکی است. در مورد بزرگسالان اگرچه نیاز به پیوند اجتماعی دیگر برای بقاء ضروری نیست، ولی در نبود پیوند صمیمی، انسان در معرض طیف گسترده ای از بیماری‌های روانی و جسمی‌قرار می‌گیرد، از قبیل ضعف دستگاه ایمنی، اقدام به خودکشی، سوء مصرف مواد و دیگر اشکال آسیب‌های روانی (موسوی، 1388). یکی دیگر از عوامل شخصیتی که ارزیابی آن در تبیین آمادگی به اعتیاد منطقی به نظر می‌رسد، سبک‌های مقابله با فشار روانی است. طبق نظر لازاروس[4] مقابله،کوشش های شناختی و رفتاری برای مهار خواست‌های درونی و بیرونی مخصوص است. لازاروس و همکاران (1974)، مقابله را به عنوان کوشش هایی جهت حل مسأله تعریف کرده اند که توسط فرد زمانی صورت می‌گیرد که الزاماتی که او با آن‌ها روبه رو شده است بالاتر از آن چه تا به حال بوده باشد وهمچنین موجبات کاهش منابع سازگاری وی را فراهم آورده باشند. اما آن چه که در کل استنباط می‌شود، این است که مهارت‌های مقابله با استرس دارای مفهوم گسترده و مؤلفه های شناختی و رفتاری چندی است. به طور کلی مقابله به عنوان کوششی برای افزایش سازگاری فرد با محیط یا تلاش به منظور پیشگیری از بروز پیامدهای منفی شرایط فشارزا توصیف شده است (ابراهیمی و همکاران، 1381). مداخلات روان‌شناختی اخیر در اعتیاد، نظیر پیشگیری از عود (مارلات و گوردن[5]،1985)، یا مصاحبه انگیزشی(میلر[6]،1985)، ریشه در تئوری یادگیری اجتماعی دارند. این رویکرد ها به وسیله این تئوری که رفتارهای اعتیادی به وسیله سیستم باور های سوگیرانه حفظ شده و هدف نهایی آن‌ها بازسازی شناختی است، حمایت می‌شوند. یانگ[7] درسال 1990یک مدل طرح‌واره‌ای متمرکز بر محتوای اختصاصی آسیب‌پذیری شخصیتی ارائه کرد. مدل‌های بک[8] و همکارانش و یانگ، هر دو بر اساس توصیف آدلر[9](1926)، از وجه اشتراک افراد، در جبران احساس بی کفایتی و نیز در اجتناب از موقعیت‌هایی است که احتمال دارد این طرح‌واره‌ها را فعال کنند. از آن‌جا که طرح‌واره‌ها اغلب در عمق شخصیت فرد جای گرفته‌اند و مثل الگوهای عادتی، سال‌ها وجود داشته‌اند، برخی افراد در کنار گذاشتن آن‌ها مشکل دارند(لیهی[10]، 2005؛ ترجمه فتی و همکاران،1387).

تا کنون شیوه‌های درمانی متعددی مانند روان‌کاوی، رفتار درمانی، گروه درمانی، دارو درمانی و غیره بر روی بیماران مبتلا به اختلال‌های اعتیادی صورت گرفته است، اما هر یک از این شیوه‌ها تا حدودی اثرگذار بوده‌اند و عود و بازگشت سوء مصرف مواد را همراه داشته‌اند و هزینه‌های متعددی را به فرد و جامعه تحمیل می‌کند. از همین رو اینکه به چه علت فرد معتاد پس از تلاش برای ترک دچار عود می‌شود همواره مورد سؤال بوده است و در خصوص سبب شناسی اعتیاد و ترک موفق و نا موفق اعتیاد عوامل مختلفی چون مسائل زیست شناختی، جامعه‌شناختی و روان‌شناختی مطرح است، اما به نظر می‌رسد پاسخ شخص به مواد اعتیادآور تلفیقی ناشی از عوامل مختلف فردی، خانوادگی واجتماعی باشد (خوش لهجه صدق و همکاران،1391).

مفهوم تاب‌آوری نیز یک چارچوب جدید را در زمینه پیشگیری از اعتیاد مطرح می‌کند. این رویکرد از مبدأ کاهش عوامل خطرساز محیطی(که زمینه ساز بروز رفتارهای ناسازگار و اختلالات روانی هستند)، به سمت تاب‌آوری و ارتقاء آن می‌باشد. در این چارچوب جدید، شناخت عوامل محافظت کننده محیطی، اصلی است که از آن می‌توان مانند سپری در مقابل اثرات زیان آور عوامل خطرساز استفاده کرد. به علاوه آگاهی و شناخت آسیب‌پذیری های فردی که تهدیدی برای تاب‌آوری به شمار می‌رود از اهمیت زیادی برخوردار است.تاب‌آوری به عنوان محصول تعامل عوامل فردی و محیطی و آن چه که در طی سال‌های رشد کودکی و نوجوانی در فرد شکل می‌گیرد و پرورش می یابد مطرح می‌گردد. تاب‌آوری می‌تواند با تقویت عوامل محافظت کننده در محیط کودک همراه با ارتقاء مهارت‌های زندگی و توانایی‌های شخصی وی توسعه یابد. نا گفته نماند که هر فرد می‌تواند در موقعیتی تاب‌آور و در موقعیتی دیگر غیر تاب‌آور باشد، که به کیفیت ارتباط فرد با عوامل خطر و عوامل محافظت کننده بستگی دارد(زرین کلک،1

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه:مقایسه سبک‌های دلبستگی و عزت نفس در زنان متقاضی طلاق و زنان عادی

سال زندگی، به افراد آشنایی که نیازهای آنان را برآورده می‏کنند، دلبسته می‏شوند. فروید اولین کسی بود که بیان داشت، پیوند عاطفی کودک با مادر پایه واساس تمامی روابط بعدی اوست. اما نظریه روان کاوی، تغذیه را شرط اولیه پیوند عاطفی نوزاد با مادر می‏داند (برک، 2010).

امروزه، نظریه ی دلبستگی در افراد بزرگسال، مرکز توجه روابط هیجانی عمده بوده و می‏تواند چارچوبی سودمند را در راستای مفهوم سازی و شیوه های درمانی در ارتباط با بزرگسالان مشکل دار ارائه دهد و نظریه‏ی دلبستگی بزرگسالان به عنوان یکی از مراکز توجه  مشاوران در زمینه های مشاوره با افرادی است که روابط بین فردی معیوبی را تجربه می کنند (اردمن و کافری، 2003). اثرات دلبستگی، نه تنها بر روی روابط بین فردی بلکه در زمینه‏ی آسیب شناسی روانی افراد بزرگسال حایز توجه است. رخدادهایی که در ارتباط با دلبستگی کودک بود، به گونه ای غیرمستقیم می‏تواند جنبه هایی از احساس و افکار فرد بزرگسال را نیز شامل شود. سبک های دلبستگی بر روی تفکر، احساس و خاطرات افراد بزرگسال اثر گذاشته و به عنوان یکی از عواملی شناخته می‌شود که در تشخیص آسیب شناسی روانی، چشم اندازهای نوینی را منعکس ساخته اند (کاسیدی و شاور، 1999).

والدین نخستین و مهم ترین نقش را در دلبستگی فرزندان دارند و نوع دلبستگی فرزندان به عنوان جزء مهمی از شخصیت، تعاملات بعدی آن ها را تحت تاثیر قرار می‏دهد. این که والدین چه شیوه تربیتی داشته باشند نتایج کاملاً متفاوتی برای دلبستگی فرزندان خواهد داشت ( پلرین[6]، 2005).

علاوه بر سبک دلبستگی، عزت نفس نیز از جمله ویژگی‏هایی است که از یک طرف متاثر از خانواده است و از طرف دیگر بر خانواده تأثیر می‏گذارد. عزت نفس عبارت از میزان ارزشی است که فرد برای خود قائل است. برخی از پژوهشگران بر این باورند که باید بین عزت نفس و مفهوم از خود تفاوت قائل شد. زیرا عزت نفس بیشتر ارزشیابی انفعالی از خود است، عزت نفس به چگونگی احساس فرد درباره ویژگی‏های مختلف خود مرتبط می‏شود.

راجرز (1369) عزت نفس را عبارت از ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویش می‏داند و در صورتی که افراد خود را موجوداتی ارزشمند بدانند، زودتر خود را محقق خواهند ساخت، کوپر اسمیت (1967) معتقد است که عزت نفس قابل تعریف و اثبات شدنی است و می‏توان آن را به صورت بازخوردهای ارزشیابی کننده فرد نسبت به خود محسوب کرد. این باز خوردها در ارتباط با توانمندی ها، ارزشها، تایید یا عدم تائیدها و موثر بودن می‏باشند.

طلاق به‌‌عنوان پدیده‌ای که به گسست خانواده می‌انجامد، بر جنبه‌های مختلف زندگی هر دو زوج تاثیر می‌گذارد. از آنجایی که طلاق در نگرش اجتماعی به عنوان یک نقطه ضعف و منفی در زندگی اجتماعی افراد  به ویژه زنان که نسبت به مردان آسیب پذیرتر هستند قلمداد می‏شود، جدایی به عنوان تنها شدن و بدون پشتوانه شدن، سطح اعتماد به نفس و عزت نفس افراد را تحت الشعاع قرار می‏دهد، به ویژه در این چرخه زنان معمولا خود را با سایر افراد جامعه مورد مقایسه قرار می‌دهند.

بسیاری از زنان متقاضی طلاق با توجه به داغ‌های ننگی که اجتماع بر آنان می‏گذارد عمدتاً مجبور به سرخ نگاه داشتن صورت خود با سیلی هستند آنان که بین خود آرمانی و خود واقعی خود با شکافی عظیم روبرو می‏شوند نسبت به سایر اعضای جامعه خود را در سطح پایین تری یافته از این رو احساس عزت نفس آنان نیز پایین می‌آید که این خود ممکن است آغاز گر مشکلات روحی و عاطفی بالاتری باشد.

عوامل تنش زا و بحرانی که زوجین به هنگام طلاق و پس از آن تجربه می‏کنند، چرخه‏ای از مسائل و مشکلات را برایشان پدید می‌آورد که ناخواسته نیازمند تغییر و تحولات بی شمار و سازگاری با آن ها است، این چرخه خود از تجربیات اولیه و ابتدایی زندگی افراد به ویژه در دامان خانواده و احساس امنیت، دلبستگی عاطفی و روانی و عزت نفس آنان ناشی می‏شود و از طرف دیگر تحت تأثیر شرایط روحی متقاضیان طلاق به ویژه زنان (به دلیل حساسیت روحی و روانی) قرار می‏گیرد که یکی از این موارد احساس عزت نفس است  که هم در فرایند طلاق و هم پس از آن ممکن است در فرایند مقایسه ای که زنان متقاضی طلاق با زنان عادی دارند به شدت پایین آید. پی آمدهای این تغییرات، همه ی زمینه‌های زندگی را، از امور روزمره تا وضعیت اقتصادی، اجتماعی، روانی، هویتی و حتی اهداف زن  را تحت الشعاع قرار می‏دهد. در این شرایط معمولاً زن احساس می‏کند به عزت نفسش صدمه وارد شده و طلاق عامل اصلی این قضیه است، زن خود را قربانی شرایطی می‌یابد که او را در منگنه عاطفی قرار داده و ممکن است تبعات وخیمی برای وی داشته باشد.از این رو این پژوهش در پی آن است که با مقایسه سبک‏های دلبستگی و عزت نفس زنان متقاضی طلاق با زنان عادی به یک شناخت پیرامون مسئله تحقیق دست یافت و به لحاظ کاربردی، راهکارهای پیشگیری از این قبیل آسیب ها پیگیری شود.

[1]– Genevieve

[2]–  Ryan, Richard, Redding & Eileen

[3]– Aranda & Irene

[4]– Simpson & Rboles

[5]– Breek

[6]– Plerin

تعداد صفحه : 169

قیمت : 14700 تومان

 

بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد

 

و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.

 

پشتیبانی سایت :        ****       SERDEREHI@GMAIL.COM

 

در صورتی که مشکلی با پرداخت آنلاین دارید می توانید مبلغ مورد نظر برای هر فایل را کارت به کارت کرده و فایل درخواستی و اطلاعات واریز را به ایمیل ما ارسال کنید تا فایل را از طریق ایمیل دریافت کنید.

 

***  *** ***


 



://teh.altervista.org/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d8%b3%d8%a8%da%a9%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%84%d8%a8%d8%b3/">ادامه مطلب

سایت های دیگر :

پایان نامه ارشد:مقایسه سبک های والدینی،کیفیت زندگی و ابعاد شخصیت سرشت ومنش در افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی و افراد بهنجار

امتیازات اجتماعی محروم می دارد چرا که اغلب افراد از پذیرش مردان زن نما یا زنان مرد نما پرهیز می کنند. اختلال هویت جنسی مسیر زندگی فرد را دگرگون می کند.مشکلات فراوانی در تمامی ابعاد جسمی ،روانی ،اجتماعی،اقتصادی و خانوادگی ایجاد می کند. باعث افزایش احساس وابستگی، کاهش اعتماد به نفس ، کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش احساس آسیب پذیری در مبتلایان می شود. عملکردهای روزانه، فعالیتهای اجتماعی و آرامش فکری را دچار نابسامانی می کند و باعث می شود مبتلایان به دیگران وابسته و نیازمند حمایت آنان گردند. به علاوه نتوانند در فعالیتهای اجتماعی معمول شرکت کنند، تمامی این مشکلات به همراه درمانهای مختلف،

عوارض و هزینه های بالای درمان، کاهش کیفیت زندگی آنها را در پی دارد ( موحد وحسین زاده کاسمانی ،1389).

کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است نه یک ماهیت ایستا به این معنی که یک فرآیند وابسته به زمان بوده و تغییرات درونی و بیرونی در آن دخیل هستند.برخورداری از کیفیت زندگی ضعیف می ­تواند بر روی ارتباطات خانوادگی نیز اثر بگذارد. کیفیت زندگی ضعیف می تواند موجب بکارگیری مکانیسم های مقابله و سازگاری ناموثر در افراد شده و متعاقباً موجب افزایش تنش در آنان گردد. و افزایش تنش در ارتباط با عوامل جسمی و فیزیکی بوده و می تواند شدت بیماری را در افراد افزایش دهد (آقا مولایی ،1384،به نقل از موحد وحسین زاده کاسمانی،1389).

آشفتگی در هویت جنسی موجب سردرگمی و اغتشاش در نقش ورفتار جنسی مناسب فرد شده و به دنبال آن روابط اجتماعی و بین فردی نیز تحت تاثیر قرار گرفته که منجر به بروز رفتارهای انحرافی  و اختلال در شخصیت می شود.نتایج مطالعات نشان میدهد که بین ویژگی های شخصیت و رفتارهای جنسی رابطه معناداری وجود دارد.این مطالعات همچنین بیان میکنند که رفتارهای جنسی خاص متاثر از ویژگی های شخصیتی به ویزه نوروزگرایی، منجر به ایجاد بدکارکردی های جنسی در افراد می شود. همچنین با توجه به بافت فرهنگی کشور ما، پذیرش اجتماعی رفتارهای افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی بسیار سخت و برای افراد مبتلا فرآیند استرس آوری است که این شرایط می تواند منجر به مشکلات شخصیتی و روان شناختی در این افراد شود (قاعدی و همکاران،1386 ).

کلونینجر[11] تلاش کرده است با نگاه و تأکید بر پارامترهای زیست شناختی، یک چهارچوب نظری محکم در باب شخصیت پدید آورد که هم شخصیت بهنجار و هم نابهنجار را در بر می گیرد.

براساس این دیدگاه در الگوی هفت عاملی کلونینجر شخصیت متشکل از دو سازه بنیادی سرشت ومنش در نظر گرفته میشود. بعد سرشتی شامل نوجویی-اجتناب از آسیب-وابستگی به پاداش و پشتکار و بعد منشی شامل خود راهبری –همکاری و خودتعالی بخش هستند (سوراکیک[12] و کلونینجر، 2000).

تاکنون بررسی این ابعاد  درافراد مبتلا به  اختلال هویت جنسی  در ایران صورت نگرفته است با توجه به کاربرد این تست در تشخیص و درمان لزوم بررسی آن احساس می شود.

مطالعات نشان می دهد که نمره های زنان  و مردان مبتلا به اختلال هویت جنسی در بعدسرشت، وابستگی به پاداش ودر بعد منش، همکاری، کمتر از مردان و زنان گروه کنترل بوده است (گامزگیل وهمکاران، 2013)

پژوهش حاضر بر آنست تا شیوه های فرزند

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه ارشد:مقایسه حمایت اجتماعی، راهبردهای مقابله ای، و سلامت روانی معتادان گمنام با معتادان تحت درمان با متادون در شهرستان قروه(استان کردستان)

 کلیۀ جوامع در پی داشته است. کشور ایرانبه دلیل اینکه در سر راه یکی از مسیرهای اصلی حمل و نقل مواد افیونی قرار دارد و نیز بهدلایل تاریخی-اجتماعی، یکی از قربانیان مواد مخدر در جهان به شمار می‌رود . (حیدریوهمکاران، 1382).

گزارش سازمان ملل در سال 2005  حاکی است ایران بالاترین آمار به دست آمده معتادان به هروئین و تریاک را در جهان دارد. براساس این گزارش در ایران از هر هفده نفر، یک نفر معتاد به مواد مخدر است.این رقم حدود 20/0 جامعۀ ایران است (سپهرمنش، احمدوند،  و موسوی، 1387 و نوری مقدم 1388).

آمارهای منتشره از سوی سازمانهای بین المللی، به خصوص سازمان بهداشت جهانی و یا کمیته کنترل مواد مخدر یونسکو، حکایت از افزایش فزاینده این مواد در سطح دنیا دارد؛ تنها تفاوت موجود بین کشورها و در رده های سنی مختلف، الگوی مصرف آنهاست. گسترش این روند باعث نابودی تمامی بنیاد های اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی یک جامعه شده و آنرا از درون دچار تباهی و فساد کرده و نهایتا به انحطاط خواهد کشانید.(سازمان بهزیستی.1387)

اعتیاد  به انواع مواد مخدر از معضلات  مهم در جامعه ایران به شمار می‌رود که مسئولان و خانواده ها  را نگران نموده و لازم است که برای رفع آن تدابیر و اندیشه‌های مختلفی داشته و به مرحله اجرا گذاشته شود.  آمارهای منتشره از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر نشان می دهد که بیش از 2 میلیون معتاد در کشورمان وجود دارند. این موضوع سبب شده است که کشورمان به عنوان یکی از کشورهایی که بیشترین تعداد معتاد به مواد مخدر را دارد مطرح گردد. به همین دلیل مدیران در برنامه ریزیهای اجتماعی خود اهمیت زیادی را برای مقوله ترک اعتیاد و درمان مناسب آن قایل هستند.درسالهای اخیر  موضوع ترک اعتیاد به عنوان یک موضوع تخصصی و بین رشته ای مطرح می باشد که با توجه به نگرانی هایی که در زمینه گرایش جوانان به اعتیاد در سالهای اخیر مطرح شده است لازم است تا روش های موفق و اثر بخش در زمینه اعتیاد شناسایی گردد. روش های مختلفی تاکنون در مورد ترک اعتیاد مطرح گردیده است و هر ساله تعداد زیادی از معتادان سعی می کنند تا به روش های متعدد اعتیاد خود را ترک نمایند. درمان از طریق متادون به عنوان یک روش درمانی  نگهدارنده در سالهای اخیر از سوی پزشکان به معتادان پیشنهاد گردیده است و نتایج مطلوبی را به همراه داشته است. معمولا افرادی که برای ترک اعتیاد خود مراجعه می نمایند اگر از حمایتهای اجتماعی بالاتری برخوردار باشند میزان موفقیت بیشتری را در چرخه ترک اعتیاد تجربه می کنند. به اعتقاد  دیویدسون (2010) حمایت اجتماعی می تواند زمینه و شرایط مناسب را برای ترک افراد فراهم آورد. معتادان در صورتی که از شبکه اجتماعی حمایتگر مناسبی برخوردار باشند می توانند دشواری مراحل ترک را آسان تر طی نمایند.استانتون (1989)بیان می کند که مناسبترین شیوه برخورد با معتادان برای درمان این است که علاوه برفرد معتاد در پرداختن به مسائل اوبه روند اعتیاد و خانواده او نیز توجه شود و غلاوه براین لازم است که بر الگوهای رفتاری خانواده وی نیز دقت  کافی شود.

از طرف دیگر مفهوم قابل بررسی بعدی روش مقابله ای[3]  اشخاص با یک مشکل یا رویداد است.راهبرد مقابله ای یا شیوه مقابله افراد با شرایط و و موقعیت های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. به نظر لازاروس و فولکمن(1984) مقابله یکسری تغییرات با دوام و تلاشهای رفتاری و شناختی ایجاد شده توسط شخص است که به منظور کنترل و اداره خواسته های بیرونی و دورنی ویژه ایست که بر منابع و توانایی های فرد برتری یافته اند و به وی فشار طاقت فرسایی وارد می سازند. به نظرلازاروس (2004) مقابله دوکارکرد مهم دارد:1-تنظیم هیجانهای ناگوار و درمانده کننده و 2-در پیش گرفتن کنشی برای بهبود و تغییر مسئله ای که باعث ناراحتی شده است.

بر این اساس ما دو نوع مقابله داریم:مقابله م

ادامه مطلب

سایت های دیگر :