وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی عناصر داستان در رمان « من او » اثر رضا امیر خانی

 
تاریخ: 17-12-99
نویسنده: مدیر سایت

:

رضا امیرخانی در یکی از چهره های شاخص در عرصه ادبیات معاصر به شمار می آید وی نویسنده و منتقد ادبی. در سال ( ۱۳۵۲ ) در تهران متولد شده است و در رشته مهندسی میکانیک تحصیل کرده است. رمان « من او» در سال ۷۹ جزو سه کتاب برگزیده ی منتقدان مطبوعات شد.

آثار داستانی در ادب فارسی از چنان گستردگی برخوردار است که در باره آن می توان بسیار تحقیق و تفحص نمود و در این راستا داستانهایی که بتوان از نظر عناصر داستانی مورد بررسی قرار بگیرد کم نیستند.

در این پژوهش قصد داریم که رمان « من او » اثر رضا امیرخانی را از نظر عناصر داستانی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و نشان دهیم که نویسنده تا چه اندازه در این اثر داستانی به عناصر داستانی پایبند بوده است .

۱ – ۲ سوالات تحقیق :

این پایان نامه درصدد پاسخگویی به سوالات زیر است :

زاویه دید در این رمان به چه شیوه ای روایت شده است ؟

کدام یک از عناصر داستانی در رمان « من او» شاخص تر است ؟

آیا از نحوه ی گفتگوی لحن شخصیت های داستان می توان پی به شخصیت آنها برد.

فضای مورد قبول نویسنده در رمان من او چه فضایی است و چه درون مایه ای را منتقل می کند؟

۱ – ۳ ضرورت تحقیق :

رضا امیرخانی از داستان نویسان معاصر ایرانی است که آثار داستانی و غیرداستانی از ایشان به چاپ رسیده است و آثارش چندین بار تجدید چاپ شده است. رمان « من او » یکی از پرخواننده ترین رمان های دهه گذشته است .

بر اساس بررسی های انجام شده رمان من او رضا امیرخانی از نظر عناصر داستان مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است اما در مورد دیگر آثار وی کارهایی انجام شده است از جمله : تحلیل شخصیت و شخصیت پردازی در رمان ارمیا و من او رضا امیرخانی پایان نامه کارشناسی ارشد الهام زارع به راهنمایی دکتر حسین حسن پور آلاشتی در دانشگاه مازندران « ۱۳۸۹ »

۲ – بررسی تطبیقی عناصر داستان دردو رمان « ارمیا و بیوتن» با تاکید بر شش عنصر پایان نامه کارشناسی ارشد زهرا رئوفی دانشگاه پیام نور مرکز رشت به راهنمایی دکتر پروین تاج بخش ۱۳۹۱

۳ – «من تو» با نگاهی به من او رضا امیرخانی ، مجید نظافت روزنامه قدس ۹ آبان ۱۳۸۳

۱ – ۴ اهداف تحقیق :

هدف از ارائه این پایان نامه بررسی عناصر داستانی در رمان «من او» اثر رضا امیرخانی است .

در پایان این پژوهش برای خوانندگان محترم آشکار می گردد که رمان « من او» از چه جایگاهی در میان سایر عناصر داستانی آقای امیرخانی و هم چنین در میان دیگر کتاب ها و رمان هایی از این دست برخوردار است .

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

۱ – ۵ فرضیه های تحقیق :

۱ – در فصل هایی از کتاب زاویه دید اول شخص و در فصل هایی نیز سوم شخص است .

۲ – شخصیت پردازی بیشتر از سایر عناصر داستانی در این رمان چشمگیر تر است .

۳ – شخصیت ها به گونه ای معرفی شده اند که از لحن و گفتگوی آنها می توان پی به شخصیت

صحبت کننده برد .

۴ – فضایی که نویسنده در آن داستان را به تصویر کشیده است فضایی است عینی و اینکه نویسنده قصد دارد خواننده را با مسائل و مشکلات زندگی روزمره حاکم بر فضای داستان آشنا کند .

۱-۶ محدوده قلمرو تحقیق :

در این پزوهش به بررسی عناصر داستان با تاکید بر هشت عنصر اعم از ( پیرنگ، شخصیت، حقیقت مانندی زاویه دید، صحنه، سبک، گفت و گو لحن ) در رمان من او اثر رضا امیرخانی
می پردازد.

این نوع تحقیق نظری است و روش کار تحقیق توصیفی؛ روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است.

فصل دوم :

« ادبیات داستانی »

۲-۱ تعریف ادبیات داستانی :

داستان در معنای خاص آن ، مترادف ادبیات داستانی است .

ادبیات داستانی در معنای جامع آن به هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن بر جنبه ی تاریخی و واقعیتش غلبه کند، اطلاق می شود از این دو همه ی انواع خلاقه ادبی را در بر می گیرد ( میر صادقی، ۲۱:۱۳۷۶)

ادبیات داستانی بخشی از ادبیات تخیلی است و همه انواع آثار داستای منثور را در بر می گیرد، خواه این انواع داستانی از شکوهمندی ادبیات تخیلی برخوردار باشد. خواه نباشد .

ادبیات داستانی شامل :

( قصه ، رمانس، رمان ، داستان کوتاه ، و سایر آثار وابسته به آنهاست .)

۲-۲ قصه

قصه پیشینه ی بسیار قدیمی دارد، حتی می توان گفت در ایران پیش از اسلام نیز قصه های منظوم و منثوری وجود داشته است . که قصه ها بیشتر جنبه ی اساطیر ملی و دینی داشته است.

از دیر باز قصه های بسیاری در کشورهای مصر، چین ، و یونان باستان وجود داشته است حتی در اروپا از قرون وسطی و دوره ی رنساس نیز افسانه هایی به جا مانده است .

رکن اساسی در قصه ها را حوادث تشکیل می دهند، بی آنکه در رشد و گسترش، شخصیت ها و قهرمانهای داستان نقشی داشته باشند .

تعریفی که برای قصه در عناصر داستان میرصادقی آمده چنین است :

« معمولا به آثاری که در آنها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیتهاست، قصه می گویند . »

در قصه ، محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می باشد ، قصه ها اغلب پایان خوشی دارند و هدف قصه ها ایجاد سرگرمی برای خواننده و شنونده است .

قصه ها اغلب خبراز عدالت و راستی و درستی می دهند و آرمانهای انسانهای خیرخواه و نیک سرشت را منعکس می کنند و سرنوشت انسانهای بدو تبهکار را به نمایش می گذارند و باعث پند و عبرت دیگران می شوند.

میر صادقی ویژگی های عمده ی قصه های عامیانه را چنین ذکر می کند :

۱- خرق عادت :

یعنی آنچه که با محسوسات عقلی و تجربیات حسی و موازین عینی جور در نمی آید .

۲- پیرنگ ضعیف :

در اغلب قصه ها روابط علت و معلولی حوادث از نظم منطقی و معقولی برخوردار نیست و به همین جهت قصه ها اغلب دارای پیرنگی ضعیف و ابتدائی هستند.

۳- مطلق گرایی :

قهرمان قصه ها یا خوبند یا بد ، حد میانی وجود ندارد ، قهرمانهای نه خوب . نه بد ، درقصه ها وجود ندارد.

۴- کلی گرایی و نمونه کلی :

در قصه ها به شرح کلیات و اهداف اکتفا می شود و به جزئیات وضعیت و موقعیت ها و وقایع و خصوصیت های روحی و خلقی قهرمانها و شخصیتهای شریر توجهی نمی شود ، شرح وقایع و امور کلی است.

۵- ایستایی :

شخصیت ها در قصه ها « ایستا » هستند و اغلب خصوصیت روحی وخلقی ثابتی دارند ، یعنی با نتایج اعمالشان واکنش نشان نمی دهند، از این جهت، در قصه ها، شخصیت ها تحولی نمی پذیرند.

۶- زمان و مکان :

در قصه ها زمان و مکان فرضی هستند و تصوری ، مشخص نیست که قصه ها مربوط به چه زمانی است .

۷- همسانی قهرمان ها در سخن گفتن:

در قصه ها ، قهرمانها را نمی توان از نحوه مکالمه و سخن گفتن شان از همدیگر تشخیص داد.

اختلافی میان شاهزادگان ادب آموخته و تربیت یافته با سرکردگان لشکر و عامه ی مردم تربیت یافته نیست .

۸- نقش سرنوشت :

تقدیر و سرنوشت در قصه ها نقش اساسی دارد ، شخصیتها از سر نوشت محتوم خود نمی توانند بگریزند .

۹- شگفت آوری :

خواننده حس می کند که نقال قصه ها ، سعی وافری داردکه خواننده و یا شنونده را با ماجراها و حوادث خلق الساعه و خرق عادت به اعجاب و شگفتی وا دارد.

۱۰- استقلال یافتگی حوادث :

قصه های بلند فارسی درکل از حوادث استقلال یافته تشکیل شده است و این حوادث در عین حال که به خودی خود تقریبا کاملند رابطه ای غیر مستقیم با هم دارند که پیرنگ ابتدائی قصه های بلند را بوجود می آورد و تار و پود قصه هارا به هم می بافند.

۱۱- کهنگی :

سرانجام با توجه به خصوصیات و مشخصات ذکر شده، معنا و مضمون قصه ها نمی تواند نو و امروزی باشد و موضوع قصه ها تفریحی و کهنه و مربوط به زمان های دور و جوامع گذشته و از یاد رفته است (میرصاقی ، ۱۳۸۲ : ۷۳ )

میر صادقی انواع قصه ها را نیز چنین بین کرده است :

۱- افسانه تمثیلی:[۱]

اغلب قصه ی کوتاهی است درباره حیوانات که از آن با عنوان افسانه حیوانات نیز یاد شده است در افسانه تمثیلی گاهی انسان و اشیاء نیز شخصیتها ی اصلی هستند.

۲ – حکایت اخلاقی:[۲]

حکایت اخلاقی گاهی از خصوصیتهای تمثیلی برخوردار است اما شخصیت های آن مردان هستند ، برای ترویج اصول مذهبی و در س های اخلاقی نوشته شده است .

۳ – افسانه پریان :[۳]

قصه هایی است درباره پریان، دیوها، جن ها……و دیگر موجودات ما فوق طبیعی جادوگرانی که حوادث شگفت آور و خارق العاده می آفرینند و در زندگی افراد بشر اغلب از بد جنسی و گاهی از مهربانی تغییراتی بوجود می آورند .

۴ – افسانه پهلوانان [۴]:

قصه هایی هستند که درآنها از نبرد میان پهلوانان ، قهرمانان واقعی و تاریخی و افسانه ای صحبت
می شود.

۵ – اسطوره [۵]:

قصه ای است درباره خدایان و موجودات فوق طبیعی که ریشه ی اصلی آنها اعتقادات دینی مردم قدیم است . و خاستگاه وآغاز زندگی و معتقدات مذهبی و قدرت های مافوق طبیعی و اعمال و قهرمانهای آرمانی را بیان می کند.

۲-۳ رمانس[۶]

رمانس قصه خیالی منثور یا مفظومی است که به وقایع غیر عادی و شگفت انگیز نیز توجه کند و ماجراهای عجیب و غریب و عشق بازی های اغراق آمیز یا اعمال صلحشورانه را به نمایش گذارد
( میر صادقی ، ۱۳۷۶ : ۲۲ )

کلاراریو ( ۱۸۰۷ – ۱۷۲۹ ) رمان نویس انگلیسی در تعریق رمانس گفته است « حکایتی است قهرمانی که از اشخاص و پیرهای افسانه ای سخن می گوید: رمانس به زبان فاخر و پرطعنه حکایت از چیزهایی می کندکه هرگز رخ نداده اند و رخ نخواهند داد » ( ایرانی ، ۱۳۸۰ :۵۸۸)

رمانس بسیاری از خصوصیتهای قصه های بلند را دارد و مانند قصه ها بر محور حوادث می گردد و به همین جهت از پیرنگ درونی بی بهره است رمانس ها داستانهایی هستند که شخصیت آنها شوالیه ها و پادشاهان بوده اند قهرمان رمانس آدمهای خارق العاده ای بوده اند و اغلب به ماجرا جویی
می پرداختند . رمانس ها به ندرت دارای محتوای تعلیمی و اخلاقی است . بیشتر به شرح حوادث
می پردازد و تلاش می کنند خواننده خود را سرگرم کنند تا اینکه بخواهند او را با واقعیتهای رنگی آشنا کنند.

حسن عابدینی صدسال داستان نویسی نظر آرنولد کتل درباره رمانس را چنین بیان می کند:

« این ادبیات اشرافی بود زیرا تصور و تلقی که بدست می داد و توصیه می کرد دقیقا همان بود که طبقه حاکم می خواست تا به اتکا برآن موقعیت ممتاز خود را احیانا همیشگی کند . »

از رمانس های معروف می توان « تریستان وایزوت » نوشته ژوزف بدیه نویسنده معروف فرانسوی نام برد.

در ادبیات فارسی از نمونه هایی که می توان به عنوان رمانس به آن اشاره کرد منظومه ی «ویس ورامین» اثر فخرالدین اسعد گرگانی قابل توجه می باشد .

۲-۴ رمان[۷]

اصطلاح رمان به نوشته های گوناگونی اطلاق می شود که تنها وجه مشترکشان در این است که مفصل اند و منثور و داستانی رمان به این جهت که روایتی است مبسوط ، از داستان بلند و داستان کوتاه تمیز داده می شود حجیم و مفصل تر بودن رمان اجازه ورود به شخصیتهای بیشتری را میدهد و از این رو طرح آن پیچیده تر و محیط اجتماعی پرتحول تر است . ( سلیمانی ، ۱۱:۱۳۷۸ )

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

به گفته میر صادقی رمان مهم ترین و معروفترین شکل تبلور یافته ی ادبی روزگارماست . در فرهنگ و بستر چنین تعریف شده است :

روایت منثور خلاقه ای که معمولا طولانی و پیچیده است و با تجربه ی انسانی همراه با تخیل سرو کار دارد و از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از آن شخصیت ها در صحنه ی مشخصی شرکت دارند.

انواع رمان :

رمان تاریخی[۸]

رمان اجتماعی[۹]

رمان رمان شناختی[۱۰]

رمان جریان سیال ذهن[۱۱]

رمان کلید دار[۱۲]

۲-۴-۱ رمان تاریخی :

رمان تاریخی رمانی است که در آن اشخاص برجسته و تاریخی و سلسله حوادث و نهضت یا روح معنویت عصر گذشته ای باز سازی شود ، رمان های تاریخی تـقریبا صحنه های تحقق یافته دارد و بر محیط و زمینه واقعی جریان می یابند از رمانهای شناخته شده می توان « سه تفنگدار » اثر الکساندر دوما ، «در جنگ و صلح» اثر الکسی تولستوی « بینوایان» اثر ویکتور هوگو را نام برد ( میر صادقی ، ۴۲۷:۱۳۸۲ )

۲-۴-۲ رمان اجتماعی :

رمان اجتماعی اصولاً با قضایا و مسائلی سرو کار داردکه بیشتر به اوضاع و احوال محیطی و فرهنگی، زندگی کارگران تمرکز می یابد تا امور شخصی و اختصاصی و خصوصیتهای روانی . رمانی است که بر نفوذ جامعه و اوضاع اقتصادی بر شخصیت ها و وقایع داستان تاکید می ورزد و تاثیر اقتصاد بر وضعیت و موقعیت اجتماعی را بر رفتار انسان در زمان و مکان معین بررسی می کند .

عکس مرتبط با اقتصاد

این نوع رمان در نیمه دوم قرن نوزدهم به وجود آمد و از معروفترین نمونه های آن می توان در « خوشه های خشم » اثر جان اشتاین بک و « جنگل » اثر آپتن سینکلر را نام برد . از نمونه داستان های فارسی هم می توان داستان کوتاه « فردا » ی صادق هدایت را نام برد .( همان : ۴۲۹ )

۲-۴-۳ رمان روان شناختی :

رمانی است که در آن توجه بسیاری به حالت ها و عواطف پیچیده ی ذهنی و ویژگی های درونی شخصیتها داستان شود . از این ر و محتوای رمانهای روانشناختی به آنچه رخ می دهد اکتفا نمی کند، بلکه بیشتر به تشریح چرایی ها و علت های اعمال ، کنش ها و واکنش ها می پردازد و به زندگی عاطفی شخصیت ها ی رمان بیشتر از معمول اهمیت می دهد .

عمر رمان روانشناختی از صد سال بیشتر تجاوز نمی کند .

معروف ترین نویسندگان خارجی که به رمان روانشناختی توجه بسیار داشته اند می توان « مارسل پروست » و « هنری جیمز » را نام برد .

از جمله نویسنگان ایرانی که رمان رواشناختی نوشته اند این ها هستند :

«گلی ترقی» « خواب زمستانی » « تقی مدرس » «آداب زیارت » ( همان :۴۳۳ )

۲-۴-۴ رمان جریان سیال ذهن :

رمانی است که در آن نویسنده ادراکات و افکار شخصیت ها ی داستان خود را همچون رویدادی به ظاهر بدون هیچ دلیل و غرض و هدف خاصی بی نظم و ترتیب در کنار هم ارائه می دهد. (همان ۴۳۷)

«رمان جریان سیال ذهن و نوعی رمان روانی است که مایه ی کارش ، سیلان مسلسل دار و لاینقطع، متغیر و بی پایان در ضمیر یاشعور خود آگاه یک یا چند شخص است » (سلیمانی ، ۱۳۸۷ : ۴۰ )

میر صادقی جریان سیال ذهن را از کتاب « راهنمای ادبیات » تالیف هولمن چنین نقل می کند:

« جریان سیال ذهن به کل حوزه آگاهی و واکنش عاطفی … روانی وفرد گفته می شود . که از پایین ترین سطح یعنی سطح در ذهن فرد ، در لحظه ای معین ، آمیخته ای از تمام سطح های آگاهی، سیر بی پایان احساسات ، افکار، خاطره ها تداعی معانی و انعکاس بوجود می آورد تا آنچه را که جریان سیال ذهن می نامند ، پدید آید. اگر قرار نباشد که محتوای دقیق فکر را در هر لحظه توصیف کنیم به ناچار باید این عوامل گوناگون ، بی ارتباط با هم و غیر منطقی در طی کلمات ، تصورا ت و افکار به بیان آیند همان گونه که سیر بی نظم فکر این چنین است .

بنابراین، رمان جریان سیال ذهن به نوعی از رمان روانشناختی گفته می شود که موضوع کار آنها سیر بی وقفه، ناهموار و بی پایان جریان سیال ذهن یک یا چند تن از شخصیت ها ی داستان است ( میر صادقی ۱۳۸۲ :۴۳۸ )

به نظر می رسد همه رمانهای جریان سیال ذهن اصول مشترک زیر را پذیرفته باشند :

هستی و وجود پر معنا و مهم بشر در درون او و فرایندها ، فعالیت های ذهنی و احساسی او جریان دارد و نه در جهان خارجی و بیرون از او .

زندگی و وجود ذهنی و احساس بشـر از هم گسیخته ، پراکنده و بدون روان منطقی است .

الگوی روانی در تداعی آزاد معانی تسلسل افکار و احساسات بشر را به هم می زند و تغییر می دهد ، و نه الگوی روابط و روال منطقی ( سلیمانی ، ۱۳۸۷ :۴۱ )

۲-۴-۵ رمان کلید دار :

رمانی است که شخصیت های آن از روی الگوی اشخاص معروف و واقعی برگزیده شود و این اشخاص یا نام های داستانی اسطوره ای در رمان معرفی شوند و ویژگی ها و خلقیات شخصیتهای داستانی همچون کلیدی است که خواننده را موفق به شناخت اشخاص می کند .

از جمله رمانهای کلید دار می توان : « در خورشید باز هم می دمد» اثر ارنست همینگوی ، « نیم راه بهشت » اثر سعید نقیسی و « ثریا در اغماء » اثر اسماعیل قصیح را نام برد .

۲-۵ داستان کوتاه:[۱۳]

ویلیام سامرست موام ( نویسنده انگلیسی ، ۱۸۷۴ -۱۹۶۵ ) معتقد است که داستان کوتاه باید چنان چیزی باشدکه بتوان آن را سر میز نهار یا شام برای دوستان تعریف کرد ، قصه ای باشد در پیرامون واقعه ای مادی و معنوی .

داستان کوتاهی که از شاخه های ادبیات داستانی و به شکل و الگوی امروزی در قرن نوزدهم ظهور کرد .

در باره تاریخچه داستان کوتاه میرعابدینی معتقد است نخستین داستان های کوتاه چند سال قبل از پیدایش اولین رمانهای اجتماعی منتشر شده اند و سالهای آغازین۱۳۰۰ شمسی نقش تعیین کننده ای در روز تجلیات گوناگون در ادبیات معاصر ایران داشته اند ، داستان کوتاه به سرعت تکامل می یابد و در آثار جمال زاده و هدایت تجلی می یابد .

میر صادقی در کتاب ( عناصر داستان ) تعریف اردگار آلن پو داستان کوتاه را چنین بیان می کند .

« نویسنده باید بکوشد تا خواننده را تحت اثر واحدی که اثرات دیگر را مادون آن باشد، قرار دهد چنین اثری را تنها داستانی می تواند داشته باشد که خواننده در یک نشست، که از دو ساعت تجاوز نکند ، تمام آنرا بخواند .

یک داستان کوتاه و خوب را می توان به کمک این ویژ گی ها باز شناخت :

اختصار

ابتکار

روشنی

تازگی شیوه پرداخت (یونسی ، ۱۳۸۶ :۱۶ )

از جمله نویسندگان شناخته شده در زمینه داستان کوتاه می توان به ادگار آلن پو ( نویسنده آمریکایی ۱۸۰۹ -۱۸۴۹ ) گی دوما یاسان ( نویسنده فرانسوی ۱۸۵۰ -۱۸۹۳ ) آنتون چخوف ( نویسنده روسی ۱۸۶۰ -۱۹۰۴ ) …. اشاره کرد .

۲-۵-۱ انواع داستان کوتاه :

۱- داستان هایی که حادثه پردازانه است و گاهی پایان شگف انگیزی دارد لطیفه دار است و از آنها به عنوان داستان های پیرنگی یاد می شود ، مثل داستان کوتاه « هدیه کریسمس » اثر او ، هنری وداستان کوتاه « کباب غاز » اثر محمد علی جمالزاده.

۲- داستان هایی که برشی از زندگی است، لحظه ها و موقعیت های نمونه ای شخصیت داستان را تصویر می کند، به طوری که خواننده به خصلت و کیفیت زندگی نوعی این شخصیت پی برد، مثل داستان کوتاه « بوسه» اثر آنتون چخوف و داستان کوتاه « یه ره نچکا اثر بزرگ علوی

۳- داستانهایی که نمادین و تمثیلی هستند، مثل داستان کوتاه « پزشک دهکده » اثرفرانتس کافکا و داستان کوتاه « قفس » اثر صادق چوبک .

۴- داستان هایی که ضبط ساده ای است . از روایتی گفتارگونه و در طی داستان ، خصوصیت های اخلاقی و روانی شخصیت یا شخصیت هایی تصویر می شود و داستان شخصیتی را به وجود می آورد ، مثل داستان کوتاه « شوهر آمریکایی » اثرجلال آل احمد .

۵- داستان هایی که در پایان به لحظه ای کشانده می شوند و این لحظه ناگهان مفهوم همه ی داستان را آشکار می کند و یکی از شخصیت های داستان، معروف و ادارکی نسبت به حقایق امور اطراف خود پیدا می کند و این ادارک و معرفت بر بینش جهان بینی او تاثیر می گذارد ، به این لحظه مکاشفه « تجلی » یا « ظهور » می گویند ، مثل داستان کوتاه « مردگان » اثر جیمز جویس.

۶- داستانهایی که روایتی ساده و بی آرایش از عملی هستند که هنرمندانه ساخته شده باشد و در پس ظاهر آن مفهوم جنبی دیگری نهفته باشد ، مثل داستان کوتاه « ده سرخپوست » اثر همینگوی و داستان کوتاه « عدل » اثر صادق چوبک .

۷- داستانهایی که برشی از زندگی نیست و اغلب ترکیبی از داستان کوتاه و مقاله است و بر شخصیت تاکید نمی شود و فضا و رنگ و طراحی داستان ، شخصیت ها را تحت الشعاع قرار می دهد داستان کوتاه از پیرنگ های متعدد و مجزا تشکیل می شود و این خصوصیت در آثار بورخس دیده می شود ، داستان کوتاه « درون نمایه خائن و قهرمان » ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ ؛ ۲۸ )

۲ – ۶ داستان[۱۴]

داستان کیفیتی عامی است که بنیاد هر اثر خلاقه را می ریزد .

ای ، ام . فورستر ( رمان نویس و ادیب انگلیسی ۱۸۷۹ – ۱۹۷۰ ) داستان را چنین تعریف می کند :

« داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان – در مثل ناهار پس از چاشت، سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ می آید » ( میرصادقی ، ۱۳۸۶ : ۲۴ )

ما به داستان از دو نظر علاقه مندیم :

۱ – گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی و لذت بردن از خیال پردازی .

۲ – کنجکاوی و آرزوی درک کنه و واقعیت، به بیانی دیگردریافت اطلاعات ( میرصادقی، ۱۳۸۸: ۳۹ )

ناصر ایرانی تعریف داستان را چنین بیان می کند :

« داستان به هر اثر منثوری گفته می شود که بیش از آنکه از لحاظ تاریخی اهمیت داشته باشد آفریده را ابداع و نیروی تخیل و هنر هر نویسنده است . » ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۴۸ )

« داستان وظیفه اش ، سرگرم کردن گروهی از آدم ها نیست ، بلکه هدایت همه انسانهاست به سوی تفکر خلاق و انتقادی ، و رستگاری نهایی » ( ابراهیمی ، ۸ – ۱۳۷۷ : ۲۰۳ )

۲ – ۷ پیشینه داستان نویسی در ایران :

آثاری که در زمینه بررسی پیشینه داستان نویسی در ایران منتشر شده است بسیار اندک هستند و اغلبیت این آثار از جامعیت کافی برخوردار نیستند .

پیشینه داستان نویسی در ایران به بیش از صد سال بر می گردد و ادبیات کهن این سرزمین شامل افسانه ، قصه و … می باشد .

داستان نویسی از سخن ادبی پیش از اسلام به ادبیات کهن فارسی رسید که اغلب این آثار بیشتر به صورت شفاهی نقل شده است .

در طول دوره اسلامی ادبیات داستانی مکتوب و شفاهی در زبان فارسی در کنار هم حضور داشته اند و دایماً بر یکدیگر تاثیر گذاشته اند ؛ آنها سهمی یکسان در تامین عناصر داستانی غنی و متنوع را داشته اند . ( متین ، ۱۳۸۲ : ۳۱ )

در دست مایه های داستان نویسی که نویسندگان کلا سیک پارسی گوی از آنها استفاده می کردند از برخی منابع بومی و در غیر بومی استفاده شده است .

در طول دوران طولانی سلطنت ناصرالدین شاه و وقوع انقلاب مشروطه ده سال پس از فوت وی مصادف است با ظهور تدریجی ادبیات داستانی جدید در ایران و چندین واقعه ی تاریخی و اجتماعی برجسته خاصه در زمینه آ موزش و روزنامه نگاری تاثیر مستقیم به توسعه این نوع از ادبیات داشت . ( متین ، ۱۳۸۲ : ۵۱ )

ناگفته نماند تحولات اجتماعی و سیاسی ، تاسیس دارالفنون، افزایش تعداد دانش آموزان و دانشجویان و ترجمه داستانهای غربی باعث شد که ادبیات داستانی در ایران روبه رشد پیش برود .

۲ – ۸ پیشینه داستان نویسی ( ادبیات دفاع مقدس )

هر چند نمی توان تاریخ دقیقی برای خلق اولین داستان جنگ تعین نمود اما به نظر می رسد که اولین درگیری های بشری بهانه اولین روایت های او گردیده است . روایت هایی که انعکاس آن را می توان بر سنگ نگاره ها یافت. در این میان می توان به آثار حماسی کشورها اشاره کرد. از جمله آنها می توان به « ایلیاد و اودیسه هومر» اشاره کرد و در آثار ایرانی در زمینه ی داستانهای جنگ می توان به شاهنامه ی فردوسی و پیش از آن شاهنامه ی دقیقی را نام برد . به طور کلی ادبیات عامه و کهن رزمی به عنوان ادبیات جنگ است .

اما محمدرضا سنگری دراین باره چنین می گوید :

« از سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۴ بیش از ۲۷ نویسنده درحوزه ادبیات دفاع مقدس قلم زده اند و بیش از ۱۶۰۰ عنوان کتاب داستان در این زمینه موجود است که از این عناوین ۴۶ عنوان در زمینه داستان و دفاع رمان مقدس است .

نخسین شعر دفاع مقدس به نام « سرباز » توسط میثاق امیرفخر سروده شد و به مدت زمان کمی اولین داستان دفاع مقدس نیز نگاشته شد . اما به نظر می رسد کتاب « وقتی دود جنگ در آسمانهای دهکده دیده شد » اثر قاضی ربیحاوی که در سال ۱۳۵۹ منتشر شد اولین کتاب داستان جنگ در ایران به شمار می آید . .

اما حسن میرعابدینی داستانهایی از مجموعه « دو چشم بی سو » محسن مخملباف « ششن تابلو» اثر عبدالحی شمّاسی کنار مرغ آمین » سیروس طاهباز را به عنوان اولین داستانهای جنگ معرفی می کند که در سال ۱۳۶۰ منتشر شدند و پس از آن داستانهای دیگری نیز منتشر شد از جمله می توان به آثار « زمین سوخته »

احمد محمود « نخل های بی سر » قاسمعلی فراست ، « عروج و راه بی کناره » ناصر ایرانی اشاره کرد . ( حنیف ، ۱۳۸۸ : ۵۰ )

۲ – ۸ – ۱ سیر و تحول ادبیات داستانی جنگ دفاع مقدس :

به طور کلی می توان گفت که تمایل اغلب نویسندگان ادبیات داستانی دفاع مقدس و جنگ خلق آثار واقع گرایانه بود . نویسندگان در آغاز پیدایش آن به شعار توجه خاصی داشتند می توان گفت که بیشتر توجه نویسندگان به حوادث اولیه جنگ بود . به تیپ سازی بیشتر از شخصیت پردازی توجه می کردند اما به نظر می رسد با عبور از سالهای پایانی جنگ و دفاع مقدس به تدریج از نظر ساختار و محتوا دگرگون شد و نویسندگان در این سالها به تکنیک های داستان نویسی بیشتر از قبل توجه می کردند و حرفهایی که در زمان جنگ امکان بیان آ ن را نداشتند در این داستانها گفته شد و همین امر باعث رونق داستانهای جنگ و دفاع مقدس شد .

نویسندگانی چون احمد دهقان ، بلقیس سلیمانی و … مباحثی از جنگ را مطرح کردند که بیش از آن و در زمان جنگ امکان بیان کردن آن را نداشتند و برخی از نویسندگانی چون ابراهیم حسن بیگی و زهرا رواریان تلاش می کردند در کنار حفظ شاخصه های داستان نویسی جنگ گریزی نیز به نابسامانی های بعد از جنگ نیز بزنند و نویسندگان دیگری نیز در سارختار داستانهای جنگ دفاع مقدس تحولاتی پدید آوردند .

به نظر می رسد داستانهای جنگ دفاع مقدس در سالهای پس از جنگ دچار تحولات وسیعی شده و این گونه ادبی سیر صعودی خود را ادامه داده است .

خلق آثار داستانی جنگ و دفاع مقدس با اوضاع سیاسی و اجتماعی هر جامعه ای در ارتباط است و تحولات دو دهه اخیر توانسته است بر این روند تاثیر بگذارد . ( حنیف ، ۱۳۸۸ : ۶۱ )

در این بخش دیدگاه نویسندگان صاحب نظران ایرانی درباره جایگاه ادبیات جنگ و دفاع مقدس در ادبیات معاصر را بیان می کنیم .

« سمیرا اصلان پور در این باره بیان می کند که آمار پایین کتابخوانی در ایران از علل های اصلی نرسیدن ادبیات جنگ و دفاع مقدس به جایگاه واقعی آن است و با این حال معتقد است که ادبیات دفاع مقدس نسبت به سایر گونه ها از رشد بهتری برخوردار بوده است .

محمود اکبرزاده سیر و رشد ادبیات داستانی جنگ را توضیح می دهد .

ادبیات دفاع مقدس یک ادبیات نوظهور در کشور ما بوده است و اگر به تاریخ دو – سه هزار ساله ی مکتوب خود نگاه کنیم می بینیم جنگ در کشور ما بوده و تاریخ جنگ نویسی بود اما و چون آغاز دفاع مقدس یکی دو سال بعد از انقلاب بوده هنوز بسیاری از نویسندگان قبل از انقلاب نتوانسته بودند خودشان را با حوادث جنگ تطبیق دهند و از طرفی نویسندگان نوظهور هم نتوانسته بودند عظمت جنگ لذا یک واقعه را در همان سالها انعکاس دهند . البته بسیاری معتقدند ادبیات جنگ بوجود آمد که ادبیات جنگ سالها بعد بوجود آمد .

از اوایل دهه هفتاد با حمایت مقام معظم رهبری حمایت از نویسندگان جنگ به امری واجب تبدیل شد اما واقعیت این است که ادبیات دفاع مقدس نتوانسته خودش را در ردیف دیگر گونه های ادبیات قرار دهد .

رضا امیرخانی در این باره بیان می کند : در اواسط دهه ۸۰ ادبیات داستانی دفاع مقدس جایگاه ویژه ای در کنار سایر گونه های ادبیات داستان دارد . او می گوید « از اوایل دهه ۸۰ اقبال به این گونه ادبی بیش از سایر گونه ها بوده است و مردم دوست دارند از هر چیز جنگ بشنوند و همین امر باعث رشد ادبیات داستانی جنگ می شود » . ( حنیف : ۱۳۸۸ : ۷۹ )

بنابراین می توان گفت ادبیات داستانی دفاع مقدس در میان دیگر گونه ها و اثار ادبی از رشد خوبی برخوردار بوده است و در مجموع می توان گفت جایگاه ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس در ادبیات معاصر قابل قبول و البته قابل دفاع بوده است .

۲-۸-۲ جایگاه ادبیات دفاع مقدس و جنگ در ادبیات معاصر :

درباره ادبیات داستانی جنگ دفاع مقدس در ادبیات معاصر نظرات کلی ارائه شده است البته این نظرات نشان دهنده آن است که داستان جنگ و دفاع مقدس به نسبت عمرش از رشد خوبی برخوردار بوده است ناگفته نماند که برگزاری جشنواره هایی چون کتاب سال دفاع مقدس توانسته است به رشد هر چه بیشتر این نوع ادبی بیفزاید و داستان جنگ و دفاع مقدس توانسته است جایگاه خود را در میان موضوعات دیگر بیابد و با قدرت هر چه بیشتر به سوی جایگاه والای خود حرکت کند.

۲-۹ کشف حجاب و پیامد های آن :

بدون تردید یکی ا زمهمترین مسائل اساسی در سده اخیر توطئه و مبارزه علیه لباس ملی مردان و پوشش اسلامی در جامعه ی مسلمین بوده است .

استعمار در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم توطئه های گسترده ای را برای استثمار دیگر کشورها شروع کرد ولی برای حضور در آن کشورها ، نیاز به زمینه ها و شرایط مناسب داشت . این چنین دریافته بود که با حمله نظامی و اشغال یک کشور مدت زیادی نمی تواند دوام بیاورد و به همین دلیل دست به کارهای زیادی زد و از جمله توطئه هایی که که کشورهای استعماری برای ایران ریخته بودند از بین بردن استقلال مسلمین و مسئله کشف حجاب بود .

آنان معتقد بودند که چون زنان مسلمان با حجاب هستند همین امر موجب شده است که فساد و فحشا در ایران نفوذ نکند. آنان می خواستندبه هر وسیله ای که شده مسلمانان را بی حجاب کنند و بی حجابی را در بین زنان رواج دهند آنان این مسئله را دریافته بودند که وقتی زنان مسلمان جامعه ای بی حجاب شوند مردها و جوانان فریفته می شوند و در نتیجه فساد در خانواده ها نفوذ می کند .

استعمار به خوبی دریافته بود که مردان نسبت به پوشش زنان خود بسیار اهمیت می دهند و یکباره حاضر نمی شوند تن به کشف حجاب بدهند و آنرا اجرا کنند و به همین دلیل بهتر دیدند که ابتدا از تغییر لباس مردان شروع کنند که این کار نتیجه ی مهم در بر داشت .

۱- اول اینکه ذهن و روح جامعه را نسبت به تغییرات عمده که خود آداب و سنن اجتماعی به شمار می رفت آماده کند .

۲- دوم اینکه نحوه عکس العمل اقشار مختلف مردم از جمله روشنفکران تحصیل کرده ها ، روحانیون ، کارمندان و کار گران زنان را بسنجند .

رژیم پهلوی آخرین بروز غرب گرایی خود را در سال ۱۳۱۳ نشان داد و با حذف کلاه پهلوی به کلاه شاپو دگرگونی مورد نظر را اجرا کرد و زمینه نهایی برای کشف حجاب را فراهم کرد تا اینکه سرانجام در ۱۷ دی ماه یال ۱۳۱۴ رضا شاه به همراه ملکه و دخترانش برای انجام مراسم فارغ التحصیلی در دانشسرای مقدماتی بدون حجاب حاضرشد و از آن روز فجایع این اقدام ضداسلامی و ملی با انواع ظلم و جنایتها آغاز شد . ( مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ۱۳۷۸ :۸۲ )

پیامدهای کشف حجاب :

۱- پیامدهای اقتصادی : تاثیر اقتصادی تغییر لباس و کشف حجاب این بود که زمینه ی استفاده از لباس ها و لوازم آرایشی و سایر فرآورده های ظاهر فریب سرمایه داری غنی فراهم گردید.

۲– پیامدهای اجتماعی : یکی از مهم ترین پیامدهای اجتماعی تغییر لباس ، کشف حجاب و افزایش فاصله میان نسل و طبقه ی غربگرا با کل جامعه بود.

۳- پبامدهای فرهنگی و عقیدتی: تغییر لباس در مردان و زنان ناشی از فرهنگ و عقیده ی مشخص است . گرچه در ابتدای سیطره ی رضاخان این مورد با زور و سر نیزه و دیکتاتوری تا حدودی و بیشتر در سطح طبقه مرفه جامعه پیاده شد ولی به هر حال « خو » دادن مردم به آن و پذیرفتن تدریجی آن از طرف مردم موجب ایجاد نوعی تفکر و بینش خاص در خصوص فرهنگ و عقیده گردید. (مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، ۱۳۷۸ : ۸۷ )

۲-۱۰ معرفی رضا امیر خانی:

« رضا امیر خانی » استان نویس معاصر ، ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد وی دوران دبیرستان را در دبیرستان علامه حلی تهران درس خوانده و در فضای پرهیجان انقلاب اسلامی بزرگ شده است و گه گاه با کیف کودکانه ای پر از اعلامیه پوششی بود برای کارهای پدرش ..

درسال ۱۳۶۰ توفیق بوسیدن دست امام خمینی « ره » نصیب او شد و در سال۱۳۶۲ به مرکز آموزش

تیز هوشان علامه حلی راه می یابد .

عضویت در گروه سه نفره به سر پرستی جوانی مهندس که از جنگ برگشته بود و طراحی و ساختن هواپیمای یک نفره غدیر – ۲۴ مکه در چهارمین جشنواره ی ابتکارات و اختراعات خوارزمی مقام اول را کسب می کند وی در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شده است.

و از دیگر فعالیتها ی آقای امیر خانی می توان به موارد زیر اشاره کرد :

-کار کردن در پروژه دو نفره آموزش غدیر -۲۷ و هم زمان گرفتن مدرک خلبانی شخصی ( پی . یی . ال ) به عنوان جوانترین خلبان شخصی کشور در سال ها .

– عضویت در هیات مدیره ی موسسه خصوصی هواپویان به ( سال ۱۳۷۱)

– شاعر شدن در چنین دوره از دوازده دوره ی شب های شعر.

– خدمتگزار ، خدمت گزاران در هیات خدمت گزاران اهل بیت از تاسیس آ ن در سال ۱۳۷۰

– ساختن و نصب کردن یک تنور خورشیدی در شاگرد .

– راه انداختن سایت لوح به سال ۸۱ و سر دبیری آن تا سال ۸۴

– ریاست هیات مدیره ی انجمن قلم ایران از سال ۸۴ تا ۸۶

– برگزار کردن جشنواره ی سلام بر نصرالله هم زمان با جنگ سی وسه روزه

– فرستادن بزرگترین کاروان اهل بیت فرهنگ ایرانی به لبنان به سال ۸۶

– سفر به همه استان های کشور و بیست وپنج کشور دنیا

در داستان های آقای امیر خانی زمینه ی دینی و مذهبی دیده می شود و البته این زمینه ی دینی و مذهبی در غالب موضوع دفاع مقدس و جنگ مطرح شده است .

۲-۱۱ معرفی آثار امیر خانی[۱۵]

آثار رضا امیر خانی عبارتند از :

۱- ارمیا ( رمان ، ۱۳۷۴ – انتشارات سوره مهر )

۲- ناصر ارمنی ( مجموعه داستان های کوتاه ، ۱۳۷۸ – نشرکتاب سیستان )

۳- من او ( رمان ، ۱۳۷۸ – انتشارات سوره مهر )

۴- از به ( داستان بلند ، ۱۳۸۰ – نشر کتاب سیستان )

۵- داستان سیستان ( سفرنامه ، ۱۳۸۲ – نشر قدیانی )

۶- نشت نشا (مقاله بلند ، ۱۳۸۲ – نشر قدیانی )

۷- بیوتن (رمان ، ۱۳۸۷ – – نشر قدیانی)

۸- سر لوحه ( مجموعه یادداشت های پراکنده « سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴ » ۱۳۸۸»

۹- نفحات نفت ( ۱۳۸۹ نشر افق )

۱۰- جانستان کابلستان ( سفر نامه ؛ ۱۳۹۰ – نشر افق )

۱۱ – قیدار ( رمان ، ۱۳۹۱ – نشر افق)

۲-۱۱-۱ « ارمیا » ( رمان )

« ارمیا » نخستین کتاب رضا امیر خانی ، وی کتاب را در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی نوشت . نام کتاب از شخصیت اصلی آن وام گرفته شده ، پسری که سالهای پایانی جنگ ایران و عراق را در جبهه گذرانده و پس از فبول قطعنامه به تهران بازگشته است. نحوه ی زندگی اجتماعی پس از جنگ برای او که سالها در شرایط متفاوتی زندگی کرده، بسیار دشوار است به همین دلیل تصمیم می گیرد از تهران به شمال کشور سفر کند در تنهایی به مسائلی که در این مدت با آنها دست گریبان بوده بیاندیشد .

۲-۱۱-۲ « ناصر ارمنی ( مجموعه داستان )

این کتاب مجموعه ای از یازده داستان کوتاه با عناوین زفرم، انگشتر، رتبه قبولی، یک پژوهش خشن، کوچولو، ناصر ارمنی، کمال، سه نفر، سال نو و گوش شنوا است. ناصرارمنی داستان مردی به نام ناصر است که فرزند همسر دوم پدر خود است. پدر برای آنکه بابت اختیار کردن همسر دوم به دردسر نیفتد و دیگران، خصوصا همسر اول از این قضیه بویی نبرد، برای آنکه خانه ای در محله ارمنی ها ، که در آن زمان برای مسلمانان اقامت در آن محله ها تنگ بود، خریداری کرد . لقب ارمنی را از همان دوران نوجوانی همسالان ناصر به او دادند و در این داستان می خوانیم که ناصر چگونه تلاش می کرد که این لقب را از اسم خود پاک کند .

۲-۱۱-۳ « من او » ( رمان )

داستان مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است. راوی قهرمان داستان هم است و ماجراهای زندگی خود را از کودکی تا مرگ روایت می کند. علی فتاح فرزند یک تاجر ثروتمند است، در کودکی پدر خود را از دست داده می دهد. و تحت نظر پدر بزررگش بزرگ می شود. در نوجوانی به مهتاب، همبازی دوره کودکی خود دل می بندد و ناگفته نماند این علاقه به ازدواج نمی انجامد. مهتاب با خواهر علی به فرانسه می رود خواهر علی ( مریم ) با یک مبارز الجزایری ازدواج می کند و این مبارز ترور می شود مریم و مهتاب به ایران بر می گردند. در سالهای موشکباران تهران، خواهر علی ( مریم ) و مهتاب به شهادت می رسند. علی فتاح در اواخر عمر همه اموا ل پدری خود را به نیازمندان می بخشد و فوت می کند .

۲-۱۱-۴ « از به » ( داستان بلند)

ازبه در قالب دسته نامه های رد و بدل شده بین آدم های گوناگونی نوشته شده است ، مانند کتاب بابا لنگ دراز جین و بستر با این تفاوت که آدمهای بیشتری در آن نقش دارند .

ماجرای اصلی این است که خلبان جانبازی به نام مرتضی مشکات که دو پای خود را از دست داده ، بار دیگر می خواهد پرواز کند که با مخالفت همه مواجه می شود . اما سرانجام به کمک دوست خود رحیم مهربان با شگردی جالب موفق به پرواز می شود .

۲-۱۱-۵ داستان سیستان ( سفرنامه )

داستان سیستان چهارمین اثر امیر خانی می باشد. سفرنامه ی شخصی وی به استان سیستان و بلوچستان ایران به همراه رهبر جمهوری اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای می باشد.

۲-۱۱-۶ « نشت نشا » (مقاله بلند)

این کتاب به بررسی پدیده فرار مغزها و عوامل آن می پردازد.

۲-۱۱-۷ « بیوتن » ( رمان )

این کتاب که درون مایه ای پیرامون هویت انسان ایرانی در پایتخت دنیای امروز یکسال سیرو سفر نویسنده با یک خودرو در سراسر ایالات متحده آمریکا و آشنایی او با شرایط اجتماعی این کشور و طیف های مختلف مهاجران ایرانی است .

۲-۱۱-۸ « سرلوحه ها » ( مجموعه ی یادداشت های پراکنده )

این اثر شامل گزیده ای از یادداشت های امیرخانی است. در برگیرنده چهار بخش است، شامل عناوین الواح، امکنه، اجتماعیات و فرهنگ گوناگون و جذابی است .

۲-۱۱-۹ « نفحات نفت»» ( مقاله )

نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت نفتی مقاله ای بلند است که قلم رضا امیر خانی در نقد و مدیریت و فرهنگ نفتی ..

۲-۱۱-۱۰ « جانستان کابلستان »( سفر نامه)

جانستان کابلستان شرح سفر اتفاقی امیر خانی به افغانستان است .

۲-۱۱-۱۱ « قیدار » ( رمان )

قیدار رمانی است که در سال « ۹۱ به» به چاپ رسید . برند جایزه فصل ارشاد شد این کتاب در ۹ فصل « داستان مردی است به نام قیدار؛ که دوست دارد ادامه دهنده راه نیاکان خود باشد قیدار مردی است میان سال که خوبی وخصلت جوانمردی و لوطی گری را در خودحفظ کرده است .

فصل سوم :

« عناصر داستان »

۳-۱ معرفی عناصر داستان :

خلق هر اثر هنری دقیق ترین و حساب شده ترین نظامهاست ، بنابر این نویسنده برای خلق داستان باید به عناصر تشکیل دهنده آن توجه کند تا در نهایت اثری که خلق می کند دارای ساختاری قابل قبول باشد .

هر داستانی می تواند شکل های متفاوتی ساخته شود بنابراین در نوشتن باید به عناصرتشکیل دهنده آن توجه کرد و این عناصر داستانی عبارتند از :

پیرنگ

شخصیت

حقیقت مانندی

درونمایه

موضوع

زاویه ی دید

صحنه

تصویر

سبک

۱۰- گفت و گو

۱۱- لحن

۱۲- فضا و رنگ

در این پایان نامه از عناصر ۱۲ گانه ی داستانی به تاکید ۸ عنصر داستانی می باشد در اینجا تعریف کوتاهی از این عناصر ارائه می شود .

– پیرنگ :

الگوی حوادث است و اسطوره پیرنگ را ترکیب کننده حوادث و تقلید از عمل دانسته است ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ :۶۳ )

– شخصیت :

فرد ساخته شده ای است که مانند اشخاص حقیقی از ویژ گی هایی برخودار است و با این ویژگی ها در داستان ظاهر می شود. ( داد، ۱۳۷۵ : ۱۷۷ )

– حقیقت مانندی :

کیفیتی که در عمل داستانی ، شخصیت های اثری وجود دارد و احتمال ساختی قابل قبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهم می آورد ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ : ۱۴۳ )

– زاویه دید : جایگاهی است که نویسنده از آن زاویه به دنیای داستان به شخصیت های آن ، به فضا و اماکن آن می نگرد و داستان را برای ما روایت می کند ( فتاحی ، ۱۳۸۶ : ۸۷ )

– صحنه : موقعیت زمانی و مکانی که عمل داستان در آن تحقق می یابد . ( داد ، ۱۳۸۰ : ۹۱ )

– سبک : ویژگی شخصیتی بیان است خواه در نوشتار خواه در گفتار ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۵۹ )

– گفت گو : صحبتی را که میان دو شخص یا بیشتر رد و بدل می شود یا آزادانه در ذهن شخصیت واحدی دراثر ادبی پیش می آید گفت گو می گویند . ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۴۶۶ )

– لحن : ایجاد فضا در کلام است ( شمیسا ، ۱۳۸۳ : ۱۸۲ )

حال به توضیح و تحلیل هر کدام از این عناصر می پرازیم :

۳ – ۱ – ۱ پیرنگ[۱۶]

در این بخش به بررسی پیرنگ و عوامل موثر بر آن می پردازیم :

۳ – ۱ – ۱ – ۱ تعریف پیرنگ

اولین چیزی که بعد از خواندن یک داستان در ذهن خواننده آن باقی می ماند پیرنگ داستان است . بنابراین پیرنگ مهمترین عنصر وحدت بخش داستان است تعریف های مختلف و متفاوتی از پیرنگ ارائه شده است « پیرنگ مرکب از دو کلمه پی + رنگ است ، پی معنای بنیاد و شالوده آمده است و رنگ به معنای طرح و نقش بنابراین روی هم پیرنگ به معنی بنیاد نقش و شالوده طرح است » ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۶۲ )

ناصر ایرانی در اصطلاح شناسی داستان پیرنگ را چنین تعریف می کند :

« به تلقی گفته می شود که نویسنده به رویدادهای داستان می دهد تا به نتیجه ای که به دلخواه اوست دست یابد ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۴۲ )

پیرنگ استخوان بندی داستان است مجموعه ای از حوادث و ماجراهاست که در داستان اتفاق می افتد و این حوادث از تنوع برخوردار است و چه وقایع پیچیده باشد و چه ساده داستان بر آن بنا می شود و به آن انسجام و همبستگی می بخشد .

« واژه ی پیرنگ در داستان به معنی روایت حوادث و داستان با تاکید بر رابطه علیت می باشد » ( داد ، ۱۳۵۷ : ۵۷ ) شاه مرد و بعد ملکه داستان است زیرا فقط ترتیب منطقی حوادث داستان با تاکید بر رابطه علیت می باشد اما شاه مرد و بعد ملکه از غصه دق کرد پیرنگ است زیرا در این میان علیت و چرایی مرگ ملکه تاکید شده است .

ارسطو پیرنگ را ترکیب کننده ی حوادث و تقلید از عمل داستان دانسته است و پیرنگ را مشتکل از سه بخش می داند : آغاز که حتما نباید در پی حادثه دیگری آمده باشد میان که هم در پی حادثه آمده و هم با حوادث دیگر دنبال می شود و پایان که پیامد طبیعی و منطقی حوادث پیشین است . ( همان : ۵۸ )

۳ – ۱ – ۱ – ۲ عناصر ساختاری پیرنگ :

الف ) گره افکنی

ب ) کشمکش

ج ) هول و ولا و حالت تعلیق

د )بحران

ه ) بزنگاه و نقطه اوج

و ) گره گشایی

۳ – ۱ – ۱ – ۳ گره افکنی :

موانعی که نویسنده بر سر راه شخصیت های داستان می گذراد تا هم با افکندن هول و ولا و تعلیل در دل خواننده کشش بیشتری برای ادامه مطالعه پدید اورد . ( انوشه ، ۱۳۶۷ : ج ۲ ۱۱۷۶ )

لئوناردوبیشاب معتقد است :

نویسنده هنگامی می تواند در داستان گره افکنی کند که حوادث و منافع شخصیت ها در تضاد با یکدیگر باشند . ( بیشاب، ۱۳۷۸ : ۳۳۳ )

۳ – ۱ – ۱ – ۴ کشمکش :

کشمکش مقابله دو نیرو و دو شخصیت است که بنیاد حوادث را می ریزد و عنصر مهم تشکیل دهنده ی پیرنگ است :

۱ – کشمکش های جسمانی :

وقتی است که دو شخصیت درگیری جسمانی دارند و در تعارض با یکدیگر هستند .

۲ – کشمک های ذهنی :

وقتی که دو فکر در تعارض با یکدیگر هستند .

۳ – کشمکش های عاطفی :

وقتی عصیان و شورش در میان باشد و تعارض میان عواطف مختلف در شخصیت های داستان حاکم باشد .

۴ – کشمکش های اخلاقی :

ستیز و مخالفت شخصیت داستان با اصول اخلاقی و اجتماعی

۳ – ۱ – ۱ – ۵ هول و ولا و حالت تعلیق :

با گسترش پیرنگ کنجکاوی خواننده بیشتر می شود و شور و اشتیاقش برای دنبال کردن ماجرای داستان ، زیادتر و خواننده نسبت به شخصیت داستان علاقه مند می شود و همین علاقه مندی نسبت به عاقبت کار آن شخصیت و او را درحالت انتظار و دل نگرانی نگه می دارد و چنین کیفتی را حالت تعلیق یا هول و ولا می گویند ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۷۵ )

۳ – ۱ – ۱ – ۶ بحران :

بحران لحظه ای است که نیرو های مقابل برای آخرین بار با هم تلاقی می کنند و عمل داستانی را به نقطه اوج یا بزنگاه می کشاند و موجب دگرگونی زندگی شخصیت های داستان می شوند تغییر قطعی در خط اصلی داستان بوجود می آورند ( همان : ۷۶ )

۳ – ۱ – ۱ – ۷ نقطه اوج بزنگاه :

در فرایند داستان ، آنجا که تنش به او اوج می رسد و بالاترین نقطه بحران داستان است و قوی ترین رابطه حسی بین خواننده و متن پدید می آید نقطه اوج خواننده می شود ( بی نیاز ، ۱۳۸۷ : ۳۸ )

۳ – ۱ – ۱ – ۸ گره گشایی :

به حوادثی اطلاق می شود که در پی اوج داستان رخ داده و همه ابهامات و پیچیدگی ها را می گشاید و سرنوشت شخصیت اصلی داستان مشخص می شود ( انوشه ، ۱۳۷۶ . ج ۲ : ۱۱۷۷ )

هر اندازه زمان گره گشایی کمتر باشد تاثیر بیشتری بر خواننده می گذارد .

۳ – ۱ – ۱ – ۹ پیرنگ باز – پیرنگ بسته :

« پیرنگ را به دو دسته پیرنگ باز و پیرنگ بسته تقسیم کرده اند .

پیرنگ بسته ، پیرنگی است که از یک فن پیچیده و تودرتو و خصوصیت فنی نیرومند برخوردار باشد و به عبارت دیگر نقطه ساختگی حوادث بر نقطه طبیعی آن می چربد . » ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۷۹ )

پیرنگ باز :

« پیرنگی که نقطه طبیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه کند در این نوع داستانها اغلب گره گشای وجود ندارد و اگر داشته باشد زیاد به چشم نمی خورد » ( همان : ۸۰ )

۳ – ۱ – ۱ – ۱۰ انواع پیرنگ از نظر شخصیت :

۱ – بالغ : شخصیتی است که حرکتش رو به کمال باشد و یا تصمیم گیری ها و یا انتخاب های درست باعث تغییر زندگی خود می شود .

۲ – اصلاح طلب : شخصیتی است که قصدش دگرگونی وضع موجود نیست او کسی است که برخلاف بالغ اغلب دچار اشتباه می شود و خواننده معمولا نسبت به او احساس ترحم نمی کند .

۳ – آزمونی : شخصیتی است که با ارده و هدفدار با وجود تمام فشارهایی که بر او وارد می شود تسلیم نمی شود و با کمک اراده از آزمون های گوناگون سربلند بیرون می اید.

۴ – شخصیت منحط : شخصیتی که قبلا خوب بوده و اکنون به دلایل گوناگون به انحطاط و فساد بیش از خوبی کمال گرایی گرایش دارد . ( انوشه ، ۱۳۷۶ . ج ۲ : ۱۲۱ )

۳ – ۱ – ۲ شخصیت پردازی :

در این بخش به بررسی شخصیت و شخصیت پردازی به عنوان یکی از عوامل اصلی در شکل گیری رمان پرداخته می شود .

– « شخصیت فرد ساخته شده است که مانند اشخاص حقیقی از ویزگی هایی برخوردار است و با این ویژگی ها در داستان نمایش ظاهر می شود . » ( داد ، ۱۳۷۵ : ۱۷۷ )

– « از نظر ابراهیمی موجودی است که ماجراها و حوادث داستان اعمال و عکس العمل های او را باعث می شود و کنش و واکنش های متقابلا در روند وقایع و حوادث ماجراهای داستان تاثیر می گذارد » ( ابراهیمی ، ۱۳۸۷ : ۱۸۰ )

– « اشخاص ساخته شده که در داستان و نمایش نامه های ظاهر می شوند شخصیت می نامند . » ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ ؛ ۸۳ )

– « شخصیت بار اصلی داستان را بر دوش می کشد با کنش و واکنش آنهاست که باعث می شود که هم خودشان ساخته شوند و روایت داستان پیش رود و رخدادهای حوادث داستان متناسب با آن شکل می گیرند . ایرانی شخصیت را چنین تعریف می کند . »

– « به شخص گفته می شود که درجهان داستان خواه ، اسطوره ، حماسه ، رمانس و… حضور دارد و نقش اصلی یا فرعی را ایفا می کند . » ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۵۹۰ )

– شخصیت در اثر روایی یا نمایشی فردی است که کیفیت روایی و اخلاقی او در عمل او آنچه می گوید و می کند و وجود داشته باشد خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزه داستان تقریبا مثل افراد واقعی جلوه می کند شخصیت پردازی می گویند . ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۸۴ )

یکی از معیارهای سنجش رمان خوب شخصیت ها معقول و پذیرفتنی آنهاست شخصیت هایی که در جریان داستان زنده و واقعی جلوه کنند در داستان کوتاه غالباً مجالی برای شخصیت پردازی نیست و شخصیت پردازی بیشتر در رمان مهم است .

شخصیت درادبیات داستانی معاصر عموماً و در رمان نو خصوصاً جلوه ای دیگر پیدا کرده است و عنصر شخصیت هر چه به رمان نو و معاصر نزدیک می شود . با مفهوم پیشین خود فاصله می گیرد .

شخصیت در اصطلاح داستان به کسی گفته می شود که ساخته و پرداخته ذهن نویسنده باشد ( انوشه ، ۱۳۷۶ : ج ۲ : ۸۵۹ )

میرصادقی عقیده دارد که نویسنده برای آنکه بتواند شخصیت قابل قبولی ارائه کند باید سه عامل مهم را درنظر داشته باشد .

شخصیت ها باید در رفتار و خلقیاتشان ثابت قدم و استوار باشند .

شخصیت ها برای آنچه انجام می دهند باید انگیزه معقولی داشته باشند .

شخصیت ها باید پذیرفتنی و واقعی جلوه کنند ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۸۵ )

« هسته مهم دیگری که در مورد شخصیت پردازی باید به آن توجه داشت این است که شخصیت پردازی انواع گواناگونی دارد و این انواع به صورتهای متعدد ممکن است که با هم ترکیب شوند و خواننده با هشیاری و آگاهی در برابر انواع مختلف شخصیت پردازی از خود واکنش نشان دهد »
( اسکولز ، ۱۳۷۷ : ۲۲ )

ای . ام فورستر در کتاب جنبه های رمان شخصیت های داستان را به دو نوع تقسیم کرده است .

نخست : شخصیت ثابت که می توان همه وجود او را در یک جمله وصف کرد و به خواننده شناساند او یک طرز فکر و ایده و کیفیت روانی بیشتر ندارد پیچیده نیست و با جزئیات سر و کار ندارد .

دوم : شخصیت جامع از نظر خلقیات و انگیزهای رفتاری موجودی پیچیده است و با جزئیات و مسائل پیرامون سروکار دارد . ( شمسیا ، ۱۳۸۳ : ۱۸۰ )

۳ – ۱ – ۲ – ۱ شخصیت ایستا – شخصیت پویا :

شخصیت های داستان های کوتاه و رمان … را می توان از جنبه های مختلف تقسیم بندی کرد از جمله این تقسیم بندی هاگروه شخصیت های ایستا وگروه شخصیت های پویا است .

شخصیت ایستا : شخصیتی در داستان است که تغییر نکند یا اندک تغییر را بپذیرد . ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۹۳ )

به عبارت دیگر در پایان داستان همان باشد که در آغاز بوده است و حوادث داستان براو تاثیر نکند اگر تاثیر کند تاثیر کمی می باشد .

شخصیت پویا : شخصیت پویا ، شخصیتی است پی در پی و مداوم در داستان دستخوش تغییر و تحول باشد و جنبه ای از شخصیت او و جهان بینی او و یا خصلت و خصوصیت شخصیت او دگرگون شود . ( همان : ۹۴ )

۳ – ۱ – ۲ – ۲ انواع شخصیت در داستان از لحاظ ساخت و بافت :

۱- شخصیت قالبی :

شخصیت هایی هستند که نسخه بدل یا کلیشه شخصیت های دیگری باشند . شخصیت های قالبی از خود هیچ شخصیتی ندارند و ظاهرش آشناست صحبتش قابل پیش بینی است و نحوه عملش مشخص است ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ ، ۹۶ )

۲ – شخصیت قراردادی :

« شخصیت های قراردادی افراد شناخته شده ای هستند که مرتبا در داستان ها ظاهر می شوند و خصوصیتی سنتی و جاا فتاده دارند شخصیت های قرار دادی به شخصیت های قالبی خیلی نزدیکند و گاه تشخیص این دو از هم دشوار است » ( همان ۹۹ )

۳- شخصیت های نوعی :

شخصیت های نوعی یا تیپ نشان دهنده ی خصوصیات گروه یا طبقه ای از مردم است که او را از دیگران متمایز می کند برای آفریدن چنین شخصیتی باید حقیقت را از چند نمونه ی واقعی و زنده گرفت . ( همان :۱۰۱ )

۴- شخصیت های تمثیلی :

شخصیت های تمثیلی ، شخصیت های تمثیلی جانشین شنونده ای هستند به این معنا که شخصیت ها بر جای فکر خلق و خوی وصفی نشسته اند و غالباً این شخصیت ها دو بعد دارند بعد فکری که مد نظر نویسنده است و بعدی که در آن مجسم می شود .

۵- شخصیت های نمادین :

شخصیت نمادین ، شخصیتی است که به نویسنده امکان می دهد مفاهیم اخلاقی یا کیفیتهای روحی و معنوی را به قالب عمل در آورد (داد ، ۱۳۷۵ :۱۸۱ )

۶- شخصیت های همه جانبه :

شخصیت های همه جانبه در داستان توجه بیشتری را به خود جلب می کنند این شخصیت ها با جزئیات بیشتری شرح داده می شود و خصلت های فردی آنها متمایزتر از شخصیت های دیگر رمان است .

 

 

 

انواع شخصیت در داستان از لحاظ نقش و عملکرد آ نها در پیرنگ داستان

۱- شخصیت اصلی :

مهم ترین نقش را در داستان دارد شخصیت اصلی را گاهی قهرمان نیز می گویند.

۲- شخصیت مخالف :

نقطه ی مقابل شخصیت اصلی است و کشمکش داستان حاصل تقابل این دو شخصیت است شخصیت مخالف اغلب صفات منفی دارد .

۳- شخصیت قهرمان :

شخصیتی است که توانایی انجام بسیاری از کارها و اعمال خارق العاده را دارد و صفات او مثبت است . شخصیت درونی قهرمان پیچیده چند بلدی نیست بلکه معمو لا شخصیتی مطلق و تک بعدی دارد .

۴– تیپ :

شخصیتی است که نماینده خصوصیات و مشخصات گروه ، طبقه صنفی اجتماعی باشد مانند تیپ قصاب روشنفکر ..

۵- شخصیت قرار دادی :

شخصیتی است که به دلیل تکرار پی در پی در آثار ادبی، شکل قراردادی پیدا می کند . (انوشه ؛ ۱۳۷۶ .ج۲ :۸۵۹ )

۳-۱-۲-۴ شیوه های شخصیت پردازی :

نویسنده ممکن است برای شخصیت پردازی در داستان در سه شیوه استفاده کند :

اول : ارائه ی صریح شخصیت ها :

با یاری گرفتن از شرح و توضیح مستقیم ، به عبارت دیگر نویسنده با شرح و تحلیل رفتاراعمال و افکار شخصیت ها آ دم های داستانش را به خواننده معرفی می کند یا از زاویه دید فردی در داستان خصوصیات ، شخصیت ها ی دیگرداستان را توضیح می دهد و اعمال آنها را مورد تفسیر و تحلیل قرار می دهد . موفقیت در ارائه صریح شخصیت ها بسته به خصوصیات شخص را وی با ویژ گی های نویسنده دانای کل است .

رمان (کلیدر ) ، اثر محمود دولت آ بادی به این شیوه است .

دوم : ارائه ی شخصیت ها از طریق عمل آنان با کمی شرح و تفسیریا بدون آن :

این روش عرضه کردن شخصیت هاجزء جدایی ناپذیر روش نمایشی است زیرا از طریق اعمال و رفتار شخصیت ها ست که آنها را می شناسیم در صحنه ی تئاتر هنر پیشه با رفتار و گفتار خود رابه ما معرفی می کندو در رمان و داستان نیز از طریق اعمال گفتار شخصیت هاست که خواننده به ماهیت آن پی می برد .

رمان « وداع با اسلحه » اثر ارنست همینگوی به این شیوه است.

سوم :ارائه برون شخصیت ، تعبیر وتفسیر .

به این ترتیب که با نمایش عمل ها و کشمکش های ذهنی و عواطف درونی شخصیت خواننده غیرمستقیم شخصیت را می شناسد ویرجینیا ولف ویلیامز فاکتر از شیوه بهره برده اند. ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۹۱ – ۸۹ )

۳ – ۱ – ۳ حقیقت ما نندی:

در این بخش به بررسی حقیقت مانندی در داستان ها پرداخته می شود :

  • حقیقت مانندی به کیفیتی گفته می شود که در شخصیت ها که در عمل آثار داستانی وجود دارد و موجب می شود واقعیت داستانی باور کردنی و مقبول واقع شود . (دار ، ۱۳۷۵ :۱۱۶ )

اصطلاح حقیقت مانندی را اولین بار ارسطو بیان کرد.

  • در فرهنگ اصطلاحات ادبی ، تالیف کارل بکسون و آرتور ردگانر حقیقت مانندی چنین تعربف شده است :

«کیفیتی است که در عمل داستانی شخصیت های اثری وجود دارد و احتمال ساخت قابل قبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهم می آورد .

اینکه در چه درجه ای از احتمال یا شباهت به واقعیت لازم است تا به حقیقت مانندی دست یابیم هرگز به طور قطع معین نشده است : برای بعضی شرح دقیق واقعیت همانطور که در خوشه های خشم

اشتاین بک دیده می شود ضروری است و برای دیگران درجه ای از قدرت تخیل که کافی است باور خواننده را جذب کند اثر این کیفیت را می بخشد هر چند وقایع به صورت خیال و هم گزارش شود در چنین صورتی حتی منظومه ای داستانی مثل سرود ملوان سالخورده نوشته ساموئل تیلر کالبریج را می توان گفت که حقیقت مانندی دارد . (میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۱۴۳ )

بر طبق این تعریف حقیقت مانند در ادبیات داستانی ، به دو صورت ممکن است تحقق یابد یکی در داستان های وافع گرا و دیگری در داستانهای نمادین و تمثیلی در داستانهای واقع گرا هر واقعه ای که روی میدهد و هر موقعیتی که پیش می آید برای نویسنده در حکم مواد خام باشد که با آن داستانهای باارزش بیافریند اما نویسنده باید از این مواد به گونه ای استفاده کند که داستانش در نظر اکثر خوانندگان از ویژ گی انتقال حقیقت برخوردار باشد . ( داد ، ۱۳۷۵ : ۱۱۶ )

  • «حقیقت مانندی کیفیتی است که داستان را پیش چشم خواننده مستدل و محتمل جلوه می دهد موجب پذیرش آن می شود و نویسنده هر چه به کارش وارد باشد و هرچه به داستانش عمق و معنا بدهد و اگر داستانش از این کیفیت بهره نبرده باشد یعنی نتواند وقایع داستان را پذیرفتنی جلوه د هد داستان مو فقی از آب در نمی آید . ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ : ۱۴۲ )
  • «حقیقت مانندی کیفیتی است که در شخصیت ها و اعمال داستان وجود دارد و باعث واقعی جلوه دادن آ ن ترد خواننده می شود . ( انوشه ، ۱۳۷۶ :ج ۲ : ۵۳۱ )

در داستانهای تمثیلی و نمادین نویسنده می تواند از وقایع خیالی بهره بگیرد و این بهره گیری مشروط بر آن است که جزئیاتی برای روشن کردن مقتضیات داستان به دست می دهد.

بی نیاز می گوید :

«حقیقت مانندی بدین معنا نیست که داستان عین واقعیت باشد بلکه به این معناست که خواننده باور کندکه امکان وقوع آن وجود دارد و داستان از نظر او واقعی جلوه کند و به عبارت دقیق تر« واقعیت داستانی » در عین حال اینکه تخیل آن از ده ها بلکه صدها نکته از « واقعیت واقعی برگرفته شده است اما خود تبدیل به یک « واقعیت قائم به ذات » شده استز ( بی نیاز ، ۱۳۸۷ : ۳۹۸،۹ )

لازمه حقیقت مانندی در آثار داستانی پرداخت هنری اثر به دست نویسنده است که این نیز به نوبه خود از ویژگی های ساختاری و محتوای اثر مانند پیرنگ ، شخصیت پردازی و….نظایر آن است .

۳-۱-۴ زاویه ی دید :

در این بخش به عنصرزاویه ی دید و انواع آن پرداخته می شود :

  • « زاویه دید یا زاویه ی روایت نمایش دهنده شیوه ای است که نویسنده با آن مصالح و مواد داستان خود را به خواننده ارائه می دهد و در واقع رابطه نویسنده با داستان را نشان می دهد. ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ :۳۸۵ )
  • داد در فرهنگ به اصطلاحات ادبی می گویند « زاویه در لغت به معنی محل و گوشه است و زاویه دید یعنی محل یا دریچه ی دیدن . ( داد ، ۱۳۷۵ :۱۵۸ )
  • انوشه می گوید « زاویه دید شیوه هایی است که نویسنده از طریق آن رویدادها و ماجراهای داستان را روایت می کند . ( انوشه ، ۱۳۷۶ ج ۲ : ۷۳۹ )

زاویه دید مهمترین عامل وحدت بخش و سازنده در داستان است زیرا دیدگاه نویسنده را با جهان داستانش معین می کند به او این امکان را می دهد که داستانش را شکل و وحدت ببخشد و درک وفهم خواننده را نسبت به داستان نشان می دهد و دیگر اینکه مبنای اصلی نقد و داستان ، سنجش نظام اخلاقی و ارزشی آن است در اصطلاح داستان زاویه دید به موقعیتی گفته می شود که نویسنده نسبت به روایت داستان اتخاذ می کند و دریچه ای است که پیش روی خواننده می گشاید تا او از آن دریچه حوادث داستان را ببیند و بخواند . ( داد ، ۱۳۷۵ : ۱۵۸ )

از دیدگاه میرصادقی زاویه ی دید بیان کننده چند معنی بخصوص است :

۱- زاویه دید جسمانی با وضعیت زمانی و مکانی سروکار دارد .

۲- زاویه دید ذهنی با احساس و شیوه ی پرداخت نویسنده نسبت به مو ضوع سروکار دارد .

۳- زاویه دید شخصی که مربوط است به روایتی که به کمک آن نویسنده موضوعی را مطرح کند. (میر صادقی ، ۱۳۸۸ : ۳۸۵ )

زاویه دید در چگونگی تماس خواننده با داستان بسیار موثر است و احساسات او را نسبت به شخصیت های داستان هدایت می کند بنابراین نوع زاویه ی دید است که معین می کند تماس خواننده با داستان بواسطه باشد یا بی واسطه .

انتخاب زاویه دید مناسب به فراخور حال و هوای داستان بسیار دارای اهمیت است ، زیرا زاویه دید در شمار عناصری است که بر دیگر عناصر داستانی تاثیر می گذارد .

۳-۱-۴-۱ تقسیم داستان از لحاظ زاویه دید به پنج گروه :

۳-۱-۴-۱-۱ من – روایتی :

گروه اول داستان های کوتاه و رمان هایی است که در آن زاویه دید اول شخص استفاده شده و نویسنده در حکم روایت کننده داستان است . در این شیوه بازگویی نقل داستان به یک من واگذار می شود اگر این من شخصیت اصلی داستان باشد از او به عنوان راوی قهرمان یاد می شود و در غیر اینصورت راوی ناظر نامیده می شود . ( همان : ۳۹۵ )

بهترین داستانهای جهان به همین شیوه نگارش یافته است .

۳-۱-۴-۱-۲ دانای کل:

این گروه داستان هایی است که از زاویه سوم شخص به سیر وقایع داستان نگاه می کند و نویسند همچون گوینده ای رفتار و اعمال شخصیت های داستان را بیان می کند .

نویسنده داستان به قالب شخصیت های داستان می رود و با ذهنیت آنها نسبت به شخصیت های دیگر اوضاع و احوال حاکم بر داستان داوری میکند رمان نویس زاویه دید را از شخصیتی به شخصیت دیگر تغییر می دهد و به ما این امکان را می دهد که از آن آگاهی نسبی بهر ه مند شو یم و بتوانیم افکار شخصیت های داستان را بخوانیم . ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ : ۳۹۶ )

۳-۱-۴-۱-۳ زاویه دید دانای کل محدود :

در این گروه از داستان ها ، زاویه ی دید برروی شخصیتی خاص متمرکز است و این شخصیت هسته ی مرکزی روایت را تشکیل می هد و خواننده از دید او به دیگران می نگرد و از زاویه ی دید همین شخصیت به شخصیت های دیگر داستان نگاه می کند واعمال و رفتار او را مورد قضاوت قرار میدهد . زاویه دید دانای محدود برای داستان کوتاه مناسب تر از رما ن است .

۳-۱-۴-۱-۴ زاویه ی دید نمایشی :

این زاویه دیدکه به زاویه ی دید عینی هم معرو ف است از نفوذ به درون شخصیت ها خودداری می کند و فقط آنچه را که می بیند روایت می کند و این راوی معمولاَ از قضاوت درباره ی شخصیت و حوادث داستان دوری می کند و با تیکه برکنش و واکنش وحرفهای شخصیت های داستان را پیش می برد . ( بی نیاز ۱۳۸۷: ۷۹ )

۳-۱-۴-۱-۵ روایت نامه ای :

شکلی از رمان است که بیشتر از مجموعه ای نامه تشکیل شده است این نامه ها ممکن است به قلم یک شخصیت نوشته شده باشد و ممکن است به قلم دو یا چند شخصیت نوشته شود و در این صورت رمان نویس فرصت می یابد بدون آنکه از امکانات نویسنده ی دانای کل سود جوید داستانش را از دیدگاه آن دو یا چند شخصیت روایت کند . (ایرانی ،۱۳۸۰ : ۵۵۸ )

۳-۱-۴-۱-۶ روایت یادداشت گونه :

گروه چهارم رمان هایی است که یادداشت های روزانه یا هفتگی ….تکوین داستان را موجب میشود و به آن روایت یادداشت گونه می گویند این یادداشت ها ممکن است تاریخ داشته باشد یا بودن تاریخ باشد . ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ : ۴۰۸ )

۳-۱-۴-۱-۷ تک گویی :

گروه پنجم رمان هایی است که به طریقه ی تک گویی روایت می شود تک گویی صحبت یک نفره ای است که ممکن است مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد (همان :۴۱۰ ) این مخاطب ممکن است خواننده باشد که نویسنده خواننده را به طور مستقیم مخاطب قرار می دهد .

تک گویی انواع گوناگونی دارد که عبارتند از :

الف ) تک گویی درونی

ب) تک گویی نمایشی

ج) حدیث نفس یا خود گویی

الف ) تک گویی درونی :

در تک گوی درونی راوی با گفتن ذهنیات خود داستان یا به عبارتی حوادث و رخدادهای داستان و گفت و گو های شخصیت ها را باز گو می کند دراین حالت فرض بر این است که مخاطبی وجود ندارد . بنابر این حرف های راوی به طور پراکنده بی نظمی بیان می شود « باید توجه داشت داستان از نظر راوی ( نویسنده ) هر آن چیزی است که در ذ هن و فکرو تخیل خودش می گذرد و به همین سبب نویسنده می تواند داستان را به شیوه سیال ذهن روایت کند . ( بی نیاز ، ۱۳۸۷ : ۸۵ )

ب) تک گویی نمایشی :

نوعی از تک گویی است که در بعضی از داستا ن های کوتاه ورمان های امروزی از آن استفاده می کنند.

تک گوی نمایشی روایتی است که از زبان یک شخصیت بیان می شود و گفته های این شخصیت طبیعت ، روحیات ، ووضعیت ویژه ای او را باز تاب میدهد . در تک گویی نمایشی مخاطب وجود دارد و حضور او در طول داستان ملموس است و همین امر آنرا از حدیث نفس جدا می کند ( انوشه ، ۱۳۷۶ ج۲ : ۴۰۱ )

ج) حدیث نفس یا خود گویی :

در نمایش نامه گفتاری است که یکی از شخصیت ها در تنهایی و خلوت برروی صحنه نمایش به زبان می آورد و به طور قرار دادی اطرافیان او نمی شنوند و این گفتار معمولا افکار درونی شخص را بیان می کند حدیث نفس در داستان نیز کاربرد دارد .

در این صورت جملا تی که به صورت حدیث نفس است معمولاً جمله کوتاه « اوگفت …، من گفتم..و ….مشخص می شود گفتگو با خود میان دو علامت نقل قول مستقیم در ……» قرار می گیرد اما پاسخی از سوی دیگران داده نمی شود و از این رو خواننده در می یابد که گوینده با خودش گفت و گو کند (داد ، ۱۳۷۵ : ۱۱۲ )

۳-۱-۴-۲ زاویه دید درونی و بیرونی :

میر صادقی زاویه ی دید اصلی را به دو نوع زاویه ی دید درونی بیرونی تقسیم کرده است و آن را چنین بیان می کند :

الف): زاویه دید درو نی :

گاه داستان به وسیله ی شخصیت اصلی داستان گفته می شود و یا توسط شخصیت کم اهمیت تری .

نقل داستان توسط شخصیت اصلی دارای این برتری وحیرت است اگر داستان ، داستان غریبی باشد و ماجراهای خارق العاده ای داشته باشد یا به صورتی باشد باور پذیری آن مشکل به نظر برسد نویسنده از زاو یه دید اول شخص کمک می گیرد وشخصیت اصلی ، داستان را نقل می کند تا واقعه را تا حدودی قابل پذیرش جلوه دهد ، سامرست موآم بیشتر داستان هایش را چنین زا ویه ی دیدی می نوشت

ب) زاویه دید بیرونی :

زاویه دید بیرونی در حوزه ی عقل و کل یا دانای کل قرار گرفته استو به بیان دیگر فکری برتر از خار ج ، شخصیت ها ی داستان را رهبری می کند و از نزدیک شاهد اعمال و افکار آنها ست و از افکار و احساسات پنهان همه ی شخصیت ها ی خود با خبراست سفر شب اثر بهمن شعله ور با چنین زاویه ی ریزی نوشته شده است.(میر صادقی ، ۱۳۸۸ : ۳۹۲ )

۳-۱-۵ صحنه یا صحنه پردازی :

در این بخش به صحنه وصحنه پردازی و تاثیر آن به داستان پرداخته می شود .

« به زمان و مکانی که در آن عمل داستانی صو رت می گیرد صحنه می گویند . » ( میر صادقی ، ۱۳۸۸ :۴۴۹ )

« صحنه عبار ت است از وضعیت مکانی و زمانی آن عمل دا ستان در آن تحقق می یابد . »

(داد ، ۱۳۷۵ : ۱۹۱ )

صحنه نمایش ادبی یک عمل خاص است که در مکان و زمان خاصی روی داده است و این نمایش ادبی با کلمه مکتوب صورت می گیرد ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۵۹۱ )

از دیدگاه انوشه : درصحنه در اصطلا ح داستان نویسی وضعیتی مکانی و زمانی است مه کنش داستانی در آن رخ می دهد.( انوشه ، ۱۳۷۶ : ج ۲ : ۹۱۷ )

بی نیاز برای صحنه سه وظیفه قائل است که آنرا چنین بیان می کند :

۱ – ایجاد پاره زمینه ها یا « صحنه ها » برای به نمایش درآمدن کنش و دیالوگ شخصیت ها و بستر وقایع

۲ – ایجاد اتمسفر یا به اصطلاح حال و هوا ( قضا و رنگ ) که می تواند شاد یا ترسناک و … باشد .

۳ – پدید آوردن موقعی است که بر رفتار و افکار شخصیت ها و نیز رخدادها تاثیر تعیین کننده بگذارد و یا دست کم نتیجه آنها را متاثر کند ( بی نیاز ، ۱۳۸۷ : ۵۹ )

انوشه می گوید : صحنه بر دو نوع است : فراخ منظر و نمایشی :

صحنه فراخ منظر : چشم اندازی پهناور از طبیعت و محیط ارائه می دهد و با توصیف همراه است و برای امور روزمره به کار می رود .

صحنه نمایشی :

منظره ای محدود را نشان می دهد بر جزئیات اتکا دارد و برای اموری ویژه که احتمال تکرارشان بسیار ضعیف است به کار می رود ( انوشه ، ۱۳۷۶ ج ۲ : ۹۱۷ )

دیدگاه یونسی برای انتقال محیط و استان سه راه وجود دارد :

نخست : وصف مستقیم یا ساده محیط

دوم : توصیف آمیخته به نقل و گفتگو

سوم : توصیف به یاری گفتگو ( یونسی ، ۱۳۸۴ : ۴۳ )

صحنه سه وظیفه اساسی را می تواند در داستان بر عهده گیرد از جمله :

ایجاد محلی باری شخصیت ها و جریان وقایع داستان

ایجاد فضا و رنگ و حال و هوای داستان حالت شادمانی و غم انگیز

به وجود آوردن محیطی که اگر بر رفتار شخصیت ها و وقوع حوادث ناشی عمیق و تعیین کننده بر جای نگذارد دست کم بر نتیجه داستان موثر واقع می شود . ( داد ، ۱۳۵۷ : ۲۰۱ )

۳ – ۱ – ۵ – ۱ شیوه صحنه پردازی :

بعضی از نویسندگان توصیف زمان و مکان داستان را جدا از عناصر دیگر داستان می آورند و اغلب دیده شده که داستان داستان خود را با توصیفی طولانی از طبیعت شروع می کنند .

این شیوه صحنه پردازی در ادبیات قرن نوزدهم شیوه ای معمول و مرسوم بود .

اما در داستان های امروز صحنه تحویلی و غیرصریح به کار برده می شود و اغلب صحنه ها با حلات روحی شخصیت داستان به طور غیر صریح پی به محل و زمان وقوع داستان می برد و صحنه در ارتباط مستقیم با کل معنای داستان است ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۴۵۵ )

۳ – ۱ – ۵ – ۲ اهمیت بهره گیری از صحنه در داستان :

صحنه ممکن است در داستان از اهمیت قابل توجهی برخوردار باشد و بر عمل داستانی و شخصیت های داستان باشد . بنابراین صحنه همچون درونمایه از عناصر حیاتی و سازنده داستان محسوب می شود و متضمن معنای عمیق و گسترده ای است .

اجزای صحنه :

عواملی که صحنه را می سازند عبارتند از :

محل جغرافیایی داستان

کار و پیشه شخصیت ها و عادات و روش زندگی شان

زمان یا عصر و دوره وقوع حادثه

محیط کلی و عمومی شخصیت ها

۳ – ۱ – ۶ سبک :

در این بخش به بررسی سبک و انواع ان پرداخته می شود :

سبک آن روش بیانی است که نویسنده با بهره گرفتن از عناصر پایه و عامل زمان در داستان انتخاب می کند تا به بیشترین و عمیق ترین تاثیر دست یابد ( ابراهیمی ، ۱۳۷۸ : ۲۵ )

سبک روشی است که شاعر و نویسنده برای بیان موضوع خود بر می انگیزد ، سبک شیوه گفتن است ( داد ، ۱۳۷۵ : ۱۶۴ )

هیچ کس با سبک ویزه ای به دنیا نمی آید و اغلب نویسندگان این شیوه را به اثر مطالعه درسالهای نخستین نویسندگی خود به دست می آورند . و هر نویسنده ای شیوه ی کلام و گویش فردی خود را دارد . سبک ها انواع بسیار دارند و تنوع انها نیز زیاد است و از بیان نویسندگان ایرانی آل احمد و سبک گرا سبک گرا هستند .

تعریف هایی که برای سبک ارائه کرده اند

« سبک لباس فکر است »

« سبک فکر کردن با زبان است » ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۵۰۶ )

سبک ویزگی شخصیتی بیان است خواه در نوشتار و خواه در گفتار . سبک در هزاردستان زبان ویژه ای است که نظا م خاص احساسات و اندیشه های نویسنده را و شیوه شخصی او را در نگریستن به جهان دقیقا نمایش می دهد و از این رو گفته اند سبک هر نویسنده ای خود اوست . ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۵۹۰ )

تعریف دیگری که از فرهنگ اصطلاحات ادبی برگزیده ایم چنین است :

سبک آرایش کلمات است به طریقی آناًآ فردیت نویسنده فکر و نیت او رابیان می کند .

(میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۵۰۷ )

۳ – ۱ – ۶ – ۱ نمونه های سبک :

ارسطو سبک را خاصیت ذاتی کلام می داند و معتقد است هر کلامی داری سبکی است و سبک خصوصیتی اکتسابی بیرونی نیست و ازاین ناقدان ارسطویی برای سبک طبقه بندی هایی قایل هستند که به شرح زیر می باشد :

نخست : بر حسب دوران مثل سبک متاقیزیکی

دوم : برحسب شیوه نگارش مثل سبک میلیتونی

سوم : بر حسب کیفیت انشا مثل سبک والا و …

چهارم بر حسب نوع کلام مثل سبک روزنامه ای و… ( داد ، ۱۳۷۵: ۱۶۴ )

اما براساس فرهنگ ادبی جهان تالیف جوزف شیمی سبک ها را می توان در هفت گروه تقسیم کرد :

۱ – سبکی که اشتهارش را از نام نویسنده می گیرد و شیوه ای که او در نوشتن به کار می برد : مثل سبک آل احمد ، سبک گلستان

۲ – سبکی که نامش را از زمان (دهه ، قرن ، حوادث تاریخی یا مبدا تاریخی و مبدا) ادبی می گیرد . به طور مثال وقتی که می گویم نثر به شیوه نگارش مرسوم قرن پنجم و ششم نوشته شده است منظور ما نثری ساده است که سبک مرسل معروف است و اگر بگوییم به سبک قرن هشتم ، نهم نگارش یافته منظور شیوه نگارش مصنوع و آراسته به ذینت های لفظی است .

۳ – سبکی که با زبان که در آن به کار گرفته می شود شناخته می شود مثل سبک مقاله ای ، روایتی

۴ – سبکی که براساس موضوع آن معروف است زیرا موضوع آن بر شیوه بیانش تاثیر گذاشته است مثل سبک تاریخی ، فلسفی ، تراژدی

۵ – سبکی که بر حسب محل و مکان جغرافیایی آن مشهور است زیرا مکحل و مکان بر شیوه بیان موثر واقع شده است مثل سبک عراقی ، هندی

۶ – سبکی که از مخاطب خود تاثیر می گیرد مثل سبک عامیانه که اختصاص به توده عوام دارد و یا سبک درباری

۷ – سبکی که عنوانش را از هدف ، منظور ، غرض و حالت و کیفیت نویسنده اش وام گرفته است .

و همین خصوصیات بر نحوه بیانش تاثیر گذاشته است مانند سبک احساساتی ، سبک سیاستمدارانه .

( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۵۱۳ )

و درپایان مبحث نتیجه می گیریم که :

که هیچ سبک خوب و بدی به خودی خود وجود ندارد و همه چیز بسته به بافت داستان است .

۳ – ۱ – ۷ گفتگو :

در این بخش به گفتگو و ویژگی ها و موارد کاربرد آن پرداخته می شود .

  • «گفتگو هم یکی از انواع عمل است و شاید از جذابترین منابعی است که رمان نویس در اختیار دارد تا بتواند به رمانش عینیت ببخشد و آن را به گونه ای بیافریند که خود سخن می گوید ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۳۴۲ )

میرصادقی گفته است « صحبتی را که میان دو شخص را بیشتر رد و بدل می شود یا ازادانه در ذهن شخصیت واحدی در اثری ادبی ( داستان ، نمایش نامه و شعر )

پیش می آید گفتگو می گویند ( میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۴۶۶ )

« گفتگو عنصر مهمی از داستان کوتاه را در رمان تشکیل می دهد زیرا جزء مهمی از زندگی است . ( یونسی ، ۱۳۸۴ : ۳۴۷ )

گفتگو یکی از عناصر مهم داستان است که پیرنگ را گسترش می دهد درونمایه را به نمایش می گذارد و شخصیت ها را معرفی می کند . گفتگوه به داستان نیرو می دهد و زندگی می بخشد و اغلب سه خصوصیت عمده را دربر می گیرد : «خصوصیت جسمانی ، روانی و اجتماعی »

تعریفی که از گفتگو در فرهنگ های ادبی آمده است تقریبا مشابه است :

« صحبتی را که درمیان شخصیت ها یا به طور گسترده در افکار شخصیت واحدی درهر کار ادبی صورت می گیرد گفتگو نامیده می شود .

«گفتگو به معنای مکالمه و صحبت کردن با هم و مبادله افکار وعقاید است .

(میرصادقی ، ۱۳۸۸ : ۴۶۶ )

گاهی نحوه صحبت کردن مردم را از هم متمایز می کند کاربرد لغات و اصطلاحات و تعبیرات ، لحن ادای کلمات آن ها را از هم فرق می گذارد و همین تمایز و تفاوت است که همیشه مواد و مصالح گرانبهایی برای نویسنده فراهم می کند و داستان را غنی و جاندار می کند زیرا مهمترین عاملی که شخصیت های داستان را واقعی جلوه می دهد .

همین سازگاری صحبت آنها با ویژگی های شخصیتی آنهاست .

بیشاب معتقد است که نقش اصلی گفتگو اطلاع رسانی ، ترکیب شخصیت با عمل است . ( بیشاب ، ۱۳۷۸ : ۳۹ )

۳– ۱ – ۷ – ۱ از موارد کاربرد گفتگو:

۱ – مکشوف ساختن سر شک و شخصیت ( توصیف عملی ) داستان

۲ – پیش بردن وقایع داستان

۳ – کاستن از سنگینی کار

۴ – وارد کردن حوادث در داستان

۵ – ارائه ی صحنه

۶ – دادن اطلاعات لازم به خواننده ( یونسی ، ۱۳۸۴ : ۳۵۱ )

۳ – ۱ – ۷ – ۲ مهمترین وظایف گفتگو:

مهمترین وظایف گفتگو از دیدگاه انوشه :

۱ – خواننده را با خصوصیت های گوناگون شخصیت های داستان آشنا می کند .

۲ – به عمل داستان سرعت می بخشد

۳ – فضای داستان را طبیعی و جاندار می کند .

۴ – متن داستان را تعدیل می کند .

۵ – صحنه داستان را نشان می دهد و محیط ان را توصیف می کند .

۶ – حوادث را وارد داستان می کند .

۷ – از سنگینی کار نویسنده می کاهد .

۸ – خواننده را متوجه حوادث داستان می کند .

۹ – پیرنگ داستان را گسترش و درون مایه آن را نشان می دهد .

۱۰ – احساس و اندیشه های شخصیت ها را به خواننده نشان می دهد .

۳ – ۱ – ۷ – ۳ – انواع گفتگو :

۱ – گفتگوی دو طرفه یا چند نفره

گفتگو که بین دو یا چند شخصیت صورت کمی گیرد و ساده ترین گونه از گونه های گفتگو ، گفتگو به شیوه پرسش و پاسخ است ( غلام ، ۱۳۸۲ : ۳۵۳۶ )

۲ – تک گویی :

Rmonolog) ( بر آمده دو وازه یونانی (monos ) تنها logos ( سخن ) به معنی با خود سخن گفتن ( تک گویی ) است که ابتدا در هنر نمایش ( داستان های منظوم ) مطرح شده است . ( فلکی ، ۱۳۸۲ : ۴۲ )

تک گویی همانطور که در بخش زاویه دید گفته شد به سه گروه دسته بندی می شود :

الف : تک گویی درونی : شیوه ای در روایت که به موجب آن جریان و آهنگ ضمیرخودآگاه همانگونه که در ذهن شخص رخ می دهد بازگو می شود و نویسنده در این کار دخالتی نمی کند در تک گویی درونی کسی مخاطب گوینده نیست ( داد ، ۱۳۸۲ : ۱۵۹ )

ب : تک گویی نمایشی : روایتی است که از زبان یک شخصیت بیان می شود : در تک گویی نمایشی خاطب وجود دارد و حضور او در خلال داستان ملموس است . ( انوشه ، ج ۲ ، ۱۳۸۲ : ۴۰۱ )

solilogeu از ترکیب دو واژه لاتینی solu ( سخن گفتن ) تشکیل شده است به معنی خودگویی با خود حرف زدن ( فلکی ، ۱۳۸۲ : ۵۶ )

این نوع گفتار معمولا سیر اندیشه ها و افکار درونی شخص را بیان می کند ( داد ، ۱۳۸۲ : ۱۹۵ )

۳-۱-۸ لحن :

در این بخش به تعریف و. تاثیر لحن در داستان پرداخته می شود .

« لحن نگرش نویسنده به اثرخویش است آنگونه که خواننده بتواند آن را حدس بزند .

( انوشه ، ج ۲ :۱۲۱۰ )

« لحن در اصطلاح داستان نویسی طرز برخورد نویسنده و شاعر نسبت به اثر طوریکه خواننده آنرا حدس بزند . ( داد ،۱۳۷۵ : ۲۵۸ )

بی نیاز می گوید :

« لحن محصول آگاهانه ی نویسنده از رخدادها و موضوع داستان و ترکیب اجزای مختلف قصه است که در نهایت در نوع بیان شخصیت ها و حتی راوی تجلی پیدا می کند (بی نیاز ،۱۳۸۷: ۵۹ )

در لحن صفاتی مانند :کنایه، تمسخر را می توان ادا کرد .

از دیدگاه بینشاب لحن نثر باید همیشه متناسب با موقعیتی باشد که توصیف می کند اگر حال و هوای نوشته را با اتفاقات موقعیت نیامیزیم حالت نمایشی داستان از بین می رود . ( بیشاب ، ۱۳۷۸ : ۲۰۸ )

لحن آهنگ بیان نویسنده است و می تواند صورت های گوناگون به خود بگیرد مانند خنده آور ، جدی در داستان های امروز لحن اغلب درخور موضوع و شخصیت های خود را با ویزگی های لحن صمیمی آنها و طرزفکرشان نشان می دهد .

از این رو لحن طرز برخورد نویسنده نسبت به موضوع و شخصیت های داستان است .

ایرانی عقیده دارد : شگردهایی است که داستان نویس به کار می برد تا در داستانهایش حال و هوای خاصی پدید آید به عنوان مثال رمانتیک و … ( ایرانی ، ۱۳۸۰ : ۵۱۶ )

عناصر شخصیت و طرح در شکل دادن به لحن داستان بسیار تاثیرگذار هستند .

شخصیت ها در داستان خود بیان می کنند و به خواننده می شناسانند و از این رو لحن مفهومی نزد یک به سبک دارند و ما با شخصیت ها از طریق لحن آنها آشنا می شویم . گاهی یک شخصیت می تواند لحن هدای مختلف داشته باشد و لحن شخصیت ها می تواند رسمی ، غیررسمی ، صمیمانه باشد بنابراین لحن با تاثیر گذاری داستان رابطه دارد .

در تحلیل نهایی لحن کلیت داستان چه بسا نقطه نظر نویسنده نسبت به موضوع اثر است امری که می تواند در طیف رسمی ، غیررسمی جدی ، طنزآمیز گنجانده شود .

فصل چهارم :

– خلاصه رمان « من او »

– بررسی عناصر داستان در رمان « من او »

۴-۱ خلاصه رمان « من او »

داستان مربوط به زندگی مردی به نام علی فتاح است . وی در خانواده ای متمول و مذهبی به دنیا آمد.و همراه پدر و مادر و خواهر ش مریم در خانه ی پدربزرگش که تاجر است ، زندگی می کنند در کودکی پدر خود را از دست می دهد و تحت تربیت پدر بزرگش بزرگ می شود .

زندگی وی از سال ۱۳۱۲ که نوجوانی ۱۲ -۱۳ ساله است و درمحله ی خانی آباد تهران زندگی می کند شروع می شود از آنجایی که وی دوستی به نام کریم دارد ، کریم پسر اسکندر پادوی فتاح ها است. مادرعلی که بچه هایش او را مامانی صدا می کردند به دلیل این که کریم در محله فقیر نشین گود زندگی می کند با این دوستی ورفاقت مخالف بود .کریم پسر پرشروشوری ی بود و اغلب برای علی دردسر ایجاد می کرد و به همین دلیل مامانی همیشه بر سر این مسئله با علی مشاجره داشت .

علی در دوران نوجوانی به مه تاب دختر اسکندر و خواهر کریم ، همبازی دوره ی کودکی خود دل می بندد . خانواده علی به دلیل مذهبی متمول بودنشان ، مه تاب و خانواده اش را هم شان خود نمی دانستند ، بنابر این وی را از این عشق بر حذرمی دارندو البته نا گفته نماند که این علاقه به ازدواج نمی انجامد کریم و خانواده اش که در محله گود ی ها زندگی می کردند پس از مرگ پدر علی به درخواست باب جون ( پدر بزرگ ) خانواده به حیاط پشتی خانه ی فتاح نقل مکان می کنند ، تا ننه ،زن اسکندر ،در کارهای خانه کمک حال مامانی باشد.همین نزدیکی باعث شد علی روز به روز بیشتر به مهتاب علاقه مند شود.همین زمان زمزمه های کشف حجاب در شهر پیچید و آژان و پاسبان در کوچه و خیابان ، چادر وروسری از سر زنان بر می داشتند اما مریم به دلیل حمایت پدر بزرگش با چادر و روسری به مدر سه می رفت و کسی با او کاری نداشت .

در محله خانی آباد پاسبانی بود که مردم او را پاسبان عزتی صدا می کردند ، پاسبان عزتی به دلیل احترامی که برای حاج آقا فتاح قائل بود و البته حاج فتاح هم همیشه سیبیلش را بر سر این قضیه چرب نگه می داشت با مریم کاری نداشت . اما زمانی که پدر مریم کشته شد پاسبان عزتی مادر خود را برای خواستگاری از عروس فتاح به خانه آنها فرستاد و وقتی با برخورد بد و زننده عروس فتاح مواجه شد کینه خانواده فتاح را به دل گرفت و در صدد آن بود تا از آنها انتقام بگیرد یک روز در راه مدرسه هنگامی که مریم به خانه بر می گشت جلوی چشم حاج فتاح و نزدیک خانه آنها به زور چماق چادر و روسری از سر مریم کشید . مریم در پی این ماجرا خانه نشین شد و ترک تحصیل کرد و مدتی دچار افسردگی شد و حتی پادر میانی معلم و مدیر مدرسه هم فایده نداشت و وی هیچ وقت به مدر سه بر نگشت و معتقد بود آدم در خانه خود هم می تواند چیز یاد بگیرد و به همین دلیل فتاح تصمیم می گیرد برای مریم معلم سرخانه بگیرد مریم ازمعلمه های لهستانی فرانسه یاد گرفت و به اصرار پدر بزرگ و مادرش برای اینکه خاطره آن روزها را فراموش کند به همراه شهین دختر فخرالتجار که دوست صمیمی پدر بزرگش بود به فرانسه می رود .

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

مامانی وقتی متوجه شد علی به مهتاب علاقه مند است و بی پروا از این علاقه صحبت می کند عصبانی و ناراحت می شود چند روزی در بستر بیماری می خوابد فتاح برای این که عروسش را آرام کند تصمیم می گیرد سند باغ قلهک را به نام اسکندر بزند تا آنها به آنجا نقل مکان کنند اما اسکندر از این پیشنهاد ناراحت می شود و آن را رد می کند .

و آنها کماکان در حیاط پشتی خانه ی فتاح می مانند و به دنبال ماجرایی مهتاب نیز به فرانسه و نزد مریم می رودتا در کالج هنر آنجا به تحصیل نقاشی مبپردازد مدتی بعداز رفتن مهتاب ، اسکندر نیز به باغ قلهک اسباب کشی کرد .

مریم در فرانسه با یک مبارز الجزایری ازدواج می کند و در نهایت این مبارز ترور می شود و مریم و مهتاب به ایران بر می گردند . در سالهای موشکباران تهران ، مریم و مهتاب به شهادت می رسند. از مریم دختری به نام هلیا به یادگار می ماند . هلیا با هانی پسر شهین فخر التجار ازدواج می کند ، هانی شخصیتی مذهبی دارد و در جبهه یک پای خود را از دست می دهد و در گروه تفحص شهدای گمنام فعالیت می کند .

علی سالهای پایان عمرش را در خانه ی پدر بزرگش همراه نعمت گاو سوار ،کارگر کوره پز خانه زندگی می کند اواخر عمر همه اموالش را به نیازمندان می بخشد و بعد از مرگ در غسال خانه به دلیل اشتباه غسالها در قطعه شهدا دفن می شود .

۴-۲ بررسی عناصر داستان در رمان « من او »

من او به عنوان یکی از سه کتاب برگزیده منتقدان مطبوعات بوده است و هم چنین به عنوان سه کتاب برگزیده سال ۱۳۷۹ انتخاب شد و البته تقدیر ویژه دومین جشنواره مهر را نیز به همراه داشت .

حوادث داستان رویدادهای اجتماعی و سیاسی سالهای ۱۳۱۲ به بعد ایران را بیان می کند و زمان داستان تهران قدیم و محله خانی آباد است .

۴-۲-۱ پیرنگ در « من او »

همانطور که درفصل قبل هم گفته شد پیرنگ به معنی روایت حوادث داستان با تاکید بر رابطه علیت می باشد در «من او » حواث دارای رابطه ی علی و معلولی هستند .

« من او» داستان زندگی پسر دوازده – سیزده ساله است به نام علی فتاح که با مادرش و پدر بزرگش زندگی می کند پدر علی که تاجر است و برای آوردن قند وشکر به باکو رفته در راه بازگشت کشته می شود هنگامی که جنازه اش را تحویل می گیرند متوجه می شوند که انگشت سبابه ی او را بریده اند اعتقاد عده ای بر آن بود که پسر فتاح را حکومتی ها کشته اند جنازه پدر علی در باغ طوطی دفن می شود ، و به همین دلیل علی زیر نظر پدر بزرگش تربیت می شود.

حوادث داستان در تهران قدیم و در محله ی خانی آباد و اطراف آن در جریان است علی دوستی به نام کریم دارد که می توان گفت تنها دوست صمیمی و همراه علی است ، کریم ، پسر اسکندر پادوی فتاح ها است . مادر علی به دلیل پر شور وشر بودن کریم بااین رفاقت مخالف است ،کریم خواهری به نام مهتاب دارد که علی در نوجوانی به او علاقه مند می شود . بعداز کشته شدن پدر علی ،حاج فتاح از اسکندر و خانواده ش می خواهد که از خانه ی گود به حیاط پشتی نقل مکان کنند تا ا سکندر بیشتر کمک حال فتاح باشد و ننه ،زن اسکندر نیز در کارهای خانه به مامانی کمک کند .

و در همین هنگام زمزمه کشف حجاب نیز در کوچه و خیابان پیچید پاسبان و آژان به زور چماق و تهدید ،چادر و روسری از سر زنان و دختران بر می داشتنداما حاج فتاح به دلیل اینکه سبیل پاسبان عزتی را سر این قضیه چرب می کرد و هر ماه پولی به او میداد با خانواده فتاح کاری نداشت فتاح می گوید:«یک عزتی غرب داریم که سر برج می آید و به قاعده دو تا مستمری نظمیه از ما می گیرد در عوض دست از سر نظم کوچه مابرداشته و عروس و نوه ام راحت اند . » ( امیر خانی ،۱۳۹۰ : ۳۰۲ )

بعد از گذشت مدتی از فوت پدر علی ،پاسبان عزتی مادرش را برای خواستگاری از مامانی به خانه حاج فتاح می فرستند ، مامانی ابتدا فکر می کرد که چشم پاسبان عزتی دنبال مریم است و به همین دلیل مادرش برای خواستگاری از مریم به خانه آنها آمده است اما وقتی مادر پاسبان عزتی به مامانی گفت که برای خواستگاری خودش آمده است عصبانی شد و پیر زن بیچاره را از خانه بیرون کرد عزتی وقتی از جریان با خبر شد و از مادرش شنید که عروس فتاح چگونه با او برخوردکرده تصمیم گرفت از خانواده فتاح و خاصه عروسشان که به او جواب رد داده بود و با مادرش برخورد تندی کرده بود انتقام بگیرد و به همین دلیل و به دنبال این جریان ،روزی که مریم به خانه برمی گشت جلوی چشمان فتاح ، روسری از سرمریم می کشد ، مریم خانه نشین می شود و دچار افسردگی می شود و حتی اصرار معلم ها و مدیر مدرسه هم فایده نداشت و مریم دیگر هیچ وقت به مدرسه بر نگشت ، پدر بزرگ تصمیم می گیرد برای مریم معلم سر خانه بگیرد و مریم از معلم های لهستانی ،زبان فرانسه یاد بگیرد و به اصرار پدر بزرگ و مادر ش به همراه شهین فخرالتجار به فرانسه می رود . اهالی محل کینه پاسبان عزتی را به دل می گیرند و تصمیم می گیرند حال او را جا بیاورد و در یکی از شبها موسا ضعیف کش و بعضی از کارگرهای کوره فردوس و حتی خود کریم و علی در جایی جمع می شوند تا چشم زهری از عزتی بگیرند اما هر چه منتظر ماندند عزنی به خانه نیامد صبح روز بعد شنیدند که پاسبان بخت برگشته توسط هفت ضربه چاقو کشته شده است .

آمدن خانواده اسکندر به حیاط پشتی خانه فتاح باعث شده بود که علی بیشتر از قبل با کریم باشد و این قضیه مامانی را ناراحت می کرد خاصه وقتی مامانی متوجه علاقه علی به مهتاب شده بود اما گوش علی به این حرفا بدهکار نبود و باز هم کار خود را می کرد ،مامانی از بابی تقا ضا می کند که خانواده اسکندر از آنجا بروند اما چون با ب جون مخالفت می کند و می گوید که خانه گود را به میرزای سر کوره داده است . بنابراین جایی برای زندگی ندارند .

ولی عروس فتاح سر حرف خود ماند و گفت آنها باید از این جا بروند حاج فتاح تصمیم گرفت سند باغ فقلهک را به نام اسکندر بزند تا آنها به باغ قلهک بروند و وقتی اسکندر از جریان باغ قلهک با خبر شد از حاج فتاح بابت این کارش تشکر کرد ولی در خواست حاج فتاح مبنی بر رفتن به باغ قلهک را رد کرد و گفت ما در همین حیاط پشتی می مانیم اصرارهای مامانی هم فایده ای نداشت ، روز به روز حال مامانی بهتر می شدتا جایی که در بستربیماری افتاد ، حرف های خاله زنکی اطرافیان شروع شد و زنان محل در پی آن بودند تا دلیل بیماری مامانی را بفهمند و هر کس چیزی می گفت موسا ضعیف کش چون خود را مدیون خانواده فتاح و علی الخصوص پدرعلی میداشت تصمیم گرفت تا از ماجرا سر در بیاورد و به آنها کمک کند و با پرسو جوهایی که از اطرافیان انجام داد نتیجه ای بدست نیاورد و تصمیم گرفت خودش کاری انجام دهد . چند روزی زاق سیاه علی را چوب زد و متوجه شد که علی به مهتاب علاقه مند است و با خود گفت شاید علت بیماری عروس فتاح نیز همین ماجرا باشد و بنابراین در صدد کمک به خانواده فتاح برامد ابتدا تصمیم گرفت که با علی و مهتاب و حتی با اسکندر صحبت کند تا علی از صراحت این کار بیافتد اما قضییه خیلی جدی بود و با خود گفت باید کاری کنم تا علی یک بار قضیه را بچشد و با خود اندیشید باید به گونه ای این کار را انجام دهم که کسی از این کار باخبر نشود شخصی بود تا برای او این کار را انجام دهد و پس از چند روز با خود گفت ازذال محمدباانداز کمک می گیرم طرف این کاره است لقبش هم رویش است از او می خواهد هر طور که شده علی را راضی کند و ذال محمد در قبال دریافت مبلغی ، قول این کار را به موسی ضعیف کش داد ذال محمد با طرفند های گوناگون علی را راضی کرد برای یک بار هم که شده زن را تجربه کند و علی ساده دل فکر می کرد که ذال محمد قصد کمک به علی و مهتاب را دارد و فکرش را هم نمی کرد که در خانه گود آن اتفاق بیافتد و سیلی محکمی از مهتاب بخورد ، بعد از ماجرای خانه گود علی و مهتاب دیگر با هم حرف نمی زدند ، مامانی از بستر بیماری بلند شدو موسا و ضعیف کش خوشحال از اینکه توانسته است که کمکی به خانواده فتاح کرده است مهتاب به همراه مریم به فرانسه می رود و بعد از مدتی اسکندر به باغ قلهک اثاث کشی می کند .

علی بعد از آن ماجرا آدم دیگری شده بود تنها و سرگردان بود روزی دوره گردی که از آن حوالی می گذشت انگشتری به علی داد و به او گفت که اگر در دست کردن آن مداومت کند ، مشکلاتش برطرف می شود.

بعد از مدتها درویش مصطفی علی را می بیند و سر صحبت را با او باز می کند و از او می خواهد که انگشتری را از دستش بیرون بیاورد ولی علی مخالفت می کند و می گوید همه ی دینداری من همین انگشتری است ولی درویش با او صحبت می کند و او را متقاعد می سازد که دین و دینداری به این جور چیزها نیست . علی برای کاری به فرانسه می رود و از قضا به دیدن مریم و مهتاب می رود اما هیچ وقت به تنهایی نزد مهتاب نمی رفت ،همیشه در حضور مریم به او سر می زند ولی بعد از ماجرای خانه گود ، دچار عذاب وجدان شده بود …

مریم با یک مبارز الجزایری ازدواج می کند و این مبارز ترور می شود و هنگام مرگش ، قلب خود را عنوان مهریه ی مریم از سینه خود بیرون می آورد و به اومی دهد . مریم در آن زمان بار دار بود و قلب همسرش را می بلعد وقتی دخترش هلیا به دنیا می آید دارای دو قلب بود ، مریم و مهتاب به ایران بر می گردند درویش مصطفی به علی گفته بود که مهتاب را به خاطر خودش دوست بدارد نه بخاطر زیبایی اش و یا چیز هایی که ذال محمد در باره ی زن به او گفته بود و به همین دلیل به علی می گوید هر وقت مهتاب را بخاطر خود مهتاب دوست داشتی به تو خبر می دهم که با او وصلت کنی زمانی که درویش به علی خبر می دهد که اکنون زمانش رسیده است ، علی نیز با مهتاب تماس می گیرد و خبرش را به او می دهد ، صبح روز بعد علی به طرف آپارتمان مریم و مهتاب می رود اما آنجا فقط بوی گوشت سوخته به مشامش می رسد مریم و مهتاب شهید شده بودند از مریم دختری به نام هلیا به یادگار می ماند و او نیز با هانی پسر شهین فخر التجار ازدواج می کند .

علی سالهای پایانی عمر خودرا در خانه پدر بزرگش زندگی می کند و همه اموالش را به نیازمندان می بخشد و بعد از فوت در غسال خانه به دلیل اشتباه غسال ها در قطعه شهدا دفن می شود . درویش مصطفی برسر مزار علی حاضر می شودو می گوید : علی حقش بود که در قطعه شهدا دفن شود .

« هانی رو می کند به سمت پیر مرد سفید پوش و می گوید :

دیدی چه سرمان آمد درویش مصطفی ؟

چیزی نشده که هانی ؟ سر موقع پیچک را گرفته است و رفته ، بدون دردسر برای هیچ کس ، حتی شما ؟ اصل مرگ یعنی این ..

هانی انگار نمی شنود ، فریاد می کشد :

باید درش بیاوریم….

رئیس قطعه انگار تازه متوجه ماجرا شده باشد نظرش را عوض می کند ..

البته اگر شهید نشده باشد ، باید درش بیاوریم ، مسئولیت دارد ، درویش سینه اش را صاف می کند و می گوید : اولا حکمامی دانید نبش قبر حرام است مگر به شرطی ….

زن آبستن باشد و بچه اش زنده باشد یا کسی که احتمال زنده بودنش برود در ثانی (درویش رو می کند به سمت من ) تو که می دانی حقش این بود که در قطعه شهدادفن شود ….و کذالک نجزی المومنین : یادت که هست (همان : ۵۹۹ ) آقای امیر خانی در حال و هوای انقلاب و حوادث آن بزرگ شده است و به خوبی توانسته تاریخ معاصر کشور را هر چند به صورت گذرا، در قالب داستان بیان کند به طوری که آقای امیر خانی از شهید نواب صفوی و گروه فدائیان اسلام در چند جای داستان نام می برد و مطالبی خیلی کوتاه از آن شهید مبارز نوشته اند در این داستان ، شهید نواب صفوی متولد ۱۳۰۳ دی ماه ۱۳۳۴ همان مجتبی میر لوحی است که بعدها به شهید نواب صفوی معروف شدن این شهید بزرگوار گروه فدائیان اسلام را تشکیل داده بودند .

« سید مجتبی ، بچه باصفایی بود ، مخی بود ، کله کلاس بود ، باهوش بودو مومن » ( همان :۳۴۰ )

« صد بار گفتم به جای من او بنشین و زندگی سید مجتبی را بنویس . گفتی تاریخی می شود ، و سیاسی …. جمع کن بند وبساط را ، نوشته سید مجتبی را صفوی می نامیدند، یعنی چه ؟ اسمش این نبود که ، ما می گفتیم سید مجتبی میر لوحی ، تو سیدش را ننوشتی ، نوشته ای سید مجتبی نواب صفوی ، بعدها شنید یم که بقیه می گویند « نواب صفوی » همان وقت ها که اسمی شد . سالهای کشف حجاب یا یکی دو سال بعدش که از ایران رفت ، رفت نجف و آنجا ساکن شد شروع کرد به طلبگی خواندن دروس حوزوی ، می گویند ظرف سه چهار سال اجتهاد گرفت » (همان ۳۳۸) . ( من او ) رمانی است اجتماعی و آقای امیر خوانی به خوبی توانسته است که اوضاع سیاسی واجتماعی حاکم بر زمان رضا شاه و سالهای کشف حجاب که برای خیلی از خانواده ها ی متدین و مذهبی معضلاتی را ایجاد کرده بود در غالب داستان بیان می کند .

۴-۲-۱-۱ عناصر ساختاری پیرنگ (من او ) :

الف) گره افکنی :

در فصل پیرنگ گفتیم گره افکنی وضعیت و موقعیت دشواری است که راه و روش ها و نگرش هایی را که وجود دارد تغییر می دهد . در رمان ( من او) علی پسر دوازده – سیزده ساله است که به مدرسه می رود و با پدر و مادر و خواهرشددر خانه پدر بزرگش زندگی می کند ، خانواده علی ، خانواده ای متمول و در عین حال مذهبی هستند پدر علی تاجر است و برای تجارت قند و شکر به باکو رفته است و در راه بازگشت کشته می شود عده ای بر آن بودند که پدر علی را حکومتی ها کشته اند اما علت اصلی قتل پدر علی دقیقا معلوم نشد با مرگ پدر علی حاج فتاح در کارها دست تنها می شود و به همین دلیل از اسکندر که پادوی خانواده فتاح بود و در خانه ی گود زندگی می کرد ند می خواهد که به حیاط پشتی خانه حاج فتاح نقل مکان کنند و همین نزدیکی خانواده اسکندر باعث می شود که رفاقت بین کریم و علی روز به روز عمیق تر می شود و ریشه بدواند . مادر علی بنابر دلایل خاص خود با این رفاقت مخالف است و همیشه بر سر این قضیه با علی مشاجره داشت و ماجرازمانی جدی تر می شودکه مامانی متوجه می شود علی به مهتاب علاقمند است و به نظر من گره افکنی ،با مرگ پدر علی در داستان ایجاد می شود به این صورت که مرگ پدر علی نزدیکی خانواده اسکندر و حاج فتاح را در پی داشته است. و به دنبال آن ، رفاقت هر چه بیشترعلی و کریم و هم چنین علاقه علی به مهتاب را نیز مسبب شده است و همه این قضایا باعث ایجاد کشمکش بین علی و خانواده اش می شود .

پاسبان عزتی کلاهش را این قدر محکم تکان داد که به زمین افتاد . روی زمین نشست که کلاه را بردارد ، به قیافه محکم حاج فتاح نگاه کرد با خودش حرف حاج فتاح را واگو کرد « انگار سر آورده ….انگار سر آورده …» ناگهان گمان کرد که فتاح از چیز ی بو برده با تر دستی دست حاج فتاح را قاپید…

نه آقا .، زبانم لال ، این نقل ها کدام است ؟ خداوکیلی کار دولتی ها نبوده کار کی بوده معلومیت نکرده ، واقعیت من تا بحال خبر بد شگون به کسی نداده بودم واقعیت ، سر کار آسپیران مقصرند. به من گفتند معروض بدارم که جنازه الان توی قزوین است ، کنار دیویزیون قزاق…

واقعیت هنوزکسی چیزی نمی داند . آسپران همین صباح علی الطلوع که خبر را شنید دستور داد که دور جنازه را قالب یخ بچینند و به یکی از گاراژدارها بدهند تا بیاورند . گفت : توی پس کرایه پیچک کنند . واقعیت ، عجیبه یکی دو تا که نبوده اند ، می گویند کامیون ها هر پانزده نوی نو ! به خیالم که اصلا قتل به خاطر همین کامیون ها بوده ، واقعیت ، الله اعلم » ( همان : ۱۷۲ )


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی رابطه هوش معنوی و بهزیستی معنوی با کیفیت زندگی معلمان مقطع ابتدایی شهرستان گرمساربررسی موانع استقرار بودجه ریزی عملیاتی در دستگاههای اجرایی استان سمنان- قسمت ۱۴ »
 
مداحی های محرم