دی ، 1386) نز رضایتمندی زناشویی را نگرش مثبت به رابطه زناشویی می داند که می تواند دامنه ای از مطلوب تا نامطلوب را در برگیرد . در تعریف دیگری رضایتمندی زناشویی به احساس رضایت هر یک از زوجین از هماهنگی و مطابقت با همسر خود در زمینه چگونگی سازمان دادن زندگی مشترک ، مثل هماهنگی و مطابقت با اوقات فراغت ، تقسیم کارهای خانه ، تعامل و ارتباط با یکدیگر ، روابط جنسی و ابراز عواطف و احساسات به یکدیگر اشاره شده است . رضایتمندی زناشوییی وضعیتی است که در آ« ، زن و شوهر در بیشتر مواقع احساسی ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند و روابط رضایتبخش در بین زوجین ، از طریق علاقه متقابل ، میزان مراقبت از همدیگر ، پذیرش و تفاهم با یکدیگر قابل ارزیابی است ( سینها و موکرجک [2]، 1990(
در زوج درمانی این اعتقاد وجود دارد که مشکلات تفاوت های بین همسران بخش طبیعی از رابطه زناشویی است : اما آنچه اهمیت دارد واکنش زوج ها به این تفاوت هاست به طوریکه استفاده از سبکهای مخرب حل مشکل از قبیل اجتناب و دعوا ، صرفا باعث جدایی و دوری بیشتر زوج ها و سست شدن رابطه صمیمانه می شود ( کانوی ،2002) . بنابراین برخورداری از الگوی کارساز برای حل تعارضات می تواند ازدواج را رضایت بخش کند و به سوی موفقیت سوق دهد. به طور کلی ، زوج ها درمانی وجود مشکلات حل نشده و تعارضات میان همسران ، باعث تعاملات و احساسات منفی زوج ها نسبت به یکدیگر می شود که مانعی حقیقی برای شکل گیری و حفظ رضایت و صمیمیت زناشویی خواهد بود .
پژوهش ها حاکی از آن است که رضایتمندی روابط زوجین با سبکهای تعارض هبستگی بالایی دارد (گاتمن ، 1994) : گاتمن [3](1994 ، 1998 ) بیان کرد که سبک روابط زوجها به خصوص هنگامی که به تعارضمی پردازند ، می تواند در طول مدت ازدواج به عنوان شاخص قوی برای احساس رضایتمندی زوجین در ازدواج مطرح شود ، وی همچنین اذعان کرد که طبقه بندی در زیر مجموعه ی تعارض از آنچه که آنها جرو بحث می کنند ، ناشی نمی شود بلکه از اینکه چطور وقتی جروبحث می کنند واکنش نشان می دهند ، ناشی می شود ( استیو بر ، 2005) . اختلاف و گفتگو طبیعی است و راهبرد های حل تعارض تاثیر مثبتی بر روابط دارند. یافته های پژوهشی نشانگر آن است که عوامل منعددی در رضایتمندی زناشویی تاثیر دارد از جمله ، شخصیت ( اسچورمن ، کروک ، 2001 ) ، تحصیلات و طبقه اجتماعی ، عقاید مذهبی ( گلشن آبادی ،1386 ) ، طول مدت ازدواج ( هیوستون و همکاران ، 1986 )روحیه همکاری ( گاتمن ، 1994) و بالاخره حل تعارض در زوجین ( گاتمن ، 1994 ، 1998(
در واقع حل تعارض یا کشمکش یک جزء لاینفک یک رابطه می باشد ، یادگیری شیوه ای حل تعارض می تواند موجب افزایش بهداشت روانی افراد شده : رضایت از رابطه زناشویی عامل مهمی در استحکام و حفظ بهداشت روان در خانواده نیز است . نیز یکی از عوامکل موثر در تجربه به رضایتمندی از رابطه زناشویی و افزایش صمیمیت روانشناختی در خانواده وجود یا عدم وجود تعارضات زناشویی شدید بوده : تعارض یک بخش اجتناب ناپذیر زندگی است . که پرچه معمولا به شکل منفی در نظر گرفته می شود اما می تواند به طور مثبت هم به کیفیت روابط و هم به رشد شخصی کمک کند و این زمانی است که بتوان با شیوه های صحیح و کارآمدی به حل تعارض پرداخت . لزا با توجه به مسائل مطرح شده پژوهش فوق با عنوان “اثربخشی آموزش حل تعارض بر رضایت زناشویی و صمیمیت روانشناختی زوجین ” این پژوهش در صدد است ارتباط بین آموزش حل تعارض بر رضایت زناشویی و صمیمیت زوجین است و هم چنین ارتباط بین زیر مؤلفه های آن ها را در جامعه آماری شهر جوانرود بررسی کند تا زمینهای برای تمرکز درمانگران خانواده بر آموزش حل تعارض زوجین شود.
اهمیت و ضرورت پژوهش :
ارتقای سلامت روانی افراد جامعه ، موضو
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...