قه بندی کرد؛ رویکرد اول روی محیط تاکید کرده و استرس را به عنوان یک محرک معرفی میکند، محرکی که موجب احساس تنش میشود. رویکرد دوم استرس را به عنوان یک پاسخ در نظر میگیرد و آن را به عنوان واکنشهای نامعین روانی فیزیولوژیکی که به دلیل تغییرات آزارنده ایجاد شده اند، معرفی میکند. این رویکرد بر نشانگان عمومی سازش مبتنی است. در رویکرد سوم بر چگونگی ادراک فرد از موقعیت تاکید میشود و استرس را به شبکه وسیع عواملی مانند محرک، پاسخ، ویژگیهای فردی، ارزشیابیها و سبکهای سازش نسبت میدهند که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. با این حال تعریف استرس هرچه باشد، اغلب دانشمندان اتفاق نظر دارند که بروز استرس فرد را وادار میکند تا در جهت تغییر موقعیت خود یا سازش یافتگی با آن گام بردارد (استورا[52]، 2007؛ به نقل از دادستان، 1386). هدف نهایی درمان بیماریهای مرتبط با استرس، صرفا بهبود شرایط فیزیکی نیست بلکه دستیابی به کیفیت زندگی و کشف راه جدیدی برای شاد زیستن میباشد (موراکامیا[53] و همکاران، 2006).
پس از وقوع حادثه مهارتهای مقابلهای پا به میان میگذارد تا فرد با کوششها و تلاشهایی که انجام می دهد تطابق با محیط را بالاتر برد و از پیامدهای ناخوشایند شرایط فشارزا جلوگیری کنند (لازاروس[54] و فولکمن[55]، 1984؛ به نقل از نادری و همکاران، 1390). طبق تحقیقات انجام شده وقایع استرسزا انسان را از نظر هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی تحت تأثیر قرار میدهد، لذا برای سازگاری و تطابق با محیط، بشر نیازمند آگاهی و مجهز شدن به مهارتهایی است که او را در مقابله با استرس یاری کند، زیرا اگر استرس خارج از سطح تحمل شخص باشد، سلامتی او را به مخاطره میاندازد (پارسامنش و همکاران، 1390).
با توجه به اینکه استرس، جزء جدانشدنی زندگی بشر است، برنامههایی برای مقابله مؤثر با استرس و مهار استرس وجود دارد که به آن “مدیریت استرس[56]” گفته میشود (آنتونی[57]، ایرونسون[58] و اشنایدرمن[59]، 2007 ؛ به نقل از آلمحمد و همکاران، 1388). درمان شناختی ـ رفتاری مدیریت استرس به خانوادهای از درمانهای مدیریت استرس اطلاق میشود که بر رویکرد شناختی، رفتاری متمرکز است. مدیریت استرس توانایی افراد را برای کاهش استرس و سازگاری مناسب با موقعیتهای استرس آور افزایش میدهد. این مداخله مرکب از عناصری از قبیل افزایش آگاهی در مورد استرس، آموزش تن آرامی، شناسایی افکار ناکارآمد، بازسازی شناختی، آموزش حل مسأله، آموزش مهارتهای ابراز وجود، مدیریت خشم، مدیریت خود و برنامه ریزی فعالیتها میباشد (لیندن[60]، 2005). آن چه در حال حاضر حائز اهمیت است، روشهایی است که بتواند اثربخشی مداخلاتی چون مدیریت استرس را به حداکثر ممکن برساند و جنبههای مختلف انسان را تحت پوشش خود قرار دهد. باید به افراد کمک شود تا هم نسبت به علایم و نشانههای استرس آگاهی یافته و هم شیوههای مناسبی برای مقابله اتخاذ نمایند(پارسامنش و همکاران، 1390). طیف وسیعی از درمانهای روان شناختی شامل درمانهای شناختی رفتاری، مدیریت استرس، پسخوراند زیستی، روان درمانی حمایتی، کنترل خشم، بازسازی شناختی در بهبود کیفیت زندگی و ارتقاء سلامت روان اثربخش بودهاند (دیویسون[61]، نیل[62] و کرینگ[63]، 2004).
با توجه به اینکه ناباروری یک موضوع شایع و تا حدی تاثیر گذار در زندگی فردی و اجتماعی است و از طرفی کیفیت زندگی، افکار خودآیند منفی و استرس را تحت تاثیر قرار می دهد. درمان هایی در این راستا بکار گرفته شده است، حال ما به دنبال این مسئله هستیم که ببینم؛ آیا با آموزش مدیریت استرس، زنان نابارور میتوانند از استرسها و هجوم افکار خودآیند منفی در زندگی خود بکاهند؟ آیا میتوان با آموزش مدیریت استرس به این افراد باعث افزایش کیفیت زندگی آنها شد؟
فرضیات پژوهش
- آموزش مدیریت استرس به شیوه گر
-
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...