جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»(روم: 21).
رابطه زناشویی یک ارتباط انسانی منحصر به فرد است که با هیچ یک از روابط بین فردی دیگر قابل مقایسه نیست.فقط در این شکل ارتباط است که تمام ابعاد زیستی،معنوی،اجتماعی و عاطفی انسان مورد توجه قرار می گیرد.پژوهش ها نشان می دهند زن و شوهرهایی که روابط رضایت بخش و حمایت کننده دارند،کمتر احتمال دارد به بیماری سخت مبتلا شوند و در صورت ابتلا به بیماری،سریعتر بهبود می یابند.رضایت زناشویی بالا با وقوع خیانت در زندگی مشترک رابطه معکوس دارد.بدین معنا که زوج های دارای رضایت زناشویی بالا،کمتراحتمال دارد که درگیر روابط خارج از ازدواج شوند.علاوه بر این،رضایت زناشویی با کاهش بروز اختلالات روانی مانند اضطراب در هر دو زوج،افسردگی در زنان،سوء مصرف الکل در مردان،مشکلات جنسی در هر دو طرف،مرتبط است(نظری،1393).به طور کلی می توان دلایل اصلی بروز طلاق را فقدان تفاهم شخصیتی و ناهمسانی های فرهنگی و اجتماعی،مطلوب نبودن فرایند همسریابی،نارضایتی های جنسی،فقدان آموزش در خصوص مهارت های زندگی،نا سازگاری سبک های دلبستگی زوجین،باورها و نگرش های ناکارآمد و انتظارات غیرمنطقی از ازدواج دانست (گلادینگ،ترجمه اسمعیلی،1392). الیس[3] معتقد است که نگرش هاو تصورات غیرمنطقی افراد می تواند در ایجاد رابطه عاطفی نا کارآمد نقش بسزایی ایفا کند. از دیدگاه شناخت درمانگران ریشه بسیاری از سوء تفاهم ها در زندگی زناشویی،اندیشه های تعصب آمیز و غیرمنطقی زوج هاست(ژانت[4]،ترجمه رحمتی،1380).
در میان موجوداتی که روی کره زمین زندگی میکنند، انسان از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار است. این ویژگیها، او را از سایر موجودات روی کره زمین جدا میسازد. احساسات، عواطف، هیجان و توانایی قضاوت درباره رفتارهای خود و دیگران، و تصمیمگیری بر اساس این قضاوتها، تنها بخشی از این ویژگیهای خدادادی است که باعث سنگین شدن مسئولیت انسان شده است.(احزاب: 72) انسانها باید با توجه به ارتباطات خودشان در جهان هستی، الگوها و سبکهای ارتباطی مناسب را در خود پرورش دهند. متخصصان علوم مختلف، بهویژه روانشناسان، به دنبال ایجاد مفهوم جامعی بودند که در برگیرنده تمام الگوهای ارتباطی و تکنیکهای پرورش این الگوها در تمام حیطههای زندگی بشریـ بهویژه زندگی زناشویی باشد و بتواند کارایی و توانایی افراد را بالا برده و به بهداشت روانی ایشان کمک کند. نتیجه این تلاشها، منجر به ابداع مفهوم هوش هیجانی شد. بهتدریج با ایجاد مؤلفهها، ابعاد و ابزار سنجش و کشف مراکزی مانند نئوکرتکس، لیمبیک و بادامه مغز که نقش مهمی را در هیجان داشتند، در این مفهوم شد(برادبری[5]،ترجمه گنجی،1390).زندگی زناشویی بافتی سرشار از عاطفه است. در ازدواج های پرتعارض بین زوج ها برانگیختگی زیادی دیده می شود که به صورت افزایش ضربان قلب، سرخ شدن یا به سفیدی گراییدن رنگ پوست و. نمایان می شود. این برانگیختگی ها می تواند به تشدید تعارض ها بینجامد. هم چنین مطالعات نشان داده اند که زوج ها در توانایی درک و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با هم تفاوت دارند. برای مثال، برخی از زوج ها آشکارا نسبت به علایم عاطفی همسرشان بی توجه هستند و آن ها را نادیده می گیرند یا آمادگی سوءتعبیر این عواطف را دارند. مثلاً غم و اندوه همسر را خشم تلقی می کنند. از طرفی زوج های ناموفق عادت دارند پیام های عاطفی مبهم و گیج کننده ای به طرف مقابل خود بدهند (مثل هم زمان اخم کردن و خندیدن) که این می تواند به تشدید تعارض های بین فردی منتهی شود.ازدواج های موفق با درک و کنترل هیجان های دو طرف به ویژه کنترل خشم و ابراز صحیح آن شناخته می شود.آیا هوش هیجانی کلید طلایی یک ازدواج موفق به شمار می رود؟ میزان رضایت زوج ها از زندگی زناشویی، تا حد زیادی به حل مؤثر تعارض ها، مدیریت هیجان های منفی (مانند: خشم و نفرت) و ابراز هیجان های مثبت بستگی دارد. نتایج چندین پژوهش نشان داده است که توانایی خویشتن داری و نظارت بر عواطف، در شادمانی، تداوم و ثبات زندگی زناشویی نقش زیادی دارد(رایس[6]،2003)
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...