تقسیم شده است، به عهده مدیران متخصص و حرفه ای، قرار داده شده است. در دنیای پیشرفته امروز، نیروی انسانی از مهمترین و پرارزشترین منابع تولید و اداره سازمان محسوب می گردد. در واقع عامل انسانی و کار است که در رسیدن به اهداف سازمانی مؤثر بوده و در مقام مقایسه با سایر عوامل تولید، مقدار حاصل از آن بیش از میزانی است که به جریان تولید گذاشته است. از جمله عواملی که در بقای سازمان ها می توان به عنوان فرابندی اثرگذار ذکر کرد و همیشه مدنظر مدیران و مسئولان و کارگزاران یک سیستم باشد، نیروی انسانی کارآمد است که در جذب و به کارگیری آن باید سعی شود تا فردی انتخاب شود که شغلش علاوه بر مهیا نمودن زمینهی اقتصادی و اجتماعی، از نظر فرهنگی و روانی نیز متناسب با تواناییهای جسمی و فیزیکی و روانی وی باشد و علائق و استعدادهای نیز در این زمینه مورد توجه قرار گیرد، چرا که کارکنانی که دارای روحیهی بالا و خلاقیت و ابتکار می باشند و آمادهی به دست آوردن هرچه بیشتر مهارت هستند و به راحتی می توانند فرآیند بهبود و بهره وری سیستم را تسهیل نمایند، نارضایتمندی شغلی خود زمینه ساز نزول و بهره وری کمتر از هر سیستم یا جریان روند امور است و شاید بتوان، نارضایت شغلی، نارضایتی فردی از زندگی را نیز فراهم سازد، زیرا کسی که شغلش را دوست ندارد و احساس خویشاوندی نسبت به آن ندارد، برای شغلش ارزش زیادی قائل نیست(محمدی، 1390: 54).
وجود نیروی انسانی سالم یک دارایی بزرگ برای هرسازمان به حساب می آید. در این میان اهمیت روانی کارکنان کمتر از سلامت جسمانی آنان نخواهد بود.یک محیط کاری پرفشار برای سلامتی کارکنان به ویژه سلامت روانی آنان بسیارخطرناک است. عملکرد مطلوب کارکنان نیازمند این است که آنان از کارِخود رضایت کافی داشته و دارای انگیزه و روحیه مناسب باشند. بدیهی است که پاداش مفید در بهره وری نیروی کار بوده و اثر مثبت دارد. آنچه امروز در علم مدیریت از جایگاهی خاص برخوردار است، اعتقاد داشتن بر این است که انگیزه های کارکنان، پایه های کارآیی و اثربخش سازمان را تشکیل می دهند و مدیرانی که به موفقیت و اعتلای سازمان خود علاقمند هستند، برای شناخت عواملی که بیشترین انگیزه را درکارکنان ایجاد می نمایند، تلاش وکوشش می کنند.اما این چیزی نیست که صرفاً مربوط به حال باشد، بلکه در زمینه رضایت شغلی وعدم رضایت شغلی کارکنان تاکنون پژوهش های زیادی توسط پژوهشگران مؤسسه ها و مراکز پژوهش مختلف جهان صورت گرفته است. نظریه های مختلفی توسط روانشناسان و علمای مدیریت در این زمینه ها صورت گرفته است و شاید بتوان تیلور را جزء اولین نظریه پردازان در این زمینه دانست. به عقیده تیلور برای اینکه مدیریت سازمان به نوآفرینی کارکنان امیدوار باشد، لازم است برای کارکنان انگیزش و پاداش ویژه ای فراهم آورد که از آنچه به یک کارگر متوسط در هر پیشهای داده می شود، افزونترباشد.اما رضایت شغلی خود تعیین کننده بسیاری از متغیرهای سازمانی است. مطالعات متعدد نشان داده است رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش بهره وری، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان، تعلق ودلبستگی آنان به محیط کار و افزایش کمیت و کیفیت کار، برقراری روابط خوب و انسانی درمحل کار، ایجاد ارتباطات صحیح، بالا بردن روحیه عشق وعلاقه به کار است. تردید نیست که هرسازمان خود یک ارگانیسم منحصربه فرداست و نخستین عامل آن، انسان و توجه به کارکنان است. بر اساس گزارش مؤسسه ایمنی و بهداشت شغلی، به علت فشارهای شغلی، 30% کارگران از دردهای کمر رنج میبرند، 28% از استرس اظهار شکایت می کنند،20% احساس خستگی می کنند،17% دردهای ماهیچهای یا عضلانی دارند و 13% سردرد دارند (بارترام[1] و همکاران، 2004: 3
وجود نیروی انسانی سالم یک دارایی بزرگ برای هرسازمان به حساب می آید. در این میان اهمیت روانی کارکنان کمتر از سلامت جسمانی آنان نخواهد بود.یک محیط کاری پرفشار برای سلامتی کارکنان به ویژه سلامت روانی آنان بسیارخطرناک است. عملکرد مطلوب کارکنان نیازمند این است که آنان از کارِخود رضایت کافی داشته و دارای انگیزه و روحیه مناسب باشند. بدیهی است که پاداش مفید در بهره وری نیروی کار بوده و اثر مثبت دارد. آنچه امروز در علم مدیریت از جایگاهی خاص برخوردار است، اعتقاد داشتن بر این است که انگیزه های کارکنان، پایه های کارآیی و اثربخش سازمان را تشکیل می دهند و مدیرانی که به موفقیت و اعتلای سازمان خود علاقمند هستند، برای شناخت عواملی که بیشترین انگیزه را درکارکنان ایجاد می نمایند، تلاش وکوشش می کنند.اما این چیزی نیست که صرفاً مربوط به حال باشد، بلکه در زمینه رضایت شغلی وعدم رضایت شغلی کارکنان تاکنون پژوهش های زیادی توسط پژوهشگران مؤسسه ها و مراکز پژوهش مختلف جهان صورت گرفته است. نظریه های مختلفی توسط روانشناسان و علمای مدیریت در این زمینه ها صورت گرفته است و شاید بتوان تیلور را جزء اولین نظریه پردازان در این زمینه دانست. به عقیده تیلور برای اینکه مدیریت سازمان به نوآفرینی کارکنان امیدوار باشد، لازم است برای کارکنان انگیزش و پاداش ویژه ای فراهم آورد که از آنچه به یک کارگر متوسط در هر پیشهای داده می شود، افزونترباشد.اما رضایت شغلی خود تعیین کننده بسیاری از متغیرهای سازمانی است. مطالعات متعدد نشان داده است رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش بهره وری، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان، تعلق ودلبستگی آنان به محیط کار و افزایش کمیت و کیفیت کار، برقراری روابط خوب و انسانی درمحل کار، ایجاد ارتباطات صحیح، بالا بردن روحیه عشق وعلاقه به کار است. تردید نیست که هرسازمان خود یک ارگانیسم منحصربه فرداست و نخستین عامل آن، انسان و توجه به کارکنان است. بر اساس گزارش مؤسسه ایمنی و بهداشت شغلی، به علت فشارهای شغلی، 30% کارگران از دردهای کمر رنج میبرند، 28% از استرس اظهار شکایت می کنند،20% احساس خستگی می کنند،17% دردهای ماهیچهای یا عضلانی دارند و 13% سردرد دارند (بارترام[1] و همکاران، 2004: 3
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...