وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی نقش عوامل پیش بینی کننده ی حمایت استقلال طلبانه والدین در نیازهای اساسی


در طول دهه­های اخیر تمرکز مطالعات و تحقیقات در زمینه درک و مفهوم سازی جنبه­های
روان­شناسی مثبت­نگر[14] از جمله بهزیستی و هم چنین یافتن شیوهای دستیابی به آن ها، دلایل ایجاد و نیز تداوم این ویژگی­ها، به­طور فزاینده­ای رو به رشد است (لینلی و جوزف[15]، 2004 و سلیگمن[16]، 2006). در همین راستا دیدگاه­ها و نظریات گوناگونی در رابطه با عوامل مرتبط بهزیستی وجود داشته است. از دیدگاه رایان و دسی[17] (2002) دو رویکرد اصلی در تعریف بهزیستی وجود دارد: لذت­گرایی[18] و فضیلت­گرایی[19]. تعدادی از محققان بهزیستی را با خوشی لذت گرایانه[20] یا شادکامی[21] برابر می­دانند. برابر دانستن بهزیستی با خوشی لذت­گرایانه یا شادکامی پیشینه­ای طولانی دارد. در دیدگاه لذت­گرایی ارسطو، فرض بر آن است که زندگی آرمانی به معنای زندگی همراه با شادی و لذت با اجتناب از افسردگی و ناراحتی
می­باشد. در این رویکرد هدف زندگی کسب حداکثر لذت می باشد. این رویکرد، بهزیستی لذت­گرا[22] نامیده می­شود.
شاخص های بهزیستی لذت­گرا بیشتر بر روی افزایش شادکامی از طریق وجود عواطف مثبت و حذف عاطفه منفی تمرکز کرده است.در مقابل تعدادی از روان شناسان از جمله ریف (1989)، با وجود ماهیت جذاب بهزیستی لذت­گرا،مخالف این نوع بهزیستی بوده و بر روی بهزیستی فضیلت­گرا[23] تأکید دارند. دیدگاه فضیلت گرایی حاکی از آن است که زندگی آرمانی به معنای شکوفا­سازی توانمندی­های انسانی است. به عبارتی در این دیدگاه، هر آنچه برای فرد با ارزش است و مطابق با خود واقعی وی می­باشد، مهم است. تعداد زیادی از روان­شناسان در ازای برابر دانستن بهزیستی با شادکامی و لذت، آن را با فضیلت[24] برابر می­گیرند. نظریات مبتنی بر ارضاء امیال، به رغم ایجاد لذت، همواره بهزیستی را در پی ندارد و در نتیجه، بهزیستی نمی­تواند صرفاً به معنای تجربه لذت باشد (راین و دسی، 2001).
تعدادی از روان­شناسان در تعریف بهزیستی این موضع­گیری، بهزیستی فضیلت­گرا را برگزیده­اند و در حال اجرای پژوهش­هایی در حوزه بهزیستی بر اساس آموزه های سنت فضیلت­گرایی هستند. این دیدگاه شامل یک درک کاملتری از سلامت روان شناختی مثبت است. ریف (1989)، به تفاوت های بهزیستی ذهنی و بهزیستی روان شناختی (که نظریه پردازان فضیلت گرا طرفدار دومی هستند) اشاره
می کند. به طور کلی، روان­شناسان بین بهزیستی لذت­گرا و فضیلت­گرا فرق گذاشته و درباره تفاوت های آن بحث کرده اند (کاشدان[25] و همکاران، 2008، ریان و هوتا[26]، 2009، هوتا و ریان، 2010).
تعدادی از محققین از جمله کاهنمان[27] (1999، 1999) در زمینه بهزیستی لذت گرا را مورد بررسی قرار داده و نشان دادند که بهزیستی شامل لذت­های آنی افراد می باشد. در مقابل تعدادی از محققین از جمله ریف (1989، ریف و کیز، 1995) و واترمن[28] (1993) بهزیستی را شامل به کاربستن و رشد خود فرد می دانند. از دیدگاه هوتا و ریان (2010) بهزیستی لذت گرا بیشتر برای دوره های کوتاه مدت سودمند است، در حالی که بهزیستی فضیلت گرا برای دوره های بلند، بیشتر از سه ماه، سودمند است. ریف (1989)، بر این عقیده است که بعضی از جنبه ها مانند: تحقق هدف های فردی، متضمن تلاش بسیار و قانونمندی است؛ که این امر حتی ممکن است در تعارض کامل با شادکامی کوتاه مدت باشد. بنابراین، بهزیستی را نباید ساده نگرانه، معادل با تجربه بیشتر لذت در مقابل افسردگی دانست؛ در عوض بهزیستی در بر گیرنده تلاش برای کمال و تحقق نیروهای بالقوه واقعی فرد است.
هوتا و ریان (2010) پیشنهاد می کنند که برای مشخص شدن بیشتر بهزیستی در بازه های زمانی مختلف، نیاز است که آن این دو نوع بهزیستی در موقعیت های متفاوتی بررسی گردد، از این رو تحقیق حاضر در پی آن است که در مرحله اول بهزیستی دانشجویان را مورد بررسی قرار دهد.
دسی و ریان (2002)، این فرض را به کار بردند که سلامت روان شناختی مثبت نتیجه­ی فعالیت­های فضیلت­گرایانه است؛ که رضایتمندی نیازهای روانشناختی پایه ای را پیشنهاد می کند. رضایتمندی نیازهای پایه­ای ممکن است به دلیل مکانیسمی باشد که تجربه فضیلت­گرایی در مدت یک فعالیت را به همراه و با بهزیستی فضیلت­گرا مرتبط است. به همین دلیل است که بهزیستی فضیلت­گرا ممکن است ناشی از نتایج رفتاری در اجزای نیازهای روانشناختی پایه­ای باشد. به هر حال زمنیه پژوهشی در این زمینه نیازمند این است که بفهمیم که چه عواملی بر روی بهزیستی دانشجویان و جنبه های آن تأثیر
می­گذارد.
فرآیندهای مؤثر در رشد شخصیت انسان، از نیاز او به انسان های دیگر ریشه می گیرد. این نیاز در خردسالی با وجود فرشته مهربانی چون مادر سرچشمه گرفته و در سال های بعد، با وجود همسر، فرزندان، دوستان، آشنایان و سایر افراد در شبکه اجتماعی سیراب می شود. سیراب شدن این نیاز است که بهزیستی انسان را در تمام سنین تأمین می کند (معانی، شاپوریان و حجت، 1379، ص 99-100).
بر طبق نتایج تحقیقات نشان داده شده است که بهزیستی انسان تحت تأثیر شرایطی و محیط های زندگی فرد بوده و در گرو تعاملات فرد در زندگی است (بهزادنیا و محمد زاده، 2012)، که در این میان نشان داده شده است که والدین نقش مهمی را می توانند در این امر ایفاء کنند (رایان و همکاران، 2001 و بوت[29] و همکاران، 2009). خانواده یک متغیر اجتماعی و محیطی مهم می باشد که اثر تعیین کننده ای در فرایندهای سلامت و بهزیستی انسان دارد که ادراکات افراد از این شرایط محیطینیز مهم و اساسی می باشد.
توسعه بهزیستی و سلامتی افراد بر طبق نظریه خود- مختاری (دسی و رایان، 2002) وابسته به تکمیل و ارضاء سه نیاز پایه ای روان شناختی(استقلال[30]، شایستگی[31]، وابستگی[32]) است. شایستگی، تمایل افراد به تعامل مؤثر با محیط و رخ دادن نتایج مورد دلخواه فرد است و در مورد  احساس کارایی که فرد نسبت به محیط دارد می باشد. استقلال درونی، به عنوان تمایل برای خودابتکاری در تنظیم رفتار افراد و در رابطه با احساس انتخاب و ارداده در انتخاب توصیف می شود. وابستگی، نیاز به احساس ارتباط و پذیرش از طرف نزدیکان (مانند والدین، معلمین، و همسالان) است و هم چنین احساس یک پیوند معنادار و نگرانی درباره دیگران می باشد ( دسی و ریان، 2002).
نظریه خودمختاری بر عوامل سازنده رفتار انسان تأکید دارد و اعتقاد بر آن است که هر فرد دارای سه نیاز روانی شایستگی،‌ استقلال و وابستگی است، که ارضاء آن ها از ضروریات رشد فردی می باشد. در این نظریه،‌ شرایطی که تسهیل کننده و موجب بهبود رضایت از زندگی در محیط­های متعدد خانه، مدرسه و جامعه می­باشد، مورد بررسی قرار می­گیرد (دسی و راین، 2002).



تعداد صفحه : 79
قیمت : 14700 تومان

 

بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد

 

و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.

 

پشتیبانی سایت :        ****       SERDEREHI@GMAIL.COM

 

در صورتی که مشکلی با پرداخت آنلاین دارید می توانید مبلغ مورد نظر برای هر فایل را کارت به کارت کرده و فایل درخواستی و اطلاعات واریز را به ایمیل ما ارسال کنید تا فایل را از طریق ایمیل دریافت کنید.

 

***  *** ***


 



This entry was posted in روانشناسی by

پایان نامه ارشد: شناسایی آسیب های موجود در برنامه آموزش مهارت های زندگی نظام آموزش متوسطه

سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه ارشد :بررسی نقش تجربه خشونت دوران کودکی در الگو‏های رفتاری خشونت

محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای بسیاری از مردم خانه به جهنمی می‏ماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، کینه، و انتقام در آن هر لحظه شعله ورتر می‏گردد. خشونت خانگی مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست. اکنون همه کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند. تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز نه تنها سبب کاهش آن نگردیده بلکه در بسیاری از موارد بر دامنه آن افزوده است. اهمیت موضوع تا بدان حد است که شمار زیادی از سازمآن‏ها و موسسات بین المللی به ویژه سازمان ملل متحد در زمینه پیشگیری و مهار این پدیده، مقررات و دستورالعمل‏های متعددی را وضع نموده یا به اجرا نهاده اند. جای تاسف است که براساس آمارهای موجود هنوز این اقدام‏ها هیچ نتیجه قابل ملاحظه ای به بار نیاورده، اما با توجه به گستره اقدام‏های ملی و بین المللی که پیوسته رو به فزونی است می‏توان امیدوار بود در آینده ای نزدیک این پدیده و پیامدهای آن کاهش یابد. اما خشونت خانگی تنها زنان و مردان سازگار را تحت تاثیر قرار نمی دهد. بلکه به جرات می‏توان گفت که بیشترین اثر را بر کودکانی دارد که پیوسته یا به تناوب شاهد این خشونت اند. این اثرگذاری چنان که خواهیم دید، نسبت به میزان تاثیر آن بر خود والدین دارای اهمیت بیشتری است(کردوانی، 1389).
1-2 بیان مساله
سال‏های اولیه زندگی مهم ترین دوره تربیت و شکل پذیری شخصیت اجتماعی فرد می‏باشد. طرز رفتار بزرگسالان اثر عمیقی بر شخصیت کودکان و عادات کسب شده توسط آن‏ها دارد. اکثر پژوهش‏های انجام شده نشان داده اند دو عامل اساسی یعنی خصوصیات خلقی کودک و رفتار والدین درتبدیل مشکلات رفتاری اولیه کودک به مشکلات رفتاری شدیدتر در آینده نقش اساسی دارند(قاسمی، ولی زاده، طولابی و ساکی، 1386).
بندورا[2](1975)، اعتقاد دارد بخش اعظم یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران است. نکته مهم در این دیدگاه عدم نیاز به تقویت فوری است،‌ یعنی فرد رفتار را مشاهده کرده و می‌آموزد ولی تا زمانی که نیازی به ابراز آن نباشد و به عبارتی عامل تقویتی وجود نداشته باشد، بروز نمی‌کند. هر چه الگو از مقبولیت و مشروعیت بیشتری برخوردار باشد احتمال یادگیری بیشتر است. در این مورد خاص والدین به‏صورت افراد صاحب قدرت از نفوذ زیادی برخوردارند و کودکان آن‏ها را به عنوان الگوی مناسبی تلقی نموده و در طول زندگی و هنگامی که خود بخواهند با کودکانشان برخورد کنند از همان شیوه‌‏های آزارگری توأم با غفلت و مسامحه استفاده می‌‌کنند(سیف، 1373).
در افرادی که در دوران کودکی مورد خشونت قرار می‏گیرند، به دلیل آسیب‏ها و جراحت‏‏های روان شناختی حاصل از این سوء رفتار، طرحواره‏‏های ذهنی شکل می‏گیرد که رابطه زناشویی بعدی آن‏ها را تحت تاثیر قرار می‏دهد(فریچ[3]، 2006).
در سال 1975 سه تن از پژوهشگران آمریکایی به نام‏‏های استراوس، ولس و اشتاین میتز، به تشریح نظریه هایی پرداختند که آن را وراثت اجتماعی خشونت خانگی نام نهاده بودند. معنای این نظریه در عبارتی کوتاه چنین بود: آموختن خشونت در خانواده اصلی. این پژوهشگران شوهرانی را که والدینشان نسبت به هم خشن نبودند با شوهرانی که دست کم به یک مورد خشونت میان پدر و مادر خود اشاره کرده بودند، مقایسه نمودند. در مردانی که شاهد خشونت والدین خود بودند میزان کتک زدن زن سه برابر بیش از آنانی بود که چنین چیزی را مشاهده نکرده بودند(کردوانی، 1389).
خشونت خانوادگی نه تنها به رشد و گسترش صمیمیت آسیب می‏رساند بلکه ثبات خانواده و سلامت روان شناختی و جسمانی کودکان و زوج‏ها را نیز تهدید می‏کند(آمرمن[4]، 1999).
اما سوالی که مطرح می‏شود این است که با توجه به نظریه روان کاوی فروید[5](1974)، تجربه خشونت در دوران کودکی چه نقشی در الگو‏های رفتاری فرد ایفا می‏کند و سهم هر کدام از الگو‏های رفتاری خشونت و سازگاری در بزرگسالی به چه میزان می‏باشد؟
1-3 اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق
عوامل خانوادگی به عنوان یک سری از عوامل محیطی در بررسی عوامل تربیتی افراد موثر می‌باشند، چرا که خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی زندگی افراد بسیار حائز اهمیت می‏باشد و خیلی از چیزها را افراد در سال‏‏های اولیه حیات اجتماعی خود در آن می‌آموزند. خانواده می‏تواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهم ترین این عوامل عبارت‌اند از: ۱) نحوه برخورد والدین با نیاز‏های کودک: معمولاً کودکی که وسایل و اسباب بازی مورد علاقه خود را در دست دیگری می‌بیند برانگیخته می‏شود و در صدد گرفتن آن حتی با اعمال خشونت می‏شود. تجربه نشانگر آن است که چنانچه در کودکی همیشه توقعات و انتظارات فرد برآورده شده باشد او بیشتر از کسانی که توقعات و انتظاراتشان برآورده نشده‌است خشمگین وپرخاشگر می‏شود. ۲) وجود الگو‏های نامناسب، داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیاز‏های انسان است زیرا انسآن‏ها علاقه مند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه خودشان است انجام دهند و چنین کسانی را راهنما و الگوی زندگی خود قرار دهند بررسی‌‏های انجام شده نشان می‏دهد که بیشتر کودکان پرخاشگر والدین خشن و متخاصمی داشته‌اند یعنی نه تنها کودک آن‏ها از محبت لازم برخوردار نبود از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته بود(شاهدی فر و همکاران، 1388).
یکی از دردناک ترین انواع خشونت، خشونت علیه کودکان می‏باشد. دوران کودکی از آسیب پذیرترین دوران‏‏های زندگی هر فرد است. شخصیت هر انسانی در دوران کودکی اش شکل می‏گیرد و می‏توان گفت مهم ترین دوران زندگی هر فرد، کودکی اش است. از دیگر سو، کودکان آینده و سرمایه‏‏های یک کشور به حساب می‏آیند و به هر میزان که مسئولین از این قشر غفلت کنند به همان اندازه از آینده کشور غفلت نموده اند. از این رو شناخت و بررسی معضل خشونت علیه کودکان ضروری به نظر می‏رسد(کامرانی فکور، 1385).
در زمانی که جامعه ایران خواستار رسیدن به پیشرفت وترقی است،لزوم توجه خاص به چگونگی تزلزل و نااستواری ارکان خانواده کاملا ضروری به نظر می‏رسد. در پژوهش‏‏های گذشته بیشتر خشونت خانوادگی، خشونت مردان علیه زنان بحث شده است. تفاوتی که پژوهش حاضر با پژوهش‏‏های انجام شده قبلی دارد، در واقع با دآن استن تجربه خشونت در دوران کودکی و نقش آن در الگو‏های رفتاری خشونت و سازگاری می‏توان به زوج‏‏های دانشجو کمک کرد تا در گذشته خود بنگرند و اگر تجربه خشونت داشته اند راه کار‏های این پژوهش را مدنظر قرار دهند و شاید بتوانند قسمتی از اختلاف هایشان را برطرف نمایند. هم چنین نتایج این پژوهش می‏تواند کمک شایانی به خانواده‏ها و برنامه ریزان و پژوهشگران مسایل اجتماعی نماید. از نتایج این پژوهش، دانشجویان، سازمان امور جوانان، آموزش و پرورش و بهزیستی سود خواهند برد. لذا با توجه به این مطالب و مشاهده عینی اینجانب را بر آن داشت که این موضوع را جهت پژوهش انتخاب نمایم.

تعداد صفحه : 94
قیمت : 14700 تومان

 

بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد

 

و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.

 

پشتیبانی سایت :        ****       SERDEREHI@GMAIL.COM

 

در صورتی که مشکلی با پرداخت آنلاین دارید می توانید مبلغ مورد نظر برای هر فایل را کارت به کارت کرده و فایل درخواستی و اطلاعات واریز را به ایمیل ما ارسال کنید تا فایل را از طریق ایمیل دریافت کنید.

 

***  *** ***


 



://teh.altervista.org/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%aa%d8%ac%d8%b1%d8%a8%d9%87/">پایان نامه ارشد: شناسایی آسیب های موجود در برنامه آموزش مهارت های زندگی نظام آموزش متوسطه

سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی مقایسه ای سبک های دلبستگی و تمایل به طلاق با کنترل سر سختی روان‌شناختی


متخصصان روان‌شناسی خانواده معتقدند که شناخت دقیق‏ زوجین از یکدیگر قبل از ازدواج و جلوگیری از ازدواج‏های‏ خودسرانه و سهل‏انگارانه می‏تواند پیشگیری مناسبی برای پدیده‏ طلاق بعد از آغاز زندگی باشد. طبق آمار ارائه‏ شده 5/47 درصد مردان و 55 درصد زنان شناخت کمی از همسران خود هنگام ازدواج دارند و در این میان تنها 5/27 درصد مردان و 25 درصد زنان در هنگام ازدواج همسران خود را به خوبی می‏شناسند و در بین این دو دسته، دسته‌ی دیگری هم‏ وجود دارد که شناخت نسبی از همسران خود دارند، یعنی 10 درصد مردان و 20 درصد زنان. اگر این آمار به سویی رود که‏ زوجین از هم شناخت کافی داشته باشند، به احتمال زیاد طلاق‏ رشد نزولی خواهد داشت. بررسی ها نشان می‏دهد عدم شناخت صحیح از همسر علت‏ عمده‌ی طلاق‏ها گزارش شده است. غیر از این، شتاب‏زدگی در ازدواج باعث ایجاد زیان‏های غیرقابل جبران شده که برای رفع‏ این معضل می‏توان با مشاوره روان‌شناسی آن را حل کرد؛زیرا با این ارزیابی روان‌شناختی است که آمادگی فرد از لحاظ روحی و روانی برای ازدواج مشخص می‏شود(رستمی و همکاران، 1388).
در روند شناسایی عوامل ایجاد کننده تفاوت های فردی در واکنش به فشارهای زندگی، کوباسا[1](1979)، بیان کرد که سرسختی روان‌شناختی به عنوان یک ویژگی شخصیتی، رابطه بین استرس و بیماری را تحت تاثیر قرار داده، از عوامل اصلی ایجاد تفاوت های فردی در این زمینه است. از آن زمان به بعد، پژوهش های متعدد فرضیه کوباسا را حمایت کرده و نشان داده اند که سرسختی روان‌شناختی به عنوان یک ویژگی شخصیتی رابطه بین استرس و بیماری را تعدیل می کند(شریفی و همکاران، 1384).
نظریه‌ی دلبستگی را بی‏شک بایستی یکی از برجسته‏ترین دست‏ آوردهای روان‌شناسی معاصر به حساب آورد. این نظریه فرآیند شکل‏گیری و قطع‏شدن پیوندهای عاطفی را توضیح می‏دهد. مفهوم محوری و اصلی این نظریه به توضیح و تشریح این نکته‏ می‏پردازد که چگونه نوزاد از نظر هیجانی نسبت به شخصی که‏ وظیفه‌ی مراقبت و نگهداری از وی را بر عهده دارد، دلبسته می‏شود و نیز چگونه هنگامی که از این شخص جدا می‏شود دچار تنش‏ و تنیدگی می‏گردد. دلبستگی پیوند عاطفی نسبتا پایداری است‏ که بین کودک و یک یا تعداد بیشتری از افرادی که نوزاد را در تعامل منظم دائمی با آنها می‏باشد، ایجاد می‏گردد. در ایجاد و تعیین کیفیت این پیوند عاطفی دو مفهوم قابل دسترس بودن و پاسخ دهنده بودن، تصویر مادرانه نقشی یگانه و منحصر به فرد ایفاء می‏کنند. زندگی نوزاد انسان، حول محور یک شخص خاص‏ که قابل دسترس است و منظما به نیازهای مراقبتی او پاسخ‏ می‏دهد، می‏چرخد و بدین ترتیب رفتار جست‏وجوی مراقبت‏ نوزاد با پاسخ‏دهی منظم تصویر مادرانه شکل می‏گیرد. در واقع‏ این رفتار جست‏وجوی مراقبت نوزاد است که دلبستگی نامیده‏ می‏شود(رستمی و همکاران، 1388).
رابطه بین پنج عامل اصلی شخصیت و سبک‏های دلبستگی از زاویه‏ای دیگر نیز قابل‏ بررسی است. در یک سری مطالعه، بوش[2] و همکاران(1986)نشان دادند که‏ بسیاری از سازه‏های شخصیتی می‏توانند به ترکیبی از پنج بعد اصلی کاهش پیدا کنند. این‏ مسئله چالشی را پیش روی مقیاس‌های مربوط به تفاوت های فردی قرار می‏دهد. چنین‏ مقیاس‌هایی باید در صورت امکان در نقشه‏ای که به‌وسیله پنج عامل اصلی ایجاد شده است قرار گیرند(شیپور و برنان‏12، 1992). بنابراین اگر سبک دلبستگی را به عنوان یک سازه تفاوت‏ فردی در نظر بگیریم این فرض مطرح می‏شود که سبک‏های دلبستگی مثل سایر سازه‏های‏ تفاوت های فردی واریانس مشترکی را با ابعاد پنج عامل اصلی شخصیت داشته باشد(بشارت و همکاران، 1385).
1-2- بیان مساله
کانون اصلی فشارهای حاصل از اعتیاد مردان متاهل، همسر و فرزندان آن ها هستند. همسران افراد معتاد برای مبارزه با اعتیاد شوهر از راهبردهای مقابله ای گوناگون مانند اجتناب شناختی، تلاش برای فرار فکری از مشکل، مواجهه فعال با همسر، تهدید به ترک و یا طلاق استفاده می کنند(گل پرور و مولوی، 1380).
در کنار عوامل مختلفی که عموماً برای طلاق عنوان شده‏ است، مثل؛اعتیاد، فقر، ندادن نفقه، زندانی بودن شوهر، داشتن زن‏های دیگر، عدم تفاهم اخلاقی و فرهنگی، اختلاف‏ سنی و فساد اخلاقی و غیره عامل دیگری نیز وجود دارد که‏ شاید تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است و حتی می‏توان‏ 
سایت های دیگر :

پایان نامه ارشد : بررسی رابطه بین هوش هیجانی معلمان زن با خشونت اعمال شده علیه آنان

یده شده و با انجام بررسی های گوناگون سعی در پرداختن به این معضل اجتماعی و مقابله با آن نموده اند(مافی، 1381).
خشونت به هیچ وجه، خاص یک جامعه نیست و هرگز نمی توان بروز چنین واقعه ای را به فقرا، طبقات کارگری و افراد کم سواد محدود دانست، بلکه امری جهانی است کما این که پیشرفته ترین کشورهای جهان نیز از این پدیده رنج می برند. یکی از پژوهش های انجام گرفته در آمریکا نشانگر این حقیقت بود که در میان تحصیل کرده های دانشگاهی خشونت از آمار بالاتری برخوردار می باشد(معتمدی مهر، 1380). آن چه در این بین، بیشتر موجب تأسف می گردد این حقیقت است که زنان به عنوان گروهی ویژه، هم چنان که در جامعه مورد خشونت واقع می شوند، در خانواده نیز مورد بهره کشی سایر اعضای خانواده به خصوص همسران خود واقع می شوند، و قربانی انواع خشونت ها از جمله فیزیکی، روانی و . می گردند، که آثار و پیامدهای سوئی برای آن ها به بار می آورد و آمار و ارقام موجود این حقایق را بر ما آشکار می سازند(معتمدی مهر، 1380).
خشونت علیه زنان به خصوص از طرف شریک جنسی آنان بسیار شایع است. خشونت فیزیکی و جنسی هر ساله در 2 تا 4 میلیون زن آسیایی رخ می دهد. بر اساس گزارش انجمن پزشکی آمریکا فدراسیون(WHO) در سال 2000 یک نفر از هر سه زن در طول زندگیش مورد آزار قرار می گیرد و بر اساس گزارشات بانک جهانی، خشونت خانگی 5 درصد از سال های سلامت زنان را در زندگی کاهش می دهد. خشونت علیه زنان همراه با عوارض شدید جسمی و روانی نظیر افسردگی، اضطراب، مشکلات روان تنی(سوماتیزاسیون)، سوء مصرف الکل و مواد مخدر و اقدام به خودکشی و یا تأثیرات منفی درازمدت بر خانواده و نسل های بعدی می باشد(زنگی آبادی و مرادی شهر بابک، 1383).
در زمینه  خشونت علیه زنان علاوه بر شیوع آن نگرش افراد نسبت به ان نیز مهم می باشد. زیرا نوع نگرش نسبت به نقش زنان و خشونت علیه آنان سبب تداوم این امر می گردد. این امر به خصوص در مورد آزارهای هیجانی و جنسی نمود بیشتری می یابد. پیچیده بودن خشونت علیه زنان که عوامل فردی تا قوانین و نگرش های سیاسی و اقتصادی جامعه را به عنوان عوامل زمینه ساز و مساعدکننده مطرح می کند، بررسی این مقوله را نیز بسیار مشکل می سازد(زنگی آبادی و مرادی شهر بابک، 1383).
1-2. بیان مسأله :
افراد براساس سرشت و فطرت خویش نیازمند انس و الفت با دیگران هستند تا مونس و مأنوس یکدیگر باشند. از نخستین روزهای پیدایی بشر بر عرصه خاک و اولین شکفتگی های اندیشه بشری در گستره تاریخ و آگاهی، خانواده و مسایل مربوط به آن همواره بخشی از اشتغالات فکری او را تشکیل می داده است. چرا که پیوند خانوادگی در شکل زوجیت، ضمن برطرف ساختن نیاز فطری بشر، برای زیستن در میان جمع، روابط نسبی و سببی دیگری را نیز ایجاد می نمود که به تقویت بنیان های اجتماعی منجر می شد. بنابراین، خانواده اولین نهاد اجتماعی است که شالوده حیات اجتماعی نیز محسوب می گردد و جنبه های ژرف و عمیق شخصیت انسان در آن جا پایه گذاری می شود و شیوه های گوناگون رفتاری در این نهاد دست مایه اولیه تجربه اجتماعی کودکان را فراهم می آورد که در نگرش آن ها نسبت به زندگی جمعی سهم حتمی و قطعی دارد. از همین روست که جایگاه والای خانواده به عنوان باهویت ترین نهاد اجتماعی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده و هیچ یک از مکاتب سیاسی، اجتماعی و فلسفی خود را از پرداختن بدان بی نیاز ندانسته است(نجفی،1384).
خانواده، اولین مدرسه ای است که انسان در آن آموزش می بیند و با اصول زندگی اجتماعی و روش تفاهم با دیگران آشنا می گردد. خانواده به صورت یک نظام دارای شبکه ارتباطی است که افراد آن دارای حال گذشته و آینده مشترکند و ارزش های اخلاقی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و اسباب رشد عاطفی- اخلاقی و اجتماعی افراد فراهم می گردد(ساروخانی،1380).
در این میان تشکیل خانواده با ازدواج زن و مرد آغاز می شود، ازدواج یکی از ارزشمندترین اقدامات زندگی به شمار می آید و هیچ اقدام اجتماعی دیگری را نمی توان از جهت ارزش با آن مقایسه کرد؛ چراکه این امر برای سلامت، امنیت و سعادت اجتماع سودمند و ضروری است(گل 
سایت های دیگر :

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و عزت نفس با رضایت زناشویی دانشجویان متاهل

زوماً نه خود تعارض، بلکه نوع کنار آمدن با تعارض است که مى‏تواند ویرانگر یا سازنده باشد(هونلر و جنکوز[6]، 2005).

است که برای مفهوم سازی و سنجش کیفیت روابط دوگانه به کار می رود. به طوری که کاترل[7] در این زمینه معتقد است ویژگی بارز دلبستگی پیوند عاطفی بین دو فرد است که یک حس ایمنی روان شناختی را رشد می دهد. برک[8] (2001)،دلبستگی را اینگونه تعریف می کند: دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیق که با افراد خاص در زندگی فرد برقرار می کند طوری که باعث می شود وقتی باآن ها تعامل می کنیم احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس از اینکه آن هارا درکنار خود داریم احساس آرامش می کنیم (واحدی و مرادی، 1388).

بالبی[9] (1988)،سه سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا را تشخیص دادند. دلبستگی ایمن با ویژگی های ارتباطی مثبت مانند صمیمیت و خرسندی، دلبستگی اجتنابی با سطوح پایین تری از صمیمیت و تعهد و دلبستگی دوسوگرا با شور و هیجان و دل مشغولی در زمینه روابط توأم با خرسندی کم مرتبط است (فینی و نولر[10]، 1990).
عزت نفس عبارت است ازمیزان ارزشی که فرد برای صفات و ویژگی های شخصی و ذهنی خودقایل است. فردی که از عزت نفس بالایی برخوردار است خودش را من گونه ای مثبت ارزشیابی کرده و برخورد مناسبی نسبت من نظریات مثبت خود و دیگران دارد. درمقابل فرد با عزت نفس پائین اغلب نوعی نگرش مصنوعی نسبت من دنیا دارد، و در ناامیدی تلاش می کند تا من خود و دیگران نشان دهد که شخصی لایق است یا منزوی شده و از ارتباط با دیگران اجتناب می کند(پوردهقان و همکاران، 1387).
بر طبق تعریف، رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهراز ازدواج با یکدیگروباهم بودن احساس شادمانی و رضایت دارنداعتقاد براین است که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق می گردد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد. هم چنین الیس[11] (1989)،بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند (سلیمانیان، 1373).
داویلا و برادبوری[12] (2001)، نشان دادند که درک مثبت از همسران که از ویژگی های افراد با سبک دلبستگی ایمن است رفتارهای حمایتی و رضایتمندی زناشویی در زوجین را پیش بینی می کند.
حال سوال این جاست که سبک های دلبستگی و عزت نفس زوجین چه رابطه ای با رضایت زناشویی دارند؟ کدام یک از سبک های دلبستگی رابطه معنی دار تری با رضایت زناشویی دارد؟ برای پاسخ به این سوالات و با توجه به اهمیت موضوع و مطالب گفته شده، هدف این مطالعه بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و عزت نفس با رضایت زناشویی در زوجین دانشجوی دانشگاه هرمزگان می باشد.
1-3- اهمیت و ضرورت مسأله
خانواده را موسسه یا نهاد اجتماعی معرفی کرده اند که ناشی از پیوند زناشویی زن و مرد است. ازجمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل های سالم وسازنده میان انسان ها و برقرار بودن عشق به همنوع و ابراز صمیمیت و همدلی به یکدیگر است. خانواده محل ارضای نیازهای مختلف جسمانی و عقلانی و عاطفی است و داشتن آگاهی از نیازهای زیستی وروانی و شناخت چگونگی ارضاء آن ها و تجهیز شدن به تکنیک های شناخت تمایلات زیستی و روانی ضرورتی انکارناپذیر می باشد. رضایت یک فرد از زندگی زناشویی به منزله رضایت وی از خانواده محسوب می شود ورضایت از خانواده به مفهوم رضایت 

پایان نامه ارشد: شناسایی آسیب های موجود در برنامه آموزش مهارت های زندگی نظام آموزش متوسطه

سایت های دیگر :