رد لازاروس (1991) به عنوان کنشی متقابل میان شخص و محیط مینگرد و مطرح می کند که استرس از طریق تعامل ویژه بین شخص و محیط حاصل میشود (راس، 1994، ترجمه خواجهپور، 1377).
استرس واژهای است در اصل به معنای فشار و نیرو؛ علیرغم کاربردهای روز افزون مفهوم و اصطلاح استرس در علوم مختلف هنوز درباره ماهیت و تعریف آن توافق چندانی وجود ندارد. در واقع مشکل اصلی، مفهومسازی تعریف استرس به دیدگاه و کاربردهای گوناگون آن برمیگردد (یوسفی و همکاران، 1386).
استرسهای شغلی می تواند سلامت جسمی و روانی نیروی کار را تهدید نماید و کارکرد اجتماعی فرد را مختل کند که این خود تهدید جدی بر عملکرد و بهرهوری سازمانی به حساب می آید. استرس شغلی واکنش جسمی و روانی مضری است که در اثر تعامل فرد با محیط و عدم هماهنگی بین نیازهای کاری با تواناییها و خواسته های شخص ناشی میشود. اگرچه استرس شغلی در تمام مشاغل وجود دارد ولی در حرفههایی که با سلامتی انسانها سر و کار دارند این موضوع اهمیت بیشتری پیدا می کند. پرستاران به دلیل ماهیت حرفهای حساسی که دارند بطور مداوم در معرض استرس قرار دارند (ضیغمی و اصغرزاده 1390). پرستاری ذاتآ به عنوان یک شغل پر استرس شناخته شده است. و این مسأله موجب شده است که استرس به یکی از بخشهای مورد توجه حرفه پرستاری تبدیل شود. بهخصوص که استرس علاوه بر تحمیل هزینه های اقتصادی به جامعه بر سلامت فیزیکی و روانی پرستاران نیز تأثیر می گذارد. مطالعه استرس شغلی با « هانس سلیه » در سال 1956 شروع شد. از میان استرسهای گوناگون که افراد تجربه می کنند، استرس شغلی جایگاه مهمی دارد (کریمی و همکاران، 1391).
هر قدر محدوده یک شغل، اتخاذ تصمیم، قانونگذاری، خطمشیگذاری و مبادله اطلاعات با دیگران بیشتر و گستردهتر باشد امکان ایجاد استرس بیشتر خواهد بود. در جامعه ما، کار، اعتماد بهنفس و هویت را تحتالشعاع قرار میدهد.
بیکاری به طور مشخصی احساس ارزشمندی فرد را میکاهد، ایجاد اضطراب و افسردگی می کند و خطر ابتلا به بیماری را در افراد افزایش میدهد. از سوی دیگر کارهای یکنواخت و بیروح، سرپرست اقتدارطلب، فشار زمانی اجبار و تبادل ضعیف بین کارمندان نیز می تواند باعث فرسودگی افراد شود از سلامتی روان آنها بکاهد و منجر به صدمات و حوادث، غیبت از کار و ترک کار کارکنان گردد.
در دهههای اخیر موضوع استرس شغلی و آثار آن در سازمان مورد توجه بسیار قرار گرفته و یکی از مباحث اصلی رفتار سازمانی را به خود اختصاص داده است. دورهای که انسان در آن بیش از هر زمان دیگری در معرض عوامل استرسزا قرا گرفته و مشکلات و مسائل بیشماری از هر سو او را احاطه کرده است. تأثیر مخرب استرس فقط محدود به ایجاد انواع بیماری نیست این مشکل بر روی عملکرد کارکنان نیز اثر دارد. نهایتا بر روی عملکردهای مدیریت نظیر تصمیم گیری، کیفیت روابط همکاران، استانداردهای کاری، کیفیت زندگی شغلی، سطح کارایی و بهرهوری مؤثر خواهد بود.
بررسیها نشان میدهد استرسهای حاد و مزمن، نیروی انسانی را ضایع می کنند و هدف سازمان را دستخوش تزلزل میسازند. استرس مانند آفتی است که نیروها را تحلیل میبرد و فعالیت و تلاشها را عقیم میسازد. استرس می تواند انواع مختلف داشته باشد. از چند نظر تمام عواملی که شرح دادیم می توانند
شکل هایی از استرس محسوب شوند. قطعاً داشتن حمایت اجتماعی کم یا نداشتن آن می تواند استرس زا باشد. خشم، افسردگی، و اضطراب را نیز می توان به صورت شکل هایی از استرس درونی در نظر گرفت. آنچه که به صورت عوامل استرسزا برداشت می شود اغلب بسیار ذهنی است و امکان دارد یک نفر با حالت وحشت در ترن هوایی شهربازی نشسته باشد در حالی که دیگری در صندلی بعدی این تجربه را کسب کرده باشد. رفتن به مهمانی ممکن است برای یک آدم خجالتی استرس زا باشد اما برای یک فرد برون گرا چنین نیست. آنچه را که ما به صورت استرس زا تجربه می کنیم یا اینکه کیستیم، ارتباط زیادی دارد. همچنین باعث می شود که ارزیابی تجربیات استرس زا بسیار دشوار شود (باچر
استرس واژهای است در اصل به معنای فشار و نیرو؛ علیرغم کاربردهای روز افزون مفهوم و اصطلاح استرس در علوم مختلف هنوز درباره ماهیت و تعریف آن توافق چندانی وجود ندارد. در واقع مشکل اصلی، مفهومسازی تعریف استرس به دیدگاه و کاربردهای گوناگون آن برمیگردد (یوسفی و همکاران، 1386).
استرسهای شغلی می تواند سلامت جسمی و روانی نیروی کار را تهدید نماید و کارکرد اجتماعی فرد را مختل کند که این خود تهدید جدی بر عملکرد و بهرهوری سازمانی به حساب می آید. استرس شغلی واکنش جسمی و روانی مضری است که در اثر تعامل فرد با محیط و عدم هماهنگی بین نیازهای کاری با تواناییها و خواسته های شخص ناشی میشود. اگرچه استرس شغلی در تمام مشاغل وجود دارد ولی در حرفههایی که با سلامتی انسانها سر و کار دارند این موضوع اهمیت بیشتری پیدا می کند. پرستاران به دلیل ماهیت حرفهای حساسی که دارند بطور مداوم در معرض استرس قرار دارند (ضیغمی و اصغرزاده 1390). پرستاری ذاتآ به عنوان یک شغل پر استرس شناخته شده است. و این مسأله موجب شده است که استرس به یکی از بخشهای مورد توجه حرفه پرستاری تبدیل شود. بهخصوص که استرس علاوه بر تحمیل هزینه های اقتصادی به جامعه بر سلامت فیزیکی و روانی پرستاران نیز تأثیر می گذارد. مطالعه استرس شغلی با « هانس سلیه » در سال 1956 شروع شد. از میان استرسهای گوناگون که افراد تجربه می کنند، استرس شغلی جایگاه مهمی دارد (کریمی و همکاران، 1391).
هر قدر محدوده یک شغل، اتخاذ تصمیم، قانونگذاری، خطمشیگذاری و مبادله اطلاعات با دیگران بیشتر و گستردهتر باشد امکان ایجاد استرس بیشتر خواهد بود. در جامعه ما، کار، اعتماد بهنفس و هویت را تحتالشعاع قرار میدهد.
بیکاری به طور مشخصی احساس ارزشمندی فرد را میکاهد، ایجاد اضطراب و افسردگی می کند و خطر ابتلا به بیماری را در افراد افزایش میدهد. از سوی دیگر کارهای یکنواخت و بیروح، سرپرست اقتدارطلب، فشار زمانی اجبار و تبادل ضعیف بین کارمندان نیز می تواند باعث فرسودگی افراد شود از سلامتی روان آنها بکاهد و منجر به صدمات و حوادث، غیبت از کار و ترک کار کارکنان گردد.
در دهههای اخیر موضوع استرس شغلی و آثار آن در سازمان مورد توجه بسیار قرار گرفته و یکی از مباحث اصلی رفتار سازمانی را به خود اختصاص داده است. دورهای که انسان در آن بیش از هر زمان دیگری در معرض عوامل استرسزا قرا گرفته و مشکلات و مسائل بیشماری از هر سو او را احاطه کرده است. تأثیر مخرب استرس فقط محدود به ایجاد انواع بیماری نیست این مشکل بر روی عملکرد کارکنان نیز اثر دارد. نهایتا بر روی عملکردهای مدیریت نظیر تصمیم گیری، کیفیت روابط همکاران، استانداردهای کاری، کیفیت زندگی شغلی، سطح کارایی و بهرهوری مؤثر خواهد بود.
بررسیها نشان میدهد استرسهای حاد و مزمن، نیروی انسانی را ضایع می کنند و هدف سازمان را دستخوش تزلزل میسازند. استرس مانند آفتی است که نیروها را تحلیل میبرد و فعالیت و تلاشها را عقیم میسازد. استرس می تواند انواع مختلف داشته باشد. از چند نظر تمام عواملی که شرح دادیم می توانند
شکل هایی از استرس محسوب شوند. قطعاً داشتن حمایت اجتماعی کم یا نداشتن آن می تواند استرس زا باشد. خشم، افسردگی، و اضطراب را نیز می توان به صورت شکل هایی از استرس درونی در نظر گرفت. آنچه که به صورت عوامل استرسزا برداشت می شود اغلب بسیار ذهنی است و امکان دارد یک نفر با حالت وحشت در ترن هوایی شهربازی نشسته باشد در حالی که دیگری در صندلی بعدی این تجربه را کسب کرده باشد. رفتن به مهمانی ممکن است برای یک آدم خجالتی استرس زا باشد اما برای یک فرد برون گرا چنین نیست. آنچه را که ما به صورت استرس زا تجربه می کنیم یا اینکه کیستیم، ارتباط زیادی دارد. همچنین باعث می شود که ارزیابی تجربیات استرس زا بسیار دشوار شود (باچر
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...