مفهوم ترس از صمیمیت، در حدود سه دهه قبل توسط هاتفیلد[14] (1984) برای اولین بار مطرح شد. وی از جمله دلایل اساسی ترس از صمیمیت را، ترس از خود افشایی[15]، ترس از رها شدن، ترس از برخوردهای خشن، ترس از دست دادن کنترل، ترس از دست دادن فردیت ذکر کرده است (ال لوید[16], 2011). دسکاتنر و ثلن[17] (1991) نیز، ترس از صمیمیت را ناتوانی فرد برای تبادل افکار و احساسات خود با فردی مهم و نزدیک، به دلیل وجود اضطراب در وی، تعریف کردهاند. افرادی که ترس از صمیمیت دارند خواهان ارتباط بین شخصی هستند ولی از طرد می ترسند، در نتیجه طی ارتباط کلامی و غیر کلامی با دیگران اضطراب را تجربه میکنند (بشارت، 1391).
باگاروزی (2001) بیان میکند که نیاز به صمیمیت از نیاز ابتداییتر دلبستگی[18] نشات میگیرد، بنابراین ضروری است، برای بررسی ارتباطات صمیمانه، تا جایی که امکان دارد در مورد روابط اولیه افراد با مراقبان اولیه آنها اطلاعات کافی کسب شود. در نتیجه از عوامل موثر بر صمیمیت شخص، رابطه و دلبستگی او نسبت به والدین میباشد. بالبی[19] (1969) دلبستگی را در قالب نظریهای بزرگ مفهومسازی کرد. نظریه دلبستگی فقط نظریه تحول کودک نیست، بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز هست (وایس[20]، 1994). طبق نظر بالبی (1969، 1973، 1980) روابط دلبستگی همیشه موجودند و در سراسر چرخه زندگی فعال هستند (گودوین[21]، 2003). کیفیت رابطه و نوع دلبستگی کودک- والد، منجر به شکلگیری بازنماییهای ذهنی میشود که طرحواره ها یا الگوهای عمل آنها را برای تعامل با خود و دنیای بیرون میسازند (بالبی، 1973؛ نافتل و شاور[22]، 2006). به دنبال پژوهشهای کسانی از قبیل بالبی و اینزورث[23]، سه سبک دلبستگی ایمن[24]، دلبستگی ناایمن اجتنابی[25]، و دلبستگی ناایمن دوسوگرا[26] تشخیص داده شدند (اینزورث، بولهر، واتر و وال[27]، 1978). این سبک ها بعدها در مورد بزرگسالان نیز تأیید شدند (هازن و شاور[28]، 1987).
نتایج پژوهشهای زیادی، استمرار و تداوم سبک دلبستگی را در چرخه زندگی تأیید میکنند (فریلی[29]، 2002؛ مین، کاپلان و کسیدی[30]، 1985؛ نافتل و شاور، 2006). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایینتری از تعارضات دارند، در حالی که افراد با دلبستگی اجتنابی، رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی دوسوگرا، با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر مشخص میشوند (کولینز، کوپر، آلبینو و آلارد [31]، 2002).
یکی دیگر از متغیرهایی که میتواند بر توانایی ارتباط صمیمانه فرد یا ترس از صمیمیت در وی تاثیر داشته باشد سبکهای هویت در افراد است. اریکسون[32] (1982) این استدلال را مطرح میکند که تنها پس از تثبیت حس معقولانه هویت میتوان صمیمیت بالیده و حقیقی را با شخص دیگری تجربه کرد (مونتگومری[33]، 2005 به نقل از دانشپور و همکاران، 1386).
در طول چهار دهه گذشته، پژوهشها پیرامون هویت نوجوانان، بر اساس پارادایم پایگاه هویت مارسیا[34] مفهوم سازی شده است (حجازی و فرتاش، 1385). از جمله نظریههای مهم دیگر در هویت، نظریه سبکهای هویت برزونسکی[35] است. به نظر برزونسکی (1990) سبکهای هویت، نشان دهنده جهتگیریهای پردازش اطلاعات هستند و نوجوان هنگام ساختن هویت خود و متعهد شدن نسبت به ارزشها و باورها از آنها استفاده میکند. نظریه برزونسکی بر مفروضه سازندگی مبتنی است، یعنی افراد نقش فعالی را در ساختن تفکر خود نسبت به واقعیتی که در آن زندگی میکنند، ایفا میکنند در این نظریه به تفاوتهای افراد در استفاده از فرآیندهای تصمیم گیری، حل مسئله، مواجهه با مشکلات، درگیری با تکالی
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...