وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تاثیر منابع و قابلیت های سازمانی بر عملکرد بازاریابی- قسمت ۴

محیط اقتصادی عبارت است از عواملی که برقدرت خرید مردم اثر می گذارد . درآمد ملی درآمد افراد قیمت پس انداز و سیستم های اعتباری از عواملی هستند که بازاریاب باید زیر نظر داشته باشد و نسبت به تغییرات آنها حساس باشد .

عکس مرتبط با اقتصاد

  1. عوامل طبیعی

این عوامل منابعی هستند که بازاریاب از آنها بعنوان مواد اولیه استفاده می کند و یا بنحوی در تلاشهای بازاریابی اثر می گذارند در مورد عوامل طبیعی به مواردی مانند کمبود مواد اولیه و خام افزایش هزینه انرژی و آلودگی هوا باید توجه داشت .

  1. عوامل تکنولوژیکی

عوامل تکنولوژیکی عواملی هستند که بر فن آوری جدید تولید محصولات جدید و فرصتهای بازاریابی جدید تاثیر می گذارند هر تکنولوژی جدید فرصت جدید و بازاریابی جدیدی را ایجاد می کند و بازاریاب باید به آن توجه داشته باشد شرکتهای تولیدی باید تغییرات سریع تکنولوژی را دنبال کرده و تولیدات خود را با آن هماهنگ سازند و از فرصتهای جدید ایجاد شده توسط تکنولوژی جدید بهره ببرند .

  1. محیط سیاسی

محیط سیاسی را قوانین و مقررات نهادهای دولتی گروه های سیاسی و اجتماعی و مواردی از این قبیل تشکیل می دهند قوانین و مقررات بازرگانی داخلی و بین المللی مانند تعرفه و گمرک مالیات مقررات واردات و صادرات سهمیه بندی و حتی تحریم می تواند بر فعالیتهای تجاری شرکت تاثیر گذارد .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  1. محیط فرهنگی

فرهنگ عبارت از مجموعه ای از ویژگیهای رفتاری آموخته شده که بین اعضای یک جامعه مشترک است و می تواند بر رفتار مصرف کننده و تصمیمات بازاریابی اثر بگذارد . دستیابی به اطلاعات در مورد فرهنگ بازار هدف به بازاریاب کمک می کند که محصول خود را بهتر با بازار هدف تطبیق دهد و در نتیجه نیاز مشتری را بهتر از رقبا ارضا نماید .
۲-۶- ا ستراتژی بازاریابی
یک استراتژی الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه ریزی شده بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با رقبا بازارها و دیگر عوامل محیطی است . کانون اصلی استراتژی بازاریابی تخصیص مناسب و هماهنگ نمودن فعالیتها و منابع بازاریابی به منظور تامین اهداف عملیاتی شرکت از حیث یک بازار یا محصول خاص است لذا مساله اصلی مربوط به قلمرو استراتژی بازاریابی است که عبارت است از تعیین بازارهای هدف خاص برای یک خانواده محصول یا یک محصول یا خدمت خاص .
پس از این مرحله شرکت ها از طریق طراحی و اجرای یک برنامه مناسب و تعیین عناصر آمیخته بازاریابی طبق نیازها و خواسته های مشتریان بالقوه در آن بازار هدف ٬ به دنبال کسب مزیت رقابتی و ایجاد هم افزایی حرکت می کنند بعدی از استراتژی که بیش از همه در اختیار
بازاریابی قرار دارد گزاره ارزش مشتری است در واقع در مذاکرات استراتژیک بازاریابی باید صدای مشتری باشد و اطمینان یابد که گزاره ارزش واقعی بوده است (آکر۱۳۸۶) .
انواع استراتژی بازاریابی از یک دیدگاه صرف قابل تبیین نیست و تقسیم بندیهای چندی در این خصوص وجود دارد بسته به اینکه از چه زاویه ای به بررسی انواع آن پرداخته شود تقسیم بندیهای گوناگونی پدید می آید . یک تقسیم بندی استراتژیهای بازاریابی می تواند براساس سطح تجاری و سطح عملیاتی انجام گیرد . در سطح کسب و کار مایلز و اسنو (۱۹۷۸)( فرصتجو مدافع تحلیلگر و منفعل )[۱۰] و پورتر (۱۹۸۰)( رهبری هزینه تمایز و تمرکز)[۱۱] در ادبیات استراتژی بازاریابی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است اسلتر و السن (۲۰۰۱) استراتژیهای بازاریابی را به بازاریابان مهاجم بازاریابان انبوه بازاریابان کوچک و بازاریابان ارزش طبقه بندی کرده اند . در سطح عملیاتی مورفی و انیس (۱۹۸۶) چارچوبی را برای تقسیم بندی محصولات ( راحتی ارجح فروشگاهی و محصولات خاص ) [۱۲]بکار برده اند و آنرا با مابقی عناصر آمیخته بازاریابی چون قیمت تبلیغات پیشبرد فروش و توزیع یکپارچه کرده اند . مدارک تجربی جدید نشان می دهد که وقتی بین استراتژیهای رقابتی یک فعالیت و طرح های بازاریابی استراتژیک کالاها یا خدمات مختلف آن واحد هماهنگی خوبی برقرار است عملکرد آن واحد از حیث فروش سهم بازار و سود آوری بهتر از زمانی است که این هماهنگی وجود ندارد ( اسلتر و السن۲۰۰۰) .
۷-۲ – رویکردهای تحلیلی در تدوین استراتژی بازاریابی
تدوین و تحلیل استراتژی بازاریابی در سطح واحدهای وظیفه ای یا عملیاتی Functional Strategy بشرح ذیل صورت می گیرد ( رشیدی ، ۱۳۸۳، ۷۵) :
۱-خصوصیات اهداف : هدف شرکت همان است که تمام فعالیت های بنگاه بسوی آن متوجه می شود. هدف کسب و کار به ما می گوید ما چکار باید بکنیم ؟ کجا باید باشیم و در چه مدت زمانی ؟ ( با عدد و رقم ) لذا خصوصیات اهداف عبارتند از :
– خیلی کوتاه گفته شود
– قابل اندازه گیری باشد
– با قابلیت های داخل بنگاه هماهنگ باشد
– برای کلیه کسانیکه در داخل بنگاه کار می کند قابل فهم باشد.
۲- رفتار مصرف کننده : درک صمیمی از خریداران مهمترین قسمتی است که ما برای طراحی استراتژی بازاریابی نیاز داریم . بنگاه لازم است اطلاعات زیر را بدست آورد.
– نیازهای مشتریان ما چیست ؟ – مشتریان واقعا از ما چه می خواهند ؟ – مشتریان از ما ، امروز و در سالهای آینده چه می خواهند؟ ما با انسان هایی سروکار داریم که طبق نظریه مازلو نیازهایشان طبقه بندی می شود . بنگاه ما به کدامیک از سطوح نیازهای او می خواهد پاسخ دهد.
۳-تحقیقات بازار : تحقیقات بازار به تمام مواردی که اطلاعات آنها برای تصمیم گیری لازم است مربوط می شود. نظیر محیط ، رقبا ، مشتریان ، تأمین کنندگان و غیره . روش های جمع آوری اطلاعات عبارتست از مشاهده ، اطلاعات اولیه یا داده های دست اول ( مصاحبه های تک تک ،پژوهش گروهی ، بررسی پستی یا تلفنی ، اجرای طرحهای آزمایشی ) ،اطلاعات ثانویه یا داده های دست دوم، نشریه، کتب …)
۴-تقسیم بندی بازار : اغلب موارد امکان فعالیت کردن در تمام بخش ها میسر نمی باشد ، لذا بایستی بخشی را که برای ما ارجحیت دارد انتخاب کنیم (Fifield, 2009,27).
5-جاذبه بازار : پس از تحقیقات بازار و تقسیم بندی لازم است قسمت یا بخش هایی از بازار که برای ما جاذبه دارد انتخاب کنیم . نظیر چرخش بانک کشاورزی به سوی بازارهای خرد.برای خریدار هم خیلی اهمیت دارد که بنگاه را متخصص در تولید یک محصول بداند چون مشتری کیفیت را در ارتباط با تخصص می داند. در سنجش جذابیت بخش ها از تجزیه و تحلیل سوات و تجزیه و تحلیل رقابتی استفاده می شود. معیار های ذیل در تعیین جذابیت بازار مهم هستند :

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
  • حجم رشد در بلند مدت
  • افزایش سود در بلند مدت
  • حجم رشد کوتاه مدت
  • تصورات سازمانی
  • دلایل استراتژیک
  • توانایی منابع داخلی
  • دوام رقابتی متناسب

۶-تجزیه و تحلیل شکاف : بررسی کنیم که در کدام بخش های بازار شکاف و فاصله است که ما می توانیم آنها را پرکنیم . یعنی اینکه رقبا به چه جاهایی توجه نکرده اند. تجزیه و تحلیل شکاف در حقیقت تجزیه و تحلیل فرصت های رشد است و بعبارتی فرصت یابی است .
۷-سهم بازار : داشتن اطلاعات از بازار برای سنجش سهم بازار بسیار مهم است . چون موقعیت بنگاه را در صنعت و بازار هدف نشان می دهد. منحنی عمر محصول نیز در اینجا کاربرد دارد تا مشخص شود که محصول در کجای طول عمر است که بر اساس آن تصمیم بگیریم دنبال چه سهمی از بازار باشیم و دوام این محصول چقدر است؟
از ماتریس رشد – سهم ( B.C.G ) ، برای ارزیابی ترکیب فعالیت های اقتصادی یک شرکت یا سازمان، در تعیین سهم بازار استفاده می شود.
۸-درجه در گیری در بازار : منظور این است که وقتی شرکتی با محصولات و خدمات مختلف در بازارهای مختلف کار می کند تا چه حد خود را با یک بخش از بازار در گیر می کند.ممکن است شرکت برای محصولات / خدمات مختلف درجات در گیری متعدد داشته باشد. مدل خاصی برای انتخاب نوع درگیری وجود ندارد و شرکت است که براساس شرایط تصمیم می گیرد. حداقل درجه درگیری ،زمانی است که شرکت فقط محصول / خدمت را تولید کند و مابقی امور را به خارج از شرکت بسپارد و حداکثر زمانی است که شرکت کلیه امور را راساّ انجام دهد(Kotler, 2010, 119).
9-روش ورود به بازار : ورود به بازار با روش توزیع فرق می کند. ورود به بازار بیشتر مربوط به توجیه وارد شدن به یک بازار است . بطوریکه ملاحظه می شود ورود به بازار یک تصمیم استراتژی است، در حالیکه توزیع در بازار یک تصمیم تاکتیکی است .
۱۰-منظورهای بازاریابی : تصمیم اصلی در این مرحله این است که در تدوین استراتژی بازاریابی ، اهداف بازاریابی می بایستی در ارتباط با تک تک محصول و بازار آن به لحاظ کمی و کیفی مشخص گردیده و نوشته شود. این اهداف بایستی قابل اجرا باشد.
یعنی در این مرحله چند هدف داریم که هر کدام ، رابطه یک محصول با بازار را مشخص می کند.
قبلا در سطح کسب و کار برای شرکت یک هدف داشتیم ولی در سطح بازاریابی ٬ هدف های متعدد می توانیم داشته باشیم . بعنوان مثال ، در سطح کسب و کار ، هدف ما دست یابی به ۳۳ % سهم بازار بوده است و یا می توانیم برای هر کدام از حساب های پس انداز ، سپرده سرمایه گذاری مدتدار و حساب جاری بعنوان هدف ، میزان رشد مشخصی در نظر بگیریم .
۱۱-استراتژی بازاریابی : استراتژی بازاریابی یعنی تنظیم و اجرای آمیزه بازاریابی . ابزارکار و تاکتیک ها در بازاریابی ، آمیزه بازاریابی است . یعنی اینکه با محصول چطور عمل کنیم ؟ ، چه قیمتی بگذاریم؟
چطور به مشتری آگاهی بدهیم ؟ و چطور به دست مشتری برسانیم ؟
۱۲-آمیزه بازاریابی : یک بنگاه از طریق آمیزه بازاریابی با مشتری ارتباط برقرار می کند و لذا به این عوامل تاکتیک ها یا ابزارهای بازاریابی گفته می شود.
استراتژی بازاریابی ( مدل دکتر فرهنگ )

تاثیر منابع و قابلیت های سازمانی بر عملکرد بازاریابی- قسمت ۴

محیط اقتصادی عبارت است از عواملی که برقدرت خرید مردم اثر می گذارد . درآمد ملی درآمد افراد قیمت پس انداز و سیستم های اعتباری از عواملی هستند که بازاریاب باید زیر نظر داشته باشد و نسبت به تغییرات آنها حساس باشد .

عکس مرتبط با اقتصاد

  1. عوامل طبیعی

این عوامل منابعی هستند که بازاریاب از آنها بعنوان مواد اولیه استفاده می کند و یا بنحوی در تلاشهای بازاریابی اثر می گذارند در مورد عوامل طبیعی به مواردی مانند کمبود مواد اولیه و خام افزایش هزینه انرژی و آلودگی هوا باید توجه داشت .

  1. عوامل تکنولوژیکی

عوامل تکنولوژیکی عواملی هستند که بر فن آوری جدید تولید محصولات جدید و فرصتهای بازاریابی جدید تاثیر می گذارند هر تکنولوژی جدید فرصت جدید و بازاریابی جدیدی را ایجاد می کند و بازاریاب باید به آن توجه داشته باشد شرکتهای تولیدی باید تغییرات سریع تکنولوژی را دنبال کرده و تولیدات خود را با آن هماهنگ سازند و از فرصتهای جدید ایجاد شده توسط تکنولوژی جدید بهره ببرند .

  1. محیط سیاسی

محیط سیاسی را قوانین و مقررات نهادهای دولتی گروه های سیاسی و اجتماعی و مواردی از این قبیل تشکیل می دهند قوانین و مقررات بازرگانی داخلی و بین المللی مانند تعرفه و گمرک مالیات مقررات واردات و صادرات سهمیه بندی و حتی تحریم می تواند بر فعالیتهای تجاری شرکت تاثیر گذارد .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  1. محیط فرهنگی

فرهنگ عبارت از مجموعه ای از ویژگیهای رفتاری آموخته شده که بین اعضای یک جامعه مشترک است و می تواند بر رفتار مصرف کننده و تصمیمات بازاریابی اثر بگذارد . دستیابی به اطلاعات در مورد فرهنگ بازار هدف به بازاریاب کمک می کند که محصول خود را بهتر با بازار هدف تطبیق دهد و در نتیجه نیاز مشتری را بهتر از رقبا ارضا نماید .
۲-۶- ا ستراتژی بازاریابی
یک استراتژی الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه ریزی شده بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با رقبا بازارها و دیگر عوامل محیطی است . کانون اصلی استراتژی بازاریابی تخصیص مناسب و هماهنگ نمودن فعالیتها و منابع بازاریابی به منظور تامین اهداف عملیاتی شرکت از حیث یک بازار یا محصول خاص است لذا مساله اصلی مربوط به قلمرو استراتژی بازاریابی است که عبارت است از تعیین بازارهای هدف خاص برای یک خانواده محصول یا یک محصول یا خدمت خاص .
پس از این مرحله شرکت ها از طریق طراحی و اجرای یک برنامه مناسب و تعیین عناصر آمیخته بازاریابی طبق نیازها و خواسته های مشتریان بالقوه در آن بازار هدف ٬ به دنبال کسب مزیت رقابتی و ایجاد هم افزایی حرکت می کنند بعدی از استراتژی که بیش از همه در اختیار
بازاریابی قرار دارد گزاره ارزش مشتری است در واقع در مذاکرات استراتژیک بازاریابی باید صدای مشتری باشد و اطمینان یابد که گزاره ارزش واقعی بوده است (آکر۱۳۸۶) .
انواع استراتژی بازاریابی از یک دیدگاه صرف قابل تبیین نیست و تقسیم بندیهای چندی در این خصوص وجود دارد بسته به اینکه از چه زاویه ای به بررسی انواع آن پرداخته شود تقسیم بندیهای گوناگونی پدید می آید . یک تقسیم بندی استراتژیهای بازاریابی می تواند براساس سطح تجاری و سطح عملیاتی انجام گیرد . در سطح کسب و کار مایلز و اسنو (۱۹۷۸)( فرصتجو مدافع تحلیلگر و منفعل )[۱۰] و پورتر (۱۹۸۰)( رهبری هزینه تمایز و تمرکز)[۱۱] در ادبیات استراتژی بازاریابی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است اسلتر و السن (۲۰۰۱) استراتژیهای بازاریابی را به بازاریابان مهاجم بازاریابان انبوه بازاریابان کوچک و بازاریابان ارزش طبقه بندی کرده اند . در سطح عملیاتی مورفی و انیس (۱۹۸۶) چارچوبی را برای تقسیم بندی محصولات ( راحتی ارجح فروشگاهی و محصولات خاص ) [۱۲]بکار برده اند و آنرا با مابقی عناصر آمیخته بازاریابی چون قیمت تبلیغات پیشبرد فروش و توزیع یکپارچه کرده اند . مدارک تجربی جدید نشان می دهد که وقتی بین استراتژیهای رقابتی یک فعالیت و طرح های بازاریابی استراتژیک کالاها یا خدمات مختلف آن واحد هماهنگی خوبی برقرار است عملکرد آن واحد از حیث فروش سهم بازار و سود آوری بهتر از زمانی است که این هماهنگی وجود ندارد ( اسلتر و السن۲۰۰۰) .
۷-۲ – رویکردهای تحلیلی در تدوین استراتژی بازاریابی
تدوین و تحلیل استراتژی بازاریابی در سطح واحدهای وظیفه ای یا عملیاتی Functional Strategy بشرح ذیل صورت می گیرد ( رشیدی ، ۱۳۸۳، ۷۵) :
۱-خصوصیات اهداف : هدف شرکت همان است که تمام فعالیت های بنگاه بسوی آن متوجه می شود. هدف کسب و کار به ما می گوید ما چکار باید بکنیم ؟ کجا باید باشیم و در چه مدت زمانی ؟ ( با عدد و رقم ) لذا خصوصیات اهداف عبارتند از :
– خیلی کوتاه گفته شود
– قابل اندازه گیری باشد
– با قابلیت های داخل بنگاه هماهنگ باشد
– برای کلیه کسانیکه در داخل بنگاه کار می کند قابل فهم باشد.
۲- رفتار مصرف کننده : درک صمیمی از خریداران مهمترین قسمتی است که ما برای طراحی استراتژی بازاریابی نیاز داریم . بنگاه لازم است اطلاعات زیر را بدست آورد.
– نیازهای مشتریان ما چیست ؟ – مشتریان واقعا از ما چه می خواهند ؟ – مشتریان از ما ، امروز و در سالهای آینده چه می خواهند؟ ما با انسان هایی سروکار داریم که طبق نظریه مازلو نیازهایشان طبقه بندی می شود . بنگاه ما به کدامیک از سطوح نیازهای او می خواهد پاسخ دهد.
۳-تحقیقات بازار : تحقیقات بازار به تمام مواردی که اطلاعات آنها برای تصمیم گیری لازم است مربوط می شود. نظیر محیط ، رقبا ، مشتریان ، تأمین کنندگان و غیره . روش های جمع آوری اطلاعات عبارتست از مشاهده ، اطلاعات اولیه یا داده های دست اول ( مصاحبه های تک تک ،پژوهش گروهی ، بررسی پستی یا تلفنی ، اجرای طرحهای آزمایشی ) ،اطلاعات ثانویه یا داده های دست دوم، نشریه، کتب …)
۴-تقسیم بندی بازار : اغلب موارد امکان فعالیت کردن در تمام بخش ها میسر نمی باشد ، لذا بایستی بخشی را که برای ما ارجحیت دارد انتخاب کنیم (Fifield, 2009,27).
5-جاذبه بازار : پس از تحقیقات بازار و تقسیم بندی لازم است قسمت یا بخش هایی از بازار که برای ما جاذبه دارد انتخاب کنیم . نظیر چرخش بانک کشاورزی به سوی بازارهای خرد.برای خریدار هم خیلی اهمیت دارد که بنگاه را متخصص در تولید یک محصول بداند چون مشتری کیفیت را در ارتباط با تخصص می داند. در سنجش جذابیت بخش ها از تجزیه و تحلیل سوات و تجزیه و تحلیل رقابتی استفاده می شود. معیار های ذیل در تعیین جذابیت بازار مهم هستند :

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
  • حجم رشد در بلند مدت
  • افزایش سود در بلند مدت
  • حجم رشد کوتاه مدت
  • تصورات سازمانی
  • دلایل استراتژیک
  • توانایی منابع داخلی
  • دوام رقابتی متناسب

۶-تجزیه و تحلیل شکاف : بررسی کنیم که در کدام بخش های بازار شکاف و فاصله است که ما می توانیم آنها را پرکنیم . یعنی اینکه رقبا به چه جاهایی توجه نکرده اند. تجزیه و تحلیل شکاف در حقیقت تجزیه و تحلیل فرصت های رشد است و بعبارتی فرصت یابی است .
۷-سهم بازار : داشتن اطلاعات از بازار برای سنجش سهم بازار بسیار مهم است . چون موقعیت بنگاه را در صنعت و بازار هدف نشان می دهد. منحنی عمر محصول نیز در اینجا کاربرد دارد تا مشخص شود که محصول در کجای طول عمر است که بر اساس آن تصمیم بگیریم دنبال چه سهمی از بازار باشیم و دوام این محصول چقدر است؟
از ماتریس رشد – سهم ( B.C.G ) ، برای ارزیابی ترکیب فعالیت های اقتصادی یک شرکت یا سازمان، در تعیین سهم بازار استفاده می شود.
۸-درجه در گیری در بازار : منظور این است که وقتی شرکتی با محصولات و خدمات مختلف در بازارهای مختلف کار می کند تا چه حد خود را با یک بخش از بازار در گیر می کند.ممکن است شرکت برای محصولات / خدمات مختلف درجات در گیری متعدد داشته باشد. مدل خاصی برای انتخاب نوع درگیری وجود ندارد و شرکت است که براساس شرایط تصمیم می گیرد. حداقل درجه درگیری ،زمانی است که شرکت فقط محصول / خدمت را تولید کند و مابقی امور را به خارج از شرکت بسپارد و حداکثر زمانی است که شرکت کلیه امور را راساّ انجام دهد(Kotler, 2010, 119).
9-روش ورود به بازار : ورود به بازار با روش توزیع فرق می کند. ورود به بازار بیشتر مربوط به توجیه وارد شدن به یک بازار است . بطوریکه ملاحظه می شود ورود به بازار یک تصمیم استراتژی است، در حالیکه توزیع در بازار یک تصمیم تاکتیکی است .
۱۰-منظورهای بازاریابی : تصمیم اصلی در این مرحله این است که در تدوین استراتژی بازاریابی ، اهداف بازاریابی می بایستی در ارتباط با تک تک محصول و بازار آن به لحاظ کمی و کیفی مشخص گردیده و نوشته شود. این اهداف بایستی قابل اجرا باشد.
یعنی در این مرحله چند هدف داریم که هر کدام ، رابطه یک محصول با بازار را مشخص می کند.
قبلا در سطح کسب و کار برای شرکت یک هدف داشتیم ولی در سطح بازاریابی ٬ هدف های متعدد می توانیم داشته باشیم . بعنوان مثال ، در سطح کسب و کار ، هدف ما دست یابی به ۳۳ % سهم بازار بوده است و یا می توانیم برای هر کدام از حساب های پس انداز ، سپرده سرمایه گذاری مدتدار و حساب جاری بعنوان هدف ، میزان رشد مشخصی در نظر بگیریم .
۱۱-استراتژی بازاریابی : استراتژی بازاریابی یعنی تنظیم و اجرای آمیزه بازاریابی . ابزارکار و تاکتیک ها در بازاریابی ، آمیزه بازاریابی است . یعنی اینکه با محصول چطور عمل کنیم ؟ ، چه قیمتی بگذاریم؟
چطور به مشتری آگاهی بدهیم ؟ و چطور به دست مشتری برسانیم ؟
۱۲-آمیزه بازاریابی : یک بنگاه از طریق آمیزه بازاریابی با مشتری ارتباط برقرار می کند و لذا به این عوامل تاکتیک ها یا ابزارهای بازاریابی گفته می شود.
استراتژی بازاریابی ( مدل دکتر فرهنگ )

مقایسه اثر بخشی مشاوره زوجی به شیوه عقلانی عاطفی و واقعیت درمانی در کاهش تعارضات زناشویی مراجعه کنندگان به مرکز مداخله در بحران بهزیستی لاهیجان- قسمت ۳

 

  • مرحله ابتدایی: مشخصه این مرحله، نومیدی فزاینده، سرخوردگی، احساس ضربه و خشم است و افکار یک همسر یا هر دو بر ویژگی منفی شریک دیگر آن چیزی نبوده که قابل انتظار بوده است. همسران هنوز درباره آینده ازدواجشان و تلاش برای حل مشکل از طریق ابراز احساسات و یا تلاش برای خشنودسازی همسر دیگر خوش بین هستند ( میلر ، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

  • مرحله میانی: طی این مرحله خشم و آزار افزایش و شدت می باید، زوجین انتظار دارند شریکشان به شیوه های منفی مشخص رفتار کنند. در این مرحله شروع بی تفاوتی فزاینده گزارش می شود. بعضی از همسران شروع به سبک و سنگین کردن مزایا و معایب ازدواج خود می کنند و تصمیم می گیرند که آیا به ازدواج خود ادامه بدهند یا آنرا فسخ می کنند. تلاش برای خشنودسازی همسر کمتر دیده می شود اما تلاش برای حل مسئله افزایش می یابد ( میلر ، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).
  • مرحله پایانی: در این مرحله احساس و ابراز خشم زوجین به خود، دیده می شود. احساس اعتماد کاهش یافته و احساس بی تفاوتی و درماندگی افزایش می یابد. رایج ترین افکار طی این مرحله مربوط به خاتمه ازدواج و تعیین دقیق نحوه انحلال آن است. به هر حال هنوز ممکن است ابهاماتی وجود داشته باشد. قبل از این مرحله مشاوره به ندرت دنبال می شود. اما در این مرحله بسیاری از ازدواج ها به آخرین تلاش خود برای نجات ازدواج یا ترک آن، به زناشویی درمانی اقدام می کنند. ( میلر ، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

 

۲-۱-۸) فرایند حل تعارض:
میلر و همکاران معتقدند : قبل از رسیدن به هر نتیجه ای، زن ها و شوهرها فرایند تلاش برای برخورد کردن با مشکلات را طی می کنند. شیوه عمل آنها معمولا یکی از موارد زیر است:

  1. اجتناب کردن: در رویارویی با مسئله ای بالقوه تعارض انگیز، برخی زن و شوهرها سعی می کنند از طریق پرحرفی، از کنار آن گذشتن، یا تغییر موضوع، آن را تلطیف کنند. آنها برای اجتناب از تعارض، سعی می کنند اهمیت موضوع را نادیده بگیرند یا حتی انکار کنند .
  2. ترغیب کردن: گاهی مواقع زن و شوهرها می کوشند یکدیگر را به فکر کردن درباره روش برخورد با مسئله ترغیب کنند. یکی از همسران ممکن است با قدرت بیشتر و با زور و کلک، دیگری را راضی یا ترغیب و طرف مقابل نیز سرانجام اطاعت کنند. این روش برخورد می تواند مسئله را حل و فصل کند اما حاصل آن «غالبا» احساسات منفی دو طرف است.
  3. آشتی کردن: راه دیگر برای رفع تعارض، آشتی کردن است. یعنی رسیدن به راه حل از طریق مصالحه، در اینجا هر یک از زن و شوهرها خاصعانه به یکدیگر امتیازاتی می دهند که برای دیگری مهم است. این راه حل ممکن است موثر افتد اما ممکن است برای هر دو طرف کاملا رضایت آمیز باشد یا نباشد.
  4. بلاتکلیفی:با این فرایند همسران درباره راه حل ها بحث می کنند و بدان ها نزدیک می شوند، اما هرگز به جواب نمی رسند. آنها در حین جر و بحث های خود صورت مسئله را پاک می کنند. ساعتها حرف می زنند اما ذره ای عمل نمی کنند. این روش در دراز مدت رضایت بخش نیست .
  5. مشارکت جویی: این فرایند از مصالحه فراتر می رود. در این فرایند، هر یک از زوجین درصدد هستند که راه حلی برای مسئله پیدا یا ابداع کنند که به نفع هر دوی آنهاست. در این فرایند، زن و شوهر هر دو با هم هماهنگ می شوند و کل اطلاعات و آگاهی خود را برای درک و فهم تعارضاتشان به کار می گیرند و یک راه حل عملی ابداع می کنند. اساس توافق و وفاق است. تصمیم گیری به نفع هر دوست . (میلر و همکاران، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

۲-۲) نظریه عقلانی- عاطفی الیس[۵۶]
درمان عقلانی- عاطفی نوعی درمان شناختی است که براصول رفتار درمانی تاکید دارد. این رویکرد جامع و کامل بر نوع تفکر، شیوه های قضاوت اشخاص ، تصمیم گیری ها و فعالیت تمرکز دارد.ماهیت این رویکرد آموزشی و دستورالعملی است (روش مستقیم) و به میزان مساوی بر فعالیتهای شناختی، پاسخهای عاطفی و واکنشهای رفتاری توجه دارد.درمان با تمرکز به عواطف و رفتارهای آشفته و مختل زوجین مراجعه کننده شروع شده و با بحث و مجادله با افکار غیر منطقی تولید کننده این عواطف و رفتارها پایان می پذیرد.(کوری[۵۷]،۱۹۹۶).
۲-۲-۱) مروری بر نظریه درمان عقلانی- عاطفی آلبرت الیس
آلبرت الیس در سال ۱۹۱۳ در سن پترزبورگ متولد شد و در نیویورک پرورش یافت. در اوایل کودکی ۹ باربه بیماری نفریت مبتلا شد، در سن ۱۹ سالگی به بیماری قند مبتلا شد. و در سن ۴۰ سالگی دیابت گرفت. می توان گفت وی دارای یک زندگی استثنایی بود اما از نیرو و انرژی فراوانی بهره می برد. (کوری ، ۱۹۹۶).
در ۱۶ سالگی علاقه زیادی به فلسفه داشت. فلسفه مطالعه کرد تا به افراد کمک کند نقطه نظر فلسفی خود را تغییر دهند و روشهایی برای کاهش رفتارهای خود تخریبی ایجاد نمایند (شارف[۵۸]، ۱۹۹۶).
الیس دریافت که رایزن خوب و با مهارتی می تواند برای مردم باشد و از این کار لذت ببرد. بنابراین تصمیم گرفت در رشته روانشناسی به فعالیت بپردازد (کوری،۱۹۹۶).
وی به دیدگاه فلسفی رواقی، نظرات کانت و دیدگاه های اسپینوزا[۵۹]، برتراندراسل[۶۰]، شکسپیر[۶۱]، علاقمند شد و آنها را با علاقه دنبال کرد. (کریستی[۶۲]، ۱۹۸۹؛ شفیع آبادی، ۱۳۸۳؛ شارف، ۱۹۹۶).
او کار خود را در زمینه مشاوره ازدواج، خانواده و مسائل جنسی شروع کرد. در سال ۱۹۵۶ در همایش سالانه انجمن مشاوره آمریکا مقاله «درمان منطقی» مورد توجه قرار گرفت. بعد از کاربرد اصطلاح «درمان منطقی» پشیمان شد، زیرا برای برخی روانپزشکان سوء تفاهم ایجاد کرده بود که در این نظریه عواطف نادیده گرفته شده است به همین دلیل نام نظریه خود را به درمان «عقلانی- عاطفی» تغییر داد. (شارف، ۱۹۹۶ ).
اپیکتتوس[۶۳] یکی از پیروان مکتب رواقی در نظریه خود توصیه هایی را می نماید که به مقدار زیادی با مبانی نظری درمان عقلانی، عاطفی همخوانی دارد. او اعتقاد دارد :هیچ چیزی وجود ندارد که خوب یا بد باشد،بلکه تفکر ماست که آنرا خوب یا بد می کند. در حیطه مذاهب، چند تن از متفکران آیینهای باستانی تائو و بودا نیز بر دو نکته اصلی از فلسفه رواقیون تاکید کرده اند:اول آنکه بنظر آنها ، عواطف انسان اساسا زاده فکر[۶۴] است و دوم آنکه، درمانگر برای تغییر و کنترل احساسات مراجع باید عقاید فرد را دگرگون کند(کرسینی[۶۵]، ۱۹۷۳ ؛شفیع آبادی،۱۳۸۳ ).
۲-۲-۲) تعارض های زناشویی و حل آن از دیدگاه درمان عقلانی- عاطفی:
آلبرت الیس ابتدا کار خود را با مشاوره ازدواج و زناشویی آغاز کرد. او در سال ۱۹۴۰ به درمان مشکلات روابط زناشویی و مسایل جنسی پرداخت و در اثر کار کردن دریافت در اکثر موارد آشفتگی زناشویی حاصل وجود افکار غیر طبیعی در هر دو همسر است. او دریافت اگر مردم برای یک زندگی سعادتمندانه همکاری کنند، زندگی صلح آمیزی خواهند داشت (درایدن[۶۶]،۱۹۸۸؛ به نقل از الیس، ۲۰۰۰).
الیس اولین قدم برای کاربرد زوج درمانی عقلانی _ عاطفی[۶۷] در درمان مسایل و مشکلات زناشویی را ،از طریق انتشار کتاب «چگونه با یک فرد عصبی زندگی کنیم» برداشت . او این کتاب را در سال ۱۹۵۷ نوشت که به شدت مورد استقبال عموم مردم قرار گرفت. در سال ۱۹۶۱ به همراه هارپرکتاب راهنمای ازدواج موفق را نوشت. او در این کتاب این نظر را مطرح کرد که آشفتگی زناشویی[۶۸] و نارضایتی زناشویی[۶۹] با هم فرق دارند. به نظر آنها انتظارات غیر واقعی درباره روابط صمیمانه نقش مهمی در ایجاد و تداوم نارضایتی و آشفتگی زناشویی دارد. به نظر آنها وجود باورهای غیر منطقی در زوجین حالتی را ایجاد می کند که آنها را نوروتیک دو نفره[۷۰] می نامند. در نظریه عقلانی- عاطفی بین تعارض زناشویی و نارضایتی تمایز قائلند. به نظر آنان نارضایتی زناشویی زمانی رخ می دهد که یکی یا هر دوی زوجین چیزی را از طرف مقابل انتظار دارد که بدست نمی آورند، در نتیجه دچار احساس نارضایتی می گردد. آشفتگی زناشویی زمانی رخ می دهد که یکی یا هر دو زوج بخاطر این نارضایتی دچار آشفتگی عاطفی می شوند. بنابراین آنها ممکن است خود را مضطرب، عصبانی، کینه توز و افسرده سازند و یا احساس گناه، نفرت، کینه، حسادت در خود ایجاد نمایند. در نتیجه، این حالات در فرایند مذاکره، ارتباط سازنده و حل مسئله که موجب حل مشکل نارضایتی می گردد مداخله کرده و اوضاع را بدتر می سازد. به علاوه وقتی یکی یا هر دوی زوجین از نظر هیجانی آشفته گردند عموما به یک روش خود تخریبی و به دنبال آن تخریب روابط زناشویی روی خواهند آورد. مطابق دیدگاه عقلانی- عاطفی، روابط سازنده، مذاکره و حل مساله عامل اساسی حل تعارض زناشویی است. (الیس، ۱۹۶۱؛ هارپر[۷۱]، ۱۹۶۱به نقل از فریدی،۱۳۸۵).
وقتی زوجین دچار آشفتگی عاطفی شدید گردند دیگر نمی توانند به روش صحیح مذاکره کنند و از روش حل مسئله برای حل مشکل خود بهره مند گردند. مطابق نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی آشفتگی زناشویی حالتی از [۷۲]IC است که ناشی از باورها و عقاید غیر طبیعی الزام آور، اجباری و توام با قاطعیت درباره همسر و روابط زناشویی است. وقتی به طور طبیعی یک
همسر نتواند خواسته ها و آروزهای زوج دیگر را برآورده سازد حالتی از نارضایتی و ناخشنودی را ایجاد می کند. این نارضایتی می تواند به عنوان یک واقعه فعال کننده عمل کند و باورهای غیر طبیعی را طوری فعال سازد که پیامد آن آشفتگی زناشویی باشد. زمانی که یکی یا هر دو زوج اعتقاد پیدا کنند که نیازها و تمایلات و خواسته ها و انتظارات آنها از همسرانشان بدون کم و کاست اجبارا باید فراهم گردد تعارض و آشفتگی زناشویی بروز خواهد کرد. وقتی یکی یا هر دوی زوجین این باور غیر منطقی را دنبال کنند که تو باید همان باشی که من می خواهم همان گونه فکر کنی، رفتار کنی که من دوست دارم در غیر این صورت به درد نمی خوری آشفتگی زناشویی شعله ور خواهد شد(درایدن، ۱۹۸۸ ؛به نقل از ا لیس، ۲۰۰۰).
۲-۲-۳) مقایسه باورها و عقاید زوجهای سالم و غیرسالم:
از نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی بین زوج های سالم و آشفته در نوع باورها با همدیگر تفاوت وجود دارد تفاوت آنها به شرح زیر می باشد:

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

  1. آرزو داشتن، میل داشتن در مقابل اجبار گرایی[۷۳]:زوج های سالم از خواسته ها، آرزوها و تمایلات خود در روابط زناشویی مطلع اند، اما اصرار و الزامی در خواسته ها و نیازهای خود ندارند. وقتی این آرزوها و امیال برآورده نشود در آنها احساس نارضایتی و ناخشنودی ایجاد خواهد شد و به دنبال آن هر یک تلاش می کنند فعالیت سازنده ای برای کاهش ناخشنودی به عمل آورند. اما زوجین آشفته این آرزوها و خواسته ها را به قطعیت الزام و اجبار تبدیل می کنند. و وقتی خواسته های آنان ارضا نشود و نارضایتی ایجاد گردد ناخشنودی را غیر قابل تحمل دانسته و دچار آشفتگی شدید عاطفی و رفتاری خواهند شد.
  2. ارزیابی بد در مقابل وحشتناک سازی[۷۴]:زوجین عادی حوادث ناخوشایند و ناخشنود ساز را بد تلقی می کنند و عقیده دارند حوادث بد یا خیلی بدی اتفاق افتاده است. آنها می گویند خیلی بد شد و فعالانه در جستجوی راه حل بر می آیند. اما زوجین غیر عادی اگر یک حادثه غیر قابل انتظار و خلاف ارزشهای استبدادی خود بیابند آن را وحشتناک، خوفناک، مایع آبروریزی، و نابود شدن خودشان یا ازدواجشان می دانند.
  3. پذیرش و تحمل کردن در مقابل غیر قابل تحمل بودن: در زوجین سالم وقوع یک حادثه بد ، انجام یک رفتار خلاف انتظار از همسرانشان موجب احساس ناخشنودی می گردد. اما حادثه، رفتار، و گفتار همسرشان را قابل تحمل می دانند. گاهی آنرا طبیعی و بد تلقی می کنند اما زوجین آشفته رفتار خلاف انتظار از همسر یا حادثه بد را غیر قابل تحمل، غیر قابل قبول می دانند. آنها می گویند اصلا من تحمل این را ندارم که ببینم تو این رفتار را انجام می دهی.
  4. پذیرش در برابر الزام: زوجین سالم هر یک می دانند طرف مقابلشان یک انسان است و جایز الخطاست. و این خطاپذیری او ممکن است قابل قبول باشد بطور طبیعی امکان خطا و اشتبتاه برای هر انسانی وجود دارد. آنها این حالت همسر خود را بطور طبیعی و بدون قید و شرط می پذیرند اگر خطایی و رفتاری از همسر خود مشاهده کردند از آن ناخشنود خواهند شد و سعی می کنند به همسرشان کمک کنند. تا آن رفتار را انجام ندهد. یا اگر لازم باشد در برداشت های خود تجدید نظر کند. زیرا این احتمال را می دهند که ممکن است موضوع را اشتباه بفهمند یا اصلا این باور که این عمل همسر اشتباه است را در صورت لزوم برای خود زیر سوال می برند (الیس،۱۹۸۴).

۲-۲-۴) نارضایتی زناشویی:
از نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی نارضایتی زناشویی با آشفتگی فرق دارد نارضایتی زناشویی ناشی از دو عامل است:
۱- اسطوره های ارتباطی[۷۵] ۲- ناهمخوانی های مهم[۷۶]
به نظر الیس نارضایتی های زناشویی به خاطر وفاداری زوجین به یک یا چند اسطوره[۷۷] است که غیر واقعی و دارای حالت آرمانی است. اسطوره هایی وجود دارند که موجب می شود زوجین انتظارات خود را از یکدیگر بالا ببرند . این اسطوره ها معمولا مربوط به روابط زناشویی و عشق و عاشقی است. این اسطوره ها به طور ضمنی و نهفته در ذهن وجود دارد. اسطوره یک باور همگانی است اکثر افراد یک قوم به آن باور دارند مثلا ” در ازدواج همیشه رفتار عاشقانه وجود دارد ، یک زوج همیشه با هم خوشحال هستند، در یک زوج خوب همسرم آنچه را که من می خواهم خود به خود می داند ، رابطه جنسی همیشه هیجان انگیز است ، همسرم می تواند ناکامی های گذشته ی مرا جبران کند، همسرم مثل پدر و مادرم مهربان است و کمبود مهر مادری و پدری را برای من جبران خواهد کرد ، او همیشه در کنار من خواهد بود و وفادار خواهد ماند ” . اگر زوجین این اسطوره ها را دنبال کنند در روابط خود احساس ناخشنودی می کنند اگر اسطوره ها تبدیل به الزام و اجبار گردند آنگاه آشفتگی زناشویی به وجود می آید به علاوه ناخشنودی زناشویی زمانی به وجود می آید که آنها در یک یا چند زمینه تطابق نداشته باشند عدم تطابق ممکن است ناشی از انتخاب سطحی بدون دقت و شناخت ناکامی باشد (الیس،۱۹۸۴؛ به نقل از موسوی،۱۳۷۷).
۲-۲-۵) رشد ودائمی شدن آشفتگی زناشویی
مطابق نظریه زوج درمانی عقلانی- عاطفی آ شفتگی زناشویی به چند طریق ایجاد و دائمی می گردد این آشفتگی ممکن است خیلی زود وبعد از برقراری ارتباط به علت اینکه یکی یا هر دو زوج باورهای غیرمنطقی را دنبال می کنند بوجود آیدیا آنکه ممکن است در مراحل بعدی زندگی یعنی موقعی که تغییرات تازه ای بوجود می آید یا نقشهای تازه ای را باید ایفا کنند بوجود آید . این تغییرات و رفتارهای تازه به عنوان وقایع فعال کننده عمل می کنند وآشفتگی زناشویی را سبب می گردند در این زوجین نارضایتی وناخوشنودی خیلی سریع تبدیل به تعارض وآشفتگی زناشویی خواهد شد نارضایتی برای این زوجین غیر قابل تحمل است و زود تبدیل به آشفتگی در روابط آنها می شود این آشفتگی هیجانات منفی تولید خواهد کرد که آنها نیز به عنوان محرک وواقعه فعال کننده آشفتگی وتعارض زناشویی را دامن می زنند وآن را تقویت می کنند (الیس ،۱۹۸۴) .
مرد یا زن بخاطر اینکه همسرش انتظار غیر منطقی توام با اجبار والزام اورا اجابت نکرده است ناراضی شده واین نارضایتی را برای خود غیر قابل تحمل می داند ودر نتیجه شدیداّ عصبانی ،خشمناک وکینه توز خواهد شد .اما مشکل همینجا ختم نمی شود او متوجه می شود که خشمگین شده واین واکنش وحشتناک را انجام داده است .به همین دلیل شدیدا احساس گناه خواهد کرد دراین حالت امکان برقراری ارتباط سازنده ،استفاده از روش حل مسئله واستفاده از مذاکره نمی باشد (درایدن ،۱۹۹۲).
خشم غیر منطقی یک زوج به درگیری ناشی از این باور غیرمنطقی است که به خود می گوید همسر من نباید اینگونه عمل کند .زیرا این عمل زشت وغلط است .او بااین عمل خود ،ارزش مرا پایین آورد (الیس ،۱۹۸۴).
وقتی زوجین از روش محکوم سازی علیه یکدیگر استفاده می کنند ونمی توانند از روش مذاکره وحل مسئله برای کاهش تعارض خود استفاده کنند .آشفتگی زناشویی دائمی خواهد شد .زوجینی که دارای آشفتگی هیجانی هستند عملکرد آنها نیز نا مناسب خواهد بود این عملکرد بد به عنوان یک محرک یا واقعه فعال کننده موجب ایجاد استنباط خاص در زوج دیگر می گردد .این استنباط موجب رفتار غیر عادی دیگر می گردد واین چرخه شیطانی ادامه خواهد یافت .(درایدن ،۱۹۹۲).
۲-۲-۶) فرایند درمان تعارضهای زناشویی
براساس رویکرد عقلانی – عاطفی زمینه اساسی پیدایش مشکلات زناشویی در درون ذهن وفکر هر کدام از آنها جداگانه وجود دارد ومشکل آنها در درجه اول به افکار و عقاید هریک از آنها مربوط می شود .بنابراین تعامل زناشویی مشکل ساز حاصل غیرمنطقی یکی یا هردوی زوجین است به همین دلیل در رویکرد عقلانی – عاطفی عقیده بر آن است که هریک از زوجین جداگانه باید درمان ومشاوره شوند. بنابراین برای مشاوره زناشویی نیازی نیست که آنها را همزمان وبه طور مشترک ببینیم .به نظر درمانگران عقلانی – عاطفی زن وشوهر ممکن است از اینکه اطلاعاتی را که درون خود دارند فاش سازند واهمه داشته باشند وآنرا طرح نسازند .
اگر زن وشوهرها فقط در جلسات مشترک کار کنند این احتمال وجود دارد که بسیاری از حقایق زندگی زناشویی مخفی بماند .علاوه بر موارد فوق به دلایل زیر درمانگران عقلانی – عاطفی ترجیح می دهند هر یک از زوجین را به طور جداگانه مشاهده کنند :
۱ – تفاوت زن وشوهر در میزان منطقی وغیر منطقی بودن واینکه گاهی بر حسب نیاز یکی باید کار وتمرین بیشتری انجام دهد .
۲ – هر گاه یکی از زوجین اختلال بیشتری داشته باشد جلسات مشترک موجب مقاومت وحالت دفاعی در هردو می گردد.

بررسی وظایف و اختیارات پلیس در حفظ حقوق شهروندی در حقوق ایران- قسمت ۸

با این معیار ونگاه که آزادی در میان شهروندان و وضع حقوقی تعریف می گردد. از سوی دیگر اصل آزادی خود یک «تکلیف» نیز هست ،براین اساس آزادی به دو قسم فردی (حقوق بشری) واجتماعی (حقوق شهروندی) تقسیم می شود.
آنجا که انسان مکلف است خود را برده وبنده قرار ندهد،آزادی جنبه درونی وفردی دارد وآنجا که دیگران از جمله دولت ، مکلفند نسبت به او ومسیر او قیدوبندی ایجاد نکنند آزادی جنبه بیرونی وعمومی دارد ریشه احترام به این آزادی نیز همان حیثیت ذاتی انسان است. [۹۳]
۳-عدالت وبرابری:
تنها یک جامعه برابر، یک جامعه عادلانه است این مفروضی است که نظریه پردازان سوسیالیست و بالاخص متفکران کومونیست بدان تمسک می جویند. [۹۴]
البته باید افزود که نظر حقوق در خدمت برابری و در نتیجه عدالت به مفهوم برابری را به شکل دیگر در نزد اندیشمندان مدرن هم می توان یافت. [۹۵]
در قرآن مجید آیات بسیاری در باره ی عدالت وبرابری ذکر شده است.[اِنْ الله یامَرْبالْعَدلْ والاحْسانْ] که تعادل بین عدل واحسان رمز سلامتی جامعه است.[لَقَدْ اَرْسَلْنا بالْبَیناتِ وَ اَنْزَلنا مَعْهَم الکِتابِ وَالمیزان لیقوم الناسِ بالْقِسْطْ] [۹۶]
بر قراری عدالت به عنوان هدف بعثت همه انبیاء در این آیه کریمه است ومقام قداست عدالت تا آنجا بالا رفته که پیامبران الهی به خاطر آن مبعوث شده اند. خداوند متعال انفاق و احسان را همردیف انصاف و عدل به کار برده است
عدالت اجتماعی در حقوق شهروندی یکی از بنیادی ترین مسایل است. [۹۷]
عدالت را چنین نیز معنا کرده اند: (مدنی_فقه)ترک کبائر واصرار نورزیدن به صغایر و رعایت مروت است. مروت نیز عبارت است از اتصاف به اموری که پسندیده است به حسب زمان ومکان ونظامات صنفی (ماده ۱۱۳۴ق.م)عکس عدالت فسق است. [۹۸]
عدالت در علم حقوق از اهمیت والایی برخوردار است ، زیرا برای شهادت نیاز به فرد عادل است ،برای قضاوت و رهبری باید فرد عادلی انتخاب گردد وبا این احکام خداوند خواسته تا فرد فاسق در مقام والایی قرار نگیرد که ظلم وستم او همه گیر شود.
در علم حقوق هماهنگی انسان بانظام جهان می گویند.از دیدگاه فلسفی گذشتن هر شئی در موضع مناسب خود را عدالت می گویند. [۹۹]
اصل عدالت از اصول ثابت انسانی نیز هست جون باعقل و وجدان آن را به بداهت پذیر است. [۱۰۰]ونه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تاکید شده است بلکه آن را از اهداف بلندپیامبر برداشته است . [۱۰۱]
در آیه ای از قرآن کریم هم آمده است : ای مؤمنان برای تحقق عدالت قیام کنید. [۱۰۲]
در آیه ای دیگر خداوند می فرماید مشیت پروردگار بر اساس صدق و عدل به جریان افتاده است. [۱۰۳]
اصل عدالت از موقعیتی برخوردار است که بشر از دیر زمان به ضرورت و اهمیت آن پی برده وآن را مایه خوشبختی نیک زیستی –آرامش خود دانسته است. آنچه درباره این اصل بسیار مهم است چگونگی تحقق واجراپذیری آن است. عدالت جنبه های مختلفی دارد،چون: عدالت اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی وقضایی. [۱۰۴]
در زمینه عدالت قرآن مردم را به عدالت توصیه می کند وقضات را از ستم کردن برحذر می دارد. [۱۰۵]
خداوند به پیامبرانی که موقعیت قضاوت پیدا کرده اند یاد آور می شود که به عدالت حکم کنند وهمچنین از مردم خواسته تا بر مبنای عدالت رفتار کنند و اموال دیگران را به باطل و ناروا نخورید. [۱۰۶] [ولاتُؤتُواُلسفَهَآءَ اَمْوالکُم التی جَعَلَ اللهُ لَکُمْ قِیماً] اموال خودتان را که خداوند سبب برپایی زندگی شما قرار داده است به دست سفیهان (مدیران نا آشنا)وکسانی که نمی دانند چگونه از آنها بهره برداری کنند ونظام دهند ، ندهید. [۱۰۷] منظور از مدیران نا آشنا محجورین می باشد.
سفارش خدا به عدالت اقتصادی است که در این آیه اموال خود را درست مصرف کنید وحتی در جای دیگری وجود دارد که خواسته است اموال صغیر وسفیه به آنها داده نشود تا وقتی عاقل وبالغ گردند وخودشان بتوانند امور زندگی شان را بدست گیرند تا اموال کسی نابود نشده وسرمایه ای که سالها پشت سر آن است ازبین نرود. حتی در جنگ ها در حالت دشمنی هم سفارش شده است هیچ انسانی حق ندارد به خاطر دشمنی با گروه و دسته ای از عدالت صرف نظر کند وعدالت را زیر پابگذارند. [۱۰۸]
برای برقراری عدالت دوچیز اهمیت دارد:۱-ایمان قلبی وتقوا به فرامین خداوند متعال و اینکه پارا از حد فراتر نگذاشته وپیرو دین باشیم اما این به تنهایی کافی نیست. ۲-داشتن قانون مدون و درست در سطح جامعه هم به برقراری عدالت کمک می کند پس عدالت دارای اهرم درونی و اهرم بیرونی است. برقراری چنین عدالتی مستلزم آزادی فراوان است چون زمانی که ظلم وستم به پا باشد نه آزادی وجود دارد نه عدالتی.
۴-کرامت ذاتی انسان
از نظر اسلام انسان موجود شریف وباکرامتی است که هیچ وقت نباید شرافت وعزت او لطمه بخورد ، چون انسان جانشین و خلیفه خداست. در دین مبین اسلام انسان فارغ از نژاد،رنگ و زبان وجنسیت ودین ارزشمند است. در صدر اسلام سلمان فارسی یکی از نزدیکترین یاران ومشاوران پیامبر بودند. بلال حبشی سیاه پوست اولین موز

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

ن اسلام به شمار می رود و زن و مرد دوش به دوش هم در تبلیغ آموزه های اسلامی در غزوات شرکت می جستند در مدینه مسیحیان و یهودیان در کنار مسلمانان زندگی می کردند ودر پناه اسلام بر عقیده خود بودند.صهیب رومی از اصحاب نزدیک پیامبر اسلام بود ودر پیشبرد وبکارگیری فنون جنگی به کمک رزمندگان اسلام می شتافت. [۱۰۹]
قرآن کریم خداوند را به لحاظ آفریدن انسان احسن الخالقین نام نهاده است.
«فَتَبارَکَ اللهُ اَحْسَنُ الخلقین»[۱۱۰]
تعبیر به احسن الخالقین (بهترین آفرینندگان) این سوال را به وجود می آورد که مگر غیر از خدا آفریدگار دیگری وجود دارد؟!
بعضی از مفسران توجیهات گوناگونی را برای آیه ذکر کرده اند،در حالی که نیاز به این توجیهات نیست و کلمه خلق به معنی اندازه گیری وصفت در باره غیر خداوند نیز صادق است ولی البته خلق خدا با خلق غیر او از جهات گوناگون متفاوت است. [۱۱۱]
البته خداوند خالق نا محدود است «الله خالق کل شئی[۱۱۲]»چون انسان قرار است زندگی بعد از مرگ هم داشته باشد.
در اینجاست که انسان ساختمان ویژه ای پیدا می کند که او را از همه جهان متمایز می سازد وبه شایستگی خلافت خدا در زمین داده می شود و قرعه امانتی را که کوه ها و آسمان ها بار آن ها را نتوانستند کشید به نام او می زنند[۱۱۳] در اینجا پا به عالم کبیر می گذارد با جرم صغیر و به راستی شایسته فتبارک الله احسن الخالقین است.
وهنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد[۱۱۴]یعنی انسان به عنوان نماینده خالق خود بر روی زمین است.
خداوند هنگام بیان نقشه خلقت انسان ،خطاب به فرشتگان از او به عنوان خلیفه و جانشین خود یاد می کند [۱۱۵].
وفرشتگان را به سجده و کرنش در برابر اوامر می نماید. [۱۱۶]
آزادی بشر و احترام به حقوق وحیثیت ذاتی انسان و دخالت ندادن عوامل عارفی از قبیل نژاد ، زبان ، رنگ ، ملیت،و. . . .در اعتبار و امتیاز برای انسان ها دقیقا مورد توجه اسلام است. [۱۱۷]
در این دو آیه بحث جانشین انسان و سجده ملائک به انسان است نه از باب پرستش بلکه از باب اطاعت از خداوند.
افزون بر آن آیه شریفه (وَلَقَدْ کَرَمْنابنی ادَمَ وَ حَمَلْنهمْ فِی الْبَرّو اُلْبَحّرِ وَ رَزَقْنهمُ مِنَ الطَّیّباتِ وفَضَّلنهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَََََفْضیِِِِِِلاً….) [۱۱۸] و انسان را کرامت بخشیدیم . . . و آنان را بر بسیاری از مخلوقاتمان برتری بخشیدیم .
نقض آزادی ها یا حقوق و رفتار های مغایر کرامت انسانی گاهی ممکن است از سوی شهروندی عادی صورت گیرد . در این صورت چنین رفتاری تجاوز و تعدی یک شهروند به شهروند دیگر تلقی شده و با دخالت مقامات مربوطه بر اساس قانون ، شخص متجاوز پاسخ جامعه را دریافت خواهد کرد . آنچه که خطرناک بوده و مشروعیت یک حکومت یا عادلانه بودن رفتارهای آن را مخدوش می سازد ، این است که اینگونه رفتارهای ظالمانه توسط صاحب منصبان و مقامات قضایی – امنیتی یا اجرایی ارتکاب یابند . چنین رفتاری نیز از دو حال خارج نیست ، یا ویژگی حکومت است و حفظ حیات خود را تنها با اعمال این شیوه ها ممکن می بیند که در این صورت حکومت استبدادی بوده و ثبات و بقایش با ظلم به شهروندان معنا پیدا می کند و دولت نیز نه تنها چنین رفتارهایی را مورد مجازات قرار نمی دهد بلکه چه بسا جهت تشویق بدان اقدام مقتضی اعمال می دارد و آن به حکم روایت شریفه (الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم ) چنین حکومتی حیات مستمر نخواهد داشت و تجربه این امر در سرنوشت رژیم پهلوی و یا حکومت ظالم صدام حسین در عراق به نظر جهانیان رسید . [۱۱۹]
ب ) نهج البلاغه :
از سال ۴۰۰ هجری سید رضی (قدس ره) با فکری نورانی و با هدفی والا به جمع آوری برخی از آثار علمی (خطبه ها ، نامه ها و . . . ) حضرت امیر المومنین علی (ع) همت گماشت و نهج البلاغه را تدوین کرد .
سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه بر حول سه اصل بنا شده است : ۱- خطبه ها و اوامر ۲- نامه ها و رسائل ۳- کلمات حکمت آمیز و مواعظ
این کتاب از جانب خداوند وحی نشده است اما بعد از قرآن بهترین و مفصل ترین کتاب اسلامی است . پندها و حکمت های بسیاری از جانب کسی است که هنگامی که پیامبر خود را شهر علم معرفی کردند ، حضرت علی (ع) را باب و در آن شهر یعنی تنها مدخل ورودی آن شهر .

عکس مرتبط با اقتصاد

  1. آزادی :

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و طاعته فانها النجاه عذا والمنجاه ابدا
بندگان خدا ، شما را به ترسیدن از خدا و فرمانبرداری او سفارش می کنم که نجات فردا و مایع رهایی جاویدان است . [۱۲۰]
این مطلب اشاره به آزادی درونی است .
در ترجمه خطبه ۱۵۹ : در وصف کشور داری خویش می فرمایند ((با شما به نیکویی زندگی کردم و به قدر توان از هر سو نگهبانی شما دادم و از بندگی های بردگی و ذلت شما را نجات داده و از حلقه های ستم رهایی بخشیدم )).
علاوه بر آزاد کردن افراد ، امام به آزادی اندیشه و بیان هم اعتقاد فراوان داشتند : با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن می گویند حرف نزنید و گمان نبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد عمل کردن به آن برای او دشوار تر خواهد بود . [۱۲۱]
در باره آزادی بیرونی و درونی هم فرموده اند ((لا تکن عبد غیرک لقد جعلک الله حر)) بنده دیگری مباش که خدا ترا آزاد آفریده است . [۱۲۲]
همچنین آزادی های سیاسی هم مورد نظر امام بوده است :
همانا بیعت عموم مردم با من نه از روی ترس قدرتی مسلط بود و نه برای به دست آوردن متاع دنیا . [۱۲۳]
و در نامه ای به مالک می فرمایند :
هیچ وسیله ای برای جلب اعتماد والی به مردم بهتر از نیکوکاری به مردم و تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند نمی باشد ، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفاداری رعیت ، خوشبین شوی که این خوش بینی رنج طولانی و مشکلات را از تو بر می دارد . [۱۲۴]

روابط خانوادگی از منظر قرآن کریم مورد مطالعه تفسیر المیزان

:

قبل از آنکه به بحث ارتباطات خانوادگی در اسلام بپردازیم، چند مبحث کلی ارتباطات مدنظر قرار می­گیرد و در ادامه، به پیدایش انسان و جفت آفریدن او، انواع خانواده، ارتباط در خانواده (ارتباط بین همسر، ارتباط با فرزندان و ارتباط با والدین) و مباحث ذی ربط، مورد بررسی قرار می­گیرد.

۴ – ۱ مباحث کلی ارتباطات در قرآن کریم:

از آیات زیر می­توان به درک الگوی ارتباطی که قرآن کریم ترسیم کرده است، رسید و این الگوها را به زندگی خانوادگی تسری داد.

۴- ۱- ۱ تشکر کردن (دادن بازخورد):

قرآن کریم با شکر خدا (الحمدلله) آغاز می­ شود.

الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲﴾حمد

ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

تشکر کردن در حوزه ارتباطات به «بازخورد مثبت» تعبیر می­ شود که آن را می­توان اولین الگوی ارتباطی نامید.

همانطور که در فصل دوم ذکر شد، بازخورد، پاسخ یا عکس العمل قابل تشخیص مقصد یا گیرنده پیام را نسبت به پیام بازخورد می­گویند و می ­تواند مانند تمام پیام­ها، گفتاری، نوشتاری و حرکتی باشد.

نکته مهم در عمل بازخورد، قابل تشخیص بودن پاسخ یا عکس­العمل است. ارائه و عرضه بازخورد یک جنبه اساسی در هر ارتباط دوسویه است. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۸۸)

ارسال بازخورد یک رفتار فراگرفتنی است، از طریق بازخورد شما می­توانید به اصلاح رفتار ارتباطی خود بپردازید و سعی خواهید کرد که بازخورد مورد انتظار خود را دریافت کنید. (همان: ۸۸ به نقل از بارکر، ۱۹۷۱: ۳۹)

به این ترتیب، دادن بازخورد به معنی حساس و آگاه بودن نسبت به پاسخ طرف دیگر رابطه نیز تعبیر می­ شود، می­توان گفت بازخورد اثر مستقیمی به سطح «عزت­نفس» یا «حرمت به­خود» دارد . این «عزت­نفس» یا «حرمت به­خود» عنصر اساسی شکل­دهی «مفهوم از خود» است. (همان: ۹۰)

هیچ کس دوست ندارد که دیگران در برابر او با گاردی بسته قرار گیرند، این بسته بودن موجب هراس هر آدمی می­ شود، این هراس ممکن است به آن حد برسد که او را وادار به عمل و یا عکس­العملهای غیر طبیعی و حاد کند. هر انسانی این را حق طبیعی خود می­داند که بداند و بفهمد که دیگری در مقابل کارها و گفته­های او چه عکس­العملی را از خود نشان می­دهد. هیچ چیز بدتر و دردآورتر از بی ­تفاوتی (Indifference) نیست. حتی عدم تفاهم و عدم توافق در بسیاری از موارد از بی ­تفاوتی پذیرفتنی­تر است. (همان: ۱۱۴-۱۱۵)

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ ﴿۴٠﴾بقره

ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید!.

وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾ضحی

و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!

لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿٧﴾ابراهیم

«اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّـهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿١٢﴾لقمان

ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم): شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده.

شکر نعمت هم نوعی بازخورد مثبت نسبت به نعمت­های الهی است که خداوند عالم در خصوص آن به صراحت از بندگانش می­خواهد که نسبت به نعمت­هایی که به آن­ها داده، شاکر باشند و این شکر را به زبان آورند.

محقق در پی نتیجه گیری از این اصل به این موضوع اشاره دارد که اگر اولین الگوی ارتباطی یعنی بازخورد مثبت دادن را به زندگی خانوادگی تسری دهیم، میتوان انتظار داشت که همسران قدر یکدیگر را بدانند و از خوبیهای یکدیگر تشکر کنند و اظهار رضایت خود را از زندگی به زبان بیاورند. این مسئله­ای است که به همسران انرژی مضاعفی می­بخشد، و این چنین است که نقش تشکر کردن در زندگی خانوادگی مهم ارزیابی می­ شود.

۴- ۱- ۲ اول خودتان، عامل به کاری که می­گویید، باشید (هماهنگی رویدادها با کلمات):

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ ﴿۴۴﴾بقره

مردم را به نیکی دعوت می­کنید، اما خودتان را فراموش می نمایید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿٢﴾صف

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!

با توجه به آیاتی که ذکر شد، عامل بودن به کاری که گفته می­ شود، یکی دیگر از الگوها و اصول ارتباطی است که امروزه در علم ارتباطات از آن تحت عنوان «هماهنگی رویدادها با کلمات» یاد و بر آن تأکید می­ شود.

در الگوهای ارتباطی یک اصل بدیهی و طبیعی این است که پیام فرست باید آنچه می­گوید با واقعیت­های وضعیتی مفروض انطباق داشته باشد، مثلاً مدیران باید چیزی را بگویند که خود عامل به آن هستند، یعنی پیامگذاران باید به انعکاس تصمیماتی بپردازند که عملاً اتخاذ شده است.

برای یک سازمان الزامی است که تا حد امکان رابطه تنگاتنگی میان ارتباطات و عملیات خود به وجود آورد. انجام کاری که منجر به عدم هماهنگی میان حرف و عمل می­ شود و مردم آن را درمی­یابند به از میان رفتن اعتبار و اعتماد می­انجامد. از طرف دیگر، تقارن میان حرف و عمل تأثیر ارتباطات را افزایش خواهد داد. (بینگر، ۱۳۷۶: ۴۰)

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

محقق در پی نتیجه گیری از این اصل به این موضوع اشاره می کند که با توجه به دومین الگوی ارتباطی یعنی هماهنگی رویدادها و کلمات، تمام مردم باید ابتدا در زندگی خود به طور کلی به این اصل پایبند بوده و به آن عمل کنند؛ یعنی اول خود به چیزی که می­گویند عمل کنند، سپس از دیگران انتظار عمل داشته باشند و اگر این اصل را به زندگی خانوادگی تسری دهیم، میتوان انتظار داشت که در زندگی مشترک هم همسران، به چیزی که می­گویند عمل کنند و بر اصول و مسائلی که برای زندگی مشترکشان می­گذارند، پایبند باشند، و این چنین است که نقش عمل کردن به مسائلی که در کنار هم بیان می­کنیم و اصول زندگی مشترک ما هستند، در زندگی خانوادگی مهم می­ شود.

۴- ۱- ۳ شفاف بودن در زندگی (شفافیت):

أَوَلَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّـهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿٧٧﴾بقره

آیا اینها نمی دانند خداوند آنچه را پنهان می دارند یا آشکار می کنند می داند؟.

ألَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَىٰ ﴿١۴﴾علق

آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟!

با توجه به این آیات، در ارتباطات و روابط عمومی نیز اصل بر شفافیت است. وقتی احساس می­کنیم که تحت مراقبت و زیر نظر هستیم، طبیعی است که مراقبت بیشتری نسبت به رفتار خود انجام دهیم، به گفته حضرت امام خمینی(ره) «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.»

با این دیدگاه و نظر، بسیاری از خطاها و پنهان­کاری­هایی که همسران انجام می­ دهند، ناشی از عدم باور به این اصل است که در محضر خداوند هستند. به این ترتیب، اصل ارتباطی دیگر قرآن کریم، «شفافیت، صداقت و رو راست بودن» است، که این مسئله را باید از «خود» شروع کنیم:

برای اینکه خود را بهتر بشناسیم و به سوی خودگستردگی و تعالی گرایش پیدا کنیم، باید به خودگشودگی روی آوریم، و طبیعی است برای اینکه بتوانیم ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنیم می­باید اول خود را بشناسیم و به تواناییها و ناتوانیهای خود آگاهی بیابیم. با این آگاهی توانایی ما در ایجاد فضای مناسب ارتباطی با دیگران مهیاتر می­ شود و می­توانیم به تفهیم[۷۶] و تفاهم[۷۷] بیشتری برسیم.

خودگشودگی دارای کارکردهای زیر است:

« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب «خودبالندگی» می­ شود.

« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب بهتر شدن روابط ما با دیگران می­ شود.

« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب شکل­دهی نگرش مثبت بیشتر در مقابل خود و دیگران می­ شود. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۱۸۵-۱۸۶)

با تسری دادن سومین الگوی ارتباطی یعنی شفافیت، به زندگی خانوادگی ، باید انتظار داشت که همسران در زندگی مشترک خود صادق و رو راست بوده و حتی الامکان، چیزی را از هم پنهان نکنند تا زندگی خود را به سمت تعالی سوق دهند و پیشرفت و بالندگی یابند و این چنین است که نقش شفافیت در زندگی خانوادگی مهم می­ شود.

۴- ۱- ۴ حریم خصوصی در زندگی خانوادگی:

حریم خصوصی یکی از حقوق اساسی بشر است و ارتباطی تنگاتنگ با کرامت انسانی دارد و به گونه­ای «حمایت از شخصیت انسانی، مستلزم حمایت از حریم خصوصی است.» (Innes,1992: 3)

در اسلام، مفهومی تحت عنوان حریم خصوصی بکار برده نشده ولی از ماهیت و محتوای آن حمایت شده است. اسلام این حق را در قالب دیگر حقوق فرد و آزادی­های وی مورد حمایت قرار داده است و آنها را هم راستا با حفظ کرامت و ارزش­های انسانی می­داند.

حریم خصوصی در اسلام به مسائل زیر اشاره دارد: (حسین زاده، ۱۳۸۹: ۲۵)

ممنوعیت تجسس و تحسس و تفتیش:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ﴿١٢﴾حجرات

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند.

ممنوعیت سوء ظن:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ﴿١٢﴾حجرات

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان­ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان­ها گناه است.

ممنوعیت استراق سمع و بصر

وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَـٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣۶﴾اسراء

از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.

ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان:

لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ﴿٢٧﴾نور

در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید.

علامه(ره) فرمودند: نام خدا بردن، و، یا اللّه گفتن، یا تنحنح کردن (سرفه خفیف) و امثال آن، برای داخل شدن به خانه­ای لازم است تا صاحب خانه بفهمد که شخصى مى­خواهد وارد شود، و خود را براى ورود او آماده کند، در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده، و نسبت به خود ایمنى­اش داده و معلوم است که استمرار این شیوۀ پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومى بر اظهار جمیل و ستر قبیح است. (طباطبایی، ۱۳۸۹: ج ۱۵، ۱۵۳)

فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ﴿٢٨﴾نور

و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید.

علامه(ره) فرمودند: یعنى اگر دانستید که احدى در خانه نیست – البته کسى که اختیاردار اجازه دخول است – پس داخل نشوید تا از ناحیه مالک اذن، به شما اجازه داده شود. و منظور این نیست که سر به داخل خانه مردم کند، اگر کسى را ندید داخل نشود، همه این جلوگیری­ها براى این است که کسى به عورات و اسرار داخلى مردم نظر نیندازد. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۴)

لَّیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَّکُمْ ﴿٢٩﴾نور

گناهی بر شما نیست که وارد خانه های غیر مسکونی بشوید که در آن متاعی متعلّق به شما وجود دارد.

علامه(ره) در مورد دخول به اماکن عمومى فرمودند: داخل شدن در خانه­هایى را که براى استمتاع بنا شده و کسى در آن سکونت طبیعى ندارد، مانند کاروانسراها و حمام­ها و آسیاب­ها و امثال آن، زیرا همین­که براى عموم ساخته شده است خود اذن عام براى داخل شدن است. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۴)

آیه­های ذکر شده به حفظ حریم خصوصی تأکید بسیار دارد. تفاوت مهم دستورات قرآن با اصول ارتباطی غربی این است که آنها حریم خصوصی را برای همه قائلند و استثنایی برای آن قائل نیستند ولی در قرآن قید «ای کسانی که ایمان آوردید» را در ابتدای آیات آورده است و همچنین این مسائل را بیشتر در زندگی خانوادگی و زناشویی جاری ساخته است و حتی مستقیم از آن به عنوان حریم خصوصی یاد نکرده ولی از محتوای آن با ذکر الفاظی دیگر که بیان شد، یاد کرده است. این حریم خصوصی در زندگی مشترک هم جریان دارد به گونه­ای که در قرآن کریم ذیل آیات ۵۸، ۵۹ سوره نور، به بردگان و فرزندان بالغ سفارش شده است که بدون اجازه در سه زمان از شبانه روز، وارد اتاق خواب پدر و مادر نشوند.

لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ﴿۵٨﴾

بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباس­های (معمولی) خود را بیرون می آورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست؛ امّا بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید).

علامه(ره) فرمودند: این آیه مختص زمانی است که اهل خانه در حالى باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند. و بیان می­ کنند کلمه عورت به معناى عیب است، و اگر آن را عورت نامیده­اند، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۶)

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ  ﴿۵٩﴾

و هنگامی که اطفال شما به سنّ بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان­گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می گرفتند.

علامه(ره) می­فرماید: حکم مذکور، یعنى استیذان در سه نوبت براى اطفال تا مدتى معین معتبر است، و آن رسیدن به حد بلوغ است، و بعد از آن باید مانند همه افراد بالغ، از مردان و زنان آزاد اجازه بگیرند. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۷)

۴- ۲ پیدایش و جفت آفریدن انسان (همدلی و تفاهم با یکدیگر):

انسان طوری آفریده شده که جفت­خواهی به سرشت و آفرینش او برمی­گردد. تشکیل خانواده بستگی به این دارد که زن و مرد یکدیگر را بخواهند و با هم بیامیزند، این دو مکمل هم­اند و گرنه ناقص­اند. این نیاز روحی و نیاز جسمی آن­هاست که آن­ها را به هم نزدیک می­ کند. از دیدگاه قرآن، اصولاً خلقت انسان­ها جفت جفت است. هیچ مردی و هیچ زنی نیست که برای او جفتی خلق نشده باشد. اینها به حسب فطرت خود، در پی یافتن جفت خود کوشش می­ کنند. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۳۸ و ۳۹)

خداوند در قرآن کریم، هنگامی که نعمت­هایش را بر ما برمی­شمارد، از جمله این نعمت­ها به آفریدن زوج برای انسان اشاره می­ کند.

وَخَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا ﴿٨﴾نباء

و شما را بصورت زوج­ها آفریدیم!

علامه(ره) فرمودند: یعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفریدیم، تا سنت ازدواج و تناسل در بینتان جریان یابد، در نتیجه نوع بشر تا روزى که خدا خواسته باشد باقى بماند. (پیشین: ج ۲۰، ۲۶۱)

خداوند بر انسان و هر جاندار دیگری منت نهاد و آن را زوج زوج آفرید، به عبارت دیگر این زوج آفریدن، نه تنها در نوع انسان، بلکه در گیاهان و حیوانات هم رعایت شده است.

جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ﴿١١﴾شوری

از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفت­هایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله [= بوسیله همسران ] زیاد می­ کند.

وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴٩﴾ذاریات

و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!

الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ﴿١﴾نساء

همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت.

خداوند نتیجه این زوج آفریدن را ایجاد مودت و رحمت و همدلی قرار داد. و خلق زوج و همسر و ایجاد مودت و رحمت بین آن­ها، از آیات و نشانه­ های خداوند است.

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً ﴿٢١﴾روم

و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد.

علامه(ره) فرمودند: خلقت ازواج و جعل مودت و مهربانى بین زن و مرد از آیات خدا است و براى اینکه به شما نفع برساند از جنس خودتان زوج آفرید. آرى هر یک از مرد و زن دستگاه تناسلى دارند که با دستگاه تناسلى دیگرى کامل مى­گردد و از مجموع آن دو توالد و تناسل صورت مى­گیرد، پس هر یک از آن دو فى نفسه ناقص، و محتاج به طرف دیگر است، و از مجموع آن دو، واحدى تام و تمام درست مى­شود، و به­خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوى دیگرى حرکت مى­کند، و چون بدان رسید آرام مى­شود، چون هر ناقصى مشتاق به کمال است، و هر محتاجى مایل به زوال حاجت و فقر خویش است. (پیشین: ج ۱۶، ۲۴۹)

از مجموع آیات فوق نتیجه می­گیریم که بشر بدون زندگی خانوادگی کامل نیست، خداوند حتی به حضرت آدم هم دستور می­دهد که با همسرت وارد بهشت شو.

اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ ﴿٣۵﴾بقره

تو با همسرت در بهشت سکونت کن.

از آیات فوق می­توان اهمیت ازدواج و تشکیل زندگی را دریافت، همچنانکه علامه طباطبایی(ره) می­فرمایند: ازدواج و تشکیل زندگی خانوادگی میل به کمال است. خداوند می­فرماید که بین زوجین مودت و رحمت قرار دادم. (طباطبایی، ۱۳۸۹: ج ۱، ۱۹۴)

پس لازمه زندگی خانوادگی، وجود مودت و رحمت بین زوجین است که در ارتباطات از این مودت و رحمت به «همدلی و تفاهم با یکدیگر» تعبیر می­ شود.

همانطور که در فصل دوم ذکر شد، همدلی دومین مهارتی است که از طریق آن می­توان به شناخت بیشتری از دیگران دست یافت و از این طریق به تفاهم بیشتری با دیگران رسید. برخی از محققان ارتباطات انسانی بر این اعتقاداندکه همدلی توانایی ویژه­ای است که از طریق آن می­توان به نگرش فرد مقابل خویش یا به عبارت دیگر مخاطب خویش پی­برد و دنیا را از دریچه چشم او نگریست. این همدلی به ما کمک می­ کند تا نگرش­های مشترک و ارزش­ها و باورهای یکسان و ارتباط بهتر را بین خود و طرف مقابل به حداکثر برسانیم و تفاوت­ها و وجوه افتراق بین خودمان را به حداقل برسانیم. درک و احساس تفاهم با دیگران مستلزم شنیدن پیام آنها ، هم به صورت کلامی و هم به صورت غیرکلامی است، که این مسئله خود موجب درک محتوا، مقصود، احساسات و عواطف طرف مقابل می­ شود. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۲۱۰-۲۱۹ -۲۲۸)

شاید یکی از دشوارترین جنبه­ های کیفی ارتباطات، توانایی بکارگیری همدلی در یک رابطه متقابل است. به این معنی که آغازگر فراگرد ارتباط باید توانایی درست ارائه همدلی به دیگری را داشته باشد. همدلی کردن با کسی، یعنی احساس او را درک کردن. (بک رچ، ۱۹۷۶: ۳۸ – ۳۵)

۴- ۳ انواع خانواده در قرآن مجید:

در قرآن مجید، چهار نوع خانواده معرفی شده ­اند:

زن و شوهری که هم فکر و همگام در کار خیر هستند. (همچون حضرت علی و حضرت زهرا(س).)

زن و شوهری که در خیانت هم فکر و همگام هستند. (ابولهب و همسرش)

خانواده­ای که مرد خوب، اما زن بد است. (زن لوط و نوح)

خانواده­ای که مرد بد، اما همسر خوب است. (فرعون و همسرش) (قرائتی، ۱۳۸۹: ۳۶۶)

خانواده مورد نظر اسلام خانواده بند یک یعنی خانواده­ای که زن و شوهر در آن هم فکر و همگام در کار خیر هستند، می­باشد. سبک زندگی مورد نظر اسلام، زندگی خانوادگی و تشکیل خانواده است، اسلام دینی است که زندگی خانوادگی محور آن است.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «المومن کفواً للمومنه و المسلم کفو للمسلمه» «مرد مؤمن همتا و همپایه زن مؤمن است و مسلمان نیز همتا و همپایه زن مسلمان است.» (شاملی، ۱۳۸۹: ۱۲)

رسول خدا (ص) فرمودند: «زن و مرد همتا و کفو را به ازدواج یکدیگر درآورید و با کفو خود ازدواج کنید.» (علامه مجلسی، ۱۳۶۳: ۳۷۵)

امام صادق (ع) می­فرمایند: شرط هم­کفو بودن (همسر) این است که عفیف باشد و بتواند مخارج اهلش را بپردازد. (حر عاملی، ۱۳۶۴: ۵۱)

در اینجا می­توان به یکی دیگر از اصول ارتباطی اشاره کرد بطوریکه در ادبیات موضوع در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت، اصل «تساوی» یکی از شروط مهم در موفقیت یک ارتباط است.

ارتباطات این اصل را اینگونه تعریف می­ کند: تساوی خاصیتی ویژه است. در هر وضعیتی احتمالاً یک عدم تساوی خواهد بود. یک فرد ممکن است باهوش­تر، قوی­تر، ثروتمندتر، زیباتر و حتی سالم­تر باشد. با وجود این تساوی، ارتباطات میان فردی عموماً زمانی موثرتر خواهد بود که فضای حاکم، فضایی مبتنی بر تساوی باشد. این بدان معنی نیست که افراد غیر مساوی نمی­توانند ارتباط برقرار کنند. بدون شک آن­ها می­توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند. (فرهنگی، ۱۳۷۴: ۱۲۱)

تساوی می­باید ارتباطات میان فردی را از نظر گفتاری در مقابل شنیداری نیز مشخص و ممیز کند و تعادلی میان آن دو پدید آورد. اگر یکی از طرفین فراگرد ارتباطی در تمام مدت ارتباط سخن بگوید و دیگری ناچار به شنیدن در تمام مدت باشد، اثربخشی ارتباط میان فردی در این وضعیت غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود. می­باید تلاشی دو جانبه در فرستادن و دریافت پیام وجود داشته باشد. (فرهنگی، ۱۳۷۴: ۱۲۱)

این تساوی در زندگی مشترک هم جریان دارد به گونه­ای که اسلام بیان کرده است که زن و مرد هم­کفو در ازدواج نصیب هم می­شوند، این تساوی، ارتباط زن و شوهر را مطلوب و استوار و مستحکم می­ کند.

۴- ۴ لزوم فراهم کردن مقدمات ازدواج:

خداوند ذیل آیه ۳۲ سوره نور به مومنان توصیه می­ کند که مقدمات ازدواج دیگران را فراهم کنند و در این زمینه، از فقر و نداری نهراسند که خداوند آنان را بی­نیاز می­گرداند. این بدان معنی نیست که خداوند مجردها را از لطف خود محروم و متأهلان را از لطف خود غنی می­سازد؛ بلکه به نظر می­رسد که همدلی و هم­افزایی که در اثر ازدواج به وجود می­آید، درهای رحمت خدا را به روی انسان می­گشاید. این همدلی است که باعث می­ شود انرژی بیشتری در زوجین، برای کار و فعالیت بیشتر ایجاد شود و در نتیجه خداوند در عوض کاری که آن ها انجام می­ دهند از آن­ها حمایت بیشتری می­ کند و رزق و روزی آن­ها را افزایش می­دهد و آن­ها را از فضل خودش بی­نیاز می­ کند.

وَأَنکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ﴿٣٢﴾

مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد.

به نظر می­رسد این قسمت از آیه که می­فرماید: «وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ»، خداوند تأکید می­ کند که غلامان و کنیزانی که با آنها ازدواج می­کنید حتماً باید از افراد صالح باشند و ازدواج با غلامان و کنیزان غیرصالح را روا نمی­داند.

۴- ۴- ۱ توصیه خداوند به کسانی که نمی توانند ازدواج بکنند:

وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ﴿٣٣﴾نور

و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند! و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان می خواهند پاک بمانند!

قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ﴿٣٠﴾نور

به مؤمنان بگو چشم­های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند.

علامه(ره) در مورد دستور غضّ بصر می­فرماید: مؤمنین چشم­پوشى را از خود چشم شروع کنند. این آیه به­جاى اینکه نهى از چشم چرانى کند، امر به پوشیدن چشم کرده. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۵)

وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ ﴿۶٠﴾نور

و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس­های (رویین) خود را بر زمین بگذارند، به­شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند؛ و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است.

علامه(ره) می­فرماید این آیه بیان یک استثنا از عموم حکم حجاب می­باشد: و آن زنى است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنى دیگر کسى به خاطر پیرى­اش میل به او نمى­کنند. بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مى­توانند بى­حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرّج نداشته باشند. همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند، بهتر از برهنه بودن است. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۷)

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿٣٢﴾ اسراء

و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است.

علامه(ره) فرمودند: این آیه از زنا نهى مى­کند و در حرمت آن مبالغه کرده است، چون نفرموده اینکار را نکنید، بلکه فرموده نزدیکش هم نشوید، و این نهى را چنین تعلیل کرده که این عمل فاحشه است، و زشتى و فحش آن صفت لاینفک و جدائى­ناپذیر آن است. (پیشین: ج ۱۳، ۱۱۵)

خداوند در ذیل این آیات توصیه می­ کند که کسانی که امکان ازدواج برایشان فراهم نیست باید پاکدامنی پیشه کنند و خود و چشم خود را از نگاه نامحرمان حفظ کنند و در ادامه این آیات آمده است که اگر بندگان نتوانستند به زندگی زناشویی خود سامان دهند نباید به زنا و زناکاری هم نزدیک شوند. در نتیجه مردان باید پاکدامنی پیشه کنند و چشم خود را در برابر نامحرم ببندند، زنان نیز باید از تبرّج و عشوه­گری پرهیز کنند.

اگر این بندگان مرتکب زنا نشوند و به آن­ها تهمت زناکاری زده شود طبق آیات ۵ الی ۱۱ سوره نور، باید تهمت زنندگان بر ادعای خود، چهار شاهد بیاورند و از کار خود توبه کنند و با این کار، تهمتشان را جبران نمایند، در غیر اینصورت باید آنها را هشتاد تازیانه زد و شهادتشان را نپذیرفت.

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَدًا ﴿۴﴾ نور

و کسانی که زنان پاکدامن را متهمّ می کنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعای خود) نمی آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید.

علامه(ره) می­فرماید: مراد از رمى نسبت زنا دادن به زن محصنه و عفیفه است و مراد از آوردن چهار شاهد که ناظر و گواه زنا بوده ­اند، اقامه این شهود است در صورتى که نسبت دهنده چهار شاهد نیاورد او را تازیانه بزنند و از آن به بعد شهادت او را نپذیرند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۶)

إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا ﴿۵﴾ نور

مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند (که خداوند آن­ها را می بخشد).

علامه(ره) می­فرماید: هرگز از آنان که گواه دروغ داده­اند شهادت نپذیرید، چون فاسقند، مگر آنان که توبه نموده و عمل خود را اصلاح کنند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۷)

در این قسمت از مباحث، یکی از اصول مهمی که علم ارتباطات از آن الگو گرفته است، مطرح می­ شود و آن اصل «اعتبار منبع» نامیده می­ شود. به گونه­ای که این علم می­گوید، منبع باید معتبر باشد و حرف باید مستند باشد، در اینجا مبحثی مطرح است که اگر کسی یک بار شهادت دروغ بدهد، دیگر به عنوان منبع معتبر محسوب نمی­ شود.

اعتبار منبع در علم ارتباطات، یکی از مباحث مهمی است که میزان اعنماد و تکیه مردم بر صحبت­های دیگران را نشان می­دهد. در مواقعی که مردم در محل وقوع حادثه حضور ندارند، افرادی باید رویداد واقعی را به آنان گزارش کنند، این افراد حکم دروازه­بانانی را دارند که بین رویداد واقعی و مخاطب قرار دارند که باید منبعی قابل اعتماد و متخصص و مورد علاقه و دلپذیر مردم و آبرومند باشند. (بینگر، ۱۳۷۶: ۳۴)

طبق آیه ۱۲ سوره نور، زنان و مردان با ایمانی که این تهمت را شنیدند، باید این تهمت را به خیر تعبیر کنند.

لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ ﴿١٢﴾نور

چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!.

علامه(ره) می­فرماید: این آیه در مورد توبیخ کسانى است که وقتى اتهام دروغ (افک) را شنیدند آن را رد و تکذیب نکردند و بدون تحقیق و علم آن را شایع ساختند، کسى که متصف به ایمان است باید به افراد دیگرى که چون او متصف به ایمان هستند ظن خیر داشته باشد، و دربارۀ آنان بدون علم سخنى نگوید، زیرا همۀ اهل ایمان هم چون شخص واحدى هستند که متصف به ایمان و لوازم و آثار آن هستند و وقتى مدعى، شاهد نیاورد، نزد خدا شرعا محکوم است به دروغگویى. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۰و۱۳۱)

از این قسمت می­توان یکی از بحث­ها و اصول مهم ارتباطی را مطرح کرد که «مثبت­اندیشی نسبت به خود و دیگران» می­باشد، به گونه­ای که کسانی که متصف به ایمان هستند باید به دیگران ظن خیر داشته باشند.

این مثبت اندیشی در ارتباطات به سه جنبه تکیه دارد:

اول: این حس از خویشتن آغاز می­ شود و باید فرد احترام مثبت و معینی برای خویشتن قائل شود و فردی که حس ناخوشایند از خود دارد بی­تردید این حس ناخوشایند را به دیگران منتقل می­ کند و اگر فرد در مورد خود مثبت می­اندیشد، می ­تواند این مثبت­پنداری را هم به دیگران منتقل کند.

دوم: این احساس خوشایند را باید به دیگران و طرف مقابل انتقال دهیم تا این حس خوشایند در طرف مقابل اثر مثبت گذاشته و آن­ها نسبت به ما خودگشودگی بیشتری را نشان دهند.

سوم: مثبت­اندیشی در محیط ارتباطی و وضعیت عمومی می ­تواند اشتیاق و تمایل مخاطبان را بیشتر بکند و آن­ها به سمت انصراف از ارتباط و گسستگی ارتباط نمی­کشاند. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۱۱۹)

همچنین خداوند در آیه ۱۲ سوره حجرات، در مورد عدم سوء­ظن به دیگران می­فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ﴿١٢﴾حجرات

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان­ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان­ها گناه است.

در ادامه خداوند دستور می­دهد که مردان و زنان با ایمان باید برای گفتۀ خود چهار نفر گواه و شاهد بیاورند.

لَّوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَـٰئِکَ عِندَ اللَّـهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ ﴿١٣﴾ نور

چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!.

علامه(ره) می­فرماید: یعنى اگر در آنچه مى­گویند و نسبت مى­دهند راستگو باشند، باید بر گفتۀ خود شاهد بیاورند و شهود چهارگانه را که گفتیم شهود در زنا هستند حاضر سازند، پس وقتى شاهد نیاورند شرعاً محکومند به کذب، براى اینکه ادعاى بدون شاهد کذب است و افک. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۱)

طبق این آیه و مبحث، می­توان به مستندسازی در علم ارتباطات اشاره کرد، در آن زمان استنادی به جز شهادت افراد نبوده، چون امکانات ارتباطی امروزه وجود نداشته شهادت ذاذن تنها راه اثبات ادعاها بوده است.

در علم ارتباطات بیان می­ شود که مردم برای درک جهان پیرامون خویش و میل به تصویری استوار از پیچیدگی­های آن، در جستجویش هستند، افراد وقتی می­خواهند مناسب­ترین انطباق را با محیط خویش پیدا کنند، به اطلاعات کافی نیازمندند. اگر مردم نگرشی نادرست دارند و به طرز ناصحیحی رفتار می­ کنند، علّت آن را باید در اطلاعات دروغین و یا محدودشان جستجو کرد. حتی در علم ارتباطات لازمۀ رسیدن به تحقیق علمی را جستجوی حقایق و اندازه ­گیری و ارزیابی عینی آن­ها می دانند. (بینگر، ۱۳۷۶: ۱۰۱- ۱۰۲- ۱۰۳)

۴- ۴- ۲ ازدواج با چه کسانی:

وَلَا تَنکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاءِ ﴿٢٢﴾نساء

با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کرده اند، هرگز ازدواج نکنید!

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَاعَهِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ﴿٢٣﴾

حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه ها، و خاله ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر داده اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته اند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته اید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخوانده ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده.

با توجه به آیات ۲۲ و ۲۳ سوره نساء، که در بالا ذکر شد، کسانی که برای ما محرم­اند و ازدواج با آنان برای ما حرام است، شامل افراد زیر می­شوند:

مادران – دختران – خواهران – عمه­ها – خاله­ها – دختران برادر – دختران خواهر – دختر همسر فرد، که از شوهری دیگر به سبب مادر او، به خانۀ ما می­آید – ازدواج با خواهر زن در صورت زنده بودن همسر

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّـهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالَاتِکَ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ ﴿۵٠﴾

ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده ای و دختران عموی تو، و دختران عمّه ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها برای تو حلال است).

با توجه به آیه ۵۰ سوره احزاب،که ذکر شد، کسانی که ازدواج با آنان برای ما حلال است، شامل افراد زیر می­شوند:

زنی که به همسری ما در می­آید. (که نباید از ۹ گروه ذکر شده در مبحث قبلی باشد) – کنیزان – دخترعمو – دخترعمّه – دختردایی – دخترخاله

۴- ۴- ۳ ملاک های مهم در تشکیل خانواده:

سنخیت در ایمان:

قرآن مجید ملاک­های زیر را در تشکیل خانواده مهم می­داند:

طبق آیات ۲۲۱ سوره بقره و آیه ۳ سوره نور، همان­طوری که انسان بودن، فطری و طبیعی انسان است و محال است که بین انسان و غیر انسان ترکیب صورت بگیرد، ایمان به خدا هم فطری انسان است. و همچنین در سوره ممتحنه آیه ۱۰ بیان شده که اگر مردی مسلمان شود در صورتی حق دارد از زنش نگهداری کند که مسلمان شود وگرنه نباید او را نگه دارد.

وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ﴿٢٢١﴾بقره

با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید! کنیز باایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید! یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند شما را به شگفتی آورد.

الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿٣﴾ نور

مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی کند؛ و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمی آورد؛ و این کار بر مؤمنان حرام شده است!.

علامه(ره) می فرماید: زناکار وقتى زناى او شهرت پیدا کرد، و حد بر او جارى شد، ولى خبرى از توبه کردنش نشد، دیگر حرام است که با زن پاک و مسلمان ازدواج کند، باید یا با زن زناکار ازدواج کند و یا با زن مشرک، و همچنین زن زناکار اگر زنایش شهرت یافت، و حد هم بر او جارى شد ولى توبه­اش آشکار نگشت، دیگر حرام مى­شود بر او ازدواج با مرد مسلمان و پاک، باید با مردى مشرک، یا زناکار ازدواج کند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۴)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْیَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَٰلِکُمْ حُکْمُ اللَّـهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿١٠﴾ممتحنه

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنان باایمان بعنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را بسوی کفّار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها حلال؛ و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته اند به آنان بپردازید؛ و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مَهرشان را به آنان بدهید و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید (و اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد،) حق دارید مَهری را که پرداخته اید مطالبه کنید همان گونه که آنها حق دارند مهر زنانشان را که از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه کنند؛ این حکم خداوند است که در میان شما حکم می کند، و خداوند دانا و حکیم است!

علامه(ره) در مورد تحریم ازدواج با زن و مرد بت­پرست می­فرماید: ملاک شایستگى در طرف ازدواج ایمان است نه مزایاى اعتبارى دیگر. مردم در روزگارى که برده­دارى معمول بود کنیزان را خوار مى­شمردند، و از اینکه با آنها ازدواج کنند عارشان مى­آمد، و اگر کسى این کار را مى­کرد سرزنشش مى­کردند، پس اینکه در آیه کنیز را مقید به مؤمنه کرد، ولى مشرکه را مقید به حریت نکرد، با اینکه گفتیم مردم کنیز را خوار مى شمردند، و از ازدواج با آنان احتراز داشتند، خود دلیل بر این است که مى خواهد بفرماید: زن با ایمان هر چند که کنیز باشد بهتر است از زن مشرک ، ولو آزاد باشد، و داراى حسب و نسب و مال و سایر مزایائى باشد که عادتاً خوشایند انسان است. (پیشین: ج ۲، ۳۰۷)

سنخیت در احصان:

کلمه «احصان» به معنای منع است و در قرآن کریم، اسم مفعول این کلمه؛ یعنی «محصنات» در چهار معنا به کار رفته است:

الف) طبق آیات ۵ سوره مائده، ۹۱ سوره انبیاء، ۱۲سوره تحریم، ۲۵ سوره نساء، ۴ و۲۳ سوره نور، زن پاکدامن و عفیفی که خود را از آلودگی و روابط نامشروع محافظت کند.

ب) طبق آیه ۲۴ سوره نساء زنان شوهرداری که در حصار شوهرند و ازدواج با آنان ممنوع است.

ج) طبق آیه ۲۵ سوره نساء زنان آزادی که دخالت دیگران در سرنوشت آن­ها ممنوع است.

د) طبق آیه ۲۶ سوره نساء احصان، در اسلام فقط متوجه زن نیست، بلکه متوجّه مرد هم است، و منظور از آن هم زن مسلمان است، هم مرد مسلمان. برای مثال آیات زیر را به عنوان مصداق عینی از این مبحث ذکر می­کنیم:

الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَـٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ﴿٢۶﴾نور

زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهای ناروایی که (ناپاکان) به آنان می دهند مبرّا هستند﴿٢۶﴾

وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَهً لِّلْعَالَمِینَ ﴿٩١﴾ انبیاء

و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دمیدیم؛ و او و فرزندش [= مسیح ] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم!

علامه(ره) می­فرماید: مؤمنین و مؤمنات با احصان، طیبین و طیباتند، و هر یک مختص به دیگرى است، و ایشان به حکم ایمان و احصان شرعاً از نسبت­هاى ناروایى که شاهدى بر آن اقامه نشود مبرّا هستند، و از جهت ایمانى که دارند محکوم به مغفرتند، رزق کریمى خواهند داشت. و آن رزق کریم همان حیات طیب در دنیا و آخرت، و اجر نیکوى آخرت است. اگر زنان خبیث را به مردان خبیث، و مردان خبیث را به زنان خبیث اختصاص داده، به خاطر هم­جنسى و هم­سنخى آنان با هم است. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۶)

هم کفو بودن:

کفائت زن و شوهر، فقط هم طبقه بودن آنها از لحاظ ثروت و مقام مادی نیست، بلکه بالا بودن مرتبه و درجه انسانیت شخص است، این کفائت به ایمان و جنبه­ های اخلاقی و فضائل و کمالات انسانی اطلاق می­ شود.( بهشتی، ۱۳۸۲: ۵۰ – ۵۸)

از کلیه مباحث این قسمت، این اصل ارتباطی استخراج می­ شود که همانطور که در ادبیات موضوع در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت، «تساوی» یکی از شروط مهم در موفقیت یک ارتباط است، تمامی این اصل ها به تساوی اشاره دارد، که توضیح آن قبلا در صفحه ۵۳ ذکر شده است.

۴- ۵ ارتباط بین زن و شوهر:

۴- ۵- ۱ وظایف مرد:

قیمومیت و سرپرستی خانواده:

در اسلام، قیمومت و ریاست خانواده بر عهده مرد است.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ  ﴿٣۴﴾نساء

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند.

علامه(ره) فرموده: زیادت­هایى که خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى است که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، این برتری در جهات عمومى هم عامه مردان را بر بعضی جهات بر عامه زنان قیمومت داده، که عبارت است از حکومت و قضا و دفاع از سرزمین با اسلحه. پس به همین دلیل بر زن واجب است شوهر را اطاعت کند. (پیشین: ج ۴، ۵۴۳)

ایشان همچنین می­فرماید: قیمومت مرد بر زنش به این معنی نیست که سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است بکند، و استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب کند، بلکه معناى قیمومت مرد این است که مرد هزینه زندگى زن را از مال خودش مى­پردازد، تا از او استمتاع ببرد. (پیشین: ج ۴، ۵۴۳و۵۴۴)

حجت الاسلام قرائتی در تفسیر نور خود استدلال زیبایی از این آیه بیان می­ کند: شرط سرپرستی و مدیریت، لیاقت تأمین و اداره زندگی است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعی، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند و به این خاطر نفرمود: «قوّامون علی ازواجهم»، زیرا که مسئله­ زوجیّت مخصوص زناشویی است و خدا این برتری را مخصوص خانه قرار نداده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

گرچه برخی زنان، در توان بدنی یا درآمد برترند، ولی در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را. (قرائتی، ۱۳۶۷: ۵۵)

رفتاری و اخلاقی:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّـهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ﴿١٩﴾

اى کسانى که ایمان آورده اید، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید؛ و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را به آنان داده اید [از چنگشان به در] برید، مگر آنکه مرتکب زشتکارى آشکارى شوند، و با آنها بشایستگى رفتار کنید؛ و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزى را خوش نمى دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى دهد.

مردان باید در همه شرایط با اخلاق نیکو با همسر خود برخورد کنند و از این طریق بنیان و پایه­ های زندگی را مستحکم گردانند و زنان و فرزندان را دلگرم به زندگی بکنند.

اقتصادی و مالی:

عکس مرتبط با اقتصاد

با توجه به آیه ۲۳۳ بقره، در محیط خانواده، وظیفه مرد است که از لحاظ اقتصادی، امکانات زندگی زن را فراهم کند و در مسیر مقدس همسری و مادری، او را یاری دهد. این تأمین نیاز اقتصادی یک امر تحمیلی برای مرد نیست بلکه عملی مقدس و از دل برخاسته است. اسلام در رابطه با پیمان زناشویی، حداقل تکلیف را برای زنان مشخص کرده است و در برابر آن، مردان را موظف به تأمین لباس و خوراک و مسکن مورد نیاز آنها ساخته است. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۵۸)

وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِکَ  ﴿٢٣٣﴾بقره

و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم ] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک آنان [مادران ]، به طور شایسته، بر عهده پدر است. هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمى شود. هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]. و مانند همین [احکام ] بر عهده وارث [نیز] هست.

وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا ﴿۴﴾نساء

و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولی) اگر آن­ها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید!.

علامه(ره) در مورد حکم وجوب دادن مهریه به زنان می­فرماید: دادن مهر به زنان مسئله­اى نیست که فقط اسلام آن را تأسیس کرده باشد بلکه مسئله­اى است که اساساً در بین مردم و در سنن دیگر متداول بوده است سنت خود بشر بر این جارى بود و هست که پولى و یا مالى را که قیمتى داشته باشد به­عنوان مهریه به زنان اختصاص دهند. (پیشین: ج ۴، ۲۶۹)

در نتیجه از این مبحث، اسلام برای مردان در برابر همسرانشان وظایف بزرگی را معین فرموده است، که از آن جمله می­توان به وظیفه نگهبانی از خانواده و وظیفه اقتصادی که شامل پرداخت نفقه، تهیه وسایل آسایش زن و فرزند می­باشد، اشاره کرد، اسلام وظیفه دیگر مرد را رفتار نیکو و رعایت نکات اخلاقی بیان کرده است و از زن و مردیکه با هم ازدواج کرده ­اند می­خواهد، هرطور که هست با اخلاق و رفتار یکدیگر بسازند و چنانچه از هم ناراحتی دیدند، از آن چشم­پوشی نمایند. (ارفع، ۱۳۷۹: ۱۹)

۴- ۵- ۲ وظایف زن:

دو خصلت ویژه در آفرینش زن

اول اینکه: زن را در مثل به منزلۀ کشتزارى براى تکون و پیدایش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهاى دیگر احکامى مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز مى­شود.

دوم اینکه: از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنى مرد را مجذوب خود کند، و مرد براى این که نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمّل مشقت­هاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش ، خلقت زن را لطیف قرار داد، و براى اینکه زن مشقت بچه­دارى و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همین دو خصوصیت، که یکى در جسم او است و دیگرى در روح او، تأثیرى در وظائف اجتماعى محول به او دارد .(بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۲۴)

قیمومیت و سرپرستی خانواده:

از این نظر شاید مسئولیت واضحی بر عهده زن گذاشته نشده است، ولی از زن خواسته شده که زن باید در غیاب شوهرش، حافظ ناموس و منافع او باشد.

فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ﴿٣۴﴾نساء

و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می کنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید!.

علامه(ره) فرموده: دلیل ندادن زیادت­هایی که خدای تعالی به مردان داده و به زنان نداده است این است که چون زندگى زنان یک زندگى احساسى و عاطفى است و اساس و سرمایه­اش رقت و لطافت است. چون مرد هزینه زندگى زن را از مال خودش مى­پردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر زن نیز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و هم­خوابگى مرد مى­شود او را اطاعت کند، و نیز ناموس او را در غیاب او حفظ کند، و وقتى غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد، و آن بیگانه را از زیبائیهاى جسم خود که مخصوص شوهر است تمتع ندهد و نیز در اموالى که شوهرش در طرف ازدواج و اشتراک در زندگى خانوادگى به دست او سپرده و او را مسلّط بر آن ساخته خیانت نکند. (پیشین: ج ۴، ۵۴۵)

زن باید در غیبت مرد به عنوان ناظر امین، سرمایه اقتصادی خانواده را پاسداری کند، زن باید در مصرف اقتصادی خانواده سخت­گیر و در برخورد با مردان بیگانه، متکبّر باشد و در حفظ آبرو و حیثیت کوشا باشد. با وجود همچین همسری، مرد با اطمینان خاطر دنبال فعالیت اقتصادی بیشتر از حد نیاز خانواده می­رود و درآمد اضافی پس­انداز می­ کند. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۶۱)

از نظر حجت الاسلام قرائتی جمله «حافظات للغیب بما حفظ الله» معانی گوناگونی دارد:

الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.

ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همان­گونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفی که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.

ج: زنان حافظ هستند و این توفیق را از خدا دارند. (قرائتی، ۱۳۶۷: ۵۶)

رفتاری و اخلاقی:

طبق بیانات حضرت آیت الله العظمی حسین نوری همدانی حجاب زن یک نوع احترام و مصونیت است نه محدودیت، طبق فرمایشات ایشان در کتاب جایگاه بانوان در اسلام، حجاب موجب تحکیم و پیوند روابط خانوادگی و افزایش صمیمیت و محبت در کانون زندگی زن و شوهر و افزایش آمار ازدواج و کاهش آمار طلاق می گردد، شرافت و کرامت زن اقتضا می کند هنگامی که از خانه قدم به بیرون می گذارد متین و سنگین و باوقار باشد. در این خصوص می توان به آیات زیر اشاره کرد. (نوری همدانی، ۱۳۹۱: ۳۵۶)

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿۵٩﴾

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿٣١﴾

و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمى ] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست. و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو ]اندازند، و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش ] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن ] بى نیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکرده اند، آشکار نکنند؛ و پاهاى خود را [به گونه اى به زمین ] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن ] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.

یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿٣٢﴾

ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿٣٣﴾

و در خانه های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

اقتصادی و مالی:

زنان وظیفه ­ای در رابطه با اقتصاد خانواده به­عهده ندارند، اگر درآمدی داشته باشند، متعلق به خودشان است.

به گونه ای که در آیه ۳۲ سوره نساء ذکر شده است:

وَلَا تَتَمَنَّوْا

 
مداحی های محرم